جمعیت اخوان المسلمین یکی از جمعیتهای مبارز در سالهای 1309- 1349 ه. ش. بود که در بیشتر کشورهای عربی فعالیت می کرد و مقّر اصلی آن در مصر قرار داشت. این جمعیت در ذی القعدة سال 1347 ه. ق. توسط حسن البنّاء (1324- 1368 ه. ق.) در شهر اسماعیلیه مصر پایه گذاری شد و فعالیت خود را در مدرسة التهذیب، باتعلیم قرآن، تجوید، حدیث، تفسیر و دیگر علوم اسلامی آغاز کرد. حسن البنّاء در سال 1350 ه. ق. رساله ای حاوی اهداف جمعیت اخوان المسلمین منتشر کرد و به عنوان دبیرکل جمعیت برگزیده شد. با گسترش فعالیت سیاسی و دینی جمعیت، تشکیلات آن از اسکندریه به قاهره منتقل گردید. در سال 1355 ه.ق. چهارمین کنگره اخوان المسلمین مصر برگزار شد و در آن پادشاهی ملک فاروق تایید گردید. (این تصمیم جمعیت، مورد انتقاد بسیاری قرار گرفته است.)
در سال 1356 ه.ق. در پنجمین کنگره اخوان المسلمین، تصمیمات ارزشمندی گرفته شد که مهمترین آنها عبارت بود از: 1. آزادی وطن از سلطه بیگانه مخصوصاً انگلیس؛ 2. تشکیل حکومت اسلامی در مصر؛ 3. اصلاحات اجتماعی و اقتصادی؛ 4. مبارزه و مخالفت با استعمار؛ 5. طرفداری از استقلال کشورهای اسلامی در هر نقطه جهان؛ 6. ضدّیت با ملی گرائی و تلاش برای وحدت جهان اسلام.
هنگام جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1327 ه. ش. جمعیت اخوان المسلمین از نظر سیاسی، مالی و نظامی به یاری فلسطینیان شتافت و بسیاری از اعضای آن در این جنگ شرکت کردند. پس از این وقایع از طرفی، محبوبیّت اخوان المسلمین در بین مسلمانان بشدت افزایش یافت و از طرف دیگر دربار مصر و استعمار پیر انگلیس بشدت از آنان عصبانی و ناراحت شدند. لذا دولت نقراشی پاشا به فرمان ملک فاروق در صفر 1368 ق. فرمان انحلال جمعیت اخوان المسلمین را صادر کرد و بسیاری از اعضای آن بازداشت شدند و اموال جمعیت مصادره گردید. (1)
غزالی که از اعضای فعال جمعیت به شمار می رفت در سال 1369 ه. ق. به جرم همکاری با اخوان المسلمین، بازداشت شد. وی همراه عده ای از اعضای دیگر جمعیت، به زندانی به نام «الحذاء» در شهر طور (2) منتقل شدند. غزالی در زندان نیز دست از هدفش برنداشت و با هدف روشنگری زندانیان، به سخنرانی می پرداخت و بیشتر سخنرانی های او پس از اقامه نماز بود. وی در سخنرانی هایش ضمن ابراز نظرات جدید به جمعیت زندانی که اکثر آن ها از اعضای اخوان المسلمین بودند، به آن ها دلداری و امید به پیمودن راه سخت مبارزه می داد. غزالی به عنوان رهبر زندانیان شناخته می شد و زندانیان به حرف و تصمیم او احترام می گذاردند. یوسف قرضاوی متفکر مصری، که همراه غزالی در زندان به سر می برد، درباره آن روزها می گوید: «شیخ غزالی در زندان در نمازها، امام جماعتمان و در روزهای جمعه خطیب جمع زندانیان بود. وی روزها برایمان درس می داد و دعای قنوت نمازش این بود: اللهم افکک بقوتک أسرنا، و اجبر برحمتک کسرنا و تول بعنایتک أمرنا، اللهم استر عوراتنا و آمن روعاتنا، اللهم علیک بالظالمین. (3)
در سال 1369 ه.ق. هنگامی که غزالی در زندان به سر می برد، در بیرون زندان اتفاقات ناگواری رخ داد. جمعیت اخوان المسلمین که پس از انحلال، به طور سرّی فعالیت می کردند، با طرح ریزی یک عملیات توانستند نقراشی پاشا نخست وزیر مصر (عامل انحلال حزب اخوان المسلمین) را به قتل برسانند. پس از مدتی به تلافی این اقدام، حسن البنّاء، بنیان گذار اخوان المسلمین توسط حکومت مصر، به قتل رسید. فقدان وی موجی از اندوه را در میان شاگردان و طرفدارانش ایجاد کرد. غزالی هنگامی که خبر شهادت حسن البنّاء را شنید، بسیار غمگین شد و گفت: «روح بزرگی را کشتند که از عبادت خدا خاشع بود و قیام و سجود می کرد و در راه خدا قدم بر می داشت. اروپا فهمید که با وجود این مرد، بقائش در شرق، با خطر رو به رو خواهد شد لذا او را برداشت.» (4) وی ضمن دلداری دادن به دوستانش در یکی از سخنرانی هایش خطاب به آن ها گفت: «مرگ حسن البنّاء به این معنی نیست که معرکه با دشمنان خدا و دشمنان امت اسلام تمام شده است؛ بلکه پرچمی که البنّاء آن را برافراشت، سربازان و شاگردانش بعد از او در اهتزاز نگه خواهند داشت و این دعوت به هیچ عنوان ساقط نخواهد شد.» (5) وی معتقد بود مرگ حسن البنّاء، باعث کندی حرکت جهاد و مبارزه با دشمنان اسلام نمی شود؛ زیرا وی موفق شد شاگردانی مجاهد و مبارز تربیت کند.
شخصی نزد غزالی آمد و گفت: «با مرگ البنّاء، به وطن و اسلام خسارت جبران ناپذیری وارد شد.»
غزالی سخن او را رد کرد و گفت «دعوت حسن البنّاء زنده است و نمی میرد.»
آن شخص در جواب غزالی گفت «لکن دعوت اسلامی احتیاج به مردان مبارزی دارد.»
غزالی جواب داد: حسن البنّاء مردانی تربیت کرد که (صدقوا ما عاهدوا الله علیه). (6)
غزالی در سالگرد شهادت حسن البنّاء، به پاس نکوداشت وی، مقاله ای تحت عنوان «غصن باسق فی شجرة الخلود» (شاخه ای بلند بر درخت جاودانگی) در مجله
«الدعوة» نگاشت. (7)
غزالی در سال 1369 ه. ق. پس از تحمل سختی های زندان، آزاد شد و به فعالیت های علمی خود ادامه داد. وی در ابتدای امر، درسهایی را که در زندان برای زندانیان می گفت، با عنوان «الاسلام و الاستبداد السیاسی» منتشر کرد. پس از حسن البنّاء، حسن هضیبی از طرف اعضای جمعیت اخوان المسلمین، به عنوان دبیرکل انتخاب شد. در سال 1372 ه. ق. با کودتای نظامی به فرماندهی ژنرال جمال عبدالناصر، ملک فاروق از سلطنت خلع و نظام حکومتی مصر از پادشاهی به جمهوری تبدیل شد. جمعیت اخوان المسلمین که با نظام پادشاهی مخالف بود، با عبدالناصر همکاری کرد و در پیروزی کودتا نقش به سزایی داشت. عبدالناصر هنگامی که به حکومت رسید، به پاس همکاری آنان، جمعیت اخوان المسلیمن را به رسمیت شناخت. ولی بعدها مواضعش تغییر کرد و با آنها درگیر شد و دستور اعدام عده ای از متفکرین اخوان المسلمین همچون سید قطب را صادر کرد. غزالی در ابتدا همچون دیگر اعضا، نسبت به عبدالناصر حسن ظن داشت و از او حمایت می کرد. ولی بعدها با شفاف تر شدن اقدامات عبدالناصر، از مواضع خود عدول کرد و کتاب هایی از جمله «قذائف الحق»، «الاسلام و الزحف الاحمر» درباره توطئه عبدالناصر نسبت به اسلام و امت اسلامی نگاشت. (8) عبدالناصر که از نفوذ فکری غزالی در بین جوانان اخوان المسلمین هراس داشت، حسن هضیبی را تحریک کرد که غزالی و دیگر افراد تاثیر گذار را از جمعیت برکنار کند. حسن هضیبی که روابط صمیمانه ای با عبدالناصر داشت، چهار عضو ارشد اخوان المسلمین: صالح عشماوی، وکیل جمعیت اخوان المسلمین، دکتر محمد سلیمان، احمد عبدالعزیر جلال، و غزالی را از کار برکنار کرد. (9)
در سال 1356 ه.ق. در پنجمین کنگره اخوان المسلمین، تصمیمات ارزشمندی گرفته شد که مهمترین آنها عبارت بود از: 1. آزادی وطن از سلطه بیگانه مخصوصاً انگلیس؛ 2. تشکیل حکومت اسلامی در مصر؛ 3. اصلاحات اجتماعی و اقتصادی؛ 4. مبارزه و مخالفت با استعمار؛ 5. طرفداری از استقلال کشورهای اسلامی در هر نقطه جهان؛ 6. ضدّیت با ملی گرائی و تلاش برای وحدت جهان اسلام.
هنگام جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1327 ه. ش. جمعیت اخوان المسلمین از نظر سیاسی، مالی و نظامی به یاری فلسطینیان شتافت و بسیاری از اعضای آن در این جنگ شرکت کردند. پس از این وقایع از طرفی، محبوبیّت اخوان المسلمین در بین مسلمانان بشدت افزایش یافت و از طرف دیگر دربار مصر و استعمار پیر انگلیس بشدت از آنان عصبانی و ناراحت شدند. لذا دولت نقراشی پاشا به فرمان ملک فاروق در صفر 1368 ق. فرمان انحلال جمعیت اخوان المسلمین را صادر کرد و بسیاری از اعضای آن بازداشت شدند و اموال جمعیت مصادره گردید. (1)
غزالی که از اعضای فعال جمعیت به شمار می رفت در سال 1369 ه. ق. به جرم همکاری با اخوان المسلمین، بازداشت شد. وی همراه عده ای از اعضای دیگر جمعیت، به زندانی به نام «الحذاء» در شهر طور (2) منتقل شدند. غزالی در زندان نیز دست از هدفش برنداشت و با هدف روشنگری زندانیان، به سخنرانی می پرداخت و بیشتر سخنرانی های او پس از اقامه نماز بود. وی در سخنرانی هایش ضمن ابراز نظرات جدید به جمعیت زندانی که اکثر آن ها از اعضای اخوان المسلمین بودند، به آن ها دلداری و امید به پیمودن راه سخت مبارزه می داد. غزالی به عنوان رهبر زندانیان شناخته می شد و زندانیان به حرف و تصمیم او احترام می گذاردند. یوسف قرضاوی متفکر مصری، که همراه غزالی در زندان به سر می برد، درباره آن روزها می گوید: «شیخ غزالی در زندان در نمازها، امام جماعتمان و در روزهای جمعه خطیب جمع زندانیان بود. وی روزها برایمان درس می داد و دعای قنوت نمازش این بود: اللهم افکک بقوتک أسرنا، و اجبر برحمتک کسرنا و تول بعنایتک أمرنا، اللهم استر عوراتنا و آمن روعاتنا، اللهم علیک بالظالمین. (3)
در سال 1369 ه.ق. هنگامی که غزالی در زندان به سر می برد، در بیرون زندان اتفاقات ناگواری رخ داد. جمعیت اخوان المسلمین که پس از انحلال، به طور سرّی فعالیت می کردند، با طرح ریزی یک عملیات توانستند نقراشی پاشا نخست وزیر مصر (عامل انحلال حزب اخوان المسلمین) را به قتل برسانند. پس از مدتی به تلافی این اقدام، حسن البنّاء، بنیان گذار اخوان المسلمین توسط حکومت مصر، به قتل رسید. فقدان وی موجی از اندوه را در میان شاگردان و طرفدارانش ایجاد کرد. غزالی هنگامی که خبر شهادت حسن البنّاء را شنید، بسیار غمگین شد و گفت: «روح بزرگی را کشتند که از عبادت خدا خاشع بود و قیام و سجود می کرد و در راه خدا قدم بر می داشت. اروپا فهمید که با وجود این مرد، بقائش در شرق، با خطر رو به رو خواهد شد لذا او را برداشت.» (4) وی ضمن دلداری دادن به دوستانش در یکی از سخنرانی هایش خطاب به آن ها گفت: «مرگ حسن البنّاء به این معنی نیست که معرکه با دشمنان خدا و دشمنان امت اسلام تمام شده است؛ بلکه پرچمی که البنّاء آن را برافراشت، سربازان و شاگردانش بعد از او در اهتزاز نگه خواهند داشت و این دعوت به هیچ عنوان ساقط نخواهد شد.» (5) وی معتقد بود مرگ حسن البنّاء، باعث کندی حرکت جهاد و مبارزه با دشمنان اسلام نمی شود؛ زیرا وی موفق شد شاگردانی مجاهد و مبارز تربیت کند.
شخصی نزد غزالی آمد و گفت: «با مرگ البنّاء، به وطن و اسلام خسارت جبران ناپذیری وارد شد.»
غزالی سخن او را رد کرد و گفت «دعوت حسن البنّاء زنده است و نمی میرد.»
آن شخص در جواب غزالی گفت «لکن دعوت اسلامی احتیاج به مردان مبارزی دارد.»
غزالی جواب داد: حسن البنّاء مردانی تربیت کرد که (صدقوا ما عاهدوا الله علیه). (6)
غزالی در سالگرد شهادت حسن البنّاء، به پاس نکوداشت وی، مقاله ای تحت عنوان «غصن باسق فی شجرة الخلود» (شاخه ای بلند بر درخت جاودانگی) در مجله
«الدعوة» نگاشت. (7)
غزالی در سال 1369 ه. ق. پس از تحمل سختی های زندان، آزاد شد و به فعالیت های علمی خود ادامه داد. وی در ابتدای امر، درسهایی را که در زندان برای زندانیان می گفت، با عنوان «الاسلام و الاستبداد السیاسی» منتشر کرد. پس از حسن البنّاء، حسن هضیبی از طرف اعضای جمعیت اخوان المسلمین، به عنوان دبیرکل انتخاب شد. در سال 1372 ه. ق. با کودتای نظامی به فرماندهی ژنرال جمال عبدالناصر، ملک فاروق از سلطنت خلع و نظام حکومتی مصر از پادشاهی به جمهوری تبدیل شد. جمعیت اخوان المسلمین که با نظام پادشاهی مخالف بود، با عبدالناصر همکاری کرد و در پیروزی کودتا نقش به سزایی داشت. عبدالناصر هنگامی که به حکومت رسید، به پاس همکاری آنان، جمعیت اخوان المسلیمن را به رسمیت شناخت. ولی بعدها مواضعش تغییر کرد و با آنها درگیر شد و دستور اعدام عده ای از متفکرین اخوان المسلمین همچون سید قطب را صادر کرد. غزالی در ابتدا همچون دیگر اعضا، نسبت به عبدالناصر حسن ظن داشت و از او حمایت می کرد. ولی بعدها با شفاف تر شدن اقدامات عبدالناصر، از مواضع خود عدول کرد و کتاب هایی از جمله «قذائف الحق»، «الاسلام و الزحف الاحمر» درباره توطئه عبدالناصر نسبت به اسلام و امت اسلامی نگاشت. (8) عبدالناصر که از نفوذ فکری غزالی در بین جوانان اخوان المسلمین هراس داشت، حسن هضیبی را تحریک کرد که غزالی و دیگر افراد تاثیر گذار را از جمعیت برکنار کند. حسن هضیبی که روابط صمیمانه ای با عبدالناصر داشت، چهار عضو ارشد اخوان المسلمین: صالح عشماوی، وکیل جمعیت اخوان المسلمین، دکتر محمد سلیمان، احمد عبدالعزیر جلال، و غزالی را از کار برکنار کرد. (9)
پینوشتها:
1. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج7، ص 279.
2. شهری واقع در منطقه سینا که در جنوب غربی «کوه موسی در کنار خلیج سوئز» قرار گرفته است. (المنجد فی اللغة و الاعلام، ص 439.)
3. الشیخ الغزالی کما عرفته، ص 16.
4. تأملات فی الدّین و الحیاة، ص 45.
5. الشیخ الغزالی کما عرفته، ص 34.
6. همان، ص 34.
7. الشیخ الغزالی کما عرفته، ص 31.
8. همان، ص 56.
9. همان، ص 44.
/ج