تأثیر آموزش شهروندی بر میزان آزارهای جنسی در خیابان‌ها و فضاهای عمومی شهر

آموزش علیه آزار

تاریخ زندگی بشر با خشونت آمیخته است، و گویا این پدیده همیشه در کنار آرامش اجتماعی وجود داشته است. در دوران معاصر، بروز دو جنگ جهانی نشان از اوج خشونت داشت. در واقع خشونت در قرن بیستم میلادی، از وجه توده‌ای
يکشنبه، 29 بهمن 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آموزش علیه آزار
تأثیر آموزش شهروندی بر میزان آزارهای جنسی در خیابان‌ها و فضاهای عمومی شهر

 

نویسنده: آرزو فاطمی
منبع فارسی: راسخون




 
به نام خدا

چکیده

تاریخ زندگی بشر با خشونت آمیخته است، و گویا این پدیده همیشه در کنار آرامش اجتماعی وجود داشته است. در دوران معاصر، بروز دو جنگ جهانی نشان از اوج خشونت داشت. در واقع خشونت در قرن بیستم میلادی، از وجه توده‌ای برخوردار شد، و قابل مقایسه با پیش از آن نماند. به وضوح می‌دانیم که خشونت در این دوره از نظامی گری فراتر رفت، و در اشکال پنهانی چون بدسرپرستی فرزندان از سوی والدین، تحقیر و تهدید زن توسط همسر، و آزارهای جنسی در فضاهای شهری مانند خیابان‌ها و وسائل نقلیه، محیط‌های علمی و کاری، فضاهای سیاسی و به طور کلی جامعه، نمود یافت. در این پژوهش در پی آن هستیم، تا ابتدا مفاهیم خشونت، خشونت جنسی و آزارهای جنسی و شهروندی را مورد بررسی قرار دهیم. سپس ارتباطِ میان ایجاد احساس شهروندی از طریق آموزش آن، و آزارهای جنسی در خیابان‌ها و فضاهای عمومی شهر را در میان مردان و زنانِ جوان بازشناسیم.

واژگان کلیدی:

جنس، جنسیت، شهروندی، آموزش شهروندی، خشونت علیه زنان.

مقدمه

شهر و زندگی در آن، الزاماتی دارد. با توجه به گوناگونی فرهنگی و قومی و مذهبی که در شهر وجود دارد، وجود هنجارها و قوانینی، که در درون تک تک افراد ساکن در آن نهادینه شده باشد، امری واجب و ضروری می‌نماید؛ مجموعه‌ای از هنجارها، قوانین و ارزش‌هایی که با عنوان شهروندی شناخته می‌شود. آن چه در مقوله‌ی شهروندی مهم است؛ به رسمیت شناخته شدن افراد و تأیید هویت انسانی آن‌ها است. حق انسانی یک فرد، به او این اجازه را می‌دهد که در جامعه از اختیارات و امتیازاتی بهره مند شده، و متقابلاً به ازای این حق مدنی، تکالیف و مسئولیت‌های اخلاقی را، در به رسمیت شناختن حقوق دیگران به عهده بگیرد. در واقع افراد هنگامی که تحت عنوان شهروند شناخته می‌شوند در قبال حقوقی که دارند، وظایفی را نیز، به خاطر زندگی در جامعه و در کنار همنوعان خود برعهده می‌گیرند.
یکی از پر هزینه‌ترین و در عین حال شایع‌ترین انواع خشونت، خشونت جنسی است. اعمال خشونت جنسی علیه زنان، علی رغم همه برچسب‌های منفی فرهنگی، یکی از بارزترین جلوه‌های خشونت است. این خشونت عمومیت دارد، و بسیاری از زنان آن را به انحاء مختلف تجربه می‌کنند. از جمله این خشونت‌ها می‌توان به آزار و تحقیر و تهدید جنسی در فضاهای شهری، و به طور خاص خیابان‌ها و وسائل نقلیه اشاره کرد.
هرچند همه در معرض خشونت‌های جنسی قرار دارند، اما دختران و زنان بیش از پسران و مردان در معرض این خشونت قرار دارند، و آسیب پذیری دختران و زنان، بیش از آسیب پذیری پسران و مردان، به تخریب آرامش و نظم اجتماعی منجر می‌شود.
پایگاه اجتماعی زنان و برخوردی که در محیط‌های اجتماعی با این جنس می‌شود، به قضاوت‌های فرهنگی دیگران راجع به آن‌ها بستگی دارد. تلاش برای کسب پایگاه یا ارتقای این پایگاه از سوی زنان، می‌تواند آگاهانه و انتخابی باشد. اما در اکثر موارد تحت اجبار نیروهای فرهنگی و شرایط اجتماعی رخ می‌دهد. مانند انتساب رفتار جنسی به زنان، که گاهی محور هویت و پایگاه آنان بوده، و از سوی دیگران به چنین نقشی فراخوانده می‌شوند. در برخی فرهنگ‌ها مانند فرهنگ جوامع اسلامی، این قضاوت‌ها در مباحث ظاهری مانند پوشش، رنگ و بوی جدی‌تری به خود می‌گیرند. مانند این قضاوت که: «زنانی که از پوشش و حجاب کمتری برخوردار هستند، آمادگی بیشتری برای قرار گرفتن در وضعیت‌های جنسی را دارند، یعنی پوشش نامناسب زنان، تحریکات جنسی را برای مردان به دنبال دارد.» به نظر می‌رسد این نگرش در میان مردان جامعه، که در مواردی باعث می‌شود؛ این حق را به خود بدهند که برای زنان ایجاد مزاحمت‌های خیابانی کنند، در کنار دیگر دلایل، به دلیل تقویت کلیشه‌های جنسیتی و عدم احساس وظیفه و تعهد در رعایت حقوق دیگران می‌باشد. این مسأله در جوامعی که از احساس شهروندی برخوردار نیستند، رو به افزایش است. به نظر می‌رسد با آموزش‌های شهروندی، بتوانیم تا حد زیادی از این آسیب اجتماعی بکاهیم، زیرا تحصیلات پایین و ناآگاهی اجتماعیِ هر دو جنس، زنان را بیشتر در معرض خشونت‌های جنسی قرار می‌دهد، چون میزان آسیب پذیری آنان را بالا می‌برد. از اینرو هرگونه برنامه ریزی، بدون تمهید مکانیسم‌های رفع بیسوادی و ناآگاهی از حقوق انسانی زنان، از رفع خشونت جنسی باز می‌ماند.

تعریف خشونت و انواع آن

خشونت مفهومی گسترده دارد، و به سختی می‌توان آن را صرفا در یک بعد تعریف کرد. معمولا خشونت با مفهوم پرخاشگری بکار برده می‌شود. پرخاشگری اصطلاحی است بسیار کلی، برای انواع گوناگون از اعمال همراه با حمله، خصومت و خشونت. (پور افکاری، 39:1376)
اولین تعریف خشونت از گلز و استراوس (1979) است. از دید آن‌ها خشونت، رفتاری با قصد و نیت آشکار یا پنهان اما قابل درک، برای وارد کردن آسیب فیزیکی به فرد دیگری است. از ویژیگی‌های مهم این تعریف، این است که اولا؛ تأکید بر قصد و نیت فرد جهت وارد کردن آسیب به دیگری است، اما شدت جراحات مورد نظر نیست و در ثانی؛ تأکید این تعریف بر خشونت‌های فیزیکی است و انواع دیگر را شامل نمی‌شود، لذا تعریفی جامع و مانع نمی‌باشد.
یکی از جامع‌ترین و کامل‌ترین تعریف‌ها در مورد خشونت جنسی را، مهرانگیز کار ارائه کرده است. طبق نظر او خشونت علیه زنان عبارت است از هرگونه عمل خشونت آمیزِ مبتنی بر جنسیت، که لزوما یا محتملا منجر به آسیب یا رنج جسمانی یا روانی بشود. تهدید به ایجاد محرومیت و محدود ساختن آزادی فرد، در حیات اجتماعی و در قلمرو زندگی خصوصی. از نظر وی خشونت علیه زنان به اشکال زیر تحقق می‌یابد:
خشونت جسمی؛ خشونت جسمانی زنان، کتک خوردن، شکنجه و قتل را در بر می‌گیرد. این خشونت به هرگونه رفتار غیر اجتماعی نیز اطلاق می‌شود، که از لمس کردن بدن زن شروع شده و گاهی تا مرحله‌ی تجاوز جنسی، جسم زن را مورد آزار قرار می‌دهد.
خشونت جنسی؛ این نوع خشونت به هرگونه رفتار غیر اجتماعی اطلاق می‌شود، که از لمس کردن تا تجاوز را در بر می‌گیرد. این نوع خشونت ممکن است در حیطه‌ی زندگی خصوصی، زناشویی و خانوادگی اتفاق بیفتد و به صورت الزام به تمکین از شوهر، یا رابطه با محارم یا با یکدیگر در حلقه‌ی خویشاوندی، علیه زن اعمال گردد. در حیطه‌ی زندگی اجتماعی نیز از سوی فرد ناشناس تحقق می‌یابد.
خشونت روانی؛ رفتار خشونت آمیزی که شرافت، آبرو و اعتماد به نفس زن را خدشه دار می‌کند. این رفتار به صورت انتقاد ناروا، تحقیر، بددهانی، تمسخر، توهین، فحاشی، تهدیدهای مداوم به طلاق دادن یا ازدواج مجدد کردن اعمال می‌شود.
خشونت سیاسی؛ که با عملکرد اهرم‌های رسمی یعنی دولت، بر زنان اعمال می‌شود. این نوع خشونت به صورت غفلت از حقوق انسانی زنان در قانون گذاری، انعکاس می‌یابد، و به صورت عدم پشتیبانی از برابری حقوق زن و مرد در سیاست گذاری، ظاهر می‌شود، به خصوص در برنامه ریزی‌های فرهنگی دولت تجلی می‌یابد.
آزار جنسی؛ هرگونه توجه نشان دادن نسبت به بدن زن بدون توافق ضمنی، مشروط بر آنکه ماهیت جنسی داشته باشد، آزار جنسی به شمار می‌رود. (کار، 1381 : 382 - 289).

آزارهای جنسی در ایران

اصطلاح آزارهای جنسی در امریکا، با موج دوم فمینیستی شکل گرفت و در ابتدا این مسئله در محیط‌های کاری مطرح شد. تعریفی که از آن ارائه شد شامل موارد زیر است:
«پیشنهادات مکرر و یک طرفه لفظی یا جنسی، متلک پراندن‌ها، اظهار نظرهای موهن و تلویحات جنسی، یا اشارات تبعیض آمیز جنسی که توسط شخصی (در محل کار) صورت گیرد و برای شخص مخاطب آزار دهنده باشد و باعث احساس خطر، حقارت، مرعوب شدن یا رنج در مخاطب شود یا در انجام کار او اختلال ایجاد کند، امنیت شغلی او را به خطر اندازد، یا در محیط کار فضای تهدید کننده یا مرعوب کننده ایجاد ایجاد کند» (مگی و گمبل،1382: 303).
در ایران مانند دیگر نقاط جهان، هرجا زن و مرد در تعامل با یکدیگر قرار می‌گیرند، به شکلی پدیده مزاحمت‌های جنسی بروز می‌کند. اما نکته جالب توجه این است که ویژگیهای فرهنگی خاص هر استان سبب شده تا اشکال مزاحمت‌های جنسی با حتی مناطق همجوار آن تفاوت‌های زیادی داشته باشد. هدف این پژوهش نیز بررسی این مقوله در شهر اصفهان به عنوان یک کلان شهر با ویژگی‌های تاریخی و مذهبی خاص در ایران است.
پردیس قندهاری اشکال آزارهای جنسی در ایران را به صورت زیر برمی شمارد:
الف آزارهای جنسی در محیط کار: رایج‌ترین شکل آزارهای جنسی در محیط کار و به ترتیب فراوانی عبارتند از:
اول. حرف‌های معناداری که بیشتر به شکل تمجید از زیبایی زن (اما به منظور خاص جنسی) گفته می‌شود.
دوم. نگاه‌های هیز.
سوم. نزدیک شدن زیاد به زن در موقع کار.
چهارم. لمس بدن، دست و...
پنچم؛ و در معدود مواردی تقاضا برای رابطه جنسی و رفتن به جاهای خصوصی‌تر.
ب آزارهای جنسی در خانه: آزارهای جنسی در خانه، یکی از صور خشونت خانگی علیه زنان محسوب می‌شود. منظور از آزارهای جنسی در خانه انجام هرگونه تماس جنسی است که بر خلاف میل زن انجام شود که شامل تماس ساده، دستمالی و در نهایت تجاوز است. (خشونت علیه زنان، 1381، 8)
خشونت جنسی در خانه، شامل این موارد می‌تواند باشد: زنای با محارم، انجام اعمال جنسی بدون تمایل زن، اجبار زنان به رابطه جنسی با مرد غیر از شوهر، استفاده نکردن از وسایل جلوگیری در صورتیکه زن تمایلی به بچه دار شدن نداشته باشد.
رایج‌ترین اشکال آزاردهنده رابطه جنسی در ایران طبق تحقیق پردیس قندهاری بدین شرح هستند:
برای متأهلین انجام رابطه جنسی بدون تمایل زن یا رابطه جنسی از پشت (مقعد)، و برای مجردین (بچه سال تا بزرگسال) دستمالی‌های جنسی از طرف اقوام مذکر خانواده است، که به تشریح آن می‌پردازیم:

آزارهای جنسی دختران

بسیاری از دختران قبل از ازدواج، در سنین مختلف هدف تمتع‌های جنسی اقوام نزدیک و دور مذکر خود قرار می‌گیرند. این آزارها بیشتر شامل دستمالی بدن، دستمالی نقاط حساس بدن، در آغوش گرفتن و بوسیدن به اجبار می‌شود. ارتباط جنسی پدر با دختر (زنای با محارم) نیز از مواردی است که شدیدا توسط خانواده‌ها پنهان و تکذیب می‌شود. اما گزارش‌هایی از سوی معلمان مدارس در این رابطه وجود دارد. افسردگی، انزواطلبی، عدم اعتماد به نفس دختران، بهای سنگین این خشونت‌ها برای دختران جوان است. دختران مجردی که آزارهای خانگی را تجربه کرده‌اند، دچار حس انزجار از خود، انزجار از مردان، عصبیت فراوان، ناراحتی روحی، ترس، اضطراب، غمگینی، خجالت، شرم و گناه، شوکه شدن، احساس ضعف و مورد تجاوز واقع شدن، بوده‌اند. مضافاَ اینکه اکثریت آنان معترف بودند که با این اوصاف آنچه این موضوع را سخت‌تر می‌کرده این بوده که نمی‌توانستند این قضیه را با کسی در میان بگذارند.

آزارهای جنسی زنان

بسیاری از زنان متأهل نیز در زندگی خانوادگی خود دچار خشونت‌های جنسی می‌شوند. هرچند خود نسبت به آن واقف نباشند. این زنان در طول زندگی مشترک خود از احساسات ضد و نقیضی که نسبت به همسر خود داشته‌اند می‌گویند، بدون این که بدانند سرچشمه این احساسات چیست. اکثر این زنان دچار آزارهای جنسی (از نوع تجاوز و نرسیدن به ارگاسم) از سوی شوهر خود شده‌اند.
پ آزارهای جنسی در محیط‌های علمی: با توجه به اینکه در ایران مدارس مختلط وجود ندارد، اولین تماس پسر و دختر در محیط‌های علمی دانشگاهی و آموزشگاه‌ها، یعنی درجاهایی که حداقل سن دختران و پسران از 18 سال به بالاست اتفاق می‌افتد، و در این محیط‌ها نیز دختران و زنان از جانب دانشجویان، اساتید، معلمان و مسئولین محیط علمی، دچار آزار جنسی می‌شوند. این آزارها بیشتر به صورت نگاه‌های هیز، متلک‌ها و حرف‌های رکیک، تماس‌های بدنی به ظاهر اتفاقی، نزدیک شدن زیاد به دختران و در مواردی درخواست ارتیاط جنسی با آنان و حتی نشان دادن آلت تناسلی گزارش شده است. در بیشتر موارد عکس العمل دختران به شکل کم محلی، بی توجهی، رفتن به مکان دیگر و نگاه‌های تند و خشن بروز کرده است.
ت آزارهای جنسی در خیابان‌ها و وسائل نقلیه: در ایران اتوبوس‌ها به عنوان بزرگ‌ترین وسیله حمل و نقل عمومی شناخته شده‌اند، که دارای دو قسمت مجزا از هم برای زنان و مردان است. این تفکیک موجب می‌شود که برخورد و اصطکاک زن و مرد در اتوبوس به حداقل خود برسد، اما این جداسازی در دیگر وسایل نقلیه عمومی نظیر مترو، تاکسی و مینی بوس دیده نمی‌شود. در این وسایل نقلیه، آزارهای جنسی بیشتر شامل تماس مردان با دست و سایر نقاط حساس بدن زنان است. عکس العمل زنان در برخورد با چنین مواردی بسیار متفاوت است، از سکوت گرفته، تا قرار دادن کیف به عنوان حایل، تا فاصله گرفتن از طرف و تذکر دادن به وی و ناسزا گفتن.
در آزارهای خیابانی، غیر از موارد ذکر شده در بالا، با مزاحمت‌هایی چون حرف‌های رکیک هم روبرو هستیم، که رواج زیادی دارد. در معدود مواردی، نشان دادن آلت جنسی نیز گزارش شده است. عکس العمل بیشتر زنان و دختران در مقابل شنیدن حرف‌های رکیک، سکوت و بی محلی است. اما در مورد نمایش آلت تناسلی توسط مردان، عکس العمل‌های متفاوتی از فرار کردن تا ناسزا گفتن، و در مواردی بی تفاوتی در زنان دیده می‌شود.
به عقیده بسیاری از صاحبنظران، دلیل آزارهای جنسی در قلمرو عمومی این است که نوع تربیت خانوادگی به گونه‌ای است که مردان، زنان را به عنوان ابژه‌های جنسی نگاه می‌کنند. رعایت نکردن مسائل عرفی از سوی زنان، مانند نوع پوشش مورد قبول جامعه می‌تواند از دلایل مهم دیگر این موضوع باشد. عدم رعایت حقوق شهروندی و احترام نگذاشتن به آن، عدم توجه به ارزش‌ها و اخلاقیات نیز، از دلایل دیگری است که موجب رواج این نوع آزارها در سطح جامعه می‌شود.
در ایران تمهیدات قانونی برای مرتکبین این گونه رفتارها در نظر گرفته شده است، که متأسفانه به دلیل عدم آگاهی از این مجازات‌ها، هنوز نتوانسته اند نقش پیشگیرانه‌ای ایفا کنند. از جمله‌ی این تمهیدات می‌توان به این ماده اشاره کرد: ماده 619 قانون مجازات اسلامی که متضمن این نکته است، که هرکس در معابر عمومی، متعرض یا مزاحم اطفال یا زنان بشود، یا با الفاظ و حرکات مخالفِ شئون و حیثیت، به آنان توهین نماید، به حبس از دو تا 6 ماه و تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد. اما با وجود این قوانین کمتر دیده و یا شنیده شده، که زنی به خاطر این که هدف آزار جنسی واقع شده به دادگاه شکایت کند. این امر به چند علت است، اول عدم آشنایی زنان با قانون، و دوم زمان بر بودن پروسه شکایت، و رایج بودن آزارهای جنسی در خیابان‌ها بطوریکه زنان آن را بی اهمیت تلقی می‌کنند، و مهم‌تر از همه اینکه نگرش حاکم بر جامعه نیز به شدت تقویت می‌شود، کاملاَ به ضرر زن بوده و در اکثر موارد نوع رفتار زن و مدل پوشش او را در بروز چنین رفتارهایی موثر می‌دانند. اصطلاحاتی چون «کرم از خود درخت است»، نشانگر توجه منفی جامعه نه به مزاحم و خاطی، بلکه به زن تحت فشار است.
در بازگویی رفتارهای آزار دهنده‌ی مردان در محافل زنانه، یکی از صحبت‌هایی که به کرات شنیده می‌شود این است؛ که اگر زنی از رفتارهای آزار دهنده‌ی مردی احساس بدی داشته باشد، حتماَ عکس العمل نشان می‌دهد و سکوت او نشان دهنده رضایت اوست؛ و متأسفانه کمتر به این قضیه توجه می‌شود که در یک نظام مردسالار، سکوت زن نیز نشان از سرکوب اوست.
با این توضیحات، ضرورت آشنایی با حقوق شهروندی برای زنان جامعه، و همچنین آموزش متعهد بودن نسبت به رعایت حقوق دیگران و حریم انسانی آنان، برای مردان جامعه، به منظور کاهش این آسیب در فضاهای عمومی شهر آشکار می‌شود. زنان باید بتوانند به عنوان نیمی از جمعیت فعال کشور، با امنیت و آرامش در عرصه‌ی عمومی حضور یابند. باید در کنار آموزش‌هایی که همواره در طی سالهای بعد از انقلاب به زنان جامعه داده شده، مبنی بر اینکه با رعایت هنجارهای عرفی جامعه‌ی اسلامی از قربانی شدنشان جلوگیری کنند، به مردان جامعه نیز بیاموزیم که هیچ دلیلی نمی‌تواند توجیه کننده‌ی تعرض آنان به زنان در فضاهای عمومی شهر باشد، آنان طی فرآیند آموزش شهروندی، باید بیاموزند که زنان به واسطه‌ی انسان بودنشان، دارای حقوقی هستند که همگی ملزم به رعایت آن هستند. احساس احترام به دیگران، پذیرفتن گوناگونی‌ای که در شهر و در میان اهالی شهر وجود دارد، مهم‌ترین آموزه‌ی شهروندی است، که به نظر می‌رسد باید با تأکید بیشتری درباره‌ی مردم جامعه‌ی ما اعمال گردد.

شهروندی

برخی از اندیشمندان مقوله‌ی شهروندی را، قراردادی اجتماعی می‌دانند، که هدف اصلی آن ارتقای رفاه و امنیت در سطح جامعه است، و ضرورتاً به این امر می‌پردازد؛ که افراد یک جامعه چگونه باید رفتار کنند، تا به این هدف برسند (فرمهینی فراهانی،8:1389). شهروندی ابعاد گوناگونی دارد، به گونه‌ای که به سه حق مدنی، سیاسی و اجتماعی افراد، که در قانون اساسی نیز بدان اشاره شده است می‌پردازد. بنا به گفته‌ی مارشال، که معروف‌ترین نظریه‌ی شهروندی از سوی او مطرح شده است، هر کدام از این حقوق سه گانه دارای گستره‌ای است. به طور مثال؛ عنصر مدنی شامل حقوق ضروری برای آزادی شخصی، آزادی بیان، فکر و اعتقاد، حق داشتن مالکیت شخصی، منعقد کردن قرار دادهای معتبر و حق دادگستری است. عنصر سیاسی؛ شامل حق مشارکت در قدرت سیاسی است و عنصر اجتماعی نیز یک گستره‌ی کامل از حق سهیم بودن در میراث اجتماعی و طبق استانداردهای عمومی جامعه‌ی شهری زندگی کردن را دارا می‌باشد. (رسولی،19:1390)
در این مقاله شهروندی، ایجاد و نشر خلق و خوی شهروند، تمایل داشتن به عمل در جهت رعایت تعهدات اجتماعی، و همچنین دقیق و حساس بودن نسبت به عواطف، ارزش‌های انسانی و حقوقِ دیگران در نظر گرفته شده است، هدف این نگرش به شهروندی، ارتقای مهارت‌ها و ارزش‌های والای انسانی، و همچنین تأمین امنیت و آرامش افراد است. نیل به مفهوم واقعی این واژه (شهروندی)، تسهیل کننده‌ی زندگی در جامعه است، و همه اقشار آن را، تحت پوشش خود قرار داده، به تعامل بین فرد و جامعه جهت می‌دهد، مضاف بر اینکه در جهت کاهش تناقضات و تعارضات زندگی شهری موثر است. در واقع شهروندی مقوله‌ای است مرتبط با نحوه‌ی عملکرد افراد، به نحوی که آن‌ها قادر باشند در یک جامعه‌ی دموکراتیک، محیط خود و محیط اجتماعی سایرین را به نحو مثبت و بارزی متأثر سازند.
مفهوم شهروندی، تا حد زیادی وابسته به شرایط کشور خاص و جامعه‌ی ویژه می‌باشد، و هر فرهنگی نیز شهروند ویژه‌ی خود را می‌طلبد. بر این اساس، شهروندی واجد فرهنگی است که مستلزم یادگیری می‌باشد. وقتی از مفهوم فرهنگ، در بیان این پدیده استفاده می‌شود، منظور اخلاقی است که مختص به این حوزه است؛ لذا یک شهروند باید دارای آن چنان اخلاقی باشد؛ که بر اساس آن بتواند وظایف خود را نسبت به دیگر شهروندان شهر خود آموخته، و بر طبق آن به همزیستی مسالمت آمیز در جامعه روی بیاورد.
در حوزه‌ی علوم اجتماعی و سیاسی جدید، در آغاز دو مفهوم از شهروندی ارائه شد؛ اولی خود را در قالب مشارکت سیاسی در جامعه، همچون «تعهد» یا «وظیفه» نشان می‌دهد، و دومی نگاهی به شهروندی دارد که به عنوان حقوق قانونی فرد در جامعه، و تأکید بر حفظ و احترام به این حقوق تعریف می‌شود. امروزه مفهوم جدید شهروندی دستخوش تغییرات عمده‌ای شده، و نگرش‌های جدیدی به سوی این مفهوم معطوف شده است (ربانی و همکاران،179:1386)
ایران کشوری است که اگرچه در طی 50 سال اخیر، با رشد و توسعه‌ی شهری و بزرگ شدن شهرهای کوچک مواجه بوده است، اما روند توسعه‌ی شهری در آن، با شکل گیری و تثبیت فرهنگ شهروند، همگام نبوده است. یکی از علت‌های این رویداد را می‌توان در مهاجرت گسترده‌ی روستاییان به شهرها یافت، که با سرعتی بالا به جمعیت شهری تبدیل شدند. در واقع پیش از شکل گیری فرهنگ شهروندی و آشنایی با اصول زندگی جدید، مردم به چنین زندگی‌ای روی آوردند و این مسئله خود بر پیچیدگی‌ها، و موانع رشد فرهنگ مقتضی در ایران افزود. افرادی که در چنین شرایطی قرار دارند، نسبت به موقعیت جدید خود شناخت مناسبی نداشته و از حقوق و وظایف خود بی خبر هستند. آنان برای خود هویتی در قالب شهروند بودن قائل نیستند، و احساس تعلق خاطری نسبت به شهر و مسائل آن ندارند. درواقع؛ آنان بیشتر از اینکه شهروند باشند شهرنشین هستند. بر این اساس، به دنبال رشد فزاینده‌ی شهرنشینی، پیچیده شدن نظام جامعه‌ی شهری، و بروز مسائل و مشکلات شهری، فقدان فرهنگ متناسب با تغییر و تحولات جدید در ساختار زندگی مردم، و عدم وجود هویتی که افراد را در قالب شهروند معرفی کند، پارادایم جدیدی از مدیریت شهری مطرح شد، که شیوه‌های جدیدی را برای دخالت دادن و مشارکت شهروندان در سیاستگذاری، برنامه ریزی، نظارت و هدایت زندگی شهری در پیش گرفته است (رزاق پور،122:1390). از جمله‌ی این راهکارها، تبدیل ساکنان شهر به شهروند است، که از طریق آموزش میسّر می‌گردد. حل بسیاری از مسائل و مشکلات جامعه در گرو آگاهی اعضای آن است، چرا که باعث می‌شود تا افراد نسبت به مسئولیت‌های خود شناخت پیداکنند، نسبت به یکدیگر احساس تعهد داشته باشند و به دنبال آن روابط اجتماعی از نظم برخوردار بشود.

آموزش شهروندی

اهمیت یافتن مسئله‌ی درونی شدن مفهوم شهروندی، باعث شده است تا به نقش آموزش، در ارتقای سرمایه‌ی اجتماعی شهروندان، و گام برداشتن در مسیر دستیابی به جامعه‌ای مطلوب، توجه بیشتری مبذول شود. امروزه کشورهای توسعه یافته، با پی بردن به اهمیت این موضوع، گام‌های بلندی در راستای محقق کردن شاخص‌های دموکراسی در جوامعشان برداشته‌اند، چرا که سیاستگذاران این جوامع دریافته‌اند؛ برای داشتن جامعه‌ای مطلوب به شهروندانی فعال، مطلع و مسئولیت پذیر نیازمند هستند. بنابراین الگوی موفق این کشورها، راهنمای خوبی است تا دیگر کشورها نیز در این راستا از آموزش هدفمند در تربیت شهروندی بهره گیرند.
امروزه دستیابی به جامعه‌ای که بنایش بر دانش و آگاهی گذاشته شده باشد نیازمند آموزش مداوم و فراگیر است، که همه‌ی ابعاد زندگی را تحت الشعاع خود قرار بدهد. در شرایط کنونی، اغلب مردم برای انجام فعالیت‌های اجتماعی خود، آموزش‌های لازم را ندیده‌اند و در نتیجه رفتار آنان بر اساس مشاهده و تقلید رفتارهای دیگران بوده است. حال اگر این رفتار برای رسیدن به اهداف مناسب نباشد، برای تقلیدکنندگان معضلاتی را به وجود می‌آورد که منجر به پدید آمدن مشکلاتی در جامعه می‌شود. (سپیانی،85:1386).
به تعبیر تورنی، منظور از آموزش شهروندی؛ عبارت است از فرآیند انتقال دانش‌ها، ارزش‌ها و نگرش‌های لازم برای مشارکت و ثبات سیاسی جامعه، از یک نسل به نسل دیگر. (سیف نراقی،31:1388) این آموزش‌ها راجع به اصول زندگی شهرنشینی، رعایت حقوق شهروندان و مقررات شهری و دولتی است، و هدف این است که از طریق آموزه‌های رسمی و غیر رسمی، بتوان برای افراد جامعه مشخص نمود که در قوانین و مقررات شهری چه جایگاهی دارند، و به عنوان یکی از ارکان اصلی نظام مدیریت شهری چه وظایفی به عهده‌ی آن‌ها است و متقابلاً از جامعه چه انتظاراتی باید داشته باشند. مسئولان نیز در قالب چنین آموزش‌هایی به دنبال این هستند که به هر فرد یاد بدهند با دیگران رابطه‌ی خوبی داشته باشد، به خود مهر بورزد، دیگران را دوست داشته باشد، به جامعه‌اش احترام بگذارد و اعمالش مبتنی بر ارزش‌های اخلاقی باشد. (طباطبایی،122:1389).
از طرف دیگر نقش چنین تعلیماتی، رابطه‌ی تنگاتنگی با رفتارهای اخلاقی و اخلاقیات دارند. نقش این آموزه‌ها در جامعه، باعث نظارت اجتماعی بالایی در بین شهروندان خواهد شد، که شهروندان نسبت به یکدیگر به رعایت نظم اجتماعی و احترام به حقوق یکدیگر می‌پردازند، علاوه بر این اعتماد اجتماعی را نیز بین شهروندان گسترش می‌دهد. از نظر نباید دور داشت که آموزش با مفهوم جامعه پذیری همراه است. انسان در مقام موجودی اجتماعی، از طریق فرآیند اجتماعی شدن به یادگیری مهارت‌های زندگی و نقش‌ها و رفتارهای مورد انتظار جامعه می‌پردازد.

اهمیت و ضرورت تحقیق

اهمیت موضوع خشونت جنسی تا بدان حد است؛ که سازمان ملل متحد، بیست و پنجم نوامبر هر سال را «روز جهانی حذف خشونت علیه زنان» اعلام کرده است. این امر نشان می‌دهد که پدیده خشونت علیه زنان، وابسته به مکان یا زمان خاصی نبوده و امری عمومیت یافته است.
خشونت، سلامت زنان را به مخاطره می‌اندازد. به علاوه خشونت خانوادگی، آزار جنسی، تحقیر و تجاوز، موجبات بروز هزینه‌های سنگین اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و روانی را فراهم می‌آورد، زیرا این زنان مسئولیت جامعه پذیری نسل آتی را بر عهده دارند، و این، خطر انتقال خشونت به نسل آینده را دو چندان می‌کند و مشکلات اجتماعی را افزایش می‌دهد.
کاترین مک کینون آزار جنسی را مظهر شیوه شیء سازی از زنان از سوی مردان می‌داند. بسیاری از نویسندگان فمینیست نیز، آن را نوعی از خشونت جنسی توصیف می‌کنند. گیبسن بورل نیز، مزاحمت جنسی را مکانیسمی می‌داند که مردان برای کنترل زنان در سازمان‌ها و شرکت‌ها از آن استفاده می‌کنند.
با توجه به اینکه این نوع رفتارها، در تمامی لایه‌های زندگی اجتماعی شهری، که زن و مرد در تعامل با یکدیگر قرار می‌گیرند، می‌تواند بروز کند: در خیابان، در وسائل نقلیه، در محیط کار و... و به سبب عمومیت داشتن این نوع آزارها در تمامی فضاهای عمومی شهری، تصمیم گرفتیم تا به تحقیق و بررسی یکی از متغیرهای احتمالی موثر در کاهش چنین آزارهایی بپردازیم.
یکی از مسائلی که امروزه در کانون توجه دولت‌ها قرار گرفته است و توجه بیش از پیش مدیران نظام تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده، مفهوم شهروندی و به دنبال آن آموزش اصول شهروندی است. شهروندی از جمله مفاهیمی است که با شکل گیری نخستین دولت‌های ملی مطرح گردید و با رشد شهرها به مسئله‌ای مهم مبدّل شد. این مفهوم یکی از فرایندهای جامعه‌ی مدرن است و دارای تعریف خاصی می‌باشد که عموماً برخاسته از نگرش عقلانی نسبت به قانون و حقوق افراد در جامعه است (طباطبایی،123:1389).
به نظر می‌رسد، با آموزش اصول شهروندی، و نهادینه کردنِ ارزش‌های آن، مبنی بر رعایت حقوق دیگران و احترام به شأن انسان‌های دیگر، مهرورزیدن به آن‌ها و متعهد بودن نسبت به عواطف و ارزش‌های شخصی دیگران، بتوانیم تا حد مطلوبی از خشونت در فضای عمومی بکاهیم. مسلما با شناسایی ابعاد مختلف این آسیبِ مهم شهری در جوامع، که آن را با نام آزارهای جنسی در فضاهای عمومی می‌شناسیم، به ضرورت آموزش شهروندی در کاهش این مسأله ی اجتماعی پی می‌بریم.

مبانی نظری

در تبیین پدیده‌ی خشونت نیز همانند تعریف و انواع آن، نظریات متعددی ارائه شده است. در این راستا به بیان و بررسی برخی نظریه‌ها در خصوص اعمال خشونت می‌پردازیم، که می‌توانیم در این پزوهش از نظریه ساختاری خشونت، نظریه منابع ویلیام گود، و در زمینه‌ی ارتباط خشونت با موضوع شهروندی از نظریه‌ی حقوق شهروندی مارشال استفاده نمائیم. به نظر می‌رسد با توجه به موضوع این پژوهش، می‌توانیم نظریه‌ی یادگیری اجتماعی باندورا را، به عنوان نظریه‌ی اصلی به کار گیریم. این نظریه را باندورا در دهه‌ی 1990 مطرح کرد. به اعتقاد وی فرزندان از طریق والدین خود خشن بودن را می‌آموزند. مشاهده و تجربه بدرفتاری از ناحیه والدین در دوران کودکی، منجر به یادگیری رفتار سلطه آمیز توسط مرد و آموختن تحمل توسط زن می‌شود. (فورواد، 1377: 177).
منابع ومآخذ
- ربانی خوراسگانی، علی، وحید قاسمی، و مسعود کیانپور، اصول و مبانی آموزش شهروندی، چاپ اول، اصفهان، سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان،1386
- رزاق پور، یوسف، حقوق شهروندی، کانون، شماره 123،1390
- رسولی، محمدرضا، و خیری زنده بودی، رسانه و آموزش حقوق شهروندی، نشریه تحقیقات روابط عمومی، شماره 60، سال دهم، اردیبهشت و خرداد 1390
- سپیانی، عبدالرضا، زهره سعادتمند، و فریبا کریمی، شیوه‌های آشناسازی دانش‌آموزان دوره‌ی متوسطه‌ی فریدون شهر با حقوق شهروندی، دانش و پژوهش در علوم تربیتی، شماره‌ی 15، پاییز 1386
- سیف نراقی، مریم و همکاران، بررسی مقایسه‌ای دیدگاه کارشناسان و معلمان شهر قزوین به لحاظ نارسایی‌های آموزش و تربیت شهروندی در برنامه‌ی درسی دوره‌ی راهنمایی تحصیلی، فصلنامه رهیافتی نو در مدیریت آموزشی، شماره 5، سال دوم، پاییز 1388
- طباطبایی، محسن، آموزش شهروندی، مفاهیم، اصول و راهبردها، ماهنامه پژوهشی، آموزشی و اطلاع رسانی شهرداری‌ها، شماره‌ی 98، سال دهم،1389
- فرمهینی فراهانی، محسن، تربیت شهروندی، چاپ اول، تهران، نشر آییژ،1389
- اعظم زاده، م و دهقانفرد، خشونت علیه زنان در تهران، نقش جامعه پذیری جنسیتی، منابع در دسترس زنان و روابط خانوادگی، پژوهش زنان، شماره 1 و 2، 1385
- پور افکاری، نصرالله، فرهنگ جامع روان شناسی- روان پزشکی، تهران: فرهنگ معاصر، 1376
- رضوی پور، عرفانه، بررسی عوامل جامعه شناختی و روان شناختی موثر بر پدیده‌ی خشونت روانی علیه زنان در خانواده، پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد، دانشگاه اصفهان، 1388
- سرمد، و بازرگان، روشهای تحقیق در علوم رفتاری، تهران: انتشارات آگاه، 1386
- کار، مهرانگیز، پژوهشی درباره خشونت علیه زنان در ایران، تهرن: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، 1381
- محمدی اصل، عباس، جنسیت و خشونت، تهران: سازمان چاپ و انتشارات، 1388
- قندهاری، پردیس، مزاحمت‌های جنسی در ایران، فصل زنان، دوره پنجم، 1384
- مگی، هام و گمبل، سارا، فرهنگ نظریه‌های فمینیستی، ترجمه فیروزه مهاجرف نوشین احمدی خراسانی، فرخ قره داغی، تهران: نشر توسعه، 1382
- SID.ir



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط