صلاحيت ها و ويژگي هاي اساسيِ مديران فرهنگي
نظر به اهميت اين موضوع و با اميد به اين که مسئولان ستادي و مديران فرهنگي، اهتمام و عنايت بيشتري به اين گونه ويژگي ها داشته باشند و در صدد تقويت و پرورش آنها برآيند، به طرح اين مبحث مي پردازيم. تذکر اين نکته ضروري است که در فهرست اين ويژگي ها، نظري به اولويت داشتن يکي بر ديگري و از اين رو تربيت منطقي نداشته ايم؛ زيرا همه ي اين ويژگي ها براي يک مدير فرهنگي، ضروري و لازم است. البته نظر به اين که اين ويژگي ها و صلاحيت ها در سه حيطه ي شناختي (ادراکي و احساسي عاطفي و رفتاري) قابل تنويع و تقسيم است، اين ويژگي ها را در سه حيطه ي ياد شده، مورد بررسي قرار مي دهيم.
«انتظار تحولات زود هنگام در کارهاي فرهنگي، مانع بزرگي در راه تلاش خواهد بود. فرهنگ عمومي يکباره پديده نيامده است که چنين نيز رنگ ببازد. فرهنگ امري ديرپاست که تغيير آن زمان مي خواهد و فقط کساني در اين راه توفيق مي يابند که از حوصله فراوان برخوردار باشند. تغييرات فرهنگي وقتي در مردم دروني مي شوند که تجربه شوند و اين نيازمند فراهم آوردن شرايط است. بنابراين اصلاح فرهنگ، کساني را مي طلبد که صبر فراوان دارند و بيش از آن که بر خوشه چيني از فعاليت خود چشم دوخته باشند، به فراهم آوردن شرايط براي استمرار فعاليت دل مشغول داشته اند.» (3)
اين امر وقتي با ديد عمومي که همواره با چشمان ظاهر بين خود به پديده ها مي نگرند و منافع ظاهري و مادي خويش را در نظر مي گيرند ملاحظه شود، بيشتر جلب توجه مي کند.
به هر حال يک مدير فرهنگي، بايستي توانايي و تجربه استفاده از ابزارها، تکنيک ها، روش ها و رويه هاي عمل براي انجام يک وظيفه مشخص را داشته باشد.
بديهي است که انجام اين وظايف يا فعاليت ها، مستلزم وجود معلومات تخصصي، تسلط در استفاده از ابزارها و شيوه هاي انجام کار و ارائه ي محصولات فرهنگي مي باشد.
نکته ي بسيار مهم اين است که مديران فرهنگي، بايستي واجد دو دسته از مهارت ها و تخصص ها باشند:
يک. مهارت هاي مديريتي به معناي عام که همان توان و تجربه لازم براي انجام فرايند مديريت (برنامه ريزي، اجرا، نظارت و ارزشيابي) است.
دو. تخصص لازم در شناخت و ارزيابي محصولات فرهنگي. مهارت دسته نخست در حوزه ي سازماني مديران نمودار مي گردد؛ زيرا مديريتِ يک مجموعه ي انساني، نيازمند تمهيدات لازم براي اداره ي آن است. مهارت ها و تخصص هاي دسته دوم به حوزه ي کاري و تخصص مدير باز مي گردد؛ مثلاً يک مدير فرهنگي بايد توان ارائه ي يک طرح فعاليت فرهنگي و نقد و ارزيابي آن و نيز اجراي آن را داشته باشد، در غير اين صورت، او فقط نام مدير را يدک مي کشد.
1. صلاحيت ها و ويژگي هاي شناختي
1- 1. شناخت عميق از فر هنگ ديني و ميهني
1- 2. اعتقاد کامل به کارآمدي فرهنگ اسلامي
1- 3. شناخت دقيق مخاطبان
1- 4. آگاهي از دانش و حرفه ي مديريت
2. صلاحيت ها و ويژگي هاي عاطفي- احساسي
2- 1. علاقه مندي به خدمت رساني فرهنگي
2- 2. علاقه مندي به روابط انساني مؤثر و صحيح
2- 3. احساس تعلق به فرهنگ اسلامي- ملي
2- 4. داشتن صبر و حلم فراوان
«انتظار تحولات زود هنگام در کارهاي فرهنگي، مانع بزرگي در راه تلاش خواهد بود. فرهنگ عمومي يکباره پديده نيامده است که چنين نيز رنگ ببازد. فرهنگ امري ديرپاست که تغيير آن زمان مي خواهد و فقط کساني در اين راه توفيق مي يابند که از حوصله فراوان برخوردار باشند. تغييرات فرهنگي وقتي در مردم دروني مي شوند که تجربه شوند و اين نيازمند فراهم آوردن شرايط است. بنابراين اصلاح فرهنگ، کساني را مي طلبد که صبر فراوان دارند و بيش از آن که بر خوشه چيني از فعاليت خود چشم دوخته باشند، به فراهم آوردن شرايط براي استمرار فعاليت دل مشغول داشته اند.» (3)
اين امر وقتي با ديد عمومي که همواره با چشمان ظاهر بين خود به پديده ها مي نگرند و منافع ظاهري و مادي خويش را در نظر مي گيرند ملاحظه شود، بيشتر جلب توجه مي کند.
3. صلاحيت هاي رفتاري- حرفه اي مديران فرهنگي
3- 1. تخصص و تجربه کاري
به هر حال يک مدير فرهنگي، بايستي توانايي و تجربه استفاده از ابزارها، تکنيک ها، روش ها و رويه هاي عمل براي انجام يک وظيفه مشخص را داشته باشد.
بديهي است که انجام اين وظايف يا فعاليت ها، مستلزم وجود معلومات تخصصي، تسلط در استفاده از ابزارها و شيوه هاي انجام کار و ارائه ي محصولات فرهنگي مي باشد.
نکته ي بسيار مهم اين است که مديران فرهنگي، بايستي واجد دو دسته از مهارت ها و تخصص ها باشند:
يک. مهارت هاي مديريتي به معناي عام که همان توان و تجربه لازم براي انجام فرايند مديريت (برنامه ريزي، اجرا، نظارت و ارزشيابي) است.
دو. تخصص لازم در شناخت و ارزيابي محصولات فرهنگي. مهارت دسته نخست در حوزه ي سازماني مديران نمودار مي گردد؛ زيرا مديريتِ يک مجموعه ي انساني، نيازمند تمهيدات لازم براي اداره ي آن است. مهارت ها و تخصص هاي دسته دوم به حوزه ي کاري و تخصص مدير باز مي گردد؛ مثلاً يک مدير فرهنگي بايد توان ارائه ي يک طرح فعاليت فرهنگي و نقد و ارزيابي آن و نيز اجراي آن را داشته باشد، در غير اين صورت، او فقط نام مدير را يدک مي کشد.
3- 2. فرهنگي بودن به معناي حقيقي کلمه
پي نوشت ها:
1. مولينير، پيتر، آموزش حرفه اي مديران فرهنگي، ص 122.
2. مولينير، پيتر، آموزش حرفه اي مديران فرهنگي، ص 122.
3. موسي پور، نعمت الله، «ضرورت هاي اساسي در اصلاح فرهنگ» مندرج در جامعه و فرهنگ، به کوشش محسن فردرو و ديگران، ج1، ص4.
منبع: کتاب مديريت فرهنگي
/خ