بررسی تطبیقی آرای فارابی و پارسونز در زمینه ی جامعه شناسی
نظام اجتماعی و زندگی جمعی یکی از مهم ترین عرصه های اندیشه و تأمل در طول تاریخ زندگی بشر بوده است. اندیشمندان مسلمان در باب حیات اجتماعی و نظام جامعه کم و بیش به بحث و بررسی پرداخته اند. حکیم ابونصر فارابی(329-358 ه.ق) معلم ثانی و مؤسس فلسفه اسلامی در خصوص اخلاق و سیاست و نظام مدنی آثار ارزنده و مهمی از خود بر جای گذاشته است.این نوشته تلاش دارد تا به تحلیل روشن تری از اندیشه های فارابی در باب نظام اجتماعی از طریق تطبیق آن با نظریه های پارسونز نائل آید.
در اینجا می خواهیم با مدد از اندیشه های فارابی و به یاری مطالعات جدید جامعه شناختی تلاشی در جهت یافتن پاسخی برای پرسش های زیر به عمل آوریم:
1- جایگاه فرهنگ، سیاست و اقتصاد در نظام اجتماعی
2- رابطه جامعه شناسی، فلسفه و دین
3- نسبت فرد، جامعه وفرهنگ
4- رابطه سیاست، دیانت و جامعه
قبل از شروع بحث لازم است مختصر آشنایی ای با تالکوت پارسونز( 1979-1902) جامعه شناس آمریکایی حاصل آید. وی یکی از بزرگترین نظریه پردازان قرن بیستم است. تفحص ژرف در آثار جامعه شناسان مهم اروپایی( وبر، دورکیم، پارتو) وتأمل در مسائل و بحرانهای عظیم این قرن سرانجام او را به سوی ساختن تئوریهای جدید در رابطه با کنش فردی، نظام اجتماعی و سیستم فرهنگی کشاند. پارسونز برای عناصر فرهنگی و اجتماعی در شکل گیری سیاست و اقتصاد نقش عمده ای قائل بود و در ترویج مکتب «کارکردگرایی ساختی» تلاش بسیاری کرد.(1) نظریه های کلان، بیان پیچیده، دیدگاه تعادلی و تفکر نظام سازوی، بشدت مورد ملامت و تهاجم بعضی حوزه های جامعه شناسی(بخصوص دیدگاه دیالکتیکی) قرار گرفته است.
در این مقاله، ابتدا برخی از آرای پارسونز به نحو اجمال معرفی می شود و سپس نظر فارابی در این خصوص بیان می گردد و آنگاه به بررسی تطبیقی نظرات این دو اندیشمند می پردازیم.
در این مطالعه تطبیقی موضوعات زیر به ترتیب مورد بررسی قرار می گیرند:
1- کارکردگرایی ساختی
2- کنش اجتماعی
3- نظام اجتماعی
4- ضرورتهای کارکردی
5- نظم و تعادل اجتماعی
1- کارکردگرایی ساختی(2)
تئوری کارکردگرایی ساختی از یک سو کارکردها و نتایج پدیده های اجتماعی را مورد توجه قرار می دهد و از سوی دیگر بر رابطه پایدار و تداوم بین عناصر جامعه و کل نظام اجتماعی ناظر است.هر ساخت که از روابط ثابت و پایدار تشکیل می شود با یک سلسله کارکردها در نظام اجتماعی تناسب دارد. بنابراین کارکردگرایی ساختی از دو منبع الهام می گیرد، یکی کارکردگرایی ای که جامعه را دارای عناصری که هر یک در جای خود و بخوبی کار می کنند و در کل نظام ضرورت دارند، تلقی می کند و دیگری ساختگرایی ای که در آن پدیده های اجتماعی از طریق کیفیت ساخت جامعه تحلیل می شود، در این حالت اجزای مجموعه به واسطه عامل ساختی در اتصال و ارتباط پیوسته و پنهانی هستند. کارکردگرایی ساختی شرط دوام نظام اجتماعی را در تأمین کارکردهای اساسی جامعه می داند و هر ساخت نیز برحسب ضرورتهای کارکردی نظام اجتماعی تعین و تشکل می یابد.
فرضیات اصلی کارکردگرایی ساختی به نقل از«رالف دارندورف» جامعه شناس معاصر به شرح زیر است:
1- هر جامعه از یک سلسله عناصر نسبتاً پایدار و مهم و به هم پیوسته تشکیل شده است.
2- هر جامعه متشکل از عناصری است که با یکدیگر تجانس و وحدت دارند.
3- هر یک از اجزای جامعه کارکرد معینی دارد.
4- اجزای جامعه(ساخت های اجتماعی) با کارکردهای معین خود در دوام و بقای کل جامعه مؤثرند.
5- ثبات و دوام هر جامعه ب راساس توافق و رضایت و یگانگی فکری و اخلاقی اعضای آن استوار است.(3)
علاوه بر نکات عمده فوق الذکر، تحلیل فونکسیونی بر فرضیات دیگری نیز بنا شده است.
1- میان جامعه انسانی و ارگانیسم انسانی نوعی شباهت وجود دارد.
2- تعادل اجتماعی امری مسلم، بدیهی و عمومی است.(4)
اکنون نظر فارابی را در ارتباط با فرضیات فوق مورد بررسی قرار می دهیم. وی جامعه را دارای کلیت و تمامیتی می داند که اجزای آن به صورت پیوسته و پایدار با یکدیگر در ارتباطند، نظام مدینه فاضله در عین ثبات و دوام از وحدت و تجانس برخوردار است، هر کس در مرتبه ای قرار دارد که شایسته آن است و وظیفه و کار خود را در جهت نیل به اهداف اجتماع در نهایت هماهنگی و سازگاری به انجام می رساند.
«... اجزای مدینه با یکدیگر پیوسته و سازگارند و در مراتب معین مرتب اند: بعضی مقدم و بعضی مؤخر... و ارتباط و سازگاری آنها درست مانند ارتباط و ائتلاف موجودات مختلف خواهد بود.»(5)
در نظام مدینه هر یک از اجزاء، دارای کارکردی هستند، وظایف هر عضو برحسب شایستگی وی توسط رئیس مدینه تعیین می شود. قوام نظام اجتماعی به همکاری و یاری اعضای آن بستگی دارد، هر عضو به عنوان جزئی از نظام وظایفی را به عهده می گیرد که برای قوام کل و دوام نظام جامعه ضرورت دارد.
« هر یک به تنهایی نتوانند متکفل انجام همه آن امور باشند و بلکه در انجام آن احتیاج به گروهی بود که هر یک از آنها متکفل انجام امری از مایحتاج آن بود و هر یک از افراد انسانی نسبت به هر یک از افراد دیگر بدین حال و وضع بود... و تجمع گروههای بسیار که یاری دهنده به یکدیگر باشند و هر یک در انجام بعضی از مایحتاج او و آنچه در قوام وجودی اش محتاج به آن بود قیام نماید تا بدین وسیله همه آنچه جمله آن جماعت بر آن قیام کرده و کاری انجام داده اند گرد آید.»(6)
فارابی علاوه بر شرایط کارکردی فوق در تحلیل نهایی، دوام و بقای جامعه را وابسته به حکمت می داند. از نظر وی دوری و نزدیکی به سعادت، ملاک تفکیک انواع اجتماعات است و معیار شناخت سعادت حقیقی از سعادت پنداری، حکمت است و چنانچه جامعه ای به درجه ای از پستی برسد که در آن حکیمی یافت نشود، آن جامعه محکوم به تباهی و نیستی است.
« وسرانجام اگر حکیمی یافت نشود که به او ( جامعه ) حکمت فزاید و بپیوندد طولی نخواهد کشید و زمانی نخواهد گذشت که مدینه تباه و فنا می گردد.»(7)
فارابی نظام مدینه فاضله را به بدن انسانی تشبیه می کند و آن را برخوردار از چنان تعادل و هماهنگی ای می داند که چون یک کل واحد همه اجزای آن در عین تفاوت از تمامیت و تجانس بهره مندند.
« و مدینه فاضله به مانند بدنی بود تام الاعضا( و تندرست) و به مانند آن گونه بدنی بود که همه اعضای آن در راه تمامیت و ادامه زندگی حیوانی و حفظ آن تعاون کنند.»(8)
اکنون در جدول زیر، نظریه کارکردگرایی ساختی را با دیدگاه فارابی در خصوص نظام اجتماعی مقایسه می کنیم:
کارکرد گرایی ساختی پارسونز |
نظام مدنی فارابی |
پیوستگی عناصر جامعه |
پیوستگی اجزای مدینه |
2- کنش اجتماعی
کتاب ساخت کنش اجتماعی به بررسی عمل اجتماعی انسان و خصوصیات آن اختصاص دارد و به مطالعه رابطه هدف و وسایل، و نقش محیط و جامعه در شکل گیری کنش اجتماعی می پردازد، پارسونز در این کتاب ابتدا به ارادی بودن کنش و عقلانی بودن آن (هدفدار بودن) اشاره می کند و سپس دلایل انتخابهای متفاوت افراد را با توجه به محدودیت های محیطی و زیستی مورد بررسی قرار می دهد و آنگاه با تأکید بر اهمیت هنجارها و ارزشها در تعیین اهداف و اعمال انسانها، به تبیین کنش اجتماعی می پردازد. لویس کوزر جامعه شناس معاصر محورهای اصلی دیدگاه پارسونز را در این کتاب به شرح زیر خلاصه کرده است:الف- کنش های انسان، اختیاری و ارادی است نه فقط رفتاری زیستی و انفعالی.
ب - عاملان کنش در جهت رسیدن به هدفهایی تلاش می کنند.
ج- انتخابهای مختلف بین وسایل متفاوتی که این عاملان در تعقیب خواسته هایشان به کار می گیرند.
د- شرایط محیطی و بدنی، محدودیت هایی را در انتخاب وسایل و انجام هدفها ایجاد می کنند.
ه- مجموعه هنجارها و ارزشها، انتخابهای فردی را از لحاظ وسایل و اهداف معین می کنند.(9)
بنابراین کنش فرد، ارادی و هدفدار است و با توجه به محدودیت های محیطی و زیستی، توسط ارزشها و هنجارهای اجتماعی تعیین می گردد.
اینک، اندیشه های فارابی را به ترتیب موارد فوق یادآور می شویم:
الف - اختیار از خصایص ممتاز انسان است و معرف حرکت انسان به سوی تأسیس نظام اجتماعی مطلوب( مدینه فاضله) می باشد. « و نزوع انسان... هرگاه ناشی از رؤیت یا قوه ناطقه بود فی الجمله اختیار نامیده می شود، و این نزوع( که اختیار نامیده می شود) تنها در انسان یافت می شود( و از خصایص اوست.)»(10)
ب- قوه ناطقه، مقوم انسانیت انسان است، قوه ناطقه عملی، خادم قوه ناطقه نظری و قوه ناطقه نظری، وسیله رسیدن انسان به سعادت است. بنابراین عقل نظری وسیله رسیدن به هدف، یعنی سعادت در نظام اجتماعی مطلوب (مدینه فاضله) است.
ج- اعمال ارادی و اختیاری انسان یا به سوی اهداف خیر و در پی رسیدن به سعادت است و یا در جهت تأسیس نظام اجتماع غیرفاضله و به دنبال دستیابی به لذت، ثروت، قدرت و...
د- محیط طبیعی و جغرافیایی باعث اختلاف در آب وهوا، و این اختلاف سبب تفاوت در خوراکی ها و محصولات کشاورزی است، و اینها موجب تنوع خصوصیات زیستی و روانی ملت هاست. «و همین طور اختلاف قسمت های زمین، گوناگون بودن بخارات متصاعده از آن را به دنبال دارد، و هر نوع بخاری از سرزمینی خاص متصاعد می شود که مناسب با همان قسمت از زمین است، اختلافات بخارات متصاعده سرزمینها و زیرزمینی آنها موجب اختلافات آب و هوای سرزمینهاست... به تبع اختلافات در خوراکی های ملت ها، اختلاف در کشت و زرع است که بنیه و خوی انسانها را در نسل های گذشته و آینده تشکیل می دهد و همه این گوناگونی ها در خلق و خوی طبیعی و نحوه آفرینش آنها، ایجاد اختلاف کرده و می کند.»(11)
ه- تمایز اجتماعات فاضله از غیرفاضله در تفاوت اهداف آنها، یعنی اختلاف در نحوه دریافت از سعادت است، بنابراین اعمال افراد اجتماعات مختلف برحسب تلقی آنها از سعادت متفاوت است. به هر حال چه در مدن فاضله و چه در مدن غیرفاضله افراد در رابطه با نظام ارزشی و سنت های جاری جامعه عمل می کنند.
3- نظام اجتماعی
بخش مهمی از آثار پارسونز به تحلیل شخصیت، اقتصاد و سیاست اختصاص دارد(12) نظریه او از طریق تحلیل سیستم هایی که به نحو پیچیده با یکدیگر در پیوستگی و تداخل هستند و به کنش انسان جهت می دهند، شکل می گیرد. در تحلیل پارسونز عمل انسان به طور همزمان در چهار زمینه رخ می دهد:- زمینه فرهنگی(ایدئولوژی، معرفت، ارزش)
- زمینه اجتماعی( روابط متقابل)
- زمینه روانی(شخصیت که به وسیله روان شناسی مطالعه می شود)
- زمینه زیستی( ارگانیسم و خواسته ها و نیازها)
گرچه در واقع عمل انسانی امری واحد است، اما بایستی زمینه های عمل را به عنوان چهار سیستم فرهنگی، اجتماعی، روانی و زیستی در نظر گرفت. این چهار سیستم در عین تمایز دارای پیوستگی و تداخل هستند و می توان آنها را تحت یک سیستم عمومی تر که سیستم عمل است قرار داد.
ارتباط این سیستم ها به شکل افقی نیست بلکه به نحوی رتبه بندی شده اند که سیستم فرهنگی، سیستم اجتماعی را هدایت و کنترل می کند و به ترتیب سیستم اجتماعی، سیستم روانی را و سیستم روانی، سیستم زیستی را، این رتبه بندی از لحاظ«اطلاع» از بالا به پایین می باشد و از لحاظ «نیرو» از پایین به بالا. یعنی سیستم فرهنگی دارای بیشترین اطلاع و سیستم زیستی دارای بیشترین نیروست. در این ارتباط رتبه عالی از طریق رتبه بعد از خود بر سیستم های دیگر نیز اعمال کنترل می کند، از این چهار سیستم دو تای پایینی آن (زیستی- روانی) در سطح فردی و دوتای بالایی آن در سطح جمع قرار دارد به این ترتیب می توان واقعیت اجتماعی را از لحاظ تحلیلی با دو سیستم اجتماعی و فرهنگی مشخص کرد. سیستم فرهنگی که در بالاترین رتبه قرار دارد شامل ارزشها، معرفت و ایدئولوژیها، و تمام نهادهایی که عمل اجتماعی را هدایت می کند، می باشد. سیستم اجتماعی ناظر بر کنش متقابل افراد در گروهها و اجتماعات واقعی کوچک و بزرگ است.(13)
عناصر فرهنگی ای که دارای خصیصه کلی هستند از طریق نهادی شدن در قالب سیستم اجتماعی به شکل هنجار و قواعد عمل در می آیند. مثلاً ارزش کلی عدالت( عنصر فرهنگی) در نظام قضایی و تدوین قوانین، نهادی می شود و تحقق عملی می یابد( سیستم اجتماعی). ساخت، همان نهادی شدن عناصر کلی فرهنگی است و دارای خصوصیات نسبتاً ثابت و پایدار می باشد. عناصر نظام اجتماعی که دارای ثبات و دوام هستند به چهار دسته تقسیم می شوند:
- ارزشها( جهت گیری مطلوب سیستم را مشخص می کنند)
- هنجارها( الگوهای رفتار)
- مجتمعات( بر گرد ارزشها و اندیشه ها شکل می گیرد)
- نقش ها (اشکال عضویت و شرکت افراد در مجتمعات)
این ارکانهای ساختاری، کانالهایی هستند که فرهنگ با عبور از آنها در جامعه تحقق یافته و به اصطلاح نهادی می شود، این فرایند نهادی گردانیدن با شکل گیری واقعی و عینی خود به صورت نهادهای اجتماعی، نظیر نظام خویشاوندی و نظام سیاسی در می آید. ارتباط این ارکان شبیه ارتباط سیستم های عمل دارای مراتبی به شرح زیر است:
نقش و مجتمعات که از نظر انرژی غنی تر هستند مستقیم و سریع تر از هنجارها و ارزشها که از نظر اطلاعات غنی ترند، برفرد و گروه اثر می گذارند. کنش اجتماعی بر مبنای ارزشها و از طریق الگوهای رفتار و در قالب مجتمعات و به صورت نقش ها شکل می گیرد و هدایت و کنترل می شود.
نظام اجتماعی از نظر پارسونز یک نظام باز است و به محیطش بستگی دارد. محیط نظام اجتماعی عبارت است از سیستم های فرعی ارگانیسم، شخصیت و فرهنگ. هر یک از این سه سیستم بر یکدیگر تأثیر دارند و کارکردها به امر تطابق و سازگاری برای ساخت نظام اجتماعی می پردازند.
فارابی و نظام اجتماعی
انسان از لحاظ تأمین ضروریات حیات و نیل به کمالات، نیازمند زندگی اجتماعی است. معلم ثانی در این خصوص چنین می گوید:« انسان از جمله جانورانی است که به طور مطلق نه به حوائج اولیه و ضروری زندگی خود می رسد و نه به حالات برتر و افضل؛ مگر از راه زیست گروهی و اجتماع گروههای بسیار در جایگاه و مکان واحد و پیوستگی به یکدیگر.»(14)
در این بیان بایستی موارد زیر مشخص شود:
الف- حوائج اولیه و ضروری انسان:
با توجه به نظر فارابی در مورد قوای نفس(منمیه، غاذیه، مربیه، مولده، نزوعیه ومتخیله) در می یابیم که نیازهای ضروری و حیاتی به دو دسته نیازهای بدنی و نیازهای روانی تقسیم می شود.ب- حالات برتر و افضل:
نیل به کمالات و برخورداری از ارزشها و حکمت و حصول به سعادت است.ج- پیوستگی به یکدیگر:
نظام اجتماعی و زندگی گروهی است.بنابراین می توان نظر فارابی را به شکل زیر نمودار ساخت.
حال لازم است جایگاه هر یک از امور فوق را در دستگاه فارابی مشخص کنیم، وی اولویت برتری را به نظام فرهنگی و یا کمالات انسانی می دهد، به نظر او نظامهای اجتماعی برحسب اینکه چه نوع ارزشها و اعتقاداتی را مبنای زندگی قرار می دهند با یکدیگر متفاوتند.(15)
مدینه فاضله، اجتماع و همکاری مردم با یکدیگر است برای رسیدن به سعادت حقیقی. بنابراین انسانها با وجود نیازهای ضروری و حیاتی خود در نظام اجتماعی به یکدیگر پیوند می خورند تا به ارزشها و کمالات برتر نائل آیند. پس نظام اجتماعی دارای مراتب است و رئیس مدینه کسی است که از بالاترین میزان حکمت و معارف برخوردار است و او به تنظیم مراتب اجتماع وضع و نقش هر یک در داخل نظام برحسب جایگاه واقعی آنان از لحاظ استعداد و تربیت همت می گمارد، و در پایین ترین رتبه، کسانی قرار دارند که بیش از همه به خدمت و کار مشغولند.
فارابی در بحث اخلاق، فضائل را به چهار دسته به شرح زیر تقسیم می کند:
- فضائل نظری: علم به نظام معقول عالم( علم به مبادی معرفت تا علم انسانی و مدنی).
- فضائل فکری: وضع قوانین و اصول برحسب شرایط زمانی و مکانی.
- فضائل خلقی: استنباط خیر در افعال و اخلاق.
- فضائل عملی: تحقق بخشیدن به فضائل اخلاقی در امم و اصناف
- فضائل نظری مبنای فضائل فکری است و فضائل فکری، فضائل خلقی را تعیین می کند و فضائل عملی مبتنی بر فضائل خلقی است. حال آیا می توان گفت مراتب فضائل با مراتب نظام مدینه و مراتب قوای نفس مناسبت دارد؟
در جدول زیر می توان تناسب آرای پارسونز و فارابی را مشاهده نمود.
پارسونز |
||
مراتب کنترل |
عناصر ساختاری |
سیستم عمومی عمل |
اطلاعات
انرژی |
ارزشها |
فرهنگ |
فارابی |
||
حیات اجتماعی فضائل نظام مراتب |
||
حالات برتر فضائل نظری حکمت و آگاهی |
4- ضرورتهای کارکردی
هر نظام اجتماعی از لحاظ سازگاری و هماهنگی با چهار مسأله پیشنهادی مواجه است.پارسونز این چهار مسأله را ضرورتهای نظام اجتماعی می نامد، زیرا که هر نظام اجتماعی برای حیات و بقای خود بایستی به آنها پاسخ گوید. در هر نظام اجتماعی چهار کارکرد اصلی می توان تشخیص داد که اینها هر یک برای پاسخگویی به یکی از مسائل در نظر گرفته شده اند:
1- کارکرد «حفظ الگو»: تأمین ارزشهای جامعه و تشویق به پذیرش آنها و الزامات آن.
2- کارکرد« یگانگی»: تأمین هماهنگی ضروری بین قسمت های یک سیستم و با توجه به سهم آنان در سازمان و در کارکرد کل نظام.
3- کارکرد« تحقق اهداف»: تعریف اهداف و اقدام در جهت نظام کل و یا قسمت های اساسی.
4- کارکرد« تطابق»: وسایل و ابزاری که نظام و اعضایش برای رسیدن به اهداف به کار می گیرند.
هر کارکرد کم وبیش با یک کلیت ساختاری( نظام نهادی شده) مطابقت دارد، چنانچه می توان نهادهای دینی و تربیتی، نهاد حقوقی، نهاد سیاسی و نهاد اقتصادی را به ترتیب با کارکردهای حفظ الگو، یگانگی، تحقق هدفها و تطابق، دارای تناسب و توازی داشت. نظر پارسونز در این مورد به قرار زیر است:
« کنش اجتماعی به عنوان یک نظام اجتماعی از چهار نظام کوچکتر تشکیل شده است. اول نظام نهادهایی است که مسئولیت ثبات اخلاقی جامعه را به عهده داشته و موجب حفظ و حراست ارزشهای فرهنگ عمومی می شود، مانند نهادهای مذهبی که هر یک نقش خاصی به عهده دارند. دوم نظام نهادهای حقوقی که عهده دار تعیین هنجارها و قوانین اجتماعی هستند. سوم نهادهای سیاسی که مسئولیت تحقق بخشیدن هدفهای عمومی را به عهده دارند. چهارم نهادهای اقتصادی که شرایط انطباق با محیط را فراهم کرده و موجب ارائه حیات اقتصادی جامعه است(جریان تولید و توزیع).»(16)
چهارچوب نظرات پارسونز در جدول زیر آورده شده است:
پارسونز |
|||
کلیت های |
کاکردهای |
ارکان ساختی |
مراتب کنترل |
اجتماعی شدن |
حفظ الگو
یگانگی و وحدت |
ارزشها
هنجارها |
اطلاعات
↑ ↓ |
کارکردهای نظام مدینه:
ریاست مدینه از نظر فارابی دارای بالاترین مقام و مرتبه و متقبل حساس ترین وظایف است.« کار سیاستمدار مدینه که پادشاه آن است، این است که نظام مدینه ها را بدان سان نماید، که اجزاء و دسته ها و اعضای مدینه ها با نظام خاصی به یکدیگر پیوسته گردند و آنچنان سازگاری و ترتیب بین آنها برقرار کند که همه جمعاً جهت زدودن بدیها و حصول خوبی ها به یکدیگر کمک و معاونت نمایند.»(17)
«رئیس نخست علی الاطلاق آنچنان کسی است که ... او را هم نیروی ادراک امور و وقایع تدریجی الوقوع باشد که هر آنچه متدرجاً و در طول زمان پیش آید دریابد و احکام آنها را بداند و هم نیروی ارشاد کامل داشته باشد که دیگران را در جهت آنچه می داند از اعمال و کارهای خوب هدایت و راهنمایی نماید. و نیز نیرویی قوی و کامل داشته باشد که به وسیله آن وظایف هر کس را بدرستی معین کرده و هر کس را به کاری که باید انجام دهد و معد برای آن می باشد رهبری کند و بدان امر بگمارد، و نیز صاحب نیرویی بود که به وسیله آن، حدود وظایف و کارهای افراد را معین کرده و آنان را به سوی نیل به سعادت سوق دهد.»(18)
بنابراین رئیس به منزله قلب جامعه است و عهده دار وظایف زیر:
- رهبری، هدایت و تربیت اعضای مدینه
- تشکل مدینه و تعیین مراتب آن
- سازماندهی به سوی هدف(حصول به خوبی ها)
- تعیین وظایف هر کس برحسب جایگاه واقعی او
فارابی پس از بیان مقام و وظایف رئیس مدینه ( اهل فضائل و حکمت) در کتاب فصول المدنی در مورد ارکان مدینه و وظایف آنها چنین می گوید:
- ذوالالسنه یعنی روحانیون و صاحبان خطابت و شعر و کتابت که مروجان اصول رئیس اول هستند.
- مقدران که شامل حسابداران، مستوفیان و هندسه دانان و منجمان می شود و قوانین عدالت را در مدینه نگاه می دارند.
- مجاهدان که حریم مدینه را از تجاوز مدن غیر فاضله حفظ می کنند.
مالیان که تهیه ارزان طبقات دیگر به عهده آنهاست و به معاملات و صناعات اشتغال دارند.(19)
بنابراین رئیس مدینه، جامع تمام اختیارات و عهده دار وظایف تربیتی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است و ارکان مدینه نیز به ترتیب دارای وظایف زیر هستند:
ذوالالسنه: ترویج ارزشها
مقدران: گسترش عدالت
مجاهدان: حفاظت حریم مدینه
مالیان: تأمین ارزان و رواج معاملات و صناعات
حال می توان موارد فوق را در جدول زیر خلاصه نمود و سپس آن را با جدول شماره 3 که نظرات پارسونز در همین خصوص است، مقایسه کرد.
فارابی |
|||
ارکان مدینه |
وظایف ارکان |
وظایف ریاست |
نظام مراتب |
ذوالالسنه |
ترویج ارزشها |
هدایت و ارشاد |
حکمت و آگاهی
خدمت و عمل |
5- نظم و تعادل اجتماعی
ما تاکنون از چگونگی شکل گیری عمل اجتماعی و رابطه آن با هنجارها و ارزشها بحث کردیم، اینک نظریه پارسونز را در کتاب نظام اجتماعی درباره نظم و کنترل اجتماعی، مورد توجه قرار می دهیم. سخن اصلی این کتاب چگونگی استقرار نظم اجتماعی و نحوه حفظ تعادل نظام جامعه است. سی رایت میلز اصول نظریه پارسونز را در این کتاب به شرح زیر خلاصه کرده است:الف- کنش ها در نظام اجتماعی معمولاً منظم است زیرا افرادی دارای ارزشها و معیارهای مشترک بوده و بر اساس آنها رفتار می کنند.
ب- تعادل اجتماعی به دو طریق حفظ می شود، یکی جریان اجتماعی شدن توسط آموزش است که از بدو تولد آغاز می شود و دیگری عبارت از «کنترل اجتماعی» است، منظور از آن تمام شیوه هایی است که افراد جامعه را در جای خود قرار می دهد و بدین وسیله افراد خود جای خود را تشخیص می دهند. منظور از جای خود قرار گرفتن، رفتاری است که از لحاظ نظام اجتماعی مورد قبول است.
ج- نخستین مشکل برقراری تعادل اجتماعی این است که از افراد جامعه خواهیم بر اساس توقعات عمل کنند. چنانچه از طریق مسالمت آمیز موفقیتی حاصل نشود باید از طریق کنترل اجتماعی افراد را وادار به قبول معیارها کرد.(20)
حال نظر فارابی را در مورد وجود نظم و نحوه حفظ و تداوم آن بررسی می کنیم:
الف- فارابی وجود نظم را مبتنی بر نظام ارزشی جامعه می داند، به اعتقاد وی هر جامعه ای بسته به اینکه به دنبال چه ارزشهایی است هویت و موجودیت خود را می سازد غایات و اهداف کلی هر جامعه جهت دهنده فعالیت ها و اعمال اعضای آن است. وظیفه رئیس مدینه، حفظ نظم و پاسداری از اهداف و ارزشهاست.
ب- حفظ تعادل جامعه به عهده رئیس مدینه است او از یک طرف به تربیت اعضاء پرداخته و از طرف دیگر به تعیین مراتب آنها در نظام جامعه می پردازد.
«رئیس نخست، آن کسی است که همه این گروههای متفاوت و متفاضل را بر ترتیب خاص، نظام دهد و هر فردی را از هر گروهی در مرتبتی که لایق آن است تربیت کرده، به نظام آورد، حال در مرتبت خدمت لایق بدان و یا در مرتبت ریاست لایق به آن.»(21)
ج- نظام هماهنگ و متجانس مدینه فاضله توسط گروههایی که فارابی آنها را نوابت (علفهای هرز)می نامد دچار نوعی اختلال می شود، این گروهها خود، کارکرد مثبتی نداشته و مانع تعادل و انتظام جامعه می گردند. به اعتقاد فارابی بایستی ابتدا از راه تعلیم و تربیت و تذکر به اصلاح این گروهها پرداخت و چنانچه مؤثر واقع نشد با توسل به زور و حبس و کیفر به این مهم همت گماشت.
« این گونه افراد به نظر عقلا و فلاسفه، نادان و گمراهند و از این رو بر ریاست مدینه فاضله لازم است که همه افراد خودرو و خودسر را جستجو کرده، بیابد و حالات آنان را بررسی نماید، و هر دسته ای از آنان را به راهی که مناسب با حل آنهاست معالجه و اصلاح نماید. حال به وسیله اخراج از جامعه و مدینه و یا عقاب و کیفر و یا گماردن به کاری و شغلی هر چند که کار مفیدی انجام ندهند و برای آن کار مناسب نباشند و یا به زندان و حبس افکند.»(22)
در پایان یادآور می شویم که اگر پارسونز به تعبیر منتقدانش در پی مشروعیت بخشیدن به نظام موجود و غافل از تعارض ها و تبعیض ها و تبعیض های آن است، فارابی دلخسته از وضع موجود در جستجوی نظامی آرمانی و متعال است و الگوی نظامی را ارائه می دهد که هدفش تحقق سعادت در جامعه است، یعنی تأسیس مدینه ای که در آن انسان به کمالات برتر حیات نائل آید. برای فهم اندیشه فارابی در باب نظام اجتماعی و سیاسی، بایستی با بینش کلی و فلسفه او در خصوص نظام عالم و آدم آشنا بود. جامعه شناسی او بر انسان شناسی و جهان شناسی متکی است. نظام عالم و قوای نفس در عین تمایز برخوردار از مراتب و وحدت هستند، در جامعه نیز با وجود مراتب مختلف و ارکان متفاوت و وظایف مجزا، نظامی واحد و هماهنگ، برقرار است. قوام جامعه به ریاست بستگی دارد و مهم ترین خصیصه ریاست حکمت است. رئیس مدینه هم فیلسوف است و هم نبی، او بر امور جامعه ولایت دارد و در وجود او دین و فلسفه و سیاست در هم می آمیزند و مفهوم امامت در عینیت جامعه تحقق عملی می یابد.
در آخر متذکر می گردد که آنچه در اینجا عرضه شد فقط بخشی از نظرات فارابی در مقایسه با برخی از نظرات پارسونز بود، بدیهی است که مطالعه جامع و تطبیقی این آراء مستلزم فرصت بسیار و تأمل عمیق است.
پی نوشت ها :
1. برخی از آثار مهم پارسونز عبارتند از: ساخت کنش اجتماعی(1927)، نظام اجتماعی(1951)، تئوری عمومی کنش(1951) برای اطلاع از احوال و آثار پارسونز رجوع شود به:
Kuper (Adam and jessica) The social Sclence Encyclopedla, Routlege, Kegan
paul, London, 1985.
2. Structural Funtionalism
3.4. Ralf Dahrendorf,« Toward A Theory of Social Conflict »Jounal of peace and conftict Resolution, Vxl 1958, p p 170-183.
به نقل از نظریه های جامعه شناسی، ادیبی- انصاری، تهران1358.
5. فارابی، سیاست مدنیّه، مترجم جعفر سجادی، انجمن فلسفه ایران، 1358، ص 106.
6. فارابی، آراء اهل مدینه فاضله، مترجم جعفر سجادی، کتابخانه طهوری، تهران، 1361، ص256.
7. همان، ص 277.
8. همان، ص 256.
9.Lewis A, Coser, Masters Of Sociological Thought.
New York, 1977, Harcourt Brace Jovanovish Inc, Second Edition.
10. آراء اهل مدینه فاضله، ص 225.
11. سیاست مدنیّه، ص 129.
12. در تهیه این بخش و بخش بعدی(ضرورتهای کارکردی) نظریه پارسونز از کتاب زیر اقتباس، تلخیص و ترجمه شده است:
Guy Rocher, A general Introuduction to Sociology, Macmillan. 1972.
13. پارسونز با تبیین عمل انسان در قالب این چهار سیستم فرعی از تقلیل گرایی(Reductionism) که منشأ اشتباهات بسیاری در علوم اجتماعی بوده است دوری می کند. وی عمل اجتماعی را با یک مکانیسم واحد مثلاً نیازهای اقتصادی یا روانی تبیین نمی کند بلکه تمامیت عمل انسان را در قالب این چهار سیستم مورد توجه قرار می دهد.
14. سیاست مدنیّه، ص 136.
15. برای مطالعه انواع نظامهای اجتماعی رجوع شود به مقاله نگارنده: تحت عنوان انواع اجتماعات از نظر فارابی، «کیهان فرهنگی»، سال سوم، شماره 11.
16. T. Botomore Sociology As Social Criticisim. New York, Random Hose
به نقل از کتاب نظریه های جامعه شناسی.
17. سیاست مدنیّه، ص 163.
18. همان، ص 155.
19. فارابی، فصول المدنی، به نقل از کتاب فلسفه مدنی فارابی، داوری، ص 120.
20. سی رایت میلز، بینش جامعه شناختی، مترجم: انصاری، شرکت سهامی انتشار، 1360، ص 50.
21. سیاست مدنیّه، ص 160.
22. همان، ص 204.