تاریخ اهریمن

اگرچه در متون پهلوی نیستی اهریمن آموزه ای اعتقادی و بنیادی است و اهریمن تنها به عنوان موجودی ذهنی و روانی شناخته می شود که هیچ گاه نبوده و نخواهد بود، اما ساده اندیشی انسان در برابر مسایل پیچیده ی فلسفی و دینی، او
چهارشنبه، 23 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاریخ اهریمن
تاریخ اهریمن

نویسنده: دکتر آرش اکبری مفاخر




 
اگرچه در متون پهلوی نیستی اهریمن آموزه ای اعتقادی و بنیادی است و اهریمن تنها به عنوان موجودی ذهنی و روانی شناخته می شود که هیچ گاه نبوده و نخواهد بود، اما ساده اندیشی انسان در برابر مسایل پیچیده ی فلسفی و دینی، او را بر آن می دارد تا به ملموس کردن مفاهیم انتزاعی دینی روی آورد به ویژه آنجا که مخاطب این مفاهیم عامه ی مردم باشند. یکی از این مفاهیم اهریمن و دگرگونی او از موجودی مینوی به موجودی گیتیایی است.
گذشته از این داستان و حماسه دو نوع ادبی هستند که مخاطب عام دارند؛ بنابراین زمینه ی مناسبی برای دگرگونی مفهوم اهریمن از موجودی مینوی به موجودی گیتیایی هستند. در این دو نوع ادبی اهریمن دارای هستی انسان گونه با پیکری دیدنی، پسودنی و کردارهای ویژه ی خود می باشد.
برخی از داستان هایی که در متون فارسی زردشتی(1) آمده، نمونه های هستی پیکری اهریمن را در خود دارند. این داستان ها شامل آثاری به نظم و نثر است که پس از شکست ساسانیان توسط موبدان و زردشتیان در کنار آثار زند و پازند(2)، به زبان فارسی زردشتی نگاشته شده است. این آثار بیشتر ترجمه ای از داستان های اوستایی، پهلوی و پازند هستند( آموزگار، 1349: 173)؛ از این رو از نظر وابستگی و وفاداری به منابع نخستین و اصلی ارزش شایانی دارند و روایت آنها اصیل تر و دست نخورده تر از گزارش متون تاریخی عربی و فارسی و حماسه های ملی است.
از آنجا که نگارندگان و سرایندگان این داستان ها با نگاهی اعتقادی به مضامین نگریسته و آنها را از روی باور پذیرفته اند، داستان ها را به گونه ای روایت کرده اند که بار اسطوره ای ناب خود را حفظ کنند. همین داستان ها در انتقال به حماسه ی ملی دگرگونی های بسیار یافته اند تا آنجا که در شاهنامه کل داستان در یک یا دو بیت گزارش شده است.
بنابراین برای بازشناسی و بازسازی کردارهای اهریمن در شاهنامه نیاز فراوانی به داستان های موجود در این متون که حلقه ی گمشده ی بین گزارش اوستایی و پهلوی با گزارش شاهنامه ی فردوسی هستند، احساس می شود. اکنون با این دیدگاه به بررسی نمونه های هستی پیکری اهریمن در متون فارسی زردشتی و حماسه های ملی پرداخته می شود.

متون فارسی زردشتی

اهریمن در متون فارسی زردشتی با نوشتارهای آهریمن( روایات داراب هرمزدیار: 1/ 40/ 17)، آهرمن( 2/ 82/ 7)، اهرمن(1/ 40/ 14)آمده و گاهی اوقات آن را در برابر واژه ی اورمزد،‌وارونه نوشته اند( 2/ 64/ 4؛ 2/ 209/ 33). اهریمن با نام های ابلیس( 1/ 312/ 4، 8؛ 2/ 209/ 33)، شیطان(1/ 42/ 13؛ 2/ 211/ 2)و با صفاتی از جمله وارونه کار( 2/ 208/ 1)، گجسته(1/ 40/ 17)، گَنا(1/ 32/ 1) و دروند(1/ 445/ 17) شناخته می شود.
در این متون نیستی اهریمن یک اصل اعتقادی و بنیادی است. آموزه ی مهم این متون نیستی اهریمن در برابر هستی اورمزد است(1/ 80/ 4-6). این نیستی اهریمن تا رستاخیز ادامه می یابد تا اینکه با از بین رفتن تمام نیروهایش ناتوان و نابود شده(1/ 83/ 13؛ Peršian Rivāyats: 478) و از آفرینش اورمزدی« ناپدیدار» و «ناپیدا» شود(روایات داراب هرمزدیار: 1/ 52/ 3؛ 1/ 96/ 16).
البته در گذر اهریمن از نیستی پیکری به هستی پیکری می توان شاهد یک دوره ی بینابین بود. این دوره هنگامی است که اهریمن در پایان سه هزار ساله ی دوم به گیتی تاخته، گاو نخستین و کیومرث را می کشد. امشاسپندان و ایزدان، اهریمن را گرفته و از همان سوراخ که به گیتی آمده بود به دوزخ می برند و در آنجا او را به بند مینوی می بندند. دو فرشته ی اردیبهشت و بهرام نیز به نگهبانی او می ایستند( 2/ 63-64/ 15-3؛ 2/ 89/ 9). بسته شدن اهریمن در دوزخ( 2/ 58/ 4؛ 2/ 66/ 14-15) زمینه ای فراهم می کند تا او هر از گاهی از بند رهایی یافته و به روی زمین بیاید. به زمین آمدن اهریمن نیازمند آن است که او دارای گیتی شود؛ یعنی همانند انسان دیدنی، پسودنی و تنومند گردد.
یکی از نمونه های این دگرگونی ها داستان گرشاسپ و باد است. در این داستان(روایت پهلوی: 18. 20-24)دیوان باد را فریب می دهند و به او می گویند: تو از هر آفریده ای نیرومندتری، اما تنها گرشاسپ است که دیوان و مردمان را خوار می شمارد و همچنین باد را. باد با شنیدن سخن دیوان، فریب خورده و مینوی ایزدی او به مینویی اهریمنی دگرگون می شود. باد شروع به ویرانگری می کند. هنگامی که به گرشاسپ می رسد، نمی تواند او را از روی زمین بردارد. گرشاسپ برخاسته و باد را بر زمین می زند، بر شکم او می ایستد و از او پیمان می گیرد که دوباره به زیر زمین برگشته و نگه دار آسمان و زمین و فرمان بردار اورمزد باشد.
در دینکرد (6. 14. 9)تنها اشاره ای به این داستان شده، اما در روایت پهلوی ساختاری داستانی و حماسی دارد. در این داستان مینوی باد بر اثر فریب دیوان به نبرد با اورمزد، آفرینش نیک و گرشاسپ برمی خیزد. از آنجا که این نبرد در گیتی رخ می دهد برای شکل گیری آن در دنیای حماسه،‌ به وجود آمدن دگرگونی هایی در آن ضروری است.
یکی از این دگرگونی ها، دگرگونی مینوی اهورایی باد به مینویی اهریمنی است. علاوه بر این مینوی باد به گونه ی انسانی تصویر شده که با گرشاسپ روبه رو می شود. گرشاسپ با مینوی باد کشتی می گیرد، او را بر زمین می زند، بر سینه ی او می ایستد و با او سخن می گوید.
نکته ی مهم در دگرگونی داستان از روایت پهلوی به گزارش صد در بندهش( 20. 31-34) افزوده شدن اهریمن به متن داستان است. اهریمن به عنوان سالار دیوان نقش اصلی را عهده دار شده و به همراهی دیوان، باد را فریب می دهد.
این داستان در انتقال به گزارش دستنویس م.او29(1. 45-46) دگرگونی مهم تری می یابد. این دگرگونی آن است که اهریمن به تنهایی نقش اصلی را به عهده می گیرد. او برای آمدن از دوزخ به گیتی به هستی پیکری نیاز دارد؛ از این رو در کالبد مردم نیک آشکار شده( مانند آشکار شدن اهریمن بر ضحاک در شاهنامه) به سخن گفتن با مینوی باد می پردازد و او را می فریبد.
در دو داستان« اهریمن و تهمورث» و «مرگ جمشیدشاه» از متون فارسی زردشتی این هستی اهریمن به خوبی نشان داده شده است. در بخش سوم پس از بررسی این داستان ها به کردارشناسی ویژه ی اهریمن در آنها پرداخته شده است.

حماسه های ملی

اهریمن گذشته از شاهنامه ی فردوسی در حماسه های ملی نقشی ندارد حتی واژه ی اهریمن نیز در این حماسه ها کاربرد چندانی ندارد.فردوسی در شاهنامه برای اهریمن از نوشتارهای آهَرمن(1/ 22/ 19) و اَهرمن(1/ 124/ 564) و گاهی اوقات نیز از واژه های ابلیس( 1/ 46/ 88)، دیو(1/ 50/ 154) و سرِ نره دیوان( 1/ 51/ 165) استفاده کرده است. بدی ویژگی برجسته ی اهریمن است( 2/ 464/ 623). او با صفاتی چون بدگوهر( 3/ 340/ 485)، بدسگال( 1/ 22/ 20) و بدکنش(4/ 344/ 2716) شناخته می شود و ریمن:‌نیرنگ باز(1/ 22/ 19)، سرکش( 2/ 463/ 603)، کینه جوی( 3/ 290/ 32) و کینه خواه( 5/ 199/ 1300) است.
در شاهنامه می توان نقش اهریمن را در دو بخش هستی پیکری و نیستی پیکری بررسی کرد. برخلاف متون پهلوی که از نیستی پیکری اهریمن آغاز شده، در برخی نمونه ها به سوی هستی پیکری متمایل می شود و در چند داستان فارسی زردشتی به کردارشناسی اهریمن می انجامد، در شاهنامه حضور اهریمن از هستی پیکری آغاز شده و به کردارشناسی می رسد. پس از آن حضور اهریمن وارد نیستی پیکری شده و تنها به عنوان موجودی انتزاعی و روانی در همان ساختار مینو و با تفکر فلسفی و انتزاعی به خواننده شناسانده می شود یا به عنوان مضمونی برای تصویرسازی و بهره گیری در استعارات و کنایات شعری مورد استفاده ی فردوسی قرار می گیرد. این زمینه باعث شده تا اهریمن هستی پیکر کم کم از صحنه ی داستان های شاهنامه خارج شود و کردارهای او به موجوداتی از تبار خود او که هستی پیکری آنها در شاهنامه هنوز جایگاه واقعی و ممتاز خود را دارد، منتقل گردد.

هستی پیکری های اهریمن در شاهنامه

1) نخستین حضور هستی پیکری اهریمن در دوره ی پادشاهی کیومرث در آغاز شاهنامه است. در این دوره بین اهریمن و دیوان پیوند استواری برقرار شده است. اهریمن تنها دشمن کیومرث در گیتی است که همانند انسان دارای دیو درونیِ رشک است. او فرزندی به نام خزوران دیو دارد که با توصیف دیوبچه از او یاد شده است:
به گیتی نبودش کسی دشمنا
مگر در نهان ریمن آهَرمنا
به رشک اندر آهرمَن بدسگال
همی رای زد تا بیاگند یال
یکی بچه بودش چو گرگ سترگ
دلاور شده با سپاهی بزرگ
(1/ 22/ 19-21)
فرزند اهریمن نیز ویژگی های انسانی دارد. او دارنده ی سپاه و در آرزوی به دست آوردن تاج و تخت شاهی است. در این بخش از شاهنامه اهریمن در ساختار گیتیایی خود در برابر کیومرث شاه قرار می گیرد و فرزند او نیز در برابر فرزند شاه. بین فرزند اهریمن و فرزند کیومرث نبردی درمی گیرد و دیوبچه با هستی و کردار انسانی سیامک را می کشد:
بزد چنگ وارونه دیو سیاه
دو تا اندر آورد بالای شاه
فگند آن تن شاه زاده به خاک
به چنگال کردش کمرگاه چاک
سیامک به دست خزوران دیو
تبه گشت و ماند انجمن بی خدیو
(1/ 23/ 33-35)
حضور اهریمن و فرزند او با نام دیوبچه در این داستان یادآور صفت «دیوان دیوِ»اهریمن در متون اوستایی و پهلوی است(وندیداد: 19. 1؛ Dēnkard:7.2.43).
2) تهمورث اهریمن را به افسون بسته، همانند باره ای بر او می نشیند و سوار بر او کرانه های آسمان و زمین را درمی نوردد:
برفت اهرمن را به افسون ببست
چو بر تیزرو بارگی برنشست
زمان تا زمان زینش برساختی
همی گِرد گیتیش برتاختی( 1/ 36/ 27-28)
3) در داستان ضحاک تازی، اهریمن با نام ابلیس در هستی انسانی و ویژگی های گیتیایی؛ دیدنی، پسودنی و تنومند بر ضحاک آشکار می شود. بار نخست او در پیکر انسانی نیک خواه با ضحاک رو به رو شده، او را فریب می دهد و زمینه ی پدرکشی ضحاک را فراهم می کند:
چنان بُد که ابلیس روزی پگاه
بیامد بسان یکی نیکخواه
دل مهتر از راه نیکی ببرد
جوان گوش گفتار او را سپرد
(1/ 46/ 88-89)
بار دوم اهریمن در پیکر آشپزی بر ضحاک آشکار شده و خورش هایی از گوشت برای او درست می کند تا او را به خون خواری و خون ریزی بکشاند:
جوانی برآراست از خویشتن
سخن گوی و بینادل و پاک تن
... بدو گفت اگر شاه را درخورم
یکی نامور پاک خوالیگرم
(1/ 49/ 126-128)
سپس بر شانه های او بوسه زده و همان دم ناپدید می گردد. از جای بوسه های اهریمن بر شانه های ضحاک دو مار سیاه می روید.
ضحّاک بارها فریب اهریمن را خورد
اهریمن برای سومین بار در پیکر پزشکی بر ضحاک آشکار می شود و به او دستور می دهد مغز سر انسان ها را به عنوان دارو به مارهای روی شانه هایش بدهد تا آنها آرام گرفته و به ضحاک آزار نرسانند:
بسان پزشکی پس ابلیس تفت
به فرزانگی نزد ضحّاک رفت
... بجز مغز مردم مده شان خورش
مگر خود بمیرند ازین پرورش
(1/ 50/ 161-164)
4) اهریمن در پیکر رامشگری از سرزمین مازندران به دربار کی کاوس آمده و با نواختن ساز و خواندن آواز زمینه ی گمراهی او را فراهم می کند. کاوس در پی این گمراهی به مازندران لشکر می کشد:
چو رامشگری، دیو زی پرده دار
بیامد که خواهد بر شاه بار
چنین گفت کز شهر مازندران
یکی خوش نوازم ز رامشگران
( 2/ 4/ 18-19)
5) اهریمن پنهان از چشم کاوس شاه با دیوان انجمنی ترتیب می دهد. او یکی از دیوان را در پیکر غلامی برای فریب دادن کاوس به سوی او می فرستد. در این نمونه کردار اهریمن به یکی از دیوان منتقل شده است:
چنان بُد که ابلیس روزی پگاه
یکی انجمن کرد پنهان ز شاه
به دیوان چنین گفت کامروز کار
به رنج و به سختی ست با شهریار
یکی دیو باید کنون نغزدست
که داند ز هرگونه رای و نشست
(2/ 95/ 357-359)

پی نوشت ها :

1. برخی از آثار فارسی زردشتی عبارتند از:
آثار منظوم: زردشت نامه، صد در نظم، ارداویراف نامه ی کاوس، قصه ی سنجان، احکام از جاماسپ،‌آثار انوشیروان پسر مرزبان.
آثار منثور: صد در نثر، صد در بندهش، علمای اسلام، بهمن یشت، جاماسب نامه.
مجموعه ای از آثار فارسی زردشتی که قسمت هایی از کتاب های نام برده را نیز در بردارد، به نام روایات داراب هرمزدیار به وسیله ی هرمزدیار فرامرز و فرزندش داراب هرمزدیار در قرن 17 م. گردآوری شده است. این مجموعه به کوشش هیربد مانکجی رستم جی اون والا در دو جلد در 1922 در بمبئی به چاپ رسیده است.
2. « زند به معنی ترجمه ی اوستاست به زبان پهلوی، که غالباً با تفسیر همراه است». «پازند: برگردانیدن متون پهلوی به خط اوستایی»(تفضلی، 1377: 120، 117).

منبع: اکبری مفاخر، آرش؛ (1389) درآمدی بر اهریمن شناسی ایرانی، تهران: ترفند

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط