اکوان دیو

باد در اوستا ایزد جنگ است و یشت پانزدهم، رام یشت، به ستایش او تعلق دارد. باد در این یشت تنها عنصری نیک و اهورایی است که اهورامزدا او را می ستاید و به یاری او آفرینش اهریمن را درهم می شکند. باد آفرینش نیک را پاس می دارد(2-4).
پنجشنبه، 24 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اکوان دیو
اکوان دیو

نویسنده: دکتر آرش اکبری مفاخر




 

ایزد باد و دیو باد

باد در اوستا ایزد جنگ است و یشت پانزدهم، رام یشت، به ستایش او تعلق دارد. باد در این یشت تنها عنصری نیک و اهورایی است که اهورامزدا او را می ستاید و به یاری او آفرینش اهریمن را درهم می شکند. باد آفرینش نیک را پاس می دارد(2-4). او یاریگر هوشنگ پیشدادی در از بین بردن دیوان(8-9) و یاریگر تهمورث در پیروزی بر همه ی دیوان و مردمان دُروند و جادوان و پریان است. تهمورث به یاری او اهریمن را به پیکر اسبی درآورده و سی سال سوار بر او کرانه های زمین را درمی نوردد( 11-13). باد آرزوهای جمشید را برآورده می کند( 15-17) و یاریگر فریدون در پیروزی بر اژی دهاک است(23-25). همچنین گرشاسپ را یاری می کند تا کین برادر خود را بستاند(27-29) و به کیخسرو کامیابی می بخشد(31-33).
باد همه جا با دیوان در ستیز است و خواست اهریمنان از جمله آرزوی ضحاک مبنی بر تهی کردن هفت کشور از مردم را برآورده نمی کند(19-21). در گذر زمان که اهریمن نیرو می گیرد و در برابر اهورامزدا می ایستد، آفریدگان نیک اهورایی را از میان برمی دارد. یکی از عناصر طبیعت که مورد هجوم اهریمن قرار می گیرد باد نیک است.
باد همراه با آتش و آب سهم بسزایی در گیتی دارد(Dēnkard: 5. 19. 15). باد نیک در خدمت اهوراییان است. او آفرینش های اهورایی را می پروراند و از دیوان بیمناک است، در عین حال به توانایی و نیرومندی می وزد و زهری را که اهریمن در زمین و گیاه آمیخته از هم می درد. دیوان پس از نیک کرداری باد در پی او می روند تا او را آلوده، سست و زخمی می کنند. باد از شتاب می افتد و تکه تکه می شود. اهریمن در خطاب به دیوان هدف خود را از این کار بیان می دارد:« این باد را بمیرانید، این باد چیره ی دلاور هرمزد آفریده را؛ زیرا اگر شما باد را بمیرانید، آنگاه همه ی آفریدگان را میرانده باشید»(Bundahišn: 21a.2-5). پس باد اهورایی که به وسیله ی اهریمن آلوده شده دیگر یاریگر اهورا در آفرینش نیک او نیست.
در گردشی دیگر یکی از پهلوانان اهورایی به نام گرشاسپ برای جبران این شکست و بیرون کردن اهریمن و دیوان از باد نیک، اهورامزدا را یاری می کند: اهریمن برای فریب ایزد باد در پیکر دیوی به نزد او می آید(دستنویس م.او29: 1، 45). باد فریفته ی اهریمن و دیوان می شود و می خواهد با توفان جهان را زیر و زبر کند(Dēnkard: 9.15.3). او به گونه ای می وزد که کوه های سر راهش را به هامون تبدیل می کند(روایات داراب هزمردیار: 1/ 63/ 10؛ Peršian Rivāyats:518)، همه ی درختان را ریشه کن می کند و تاریکی می آورد. باد می خواهد گرشاسپ را هم از زمین بردارد، اما نمی تواند. گرشاسپ بر باد چیره می شود و از او پیمان می گیرد که به زیرزمین برود و فرمان اهورامزدا را مبنی بر نگه داری آسمان و زمین اجرا کند(روایت پهلوی: 30).
تا اینجا باد تنها یک عنصر اهورایی است که به وسیله ی اهریمن و دیوان فریفته می گردد و شکست می خورد. پس از این به ویژه در ادبیات نوین زردشتی باد به عنوان دو عنصر اهورایی و اهریمنی شناخته می شود:« استویهاد»(Astwihād)، وای بدتر، در برابر «رام»(Rām)، وای نیکو، قرار می گیرد(Bundahišn: 5.1). بنابراین با نبردی دوگانه میان دو باد روبرو هستیم: ایزد باد که نگهبان هوای پاک و اهورایی و سودبخش است، آفریدگان اورمزد را می پاید و یاری می رساند. دیگری دیو هوای بد که با دیو مرگ یکسان است. او که دارای یک هزار بیماری است(وزیدگی های زادسپرم: 2، 19)دشمن سهمگینی برای اهوراییان است و در فکر از بین بردن اهورا و آفرینش نیک اوست.
در گردشی دیگر نبردهای دوگانه ی اهورا و اهریمن به شاهنامه راه می یابد و بنیاد داستان های شاهنامه را پی ریزی می کند. با توجه به این مقدمه و مطالعه در داستان رستم و اکوان دیو این پرسش پیش می آید که: آیا نبرد رستم و اکوان دیو می تواند بازمانده ای از نبرد ایزدباد و دیو باد باشد؟

از اهریمن تا اکوان دیو

داستان از آنجا شروع می شود که روزی بزرگان و پهلوانان در دربار کیخسرو گرد آمده اند که ناگاه چوپان برای کیخسرو از دشت خبری می آورد:
که گوری پدید آمد اندر گله
چو دیوی که از بند گردد یله
یکی نرّه شیر است گویی دژم
همی بفکند یال اسبان ز هم
همان رنگ خورشید دارد درست
سپهرش به زرآب گویی بشست
یکی برکشیده خط از یال اوی
ز مشک سیه تا به دنبال اوی
سمندی بلندست گویی به جای
به گِردی سرون و به دست و به پای
(شاهنامه: 3/ 298/ 25-29)
در این ابیات ویژگی هایی برای اکوان دیو برشمرده شده که یادآور دیوی به نام بوشاسپ است. بوشاسپ دیوی زردرنگ( وندیداد: 11، 9)، درازدست(یشت: 10. 97، 134) و خواب آلوده( یشت: 18. 2)است. او جهان زنده و بیدار اهورایی را به خواب اهریمنی فرو می برد( وندیداد: 18، 16)، ضد کوشایی است و با خود تنبلی می آورد(Bundahišn: 5.1;27. 32). دوری کردن از بوشاسپ یکی از راه های رسیدن به بهشت است(مینوی خرد: 36، 26).
کیخسرو به عنوان نماینده ی اهورا می داند که او گور نیست، بلکه اهریمن است که خود را در کالبد گوری درآورده و یا در پوست گوری پنهان کرده است(عجایب نامه: 218).
بدانست خسرو که آن نیست گور
که برنگذرد گور از اسپی به زور
... برو خویشتن را نگهدار از اوی
مگر باشد آهرمن کینه جوی
(شاهنامه: 3/ 290/ 30، 32)
ساختار واژگانی اکوان نیز یادآور این نکته است که او با اکومن، نخست آفریده ی اهریمن، که از اَبَردیوان است(Bundahišn: 1.54)پیوند دارد(نولدکه، 1327: 18). اکومن به معنای اندیشه ی بد در برابر بهمن، اندیشه ی نیک، قرار دارد(گاهان: 30. 6؛ 1-3. 78;Dēnkard: 6.77). او پیک و پیام آور اهریمن بوده(یشت: 19. 46) و کارش بداندیشی و گسترش دشمنی میان آفریدگان است(Bundahišn: 27.6). از سوی دیگر یادآور واژه ی پارتی«کَوان»(غولان)(1)، نام یکی از کتاب های مانی است که در آن دیوانی از آسمان می گریزند و به زمین می آیند. در نظر دیگری نیز آمده است که « نام اکوان می تواند همان اکواد(ak-wād) یا اکوای(akwāy) (از aka- صفت اوستایی به معنی بد +wāy یا wād) و در مجموع به معنی« وای بد، باد بد» باشد(مختاریان، 1383: 31).
البته کریستن سن(1381: 142) بنابر جاماسپ نامه دگرگونی دیگری برای واژه ی اکوان ذکر می کند. او می نویسد که گشتاسپ در جنگل سپید با اخوان سپید جنگی داشته که تلفیقی از نبرد رستم با اکوان دیو و دیو سپید است. این دریافت از آنجا ناشی شده که وی واژه ی Xyōnān را اخوان خوانده است:
...to Vištāsp apāk spēt Xyōnān pat spšt-razur kart...(Zāmāsp-Nāmak:II.96-Bailey,1930:585).
« ... و پس آن مرد چون آگاهی شنود، با بس سپاه گُندِ زابل، به میان ایران شهر آید، و با آن مردمان به آن دشت، چنان که تو گشتاسپ با خیونان سپید(هون های سپید)‌به سپیدرزور(صحرای سفید)کردی، با پذشخوار گرشاه کوشش(ستیزه) و کارزار فراز کند»(جاماسپ نامه: 16. 49. براساس چاپ Messinas)(2).
رستم با پشتوانه ی بخت ایزدی که به کیخسرو رسیده، گام در راه مبارزه با اهریمن می نهد. او به سوی جایگاه اکوان دیو می رود و پس از سه روز جست و جو در روز چهارم او را می بیند:
چهارم بدیدش گرازان به دشت
چو باد شمالی برو برگذشت
درخشنده زرّین یکی باره بود
به چرم اندرون زشت پتیاره بود
(شاهنامه: 3/ 291/ 38-39)
مهم ترین ویژگی اکوان دیو سرعت شگفت انگیز اوست که همانند باد شمالی در پیش دیدگان رستم می دود. این ویژگی اکوان دیو، او را در برابر رستم قرار می دهد و رستم را در به دست آوردن او ناتوان می کند. رستم با دیدن اکوان دیو به این نتیجه می رسد که نبایستی او را بکشد بلکه باید او را زنده به نزد شاه ببرد:
چنین گفت کین را نباید فگند
بباید گرفتن به خمّ کمند
نشایدش کردن به خنجر تباه
برینسانش زنده برم نزد شاه
(3/ 291/ 41-42)
این ویژگی اهریمن و دیگر پتیارگان که باید زنده بمانند به اکوان دیو نیز رسیده است همان گونه که ایزد بهرام در نبردی گنامینو(اهریمن) را به بند کشیده و پیش اورمزد می برد( دستنویس م.او29: 4، 20-22). گرشاسپ دیو گندرو( روایت پهلوی: 30) و منهراس دیو را می بندد و به دریا می اندازد( گرشاسپ نامه: 283. 49) و فریدون ضحاک را در دماوند کوه به بند می کشد(Bundahišn: 29.13;Dēnkard: 9.21.8-10؛ زند بهمن یسن: 9. 14):
بیاورد ضحاک را چون نوند
به کوه دماوند کردش به بند
... فرو برد و بستش بدان کوه باز
بدان تا بماند بسختی دراز
(شاهنامه: 1/ 84/ 480-484)
به این دلیل که هنوز زمان آن فرا نرسیده تا اهریمن و اهریمنان کشته شوند؛ زیرا با کشتن نابهنگام آنها جهان پر از موجودات اهریمنی می شود؛ از این رو باید در بند بمانند(Dēnkard: 9.21. 8-11).
رستم کمند می اندازد، اما نمی تواند اکوان دیو را به بند کشد. او به تندی از چشم رستم ناپدید می شود:
چو گور دلاور کمندش بدید
شد از چشم او ناگهان ناپدید
(شاهنامه: 3/ 291/ 44)
نامرئی شدن یکی از ویژگی های دیوان است، به عنوان مثال دیو دروج با نام دیو نامرئی( وندیداد: 19. 1) شناخته می شود، اما در اینجا ویژگی دیوِ باد بودنِ اکوان دیو موردنظر است. رستم با توجه به این ویژگی اکوان دیو، دیو باد را می شناسد و پس از آن نقش ایزد باد را برعهده می گیرد:
جز اکوان دیو این نشاید بدن
ببایستش از باد تیغی زدن
(شاهنامه: 3/ 291/ 46)
باد سلاح هرمزد و زروان است که با آن زورِ‌ اهریمن شکست می یابد(Bundahišn: 26.34). همچنین یکی از اسب های گردونه ی ایزدبانو آناهیتاست( یشت: 5. 120) و با نام های نیزه ی سرتیز، نیزه ی پهن، نیزه ی آخته و همچنین دارنده ی این نیزه ها شناخته می شود( یشت: 15. 48). رستم در این نبرد نمادی از ایزدباد است که با شمشیری از باد برای شکست اکوان دیو به او روی می آورد. رستم بار دیگر اکوان دیو را می بیند و به عنوان ایزدباد در پی او می تازد:
کمان را به زه کرد و از باد اسپ
بینداخت تیری چو آذرگشسپ
(شاهنامه: 3/ 291/ 50)
اکوان دیو دوباره پنهان می شود و رستم باز هم نمی تواند او را به بند بکشد. رستم پس از این گیر و دار به چشمه ای می رسد:
فرو دآمد و رخش را آب داد
هم از ماندگی چشم را خواب داد
(3/ 291/ 55)
یکی از ویژگی های اهورامزدا آن است که بیهوشی در او راه ندارد و بی خواب است(وندیداد: 19. 2). گرشاسپ نیز این ویژگی را دارد(یشت: 19. 39)، اما در اثر نفوذ دیو بوشاسپ در او به خواب می رود(Bundahišn: 29.12). رستم نیز با نفوذ اکوان دیو به خواب می رود. در این خواب اهریمنی، اکوان دیو با ویژگی بوشاسپی خود بر رستم چیره می گردد و می خواهد جان او را بستاند؛ زیرا وقتی که دیو باد بر مردم دست بمالد بوشاسپ می آید و آنگاه دیوباد جان آدمی را می ستاند(Bundahišn: 27.44).
این بخش که دیو باد به یاری بوشاسپ بر رستم چیره می گردد یادآور جنگ گرشاسپ با دیو گندرو است: هنگامی که گرشاسپ می خوابد، گندرو بند می گسلد و اطرافیان او را می کشد. گرشاسپ از خواب بیدار می شود، با هر گامی یک هزار گام برمی جهد و به مبارزه با گندرو می رود. او پیش از این با باد اهریمنی شده نیز مبارزه کرده و او را تسلیم نموده است( روایت پهلوی: 30)؛ بنابراین می توان گرشاسپ را در این دو نبرد، نماد ایزد باد پنداشت.
وقتی که رستم به خواب اهریمنی فرو رفته است:
چو اکوانش از دور خفته بدید
یکی باد شد تا بر او رسید
زمین گرد ببرید و برداشتش
ز هامون به گردون برافراشتش
غمی گشت رستم چو بیدار شد
سر پر خرد پر ز پیگار شد
(شاهنامه: 3/ 291/ 58-60)
اکوان دیو با کردار چشمک دیو که گردباد می سازد و به دشمنی ابر می رود(Bundahišn: 1.54)، رستم را بر روی دست به آسمان برده و می پرسد که او را در کوه بیندازد یا در آب. رستم با شناختی که از کردار واژگونه ی دیو(3) دارد از اکوان می خواهد تا او را به کوه بیندازد تا در نهایت به آب انداخته شود. رستم در این راستا آموزه ای را از دانای چین نقل می کند:
چنین داد پاسخ که دانای چین
یکی داستانی زده ست اندرین،
که در آب هر کو برآورد هوش
به مینو نبیند روانش سروش
به زاری بماند روانش به جای
خرامش نباشد به دیگر سرای
(شاهنامه: 3/ 292/ 67-69)
این گفتار رستم یادآور این اندیشه ی وندیدادی است که آب به خودی خود کشنده نیست بلکه در اثر نفوذ دیوان خاصیت کشندگی پیدا می کند؛ هرگاه انسانی در آب بیفتد، دیو مرگ دست و پایش را می بندد، دیو باد بر او چیره می شود و آنگاه به وسیله ی درندگان دریده می گردد(وندیداد: 5، 8) و به بهشت راه نمی یابد( مینوی خرد: 36، 26).
رستم که در این نبرد نمادی از ایزدباد و زندگی است با آگاهی از این موضوع، افتادن در آب را انتخاب می کند. او در مبارزه با دیو باد که دیو مرگ نیز هست، پیروز شده و از دست درندگان رهایی می یابد. رستم با تلاشی جانانه از آبِ‌ دیوزده خارج شده و به خشکی می رسد. پس از ستایش خداوند به کنار چشمه برمی گردد، اما رخش را در آن مرغزار نمی بیند؛ زیرا اکوان دیو رخش را با دیو شهوت(Bundahišn: 27.31) آلوده و بیراه کرده است:
دمان رخش با مادیانان چو دیو
میان گله برکشیده غریو
( شاهنامه: 3/ 294/ 90)
پس از جنگ و گریزی که بین رستم و سواران افراسیاب درمی گیرد، او بار دیگر اکوان دیو را می بیند و با کمند می گیرد:
ز فتراک بگشاد جنگی کمند
بیفگند و آمد میانش به بند
(3/ 296/ 129)
به بند کشیدن اکوان دیو با توجه به ویژگی دیو باد توانایی خاصی را می طلبد. این توانایی همان زبردستی ایزدباد( یشت: 15. 1)است که به رستم انتقال یافته است. رستم پس از این پیروزی نام خداوند را یاد می کند:
بپیچید بر زین و گرز گران
برآهیخت و چون پتک آهنگران
بزد بر سر دیو چون پیل مست
سر و مغزش از گرز رستم بخست
فرود آمد و آبگون خنجرش
برآهیخت و ببرید جنگی سرش
همی خواند بر کردگار آفرین
کزو دید پیروزی روز کین
(شاهنامه: 3/ 296/ 130-133)
کردار رستم در اینجا یادآور کردار گرشاسپ و کشته شدن اکوان دیو یادآور کشته شدن ضحاک و گندرو است. فریدون ضحاک را در دماوند کوه به بند می کشد. گرشاسپ به خواب اهریمنی فرو می رود و در پایان جهان بیدار می شود. آنگاه با گرز پیروزگر بر سر ضحاک که از بند گریخته، می کوبد و او را می کشد( زند بهمن یسن: 9، 23). همچنین گرشاسپ نخست دیو گندرو را می بندد، اما با به خواب رفتن او، گندرو می گریزد. گرشاسپ پس از بیداری او را می گیرد و می کشد(روایت پهلوی: 30).
رستم نیز پس از بیداری از خواب اهریمنی اکوان دیو را با کمند گرفتار می کند و چون زمان کشته شدن او فرارسیده، با گرز گران بر سرش می زند، او را می کشد، سرش را از تن جدا کرده و جهان را از اهریمن و دیوان پاک می کند. سرنوشت اکوان دیو یادآور سرنوشت اهریمن است؛ در پایان جهان سر اهریمن را می برند و آفرینش از وجود او پاک می شود(ماه فروردین روز خرداد: 38؛ جاماسپ نامه: 17. 16؛ روایات داراب هرمزدیار: 1/ 524/ 4).
در این داستان، اکوان دیو نخست نماد اهریمن است که به زمین می آید. در زمین نماد دیو بوشاسپ زردرنگِ درازدست است که رستم را به خواب اهریمنی فرو می برد. او در گردشی دیگر نماد دیوباد است که سرعتی شگفت آور دارد. رستم که از کشتن اکوان دیو ناتوان است او را مانند اهریمن، ضحاک، گندرودیو و منهراس دیو می بندد. اکوان دیو در گردشی دیگر مانند دیو دروج نامرئی می شود. او در بلند کردن رستم از زمین و بردن او به آسمان کردار چشمک دیو را دارد و در انداختن رستم به آب، نماد یکی شدن دیو باد و دیو مرگ است که به آب خاصیت کشندگی می دهد. اکوان دیو در برابر رخش نماد دیو شهوت است و به وسیله ی شهوت او را از رستم دور می کند. در پایان اکوان دیو همانند ضحاک و گندرو گرفتار کمند می شود. رستم با گرز او را می زند و همانند سرنوشت اهریمن در برخی روایات سر او را می برد.
بنابراین اکوان دیو دارای ویژگی های اهریمن، بوشاسپ، دیوباد، دیو مرگ، چشمک دیو، دیو دروج و دیو شهوت است. برجسته ترین ویژگی ای که در او دیده می شود ویژگی دیو باد است که او را به نماد دیو باد تبدیل کرده است. درواقع اکوان دیو نمونه ی گویایی از آفرینش دیوی اهریمن است که می تواند نماینده ی دیوان در حماسه های ملی باشد.

پی نوشت ها :

1.Kawān جمع Kaw بازمانده ی -Kauui اوستایی و Kay فارسی میانه است.
-زیور مانوی؛ مزامیر بما، مزمور 241:
«چاقویش برای بریدن کتاب رازان، و تنظیف های درخشانش کتاب کوان است».
-نک: آلبری، 1375: 124، 132; Allberry,1938:Bema.CCXLI تفضلی، 1376: 338؛ میرفخرایی، 1383: 55، 84، 127، 129.
2.هدایت، 1312: 112؛ 1343: 441.
-همچنین در زند بهمن یسن، spēd hyōn 58. 4«... هیون سپید سرخ جامه بر این ده های ایران من فرمان روا باشند».
- هیونان سپید اقوام هون هستند که اصلاً از نژاد تاتار بوده و از اطراف کوه های آلتایی به نقاط دیگر انتشار یافته اند. در قرن ششم به هیاطله عنوان هون سپید داده شده است(راشد محصل، 1385آ: 9، 32، 61).
3. یکی از ویژگی های دیو وارونه کرداری اوست و به همین سبب به او صفت وارونه داده اند:
-بزد چنگ وارونه دیو سیاه
دو تا اندر آورد بالای شاه
(شاهنامه: 1/ 23/ 33)
- برآورد وارونه ابلیس بند
یکی ژرف چاهش به ره بر بکند
(1/ 47/ 107)
- که شیطان دروند وارونه کار
ز دوزخ فرستد دیوان هزار
دگر گویمت این سخن ها بدان
که شیطان وارونه بدگمان
(روایات داراب هرمزدیار: 1/ 167/ 22، 25)

منبع: اکبری مفاخر، آرش؛ (1389) درآمدی بر اهریمن شناسی ایرانی، تهران: ترفند

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط