چکیده
دامنه بحث قرآنی در این مقاله شامل آن دسته از خشونتها و مداراهایی میشود که به صورت افعال اختیاری مسلمین و به امر پروردگار صورت گرفته است. نه خشونتها و مداراهایی که در قرآن به صورت عذاب اخروی یا از ناحیه غیر مسلمین مطرح گردیده است.
در پایان مقاله به این نتیجه دست خواهیم یافت که طبع قرآن کریم ملایمت و مداراست و خشونت استثناست.
قرآن کتاب هدایت و عدالت است که این امر گاه از طریق خشونت و گاه از طریق مدارا تامین میشود و چه بسا مدارایی که ظلم و دشمنی است و خشونتی که عدل و دوستی و خیرخواهی است.
قرآن طرفدار محبت است ولی تعریف او از محبت تعریفی است منطقی و نگاه او به محبت نگاهی متفاوت است. قرآن محبت را رعایت مصلحت فرد و جامعه میداند نه رعایت آنچه که خوشایند فرد و جامعه است.
مقدمه
پژوهش حاضر با هدف نقد و بررسی اتهام خشونتطلبی به ساحت قرآن کریم صورت گرفته است. این پژوهش به طور عمده به درون خود قرآن رفته و با یک بررسی درون قرآنی به نقد اتهام فوق پرداختهاست.به همین منظور ابتدا به بررسی موضوع خشونت و نقطه مقابل آن – مدارا – در قرآن پرداخته و سپس به بررسی اتهام خشونتطلبی - با طرح تفصیلی اتهام و پاسخهای درونی و بیرونی آن – میپردازد و در پایان این موضوع را روشن خواهد ساخت که طبع قرآن کریم خشن نبوده و در واقع خشونت نه به عنوان یک طبع و یک قاعده بلکه به عنوان یک وسیله در جای خویش و آن هم به منظور اجرای حق و عدالت، مورد عنایت قرآن کریم قرار گرفته است.
اجرای عدالت – نه اعمال خشونت و نه اعمال مدارا – دغدغهی قرآن است، آن هم نه به عنوان هدف نهایی بلکه برای دستیابی به حیات واقعی که همان حیات الهی است:
قاعدیَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ: اى کسانى که ایمان آوردهاید، چون خدا و پیامبر، شما را به چیزى فرا خواندند که به شما حیات مىبخشد، آنان را اجابت کنید، و بدانید که خدا میان آدمى و دلش حایل مىگردد، و هم نزد او محشور خواهید شد. (الأنفال، 24)
رویکرد در این پژوهش نقادانه است.
اشکال و ایراد به ساحت اسلام و قرآن از بدو ظهور آن دین الهی و این کتاب آسمانی آغاز شد و برخی کمر به محو این دو بستند. در پژوهش حاضر مسأله این است که دینی همچون اسلام که خود را کامل و پایان بخش ادیان الهی میداند و در برخی از آیات کتاب آسمانی خود – قرآن – پیامبرش را پیامبر برای جهانیان میداند، چگونه است که بارها سخن از خشونت به میان آورده است؟ آیا جنگ، کشتار، اسارت، به دار آویختن محارب، قطع انگشتان دست دزد و حتی زدن همسر با محبت و رحمت جهانی سازگار است؟ آیا این اعمال دین اسلام را خشن نکرده است؟
1. تعریف خشونت:
ا «خشونت» مصدر عربی است به معنای درشت شدن، درشتی کردن، درشتی، زبری، ناهمواری، درشتخویی و تندخویی. خشین صفت آن است به معنای درشتطبع و درشتخو. (ر. ک فرهنگ عمید ، ج 1 ، ص 863 و 864)1-2. تعریف مدارا:
مدارا نیز مصدر عربی است. اصل آن مدارات است از باب مفاعله. در فارسی حرف «ه» را انداختهاند و «مدارا» استعمال میشود. مدارا به معنای نرمی و ملاطفت کردن با کسی و یا به نرمی و حسن خلق با کسی رفتار کردن است. (ر. ک فرهنگ عمید ، ج 2 ، ص 1779).احسان و نرمی اثر محبت است و خشونت و سختگیری اثر بغض است؛ و لذا نقطهی مقابل محبت، بغض است و نقطه مقابل خشونت، نرمی است. (ر. ک مطهری ، مرتضی - تعلیم و تربیت در اسلام ، ص 352).
1-3. واژگان خشونت و مدارا در قرآن:
این دو واژه در قرآن به کار نرفتهاند اما در تفسیر معصومانهی نبوی و علوی زیاد به کار رفتهاند. در قرآن از معادل این دو واژه استفاده شده است. به طور مثال به جای واژه خشونت، واژه غلظت و به جای واژه مدارا، واژه رفق به کار رفتهاست. (توبه / 123 و 73 – آل عمران / 159).2. مصادیق خشونت در قرآن
2-1. خشونت در گفتار:
خشونتهای گفتاری موجود در قرآن عبارتند از:2-1-1. شکایت از ظالم:
میتوان از ظالمی آشکارا شکایت کرد و ظلم او را بازگو کرد و به نوعی به بدگویی از او پرداخت. (نساء / 148) البته در حدود همان ظلمی که به او روا داشتهشده است.2-1-2. نفرین کردن کافران:
در چند آیه، خداوند کافران و منافقان را نفرین کردهاست. (محمد / 8 – محمد / 20 – منافقون / 4).2-1-3. بیان ماهیت دشمن:
قرآن به صراحت پرده از ماهیت مخالفان حق برمیدارد و آنان را با ویژگیهای مختص خودشان معرفی یا مورد خطاب قرار میدهد. به طور مثال از آنان با عنوان کافر، منافق، خائن، اعرابی، خصام، دشمن و مانند اینها یاد میکند. (مثال: توبه / 95، کافرون / 1 ، منافقون / 1).2-1-4. مقابله به مثل:
وقتی کسی نسبت ناحق به قصد تمسخر و آزار و اذیت به کسی بدهد، ممکن است گریبانگیر خودش شود و همان نسبت به خودش دادهشود. مانند نسبت دادن «ابتر» به کسانی که آن را به پیامبر خدا (ص) نسبت میدادند. (کوثر / 3 ، هود / 38).2-1-5. پاسخ به ادعای واهی:
وقتی کسی ادعایی میکند که قصد او فرار از حق است و درواقع بهانهجویی میکند، میتوان با استفاده از مفاد مورد ادعایش، حقیقتی را به او فهماند ولو اینکه با شنیدن آن آزردهخاطر شود. به طور مثال در جریان ادعای منافقین برای فرار از جهاد که گرمای هوا را بهانه میکردند، قرآن میفرماید که آتش جهنم سوزانتر است. (توبه / 81)2-1-6. تمثیل و تشبیه:
یکی دیگر از موارد خشونت گفتاری، تشبیه و تمثیل است. مانند تمثیل کسانی که تورات به آنان آموخته شد و بر عهده آنها نهاده شد ولی عمل نکردند، به الاغی که کتاب بار میبرد. (جمعه / 5) و مانند تشبیه کسانی که آیات خدا را دروغ انگاشتند به کران و لالهایی که از شنیدن و گفتن حق ناتوانند (انعام / 39).2-1-7. اعلان برائت و تبری از مشرکان:
ابراز بیزاری از باطل ولو اینکه موجب آزردگیخاطر اهل باطل شود جایز بلکه واجب است، زیرا دفاع از حق و حمایت از خداوند در رأس همهی امور است و هرگز نباید خشم خداوند را با رضایت مخلوق برانگیخت. (توبه / 1 ، توبه / 114 ، یونس / 41)2-2. خشونت در رفتار:
خشونتهای رفتاری در قرآن عبارتند از:2-2-1. قتل:
کشتن انسانها در نظر اول یک خشونت است و در مواردی از قرآن فرمان به قتل مشرکان حربی داده شدهاست. (نساء / 89 ، توبه / 5 ، توبه / 29 و...)2-2-1. جهاد و نبرد در راه خدا: هرچند معمولاً میان جهاد و قتل ملازمه وجود دارد ولی به هرحال دو چیزند و هر جهادی، قتل نیست و هر قتلی جهاد نیست. با این توضیح خداوند در مواردی امر به مجاهده در راه خدا میکند. (توبه / 41 ، توبه / 73 ، حج / 78)
2-2-3. ضرب:
درخصوص زنان ناشزه که با اعمال خود نگرانی شوهر را برانگیختهاند قرآن کریم سه اقدام به ترتیب به شوهر میآموزد. در مرحلهی اول، نصیحت؛ دوم، قهر و متارکه از بستر، و اگر تأثیر نگذارد، «زدن» (نساء / 34). البته نه زدنی که موجب کبودی یا شکستگی و نقص نشود که در غیر این صورت موجب دیه میشود. زدنی که زن را متوجه کند و از نشوز دست بردارد. به هر حال در پایان، دست مرد برای طلاق دادن این زن باز است.2-2-4. حبس و اسارت:
در پی هر اسارتی خواه ناخواه نگهداری و حبس نیز وجود دارد. در قرآن اجازهی اسیر گرفتن مشرکان حربی دادهشدهاست. (انفال / 70 ، توبه / 5 ، احزاب / 26 ، محمد) ص / 4.2-2-5. قهر و متارکه:
یکی از موارد خشونت رفتاری، مبارزهی منفی است. مبارزهی منفی هم درخصوص منافقین داریم، هم درخصوص مشرکان و هم درخصوص زندگی خصوصی و همسر. درخصوص منافقین خداوند به پیامبرش امر فرموده که بر هیچ یک از آنان که مردهاست نماز مخوان و بر گور او به دعا نایست. (توبه / 84) و در مسجد آنان به نماز نایست. (توبه / 108) و درخصوص همسری که خوف نشوز او میرود دستور دادهاست که ابتدا نصیحت و سپس قهر و متارکهی بستر (نساء / 34)؛ و درخصوص مشرکان دستور به اعراض و رویگردانی از آنها وارد شدهاست (انعام / 68 ، حجر / 94).2-2-6. مجازاتهای مقرر در حقوق جزای اسلامی (مجازاتهای عمومی):
برخی از خشونتها در مقام اعمال مجازات مجرمین است. یعنی همان مجازات قصاص، حدود و تعزیرات. مانند مجازات محارب با خدا و رسول و مفسد فی الارض که قتل یا به دار آویختن، یا بریدن دست و پا برخلاف یکدیگر (ضربدری) و یا تبعید است، (مائده / 33)؛ و نیز مانند مجازات سارق که قطع چهار انگشت دست راست است (البته با شرایط 20 گانه و بار اول)، (مائده / 38) این نوع مجازاتها، حساسیت ویژهای در مخالفین اسلام ایجاد کرده است.2-2-7. خشونت رفتاری به عنوان مقابله به مثل:
در اکثر آیاتی که صحبت از مقاتله و مجاهده شده، در مقام مقابله به مثل است. (بقره / 190، 191 و 194 ، توبه / 36) یا در جایی میفرماید جزای سیئه، سیئهای است همانند آن (شورا / 40).2-2-8. ایجاد محرومیت نسبت به چیزی یا کاری:
گاه خشونت در قالب محروم کردن شخص یا گروهی از حق ظاهری آنهاست. مانند محروم ساختن یهودیان به سبب ستمی که روا داشتند، از چیزهای پاکیزهای که برایشان حلال شدهبود. یعنی چون ستم کردند و از راه خدا رویبرتافتند، خدا نیز آنان را از خوراکیهای حلال و پاک محروم ساخت. (نساء / 160) و یا محروم ساختن مشرکان از تعمیر مساجد از جمله مسجدالحرام (توبه / 17) و نیز محروم کردن مشرکان از ورود به مسجدالحرام (توبه / 28).2-2-9. اخراج یهودیان حربی از خانههایشان و تخریب آن خانهها:
در مقام مقابله با ناکثان و پیمانشکنان یهود و ورود به جنگ با آنان، صحبت از تخریب خانهها و اخراج آنها شدهاست (حشر / 2).2-2-10. قطع اشجار:
در جریان نبرد با یهودیان بنی نضیر و کوچ اجباری آنان، به اذن خداوند دژهایشان محاصره شد و هنگام محاصره نخلهای سرسبز و خرمی را مؤمنان قطع کردند و بر ساقهاش برجای نهادند تا مجموع این اقدامات، فاسقان بنی نضیر را خوار و ذلیل گرداند (حشر / 5).2-2-11. محاصرهی مشرکان و در کمین آنان نشستن:
به منظور توبه کردن و اقامهی نماز و زکات دادن مشرکان حربی، اجازهی قتل و اسارت، محاصره و رصد آنان دادهشد. (توبه / 5). البته با شرایطی که ذکر خواهد شد.3. مصادیق مدارا در قرآن
3-1. مدارا در گفتار:
در نقطه مقابل مصادیق پیشین مواردی یافت میشود که حکایت از اعمال مدارا دارد. این موارد عبارتند از:3-1-1. مدارای گفتاری با پدر و مادر:
قرآن به صراحت فرمان میدهد که با پدر و مادر سخنی مؤدبانه و محترمانه بگویید و حتی به آن دو، کلمهی «اوف» هم نگویید (اسراء / 23).3-1-2. دشنام ندادن:
قرآن کریم به صراحت از دشنام دادن به معبودان مشرکان نهی میکند، هرچند که این نهی را در ظاهر به منظور جلوگیری از اقدام متقابل مشرکان صادر فرمودهاست. یعنی مشرکان نیز از روی دشمنی، ندانسته خدا را دشنام میدهند (انعام / 108). پس کنترل زبان نیز از مصادیق مدارای گفتاری است.3-1-3. نصیحت کردن و موعظه دادن:
خیرخواهی در گفتار و وعظ و اندرز به اشخاصی که به طریقی در گمراهی بهسر میبرند مورد توجه قرآن قرار گرفتهاست. این امر هم درخصوص همسر نافرمان به کار رفته که به شوهران فرمان میدهد آنها را موعظه کنند (نساء / 34)، و هم درخصوص برخورد با تمام مردم که فرمان به دعوت مردم با برهان و اندرز نیکو – به راه پروردگار – میدهد. (نحل / 125 – نساء / 63).3-1-4. به کار بردن گفتار نرم و سخن دلنشین:
در قرآن کریم سخن از به کار بردن قول بلیغ، قول میسور، قول لین و قول معروف دربرخورد با مردم به میان رفته است. (نساء / 63 – اسرار /28 – طه / 44 – نساء / 5).3-1-5. سلام و تحیت دادن در برخورد با رفتار جاهلانه:
قرآن میفرماید که بندگان خداوند رحمان آنگاه که جاهلان با سخنی جاهلانه آنان را خطاب میکنند. در پاسخ، سخنی مسالمتآمیز بر زبان میآورند. (فرقان / 63) در جایی دیگر به پیامبر (ص) فرمان میدهد که وقتی مؤمنان نزد تو آمدند به آنان بگو: سلام بر شما. (انعام / 54) و زیباتر اینکه در جای دیگر میفرماید: و چون به شما سلام شود، با سلامی نیکوتر سلام را پاسخ دهید، یا مانند همان را بازگردانید (نساء / 86).3-1-6. استغفار برای مؤمنان:
از مصادیق زیبای مدارا و ملایمت در گفتار، طلب آمرزش برای کسانی است که اهلیت آن را دارند، تا جائیکه خداوند به پیامبرش فرمان میدهد که برای مؤمنان استغفار کند (آلعمران / 159). همچنین سورهی انفال آیهی 33 از تأثیر و نقش استغفار مردم در جلوگیری از عذاب الهی پرده میدارد. هرچند استغفار برای مشرکان جایز نیست (توبه / 113).3-1-7. دعوت به حق، اسلام و پرستش خدا:
در بسیاری از آیات صحبت از دعوت مردم به حق و بندگی خدا و ایمان به او به میان رفتهاست، بدون آنکه اشارهای به خشونت در آن شده باشد (آلعمران / 64 – اعراف / 158 – بقره / 21).3-1-8. عدالت در گفتار:
قرآن میفرماید که وقتی سخنی میگویید – که سود و زیانی در پی دارد – عدالت را در آن رعایت کنید. هرچند کسی که دربارهی او سخن میگویید خویشاوند باشد. (انعام / 152) در اینجا عدالت گفتاری هم نوعی مدارا در گفتار است.3-2. مدارا در گفتار:
موارد مدارای رفتاری در قرآن کریم بسیار زیاد است. این موارد را میتوان در چند عنوان کلی برشمرد که عبارتند از:3-2-1. کظم غیظ:
فروخوردن خشم در قرآن از نشانههای محسنین شمرده شدهاست (آل عمران / 134).3-2-2. استماع قول و پیروی از بهترین گفتار:
قرآن به آن دسته از بندگان خداوند که سخنان را گوش فرامیدهند و بهترین آن را برمیگزینند، بشارت دادهاست (زمر / 18).3-2-3. فروتنی و نرمی با مردم:
بارها در قرآن صحبت از تواضع، افتادگی، نرمخویی و مهربانی رفتهاست که در مباحث بعدی آمار مفصلی از آن ارائه خواهد شد. به عنوان نمونه به آل عمران / 159 و حجر / 88 بنگرید.3-2-4. تحقیق و تفحص دربارهی اخبار رسیده:
دستور قرآن کریم مبنی بر تبیین و تحقیق از اخباری که یقینآور نیست – به منظور جلوگیری از وقوع درگیریهای نابجا و برخورد بیخردانه بسیار زیبا و منطقی است و خود نمونهی عالی از موارد مدارای رفتاری است. (حجرات / 6)، همچنین دستور به تبیین و بررسی برای جهاد به طور مطلق صادر شدهاست. (نساء / 94)3-2-5. تألیف قلوب:
از جمله موارد رفتاری در قرآن به دست آوردن دلهای ضعیف الایمان میباشد که بجای برخورد قهری با آنان، دستور این است که دل آنها را به دست آورید ولو با پرداخت زکات به آنها. (توبه / 60)3-2-6. چشم پوشی، عفو و گذشت:
قرآن علاوه بر دستور به عفو و بخشش از مردم، یکی از نشانههای محسنین را گذشت از لغزش مردم میداند (آلعمران/134 ، حجر/85)3-2-7. تجاهل عارف:
از موارد زیبای مدارای رفتاری، خود را به ناآگاهی زدن است. به طور مثال از مطلبی سوء خبر دارد ولی وانمود میکند که نمیداند. البته در بحث ما تعبیر به تجاهل عارف شاید خیلی مؤدبانه نباشد. نمونهاش را در سورهی توبه آیهی 61 میخوانیم که منافقان خبرهایی را که دربارهی آنها به پیامبر میرسید، نزد پیامبر انکار میکردند و پیامبر (ص) هم میپذیرفتند. منافقان هم که این صحنه را میدیدند، با تمسخر به خودشان میگفتند که پیامبر «گوش» است و حرف همه را میپذیرد و باور میکند. قرآن میفرماید که او گوش خیر است. تجاهل عارف که یک صنعت ادبی است، فوایدی دارد که از جمله میتواند حفظ آرامش باشد. (برای شناخت کلی تجاهلالعارف ر. ک سادات ناصری ، قافیه و صنایع معنوی ، ص 77)3-2-8. مدارای رفتاری با والدین:
توجه قرآن به رابطهی میان فرزند و پدر و مادر توجهی ویژه است. توصیه به مدارای گفتاری و رفتاری با والدین به طور خاص ذکرگردیده و جایگاه والدین را تشخص میبخشد. دستور به احسان و نیکی به پدر و مادر، پرخاشگری نکردن با آنها، کلمه ای ناخوشایند به آنها نگفتن، بال فروتنی را از سر مهربانی برای آنان گستردن و طلب رحمت کردن برای آن دو از خداوند نشان از جایگاه ویژهی این دو دارد. (اسراء / 23 و 24 ، عنکبوت / 8)3-2-9. مدارای رفتاری در مقام جبران خوبی و پاسخ متقابل:
در برخی از آیات به صراحت بیان میکند که پاداش خوبی به جز خوبی نیست. (الرحمن / 60) و یا در جای دیگر میفرماید که اگر کافران حربی – در جنگ – آغوش صلح و آشتی را گشودند، تو – ای پیامبر (ص) – بدان روی آور (و دست از جنگ بردار). (انفال / 61)؛ و نیز ر. ک: (نساء / 90 و 91).3-2-10. نیکی کردن به کفار غیرحربی:
کفاری که با مسلمانان سر جنگ نداشته و مسلمانان را از خانههایشان اخراج نکردهاند، هیچ اشکالی ندارد که با آنها نیکی و خوشرفتاری شود (ممتحنه / 8).3-2-11. آزاد کردن اسیران:
از نظر قرآن اسیر را میتوان آزاد کرد. حال یا بدون غرامت که درواقع نوعی منت نهادن بر آنان است، یا با غرامت و گرفتن فدیه (محمد) ص / 4.3-2-12. دفع بدیها با بهترین و نیکوترین خصلت:
به طور مسلم خوی نیکو در تأثیرگذاری با خوی زشت برابر نیست؛ لذا قرآن کریم به پیامبر (ص) فرمان میدهد که بدیهای دشمن را با نیکوترین خصلت دفع کن که همان دشمن طوری میشود که گویی دوستی دلسوز است. (فصلت / 34)4. علل و موجبات خشونت از منظر قرآن
مواردی وجود دارد که خشونت را تجویز میکند. این موارد را از دیدگاه قرآن مرور میکنیم:4-1. توطئه و فتنهگری:
یکی از موجبات اعمال خشونت از نظر قرآن کریم، فتنه و توطئه دشمن است. فتنه در اینجا – به عنوان یک علت – همان شکنجه و مزاحمت است. (طبرسی ، جوامعالجامع ، ج 1 ، ص 108) که قرآن عذاب و شکنجه را از کشتار سنگینتر میداند و لذا دستور نبرد و مقاتله با مشرکان مکه را صادر میکند. (بقره / 191)4-2. تعرض به مسلمانان و ادامهی جنگ:
تا زمانی که مشرکان حربی به ادامهی جنگ اصرار میورزند و متعرض حال مسلمین میشوند، نبرد با آنان باید ادامه یابد و روی خوش از مسلمین نباید ببینند. (نساء / 90 و 91)4-3. عصیان و نافرمانی:
هرچند دو مورد قبل نیز نوعی عصیان و نافرمانی است ولی در اینجا به عنوان یک علت و موجب کلی مورد نظر است. به طور مثال نافرمانی همسر این اجازه را به شوهر میدهد که او را نصیحت کرده، سپس قهر کند و سپس تنبیه مناسب کند. (نساء / 34) و همچنین هرکس از مسلمین و کفار ذمی در جامعهی اسلامی که مرتکب حربی میشوند باید با آنها برخورد مناسب جزایی صورت گیرد. (مائده / 38 ، مائده / 33 ، نور / 2 و 4) و درخصوص کفار حربی نیز: (آلعمران / 112)4-4. نقض پیمان:
پیمان شکنی نیز بارها در قرآن کریم از موجبات سخت گیری و درگیری با مشرکان دانسته شده است. (انفال / 56 و 57 ، توبه / 4 ، توبه / 12 و 13 ، مائده / 13 و 14)4-5. قتل انبیاء (ع):
یکی از علل دستور به نبرد و خوار ساختن مشرکان این بوده که آنها پیامبران را به ناحق میکشتند. جالب است که رضایت به این کارها موجب میشود تا قومی مهر درماندگی برایشان زده شود. (آلعمران / 112)4-6. کفر به آیات خدا و شرک ورزیدن به او:
کفر و شرک نیز از موجبات اعمال خشونت است. (آل عمران / 112 و 151) البته نه به خاطر عقیده و فکر بلکه به جهت دفع گسترش فساد و ظلم و لذا تا زمانی که مشرکان دست به مزاحمت و ممانعت از حق نزدهاند، خشونت به صورت نبرد جایز نیست. (ممتحنه / 8 و 9)4-7. رویگردانی از هجرت:
دستور به هجرت مسلمین از شهرهای مختلف به سوی مدینه، از نشانههای صداقت و ایمان بود و سرپیچی از آن در حکم مخالفت با خدا و رسول (ص) شمرده میشد. این امر دست کم تا زمان فتح مکه وجود داشت و در عمل، مشرکان بودند که با این عمل مخالفت کرده و توطئه میکردند. براین اساس یکی از موجبات اعمال خشونت، رویگردانی از هجرت بود. قرآن اجازه نمیدهد که با این افراد رابطهی دوستی برقرار شود. (نساء / 89 ، انفال / 72)4-8. استنصار:
هرگاه مظلومی برای دفع ظلم یاری خواست، میتوان و باید به یاری او شتافت. به طور مثال در مورد هجرت، اگر مسلمانی در امر دین از دیگران یاری خواست باید او را یاری رساند و با قوم ظالم درگیر شد. البته به شرطی که با آن قوم پیمانی بسته نشدهباشد. (انفال / 72)4-9. ظلم و ستم:
عنوان کلی ظلم و ستم نیز از موجبات خشونت شمردهشدهاست. به طور مثال بدگویی از ظالم (نساء / 148)، محرومیت از حلالها درباره یهودیان به سبب ظلم (نساء / 160)، رخصت برای جهاد با مشرکان به خاطر روا داشتن ظلم بر مسلمین (حج / 39 ، بقره / 193).4-10. رباخواری و حرامخواری به طور کلی:
خوردن مال مردم به باطل و به خصوص رباخواری موجب محرومیت قومی از غذاهای حلال گردید. (نساء / 161)4-11. غصب و جلوگیری از حق دیگران:
به عنوان مثال جلوگیری از ورود مؤمنان به مسجدالحرام زمینهی عذاب الهی و مغلوب شدن مشرکان در فتح مکه میشود. (انفال / 34 تا 40) و یا اخراج مؤمنان از دیارشان که زمینهی اذن جهاد گردید. (حج / 39 و 40).4-12. مخالفت با خدا و رسول:
البته موارد قبل نیز به نوعی مخالفت با خدا و رسول بوده، ولی در اینجا به عنوان یک علت کلی که در قرآن ذکر شده به آن تصریح میکنیم (انفال / 13) مانند برخورد با بنی نضیر که به خاطر مخالفت با خدا و پیامبرش گرفتار شدند. (حشر / 4) و یا مجازات محاربین و مفسدین فیالارض به خاطر محاربه و مخالفت با خدا و رسول است. (مائده / 33)4-13. فساد در زمین:
مفسدین فیالارض حکمشان سنگین است و قبلاً به آن اشاره شد. (مائده / 33).4-14. انکار و تمسخر آیات خدا:
مسخرهکنندگان آیات الهی، باید مورد اعراض قرار گیرند و از موجبات مبارزهی منفی است (انعام / 68) و از موجبات عذاب الهی نیز میشود. (انبیاء / 41).4-15. فرار از جنگ:
فرار از جنگ موجب خشم الهی میشود و سرانجام آن دوزخ است (انفال / 16).4-16. ناسپاسی و شکر نعمت بجا نیاوردن:
این امر نیز از موجبات نزول عذاب الهی و زمینهساز هلاکت و نابودی یک قوم میشود. (سبأ / 16 و 17). البته دو مورد اخیر مربوط به عذاب الهی است که ممکن است به وسیلهی جهاد صورت گیرد.5. علل و موجبات مدارا از نظر قرآن
مواردی وجود دارد که موجب تجویز مدارا میشود که در قرآن کریم عبارتند از:5-1. جهل مخاطب:
از نظر قرآن بیخبری و ناآگاهی مردم از وظایف خویش مانع عذاب و تباه شدن دیار آنان میشود. (انعام / 131) در جای دیگر قرآن کریم فرمان میدهد که هرگاه یکی از مشرکان از تو – پیامبر (ص) – امان خواست تا کلام خدا را بشنود، او را امان بده و آنگاه به جای امنش برسان، زیرا مشرکان ناآگاهند (توبه / 6)؛ و در اعراف آیهی 199 میفرماید که با جاهلان مدارا کن و از آنها درگذر. باز درجای دیگر پروردگار متعال میفرماید که کسانی را که از روی نادانی مرتکب گناه شده و توبه نموده و عمل صالح کردهاند، میآمرزد و مورد رحمت خود قرار میدهد (نحل /199).5-2. پذیرش شرایط و تسلیم یا انقیاد نسبت به حق:
قرآن میفرماید که اگر مشرکان از شرک دست برداشتند و ایمان آوردند، با آنان نجنگید، زیرا تعدی جز بر ستمکاران روا نیست (بقره / 193). در جای دیگر میفرماید که به کافران بگو: اگر از ستیزهجویی با خدا و پیامبر دست بردارند و به کشتن و آزار مسلمانان پایان دهند، آنچه گذشته است بر آنان بخشوده میشود و از آنان انتقام گرفته نمیشود (انفال / 38).5-3 تقیه:
برای حفظ جان و مال و ناموس میتوان با کفار مدارای گفتاری یا رفتاری داشت بدون آنکه ایمان را از دست بدهیم. همان کاری که عمار یاسر کرد یا رفتاری که شیعیان در دوران زمامداری امویان و عباسیان داشتند. در مورد تقیه میتوان به آیهی 106 سورهی نحل مراجعه نمود. البته تقیه با نفاق متفاوت است. تقیه اظهار باطل و اخفای حق است ولی نفاق اظهار حق و اخفای باطل است. (جعفر سبحانی ، محاضرات فی الالهیات ، تلخیص ربانی گلپایگانی ، ص 690).5-4. عهد و پیمان:
بسیاری اوقات اگر عهد و پیمان نبود، جنگ و خشونت روا بود ولی چون پیمان در کار است تعرض نیز جایز نیست. (انفال / 72 ، توبه / 4 ، توبه / 7)5-5. رعایت حرمت بزرگان:
گاه اگر نبود وجود یک انسان نازنین و خدایی که نفس او قدسی است، خشونت و عذاب و گرفتاری دیگران حتمی بود اما وجود او حرمتی خاص دارد و مانع عذاب و گرفتاری میشود و خداوند با دیگران به مدارا رفتار میکند. در قرآن صریحاً آمدهاست که تا هنگامی که تو – ای پیامبر – در میان مسلمانان هستی خدا آنان را به عذاب نابود نمیکند (انفال / 33).5-6. استغفار مردم:
قرآن یکی از موانع عذاب الهی را استغفار مردم میداند (انفال/33). توبه نیز موجب مدارا میشود (مائده / 33 و 39 ، انعام / 54).5-7. رعایت حرمت زمان و مکان:
گاه زمان و مکان خاصی مانند ماههای حرام و مسجدالحرام مانع جنگ، قتل، محاصره و اسارت میشوند و این خود نوعی مدارا است (بقره / 192 - توبه / 5).5-8. رعایت حال افراد:
گاه شرایط جسمی و سنی موجب تخفیف در تکلیف و اعمال مدارا میشود. به طور مثال ناتوانان، بیماران و تهیدستانی که هزینهی سفر جنگ را ندارند از جهاد معاف شدهاند. (توبه / 91 و 92) و نیز تخفیف در حجاب برای پیرزن (نور / 60).6. شرایط اعمال خشونت
6-1. طی کردن مراحل لازم:
برای اعمال خشونت باید مراحل لازم مانند تذکر، دعوت، موعظهی تهدید و داوری رعایت میشود. چه در برخورد با دشمن، چه در برخورد با مسلمان مجرم و چه در برخورد با همسر نافرمان (توبه / 3 و 4 ، نساء 34 ، نور / 4).6-2. خارج نشدن از عدالت:
از آیات بسیاری استفاده میشود که رعایت عدالت مطلقاً لازم است. در مقام خشونت نیز قرآن صریحاً میفرماید که مبادا دشمنی قومی باعث شود که شما از مسیر عدالت خارج شوید، عدالت پیشه کنید که به تقوا نزدیکتر است. (مائده / 8) در جای دیگر به صراحت فرمان میدهد که تجاوز نکنید (بقره / 190) و در مقام مقابله و تلافی نیز سخن از مقابله و تلافی به مثل است نه بیشتر (بقره / 194).6-3. وقوع یک عمل مجرمانه:
از بررسی تمام موارد اعمال خشونت به راحتی این شرط استخراج میشود که تا زمانی که حرکت و اقدام مجرمانه در کار نباشد، خشونت جایز نیست. تمام آیات مربوط به خشونت این شرط را میرسانند. عنصر مادی جرم لازم است تا مجازات معنا پیدا کند.7. شرایط اعمال مدارا
7-1. توجه به موقعیت مخاطب و اوضاع و احوال:
مدارا با کسانی معنا دارد که عناد خاصی نداشته و او را در ظلم خود استوارتر نسازد؛ لذا قرآن درخصوص سران و ائمه کفر به طور خاص فرمان به مقاتله با آنان و کشتن آنها میدهد، زیرا اینان سوگند و پیمان ندارند. (توبه / 12) و یا در مورد کفار عنود و متعصب، مدارای گفتاری هم فایدهای ندارد و به صراحت قرآن میفرماید که اینان را چه انذار دهی چه انذار ندهی، ایمان نمیآورند. (بقره / 6 و 7)، یا در مورد منافقان میفرماید که چه برای آنان استغفار کنی چه نکنی، خدا آنان را نمیآمرزد. (منافقون / 6) به هر حال افراد در موضوع مدارا متفاوتند.7-2. رعایت اولویتها:
در مدارا نباید اهّم فدای مهم شود. خدا فدای پدر و مادر نباید بشود. دین فدای انسانها نشود. رسول خدا فدای شخص یا گروه و قبیلهای نشود. امنیت مسلمین فدای منفعت شخصی و حبّ و بغض افراد نشود. آبروی دین نرود. از قرآن این شرط کاملاً استشمام میشود. به طور مثال قرآن میفرماید: اگر پدران و برادرانتان کفر را برگزیدند، آنان را دوست خود و عهدهدار کارهایتان قرار ندهید. (توبه / 23)، (آیات دیگر مانند: انعام / 152 ، ممتحنه / 1 ، مجادله / 22).7-3. رعایت عدالت:
مدارا یک فضیلت اخلاقی است و لذا حدود و شرایطی دارد و نباید از آن شرایط عبور کرد. گاهی شدت مدارا موجب پررویی و خودباوری دشمن و یا مجرم میشود. اینجاست که باید او در چهره و رفتار مخالف خود شدت و غلظت بیاید نه بیخیالی و بیتفاوتی (توبه / 123) و مـانند غلظت با منافقین (توبه / 73 ، تحریم / 9).8. حکمت و فلسفهی خشونت
8-1. مشخص ساختن منافقین از مؤمنین:
گاه اعمال خشونت به منظور ابتلاء و آزمایش است تا مرد از نامرد مشخص شود. (آلعمران / 167 ، توبه / 16 ، عنکبوت / 2 ، محمد) ص / 4.8-2. جلوگیری از نافرمانی:
به طور مثال؛ تنبیه همسر نافرمان به منظور اصلاح و فرمانبرداری اوست (نساء / 34).8-3. بسط حاکمیت الهی:
قرآن یکی از هدفهای نبرد با مشرکان را گسترش و سلطهی دین در زمین میداند و مشرکان معاند مانع تحقق این هدف هستند (بقره / 191. 192 و 217 ، انفال / 39 ، حج / 40 و 41).8-4. رفع فتنه:
فتنه بیشتر به شرک و شکنجه تفسیر شدهاست. ظاهر قرآن این است که رفع فتنه غیر از حاکمیت مطلق دین خداست، هرچند بی ارتباط با یکدیگر نیستند چرا که رفع فتنه مقدمهی حاکمیت الهی در زمین است. (انفال / 39 ، نوح / 26 و 27).8-5. تربیت دینی:
قرآن در جایی به صراحت میفرماید که ما در هیچ شهری پیامبری نفرستادیم مگر اینکه مردم آنجا را به سختی و گزند دچار کردیم، باشد که آنان در برابر خدا فروتنی کنند (اعراف / 94).8-6. ایجاد ترس در دشمن:
دستور به تهیه مهمات جنگی و آمادگی برای جنگ نقش بازدارندگی نیز دارد. قرآن این امر را به منظور ترساندن دشمن صادر کردهاست (انفال / 57 و 60).8-7. تشفی خاطر مؤمنان و ستمدیدگان:
پیکار با مشرکان و نصرت خداوند، موجب خـواری مشرکان و شفابخشی سینهی داغـدار گـروهی از مؤمنان است. (توبه / 14).8-8. رسوا ساختن مجرم:
به طور مثال مجازات سنگین محاربه با خدا و رسول، نوعی خواری و رسوایی برای آنان در دنیاست. (مائده / 33 ، حشر / 5).9. حکمت و فلسفهی مدارا
9-1. جلوگیری از کشتار بیگناهان:
دستور به تحقیق و بررسی قبل از جهاد به منظور جلوگیری از ریختن خون بیگناه است. نبرد بدون تحقیق حرکتی جاهلانه است. (نساء / 94 ، حجرات / 6).9-2. جلوگیری از پراکنده شدن مردم و دور شدن آنها از حق:
قرآن مهربانی و نرمخویی پیامبر (ص) را با مردم موجب جمع شدن آنها پیرامون پیامبر (ص) میداند (آل عمران / 159).9-3. امهال و استدراج:
گاه مدارا کردن به منظور مهلت دادن به گناهکار و به تدریج گناهکارتر شدن او و در نهایت گرفتار عذاب آخرت شدن است. (آلعمران / 44 و 178 ، توبه / 85 ، حجر / 3 ، قلم / 44 و 45).9-4. پاداش:
گاه مدارا به منظور پاداش است. به طور مثال آمرزیدن و بخشش، پاداش دست کشیدن از جنگ با مؤمنان است (انفال / 38).9-5. تبدیل دشمنی به دوستی:
از حکمتهای مدارا است که دشمن را به دوست تبدیل میکند (فصلت / 34).10-2. دفع و پاسخ اتهام خشونتطلبی به اسلام و قرآن
10-2-1. مقصود مخالفان از خشونتطلب بودن قرآن، سه صورت میتواند داشتهباشد. صورت اول اینکه قرآن فقط از خشونت، قتل، زدن و مانند آن سخن گفته و توجهی به محبت، مدارا و ملاطفت ندارد. صورت دوم این است که قرآن هم از خشونت گفته و هم از مدارا، منتهی از خشونت نمیبایست سخنی میگفت زیرا خلاف محبت است و دین باید اهل محبت و دعوت به محبت باشد.صورت سوم اینکه قبول دارند که خشونت لازم است منتهی قرآن در بخش خشونت، افراط کرده و از نظر کمی و کیفی زیادهروی کردهاست. مثلاً چرا دست دزد را باید قطع کرد؟ چرا میتوان دست و پای محارب را ضربدری قطع کرد؟ چرا مرد بتواند زن را بزند؟ و یا چرا باید دعوت به جهاد و قتل و اسیر گرفتن و مانند آن کند؟
از آنچه در باب خشونت و مدارا آوردیم معلوم شد که صورت اول به طور کلی باطل و غلط است.
صورت دوم نیز صحیح نمیباشد زیرا ادعای اینکه نباید قرآن از خشونت میگفت و خشونت برخلاف محبت و مهرورزی است و دین باید اهل محبت باشد، ادعایی است که مبتنی بر یک تصور و برداشت غلط است. زیرا تصور اینکه محبت فقط اظهار دوستی است با مردم و خشونت نمیتواند محبت باشد، تصوری بیجاست.
اسلام محبت را محبت عاقلانه و منطقی و مساوی با مصلحت میداند. محبت، خیر و سعادت مردم را خواستن است نه کاری که مردم خوششان بیاید. بر این اساس، چه بسا خشونتی که محبت است و دوستیای که دشمنی است.
چنانچه گاه پدر تشخیص میدهد که فرزند را تأدیب کند اما این تأدیب به خیر و صلاح فرزند است هرچند در قالب خشونت باشد. (ر. ک مطهری ، مرتضی ، تعلیم و تربیت در اسلام ، ص 352 تا 357 ، با دخل و تصرف در متن)
و اما صورت سوم که خشونت را درحد افراط بدانند نیز از جهاتی غلط است. اول اینکه میزان مجازات را باید با درجهی جرم ارتکابی مقایسه کرد. به راستی محاربه، فساد در زمین و سرقت جرم کمی نیستند تا مجازات آنها کم باشد. دوم اینکه باید به میزان بازدارندگی مجازاتها نیز توجه شود.
اگر آن مجازاتها اعمال شود، میزان جرائم ارتکابی به شدت پائین آمده و به دنبال آن امنیت جامعه درحد بالایی تأمین میگردد. به طور مثال قصاص نفس از نظر قرآن موجب حیات و زندگی است (بقره / 179). قصاص معنایش دشمنی کردن با انسان نیست، دوستی کردن با انسان است. (مطهری ، تعلیم و تربیت در اسلام ، ص 358)
سوم اینکه اگر شرایطی پیش آمد که این حدود قابل پیاده شدن نبود یا اثر بازدارندگی نداشت و به هر دلیل عمومی و اجتماعی با مشکلی مواجه بود، حاکم اسلامی – که شرایط حاکمیت اسلامی را دارد – میتواند به طور موقت یا دائم دستور تعطیلی آنها را صادر کند و مجازاتهای بدیل وضع کند. (ر. ک فوزی ، یحیی ، اندیشه سیاسی امام خمینی ، ص 152).
نکته چهارم در این خصوص این است که در قوانین جزایی اسلام جرم ارتکابی به راحتی قابل اثبات نیست. اثبات محاربه و یا سرقت مستلزم حد، بسیار سخت است و بنای اسلام بر تفسیر قانون به نفع متهم است. به طور مثال سرقتی که مجازات آن قطع چهار انگشت دست راست است بیش از بیست شرط دارد که اگر یکی از آن شروط منتفی باشد، حد سرقت منتفی است. (ر. ک قانون حدود و قصاص و مقررات آن ، مصوب 3 شهریور 1361 ، مواد 212 تا 218).
10-2-2. پاسخ اولی که داده شد، نمای کلی تمام پاسخهای بعدی است و به منظور روشنتر شدن موضوع باید به موارد جدیدتری اشاره کرد. پاسخ دومی که به اتهام فوق دادهمیشود این است که قرآن کریم یک کل به هم پیوسته است و تقطیع سورهها و آیات آن بدون درنظر گرفتن مجموع سورهها و آیات صحیح نیست. باید کل آن را مطالعه کرد و سپس روح قرآن را به دست آورد. اگرچه در مطالب گذشته موارد، علل و فلسفهی خشونت و مدارا روشن شد ولی ذکر یک آمار کلی در مورد واژگان خشونتی و مدارایی در قرآن زیبا و بجاست.
در قرآن واژهی قتل و مشتقات آن 175 مورد آمدهاست. 87 مورد مربوط به جنگ و نبرد با دشمنان است. در این میان برخی آیات صریحاً قتال را در برخی زمانها و مکانها نهی کردهاست. (نساء / 90 ، بقره / 217)، برخی آیات مربوط به صلح دو طائفه درگیر از مؤمنان است. (حجرات / 9)، 20 مورد به صراحت سخن از نبرد متقابل و دفاعی میکند نه نبرد ابتدایی (مانند بقره / 191)، و باقی آیات مربوط به اجر و پاداش شهدا و دعوت به پایداری و تعظیم و تقدیر از مجاهدان راه خداست. برخی آیات قتل نیز مربوط به کیفیت نبرد در راه خداست نه اصل نبرد (نساء / 89 ، بقره / 191)، نیز 7 مورد «لاتقتلوا» داریم. چند مورد به حقوق بشر توجه کرده و به طور مثال قتل یک انسان را مساوی با قتل جمیع مردم میداند (مائده / 32). در 8 مورد به صراحت دعوت به صلح و آشتی کردهاست. (مانند انفال / 61)؛ و 43 مورد واژهی سلام در قرآن آمدهاست. 5 مورد به صراحت از اعتداء و تجاوز نهی کردهاست. در کنار این واژهها، واژههایی که حکایت از نرمی و لطافت قرآن دارد بسیار بیشتر از واژههایی است که حکایت از تندی و خشونت دارد. به عنوان مثال، واژه حُسن و مشتقات آن در قرآن 200 مورد آمدهاست. مودت و مشتقات آن 33 مورد، عدل و مشتقات آن 23 مورد، حبّ و محبت و مشتقات آن 98 مورد، رحمت و مشتقات آن 347 مورد، لین و مشتقات آن 2 بار، رفق و مشتقات آن 2 بار در قرآن آمده است. اضافه کنید به این مطلب که 144 بار «بسماللهالرحمنالرحیم» در قرآن آمدهاست و و خشونت ابتدایی در قرآن نداریم ولی بارها مدارای ابتدایی آمدهاست.
10-2-3. درخصوص جهاد غالب جهادهای اسلام جهاد دفاعی، بودهاست یعنی در برابر تهاجم دشمنان و متجاوزان به مسلمین، سرزمین آنها، دین و ارزشهای آن و یا به منظور عدالتگستری و حمایت از ستمدیدگان بودهاست. دوم اینکه جهادهای ابتدایی یا رهایی بخش نیز درواقع دفاع از حقیقت انسانیت است. زیرا با کسانی که مزاحم ابلاغ دستورها و برنامههای سعادتبخش خداوند هستند و بر سر راه دعوت انبیاء (ع) موانعی ایجاد میکنند، نخست باید از طریق مسالمتآمیز، سپس با توسل به زور این موانع را برداشت. حق اساسی همه مردم است که ندای منادیان حق را بشنوند و در قبول دعوت آنها آزاد باشند. حال اگر کسانی مانع این حق اساسی شدند، برای فراهمسازی این حق باید از ابزارهای لازم استفاده شود. با این توضیح جهاد ابتدایی نیز که به آن جهاد دعوت هم میگویند، جهاد برای تحمیل عقیده نیست، بلکه جهاد رهاییبخش و به منظور مقابله با خشونت و اختناق است. پس جهاد ابتدایی نیز از اقسام جهاد دفاعی است منتهی دفاع از حق مردم برای آشنایی با حقیقت و گزینش راه سعادت و کمال. نکته سوم اینکه جهاد ابتدایی نیز محدودیتها و شرایطی دارد؛ از جمله اینکه پیش از دعوت و بیان حقیقت و ممانعت و مخالفت عامدانهی کفار و مشرکان، جایز نیست. نکته چهارم اینکه در اسلام، صلح و سازش قاعده است ولی جنگ و نبرد، استثناست و در موارد خاصی مجاز یا لازم شمرده شدهاست. (ر. ک شاکرین ، حمیدرضا «صلح و جنگ در اسلام» - قسمت دوم ، ماهنامهی معارف ، شمارهی 57 ، تیرماه 87 ، ص 9 / سیدمحمدرضا جواهرزاده ، دایره المعارف شیعه ، ج 2 ، 132 و 133).
نکته پنجم درخصوص نبردهای پیامبر اسلام این است که مجموع کشتگان این نبردها براساس گزارش مورخین نامدار اسلامی حداقل 940 نفر و حداکثر 1557 نفر – با اختلاف در آمار – بوده است که میانگین آمارها عدد 1306 نفر را میرساند. این تعداد با آمار مقتولان جنگهای صلیبی مسیحیان و دیگر سردمداران جهان قابل مقایسه نیست. (ر. ک محمد نصیری ، تاریخ تحلیلی صدر اسلام ، ص 124).
10-2-4. پاسخ دیگر این است که انسانها علاوه بر حقوق و آزادیها، یک سری تکالیف نیز دارند. (ر. ک مصباح یزدی ، نظریه حقوقی اسلام ، ص 276 تا 302).
10-2-7. میزان خرابیها، و تعداد کشتهها و تلفات انسانی از ابتدای ظهور اسلام تا کنون که توسط مسلمانان انجام شدهباشد چه به حق و چه به ناحق، به مراتب کمتر است از میزان خرابیها و تعداد کشتههایی که ناشی از اندیشههای بشری بودهاست. نگاهی به تلفات نظامی و غیرنظامی ناشی از دو جنگ جهانی در قرن بیستم هر مدعی قرآنگریز را سرافکنده میکند.
گزارشها حکایت از آن دارند که بیست و سه میلیون و یکصد و چهل هزار نفر تلفات نظامی و بیست و نه میلیون و سیصد و چهل هزار نفر تلفات غیرنظامی در جنگ دوم جهانی حاصل اندیشههای ناب بشری است که تماماً در راستای ارضای شکم و دنیاطلبی بودهاست و در هیچکدام از این نبردها خبری از قرآن، اسلام، وحی، خدا و اعتلای کلمه «الله» نبوده است. (ر. ک جمعی از نویسندگان ، تاریخ عمومی نگاهی به تاریخ جهان در قرن بیستم ، ص 59).
10-2-8. آیا با حذف قرآن از صحنهی زندگی بشر و بسط شعارهای فریبندهی محبت، حقوق بشر، آزادی و مانند اینها، بشر روی سعادت را به خود دید؟ آیا قتلها، دزدیها، تجاوزها، جنگها، فریبکاریها، افسردگیها و... حل شد؟ آیا با بسط دیدگاه فروید و آزادی جنسی مشکل جنسی در غرب حل شد؟ آیا خشونت ریشهکن شد؟
مهمترین نکته این است که هرگز نباید درباره محتوای قرآن بدون توجه به سنت – شرح و تفسیر آن – قضاوتی کرد. کتاب و سنت رابطه متقابلی دارند. توجه به سنت در جاهای مختلف قرآن آمده است. مانند (نحل / 44 و 64 ، احزاب / 21 ، آل عمران / 32).
نتیجهگیری
1. در قرآن کریم هم آیات مربوط به خشونت داریم و هم آیات مربوط به مدارا و ملایمت؛ لذا نمیتوان خشونتطلبی و یا مداراطلبی را به صورت مطلق به قرآن نسبت داد. هم خشونت و هم مدارا در قرآن مواردی دارد که باید به دقت مورد توجه قرار گیرد.2. طبع غالب قرآن مداراجویی است و قاعده در رفتار و گفتار مدارا و ملایمت است و خشونت استثناست. زیرا اصل، جذب و تشویق است نه دفع و تنبیه. جاذبه در اسلام در حد اعلا باید رعایت شود ولی دافعه در حد ضرورت.
3. جهادهای اسلامی همگی به جهاد دفاعی برمیگردند و هیچ جهادی برای کشورگشایی، تحمیل عقیده و چپاول و غارت نیست.
4. خشونت اگرچه در وهلهی اول خلاف محبت به نظر میرسد ولی درواقع اگر بجا اعمال شود، خودش یک محبت است، حال یا محبت به فرد و یا محبت به جامعه.
5. افراط در مدارا برخلاف مصلحت و خیرخواهی افراد و جوامع است و ضرب المثل معروف «ترحم بر پلنگ تیزدندان ، ستم کاری بود بر گوسفندان» میتواند به خوبی این حقیقت را تبیین کند.
6. اتهام خشونتطلبی به اسلام و قرآن اولین و آخرین اتهام نیست و این اتهام نیز همچون سایر اتهامات با انگیزههای اسلامستیزی و استعماری صورت گرفته تا علاوه بر پیشرفت اسلام، زمینهی ورود سلطهی کامل بر سرزمینهای اسلامی فراهم شود. هرچند که ممکن است افرادی باشند که به دنبال کشف حقیقت و رفع ابهام از ذهن خود این شبهات را مطرح کنند. به علاوه اعترافات دانشمندان غیرمسلمان نیز باید مورد توجه قرار گیرد.
7. صداقت و صراحت لهجهی قرآن بسیار قابل تحسین است. قرآن به صراحت صحبت از مجازات و جنگ میکند همانطور که صحبت از مودت و رحمت میکند و در عین حال بارها همگان را به تدبر، تفکر و تعقل در آیاتش فرامیخواند. نه مانند کتابهایی که از محبت دم میزنند و از خیرخواهی برای بشریت مینویسند و از آزادی، کرامت انسان و حق او میگویند ولی در عمل به انواع جنایات و جنگها، خفقان، تحقیر انسان و استعمار جوامع و استثمار افراد میپردازند – چنانچه اشاره شد – ولی صداقت قرآن را از یک مقایسهی ساده میتوان فهمید.
8. کسی حق ندارد بدون مطالعهی کامل قرآن درخصوص طبع قرآن نظریهپردازی کند. این اقدام خیانت و جفا در حق قرآن است. کسی که به خود اجازه میدهد که با مطالعهی ده صفحه از یک کتاب هزار صفحهای، درخصوص کل آن کتاب نظر بدهد، نظر او به دور از خرد، عدالت و انصاف است.
کتابنامه
1. قرآن کریم ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، انتشارات سروش، 1371 ش2. سید رضی (موسوی)، محمد، نهج البلاغة، ترجمه: سید جعفر شهیدی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1378 ش.
3. ابراهیمی، محمد و حسینی، سیدعلیرضا، اسلام و حقوق بین الملل عمومی، انتشارات دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، چاپ اول، 1372 ه. ش.
4. تربتینژاد، حسن، اسلام و خشونت، (قم) انتشارات حرم، 1382 ه. ش.
5. جمعی از نویسندگان، او تنها یک امت بود، تهران، انتشارات واحد فرهنگی بنیاد شهید، چاپ اول، 1361 ه. ش.
6. جوهریزاده، سیدمحمدرضا، دایره المعارف شیعه، قم، انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1349 ه. ش.
7. حجتی اشرفی، غلامرضا، مجموعهی کامل قوانین و مقررات جزایی، تهران، انتشارات کتابخانه کنج دانش، چاپ دهم، 1368 ه. ش.
8. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، درآمدی بر حقوق اسلامی، تهران، انتشارات سمت، چاپ اول، 1368 ه. ش.
9. رشاد، علیاکبر، آسیب شناسی ادبیات اجتماعی معاصر با درنگی در باب خشونت و مدارا، تهران، انتشارات مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشهی معاصر، 1379 ه. ش.
10. سادات ناصری، سید حسن، قافیه و صنایع معنوی، تهران، انتشارات وزارت آموزش و پرورش، 1365 ه. ش.
11. سبحانی، جعفر، محاضرات فیالالهیات، تلخیص ربانی گلپایگانی، قم انتشارات جامعه مدرسین حوزهی علمیه، چاپ هشتم، 1421 ه. ق.
12. شهید ثانی، الروضه البهیه، تصحیح و تعلیق سید محمد کلانتر، قم انتشارات مکتبهالداوری، 1362 ه. ش.
13. شاکرین، حمیدرضا، مقالهی «صلح و جنگ در اسلام»، ماهنامهی معارف، شمارهی 57، تیرماه 1387 ه. ش.
14. شاهنده، آمنه، مقالهی «اعترافات اندیشمندان غربی دربارهی قرآن»، ماهنامهی معارف، شمارهی 39، مهرماه 1385 ه. ش.
15. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فیتفسیر القرآن، تهران، انتشارات اعلمی، چاپ پنجم، 1375 ه. ش.
16. طبرسی، فضلبنحسن، جوامعالجامع، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1367 ه. ش.
17. عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ پنجم، 1363 ه. ش.
18. فوزی، یحیی، اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)، تهران، انتشارات نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، نشر معارف، چاپ یکم، 1384 ه. ش.
19. گروه تاریخ دفتر تحقیقات و برنامهریزی درسی و تألیف، تاریخ عمومی (نگاهی به تاریخ جهان در قرن بیستم)، تهران، انتشارات آموزش و پرورش، 1366 ه. ش.
20. مصباح یزدی، محمدتقی، نظریه حقوقی اسلام،قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ دوم، 1380 ه. ش.
21. مردانی، خیرالله، اعترافات دانشمندان بزرگ جهان، تهران، انتشارات آیین جعفری،1402 ه. ق.
22. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، تهران، انتشارات صدرا، چاپ دوم، 1367 ه. ش.
23. مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات صدرا، چاپ دوازدهم، 1367 ه. ش
24. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، قم، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، بیتا.
25. نجفی، شیخ محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرایعالاسلام، لبنان، انتشارات داراحیاء التراث العربی، چاپ هفتم، بیتا.
26. نصیری، علی، رابطه متقابل کتاب و سنت،قم، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، 1386 ه. ش.
27. نصیری، محمد، تاریخ تحلیلی صدر اسلام،قم، انتشارات نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، چاپ پنجم، 1384 ه. ش.
28. نوعی، غلامرضا، مدارا با مخالفان در قرآن و سیرهی نبوی، (رشت) انتشارات کتاب مبین، 1385 ه. ش.
29. ولایتی، علیاکبر، فرهنگ و تمدن اسلامی، قم، انتشارات نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، چاپ سوم، 1384 ه. ش.
نویسنده: محمد نوید داراب زاده
منبع:راسخون