مترجم: ضیاء الدین دهشیری
آیا مسأله ایران به راه حلی نزدیک می شود؟ این خود سؤالی است که هر فرد ایرانی، با نگرانی و اضطراب، در حال حاضر، از خود می کند. به خاطر پژوهش این راه حل است که هیأتی ایرانی در حال حاضر در پاریس می باشد. (1)
تردید و تزلزل خاطر برای ملت ها نیز به مانند افراد نوعی رنج و بدبختی است.
اکنون که کنگره ای بزرگ در پاریس گرد آمده و در اندیشه ی آن است که مسائل بین المللی را بگشاید، خلق ایران مشتاق آن است که سرنوشت خود را نیز تعیین شده یابد.
مردم از خود می پرسند که آیا مسأله ایران تنها به خاطر این قضیه که روسیه به طور موقت از صحنه سیاست به کنار رفته است حل شده است. از میان رفتن این عامل به یقین وضع و احوال را ساده کرده است. ولی از آنجا که مصائب ما منحصراً از طرف روسیه نبود آن مسأله هنوز به حال خود باقی است. باید پیش از بحث و گفتگو بر سر راه حلهای پیشنهادی، عوامل گوناگون آن را بررسی کرد.
وضع و موقع ایران پیش از جنگ
ایران به مفهوم حقوقی کلمه کشوری مستقل بود. ولی بالفعل - با توجه به نفوذ متفوق روسیه و انگلستان - مظاهر این استقلال و حق مالکیت ایران کمتر محترم و مرعی بود و اغلب دستخوش تجاوز و تعرض قرار می گرفت و اندک اندک به صورت یک «پندار دیپلماتیک» (2) در می آمد.بدین منوال بین وضع حقیقی و وضع حقوقی، در این باب تناقض و تضادی موجود بود، و همین امر موضع و موقع آنرا به صورتی غیر طبیعی جلوه گر می ساخت.
اینک چند نمونه از موارد نقض حق حاکمیت ما شاهد آورده می شود:
قراردادی که بین انگلستان و روسیه منعقد شده بود (در سال 1907)، کشور ایران را به مناطق نفوذ اقتصادی بخش می کرد.
حقیقت دارد که آن معاهده با این جملات آغاز می گشت:
«چون دولت های بریتانیای کبیر و روسیه، به طور متقابل متعهد شده اند که تمامیت ارضی و استقلال ایران را محترم و منظور بدارند...»
و در پی آن، یادداشتی از حکومت لندن به حکومت تهران صادر شده بود که در آن این عبارات را می یابیم:
«... روسیه و انگلستان هیچگونه قصد تهدید استقلال ایران ندارند. مقصد و مقصود آنان از عقد این قرارداد تأمین استقلال ایران برای همیشه می باشد. انگلستان و روسیه نه تنها در پی جستجوی عنوانی برای دخالت نمی باشند، بلکه هدف آنان در این مذاکرات دوستانه آن است که یکی به دیگری اجازه ی مداخله در ایران به بهانه صیانت منافع و مصالح خود ندهد. دو دولت فوق الذکر امیدوارند که ایران در آینده برای همیشه آزادی کامل داشته باشد تا امور خود را به شیوه دلخواه خود حل و فصل کند، و از بیم و هراس مداخله خارجی مصون و مأمون باشد و همین امر خود برای ایران و همه عالم امتیازی خواهد بود.» (3)
علی رغم این قولها و اطمینان دادن ها، علی الدوام در امور داخلی کشور ما دخالت می کردند. در اینجا می خواهیم به شهادت یک نفر انگلیسی استناد کنیم. سه سال پس از عقد این معاهده، لرد لامینگتون فرماندار سابق بمبئی، در مجلس اعیان انگلستان، چنین اظهار می کرد:
«نحوه ی رفتار ما سراسر نه فقط با قرارداد انگلیس و روس مغایرت دارد، بلکه با قول و اطمینانی که وزیرمختار انگلیس در تهران به اولیای امور ایران می داد و بدانان می گفت که ایران به طور کامل برای حل و فصل امور خود، آنطور که دلخواه او است، آزاد است، نیز متناقض است.»
سند فوق الذکر و گفته هائی که هم اکنون نقل کردیم، می بایست به حکومت انگلستان مواعید او را یادآور گردد و توجه دولت ایران را به خود معطوف بدارد.
***
گذشته از قرارداد سال 1907 انگلیس و روس، که ایران در سال 1912 مجبور شد آن را به رسمیت بشناسد، چند موافقت نامه دیگر بر ما تحمیل شده و امتیازاتی را به زور از ما گرفته بودند، که همگی برای توسعه و پیشرفت اقتصادی ما سخت زیان آور بود و به استقلال سیاسی ما لطمه می زد.
این قراردادها و امتیازنامه ها ما را از بسیاری از آزادیها و حقوق خود و از جمله حق وام گرفتن از خارجه و استخدام مشاوران خارجی، بدون جلب موافقت قبلی همسایگان قدرتمند خود، محروم می کرد.
از سال 1909 به بعد، روسیان بعضی ایالات و ولایات ما را اشغال کردند. این اشغال در طی نخستین انقلاب ایران، به بهانه ی تأمین آذوقه برای رعایای روسیه که در شهری محاصره شده به سر می بردند (در تبریز) وقوع یافت، و هیچگونه جنبه قانونی نداشت و حکومت ایران بر این اشغال اعتراض کرده بود.
خلاصه کلام، روسیان، با «نفوذ مسالمت آمیز» و اشغال نظامی و شیوه ی سیاسی خود در ایران، در حکومت ایران نفوذی عظیم اعمال می کردند. اگر وزیری در اندیشه اصلاحاتی بود، سقوط او مسلم می گشت. دسیسه کاری روسیان از هیچگونه اعمال تروریستی - حتی قتل نفس - روی برنمی تافت. وزیر معروف دارائی، صنیع الدوله، بر همین منوال به قتل رسید و قاتل او را دولت روسیه از چنگ دستگاه عدالت ایران به در برد. و آقای مورگان شوستر، مشاور امریکائی دولت ایران، نیز بر همین نهج، بر اثر وقیحانه ترین اتمام حجت ها، ازکار برکنار گردید. بدار آویختن وطن پرستان و روحانیان تبریز، به توپ بستن مقدس ترین حرمهای ایرانیان در مشهد در زمره ی سایر اعمال جنایتکارانه روسهای تزاری در ایران بود. ذکر زجرها و عذابهائی که بر ما روا داشته اند موجب اطاله کلام خواهد شد. بدیهی است که سخن ما از عمال و مأموران نظام تزاری است و ابداً با خلق روسیه ارتباطی ندارد.
ایران در دوران جنگ
ایران نیز در دوران جنگ، وضع غیر طبیعی داشت.اگر چه بیطرف مانده بود سرزمین آن به دشت نبرد بدل گردید.
هنگام ورود ترکیه در جنگ، ایران بیطرفی خود را اعلان کرد. باب عالی عثمانی اعلام کرد که نمی توان این بیطرفی را مؤثر و نافذ تلقی کند، مگر اینکه سپاهیان روسی که در آن دوران بعض ولایات ایران در نواحی مرزی ترکیه را در تصرف داشتند عقب نشینند حکومت ایران بار دیگر تخلیه ی نواحی اشغالی را طلب کرد. ولی روسیان از قبول آن سرباز زدند. از طرف دیگر ترکان نیز به ایران داخل شدند و مخاصمات را در سرزمین ما به بار آوردند. بدین طریق کشور بیگناه ایران عواقب جنگ را تحمل کرد، یعنی: ویرانی ها، قحطی، فلاکت و بینوائی و غیره.
روسیان و ترکان در کنفرانس برست لیتوسک به تخلیه ی ایران متعهد گردیدند. روسها تعهد خود را ایفاء کردند، ولی کشور ما را در ضمن تخلیه ویران و یغما کردند. ترکان از عقب نشینی روی گردانیدند، و حضور انگلیسیان را بهانه ساختند، که به علاوه، در طی پیشروی خود به جانب بین النهرین علیا، به ولایت کرمانشاه داخل می شدند. در واقع، انگلیسیان آمدند تا جای روسیان را بگیرند و بالاتر از این، سپاهیانی از طریق ایران به نواحی ماوراء بحر خزر فرستادند.
ترکیه در پی امضاء قرارداد متارکه جنگ، ایران را تخلیه کرد.
در حال حاضر تنها سپاهیان خارجی که در ایران هستند، سربازان انگلیسی می باشند. و ما امیدواریم که به خاطر مصالح ایران و منافع انگلستان، اینان نیز از کشور رخت بدر برند.
پس از این بیان مجمل و شرح موجز وضع ایران، پیش از جنگ و در دوران جنگ عالمگیر اول، باید ببینیم که وضع کنونی مسأله ایران چگونه است.
مسأله ی کنونی ایران
سخن ما از آن بود که وضع سیاسی ایران غیر عادی بود. باید اضافه کنیم که، اگر این وضع به طول انجامد، چیزی به جز نتایج ناگوارتر و ملامت بارتر از آن حاصل نخواهد شد. دولت ایران باید نزد کنگره ی پاریس اصرار ورزد و پای بفشارد تا مسأله ی ایران به صورتی قطعی و قابل قبول فیصله یابد. ایران باید به عنوان دولتی دارای حق حاکمیت مطلق به عضویت «جامعه ملل» درآید.باید بی پرده سخن بگوئیم.
ما عجالتاً با دو نوع از مشکلات دست به گریبان می باشیم، بدین قرار: مشکلات داخلی و دشواریهای خارجی.
مشکلات داخلی به ویژه مربوط به امور مالی و اداری است. ما به طور کلی قبول داریم که برای مدت زمانی چند باز هم به کمک خارجی نیازمندیم. ولی به کمک نه به ارباب! ما به استادان، مشاوران قضائی یا مالی، مهندسان و نظایر آنان نیاز داریم. وانگهی از دیر زمانی با آوردن جمعی کثیر از متخصصان خارجی، از فرانسه، امریکا، بلژیک و غیره برای خدمت، حسن نیت خود را ثابت کرده ایم.
از طرف دیگر، برای بهره برداری از ثروتهای طبیعی خود و ساختن راههای آهن به پول احتیاج داریم، و اگر دولت های خارجی ذی نفع با ساختن خطوط آهن ما مخالفت نورزیده بودند، در خورد نکوهش بودیم که چرا زودتر در فکر آن نبوده ایم.
اما دشواری های داخلی ما، مولود و مصنوع روسیه ای بود که بارها موفق می شد پشتیبانی انگلستان را نیز برای خود حاصل کند.
اینک، بر سبیل مثال، قسمت هائی از سر مقاله جریده(تان) (4) (پاریس) مورخ 18 فوریه 1919 را ذیل عنوان «حقوق ایران» شاهد می آوریم:
«... آن کشور (ایران) نه ارتش داشت، نه نیروی تأمینیه، نه مالیه، نه راه آهن... اما علت این نقایص چه بود؟ این علت نه عدم هوش و درایت بود نه فقدان حس وطن پرستی... بنابراین از افشای علت حقیقی درد باک نداشته باشیم. سیاست روسیه، که باز هم بر اثر رقابت کارگزاران مختلف او شدت می گرفت، عبارت بود از نگاهداشتن ایران در حال ناتوانی و هرج و مرج تا بتواند زمینه استقرار تحت الحمایگی روسیه را در شمال آن کشور فراهم آورد. از سال 1907، سیاست بریتانیای کبیر، علی رغم پرخاشهای مردمان صالح و روشن بین انگلستان، بدان سیاست ناهنجار پیوسته بود... بدین ترتیب هیأت اعزامی امریکائی شوستر، پس از اینکه برای نوسازی و احیاء مالیه ایران، در طی تابستان 1911 کوشش کرد، بر اثر یک اتمام حجت حکومت روسیه از ایران طرد گردید. بنابراین ایران بدون اعتبار مالی، بدون قوا، فاقد کانون حیات ملی بر جای ماند - زیرا که روسیه ابداً تحمل نمی کرد که یک دولت مشروطه در تهران تشکیل گردد...»
در حال حاضر، ما از جهت روسیه نگران نیستیم. پس از انقلاب روسیه، حکومت ایران همه معاهدات، قراردادها و امتیازنامه هائی که او را به حکومت سابق روسیه می بست، لغو کرد. تنها منظور در حال حاضر این است که کنفرانس پاریس عمل انجام شده را به رسمیت بشناسد.
بریتانیای کبیر یگانه دولتی است که آینده کشور ما در دست او است. سیاست این دولت در قبال ما، مجهول بزرگ مسأله را تشکیل می دهد. (5)
***
سیاست انگلستان در ایران
اگر به تاریخ سیاست انگلیس در آسیای مرکزی عطف توجه شود، ملاحظه خواهد شد که دیپلماسی بریتانیا، در خط مشی خود در ایران، از اصل «دفاع از هندوستان» الهام می گرفت. مشغله خاطرش چنان بود که در برابر هرگونه تجاوز و تعرض، پیشاپیش خود را بسیج کرده باشد. آن دولت سیاست رقابت و موازنه ای را در برابر دولتهای دیگر که ممکن بود امپراتوری آسیائی او را به مخاطره افکنند یا در زمینه اقتصادی و تجاری باوی به ستیزه برخیزند، تعقیب می کرد.در روزگاری که ناپلئون بزرگ می خواست که از راه ایران به هندوستان تاخت آورد، انگلستان و فرانسه در دربار شاه ایران به رقابت برخاستند.
و آنگاه که بعدها روسیه در صدد برآمد تا به سوی جنوب پیش براند، «رقابت انگلیس و روس» آغاز گشت و یک قرن تمام بپائید، و در سال 1907 به عقد قراردادی پایان یافت: دو دولت همچشم ایران را به مناطق نفوذ اقتصادی بخش کردند. با این وصف، همچشمی انگلیس و روس، حتی در دوران جنگ بزرگ جهانی هم، پایدار ماند. ظهور آلمان در صحنه سیاست آسیای باختری و مرکزی، که یکی از علل و موجبات نزدیکی انگلیس و روس بود، دوران سومی را گشود: دوران رقابت انگلیس و آلمان.
ما را سر آن نیست که به شرح جزئیات این دورانهای گوناکون بپردازیم. با وجود این باید نشان بدهیم که تنها در دوران آخرین، دوران رقابت انگلیس و آلمان (که می توان آن را «دوران قرارداد روس و انگلیس» هم نامید)، این سیاست رقابت برای ایران زیان داشت. در واقع همین قرارداد 1907 بود که منشاء و موجد اغلب بدبختی های ما گردید.
***
از زمان درهم ریختن امپراتوری روسیه و ناپدید شدن آلمان از صحنه ی سیاست در خاورمیانه، خطری که امنیت هندوستان را تهدید کند دیگر وجود ندارد. بنابراین، اگر دیپلماسی بریتانیا دیگر روش رقابت و موازنه را در ایران دنبال نکند، یکی از دو سیاست سیادت طلبی... یا سیاست عدالت و حق را پیش خواهد گرفت.
اگر این سیاست سیادت طلبی و زور است، اگر انگلستان در حفظ نیروهای نظامی خود در کشور ما اصرار و ابرام دارد، در این صورت، ما که از مقدرات خود ناخشنود هستیم، نخواهیم توانست در امر دفاع از هندوستان همکاری کنیم. در آینده علت جدیدی برای نگرانی بریتانیای کبیر وجود خواهد داشت: مراقبت بر تأمین خودش و نظم و امنیت ایران.
انگلستان با استقرار در این کشور، از طریق سیاست چندین قرنی خود، که دور از خطر بودن باشد، انحراف می ورزد. استیلاء انگلستان در ایران برابر است با توسعه مرزهای امپراتوری هندوستان در وراء حدود کنونی آن. زیرا نباید از یاد برد که خطر اسلاو ممکن است، به صورت کنونی آن یا به شکل قدیم خود، از نو زنده گردد.
اما در مورد راه حل دوم که عبارت است از سیاست عدالت و حق، که به منفعت خود انگلستان هم خواهد بود، برای اینکه خود را دوست راستین ما نشان بدهد، باید خود بخود با عملی جوانمردانه جمیع قراردادها و امتیازنامه هائی را که به استقلال ما و به رشد و توسعه کشور ما سخت لطمه می زند، لغو و باطل کند. انگلستان باید سپاهیان خود را بدون اینکه شرایطی بر ما تحمیل کند (مثلاً تشکیل نوعی «تیپ قزاق» انگلیسی - ایرانی به شیوه ی روسیه) از ایران بیرون ببرد. به یک کلام، انگلستان نباید آثار سیاست ضد بشری نظام تزاری را پیروی کند.
***
طبعاً ما نباید از درک و شناخت صحیح موقع ویژه بریتانیای کبیر در آسیا، غافل بمانیم. ما علاوه بر این به اهمیت ایران برای حفاظت مستعمرات انگلیس و سرزمین هائی که احیاناً تحت الحمایه آن خواهند شد واقف هستیم. ولی به درست به خاطر همین دلیل است که معتقدیم که یک ایران مقتدر و دوست بهتر می تواند با انگلستان همکاری کند تا یک ایران ناراضی و ناتوان.
ما همیشه مانند بسیار کسان دیگر در خود انگلستان، چنین اندیشیده ایم که به جای عقد معاهده 1907 به زیان ایران، بهتر آن بود که معاهده ای با ایران به زیان روسیه، بر طبق نمونه معاهدات انگلیس و ژاپن سالیان 1902 و 1905 منعقد گردد. شاید چنین پاسخ بدهند که سیاست اروپایی چنان و خطر آلمان بسیار شدید بوده و انگلستان برای داشتن متحدی چون روسیه مجبور شده است بزرگترین فداکاری ها بکند... ولی امروزه دیگر وضع بر آن روال نیست. و «تنها یک سیاست صریح و بی پرده و دوستانه از جانب انگلستان در قبال ایران، می تواند موجه و مدلل باشد...»
***
در نتیجه به نظر ما شرایط ذیل برای استقرار دوستی پاینده بین دو کشور لازم است:
1- بر هم زدن قرارداد 1907 انگلیس و روس و الغاء جمیع موافقت نامه هائی که حاصل آن بوده است و به استقلال سیاسی و اقتصادی ما لطمه خطیر می زند.
2- تخلیه ایران از جانب سپاهیان انگلیسی، و از جمله دسته های موسوم به نگاهبانان قونسولی.
3- عدم دخالت در سیاست داخلی یا خارجی و نیز در امور نظامی یا قضائی ایران.
4- تجدیدنظر در بعضی قراردادهای اقتصادی منعقده قبل از قرارداد 1907.
5- عقد معاهده ی حکمیت کلی و عام بین انگلستان و ایران.
محمود افشار
پی نوشت ها :
1. این هیئت به ریاست مشاورالممالک مسعود انصاری وزیر خارجه و عضویت ذکاء الملک فروغی، انتظام الملک عمید و حسین علاء (معین الوزراء) می بود. عبدالحسین مسعود انصاری فرزند مشاورالممالک نیز منشی هیئت بود.
2. fiction diplomatique
3. از کتاب «انقلاب ایران»، به زبان انگلیسی، تألیف ادوارد براون.
4. Le Temps
5. این مقاله در شماره ماه اوت 1919 منتشر شده مسلماً چند ماه زودتر هم نوشته و به مجله فرستاده شده است. بنابراین نگرانیهائی که بوده و پیش بینی هائی که شده در خور توجه است. چون در رساله دکترا، که همین کتاب ترجمه آنست، به این مقاله مؤلف اشاره شده است ترجمه آنرا مقتضی دانست. توضیح دیگر آنکه مدیر این مجله (پرفسور میو) رئیس دانشکده علوم سیاسی لوزان و رئیس هیئت ممتحنان رساله نیز می بود. با اینکه پرفسور میو استاد و من شاگرد او بودم، نمونه مقاله را قبل از چاپ به من فرستاد که ببینم. مسلماً این رفتار را با همه مقاله نویسان می کرده است.