سینمای آمریکا در دهه ی 20 میلادی

دهه ی آخر قرن بیستم میلادی تنوّع در عرصه های کارگردانی فیلم همراه با برجسته تر شدن نقش فیلم آمریکایی در زندگی معاصر، وضعیت جدیدی به وجود آورد. شبکه های تلویزیونی سریال هایی بر اساس فیلم های موفق می ساختند و به
دوشنبه، 2 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سینمای آمریکا در دهه ی 20 میلادی
سینمای آمریکا در دهه¬ی 20 میلادی

نویسنده: سید ابوالحسن علوی طباطبایی




 

آرمگدون، موضوع اصلی این دوره

دهه ی آخر قرن بیستم میلادی تنوّع در عرصه های کارگردانی فیلم همراه با برجسته تر شدن نقش فیلم آمریکایی در زندگی معاصر، وضعیت جدیدی به وجود آورد. شبکه های تلویزیونی سریال هایی بر اساس فیلم های موفق می ساختند و به طور کلّی هیجان مولود فیلم های آمریکایی بر فرهنگ عامّه پسند جهان چیره شد. مراسم اعطای جایزه ی آکادمی علوم و هنرهای سینمای آمریکا یا همان «اسکار» به مراسمی جهانی بدل شد و مجلات سینمایی عامّه پسند با بهره برداری از عطش ظاهراً سیری ناپذیری که در زمینه ی شایعات دنیای فیلم سازی به وجود آمده بود، به موفقیّت هایی دست یافتند.
از دهه ی اوّل قرن بیستم میلادی در سراسر جهان نزدیک به 4000 فیلم بلند سینمایی ساخته شد که تنها 300 الی 400 فیلم محصول شرکت های بزرگ یا همان هالیوود بود. اما همین تعداد 70 درصد درآمد گیشه های دنیا را به خود اختصاص داد و به طور خلاصه سینمای آمریکا در سال 1994م. درصد سالگی خود، همچنان از نظر اقتصادی و فرهنگی نیرومندترین صنعت سینمای جهان بود. به این ترتیب عصر جدیدی آغاز شده بود که دنیای تصویر نام داشت. در این میان سینمای آمریکا که در ذات تکنولوژیک خود تفوّق طلب بود و هدف نهایی علم را «قدرت» می دانست، از تصویر بهترین استفاده را کرد. تولید سالیانه ی هالیوود در اوایل قرن بیست و یکم حتی به رقم 700 فیلم در سال و با یک سود خالص بالغ بر 15 میلیارد دلار رسید. در همان زمان طبق یک برآورد دقیق مشخص گردید که 78 درصد سینماها و تلویزیون های جهان از آن تغذیه می شوند . ضمناً شایان توجّه است که اصولاً هالیوود فیلم بدون هدف و خنثی نساخته است. سینمای آمریکا همواره مبانی نظری خودش را که محصول ایده ها و اهدافش است به زبان تصویر ترجمه کرده و به این نکته ی روانشناسانه نیز واقف است که هر تصویر معادل هزار کلمه است.
در دهه ی اوّل قرن بیستم میلادی دو نظریه جدّی پیرامون مدینه ی فاضله یا آرمان شهر مطرح شد. یکی نظم نوین جهانی که از طرف «جرج بوش» پدر مطرح گردید و دیگری پایان تاریخ «فوکویاما» دانشمند ژاپنی که این دو مسئله به نحوی نیّت سیاسی غرب در جهانی شدن و ایجاد یک فرهنگ جهانی و تحمیل آن بر جهان را نشان می داد.
سینمای یهودی زده و صهیونیستی هالیوود در این دوره بیش از گذشته برآورنده ی خواسته ها و نمایانگر سیاست های جهانی صهیونیسم بود، مثلاً یکی از خرافه های صهیونیستی در قالب فیلم های سینمایی با مضمون ظهور ناجی و سفر به سرزمین موعود مطرح می شد. به نظر مسیحیان صهیونیست و پیروان کلیسای پروتستانیسم (ایوانجلیست ها)، یهودیان تنها پیروان یک آیین الهی نیستند، بلکه یک اَبَر نژادند و به همین دلیل نیز در مواقع عسرت و سختی، ناجی دیگری ازمیان آن ظهور کرده و ایشان را به سرزمین موعود می برد. شایان توجه است که این ناجی آن منجی موعودی نیست که جهان در انتظار او است. دز آنجا که اوّلین ناجی قوم یهود یعنی سلیمان فرزند داود نبی، تمام دنیا را به تفسیر خود درآورد، صهیونیسم بین الملل نیز فرمانروایی بر ملک سلیمان را حقّ طبیعی خود می داند وبه همین دلیل هم داعیه ی سلطنت بر تمامی دنیا را دارد و افسانه ی «نیل تا فرات» تنها مقدّمه ای برای نقشه های جهانی صهیونیسم و قوم یهود است. حضرت موسی (ع) دومین ناجی است زیرا قوم بنی اسرائیل را از ستم فرعون رهایی بخشید و از دریا عبور داد و سرانجام ایشان را با خود به سرزمین موعود برد و از آن تاریخ به بعد، قوم یهود در انتظار سومین ناجی خویش است. ولی از آن تاریخ به بعد منجیان کوچک تری نیز ظهور کرده اند، مثلاً «ویل دورانت» در مجموعه ی «تاریخ تمدّن»، «کریستف کلمب» را یک یهودی پرتغالی الاصل می داند به منظور کاستن از مصایب یهودیان در اروپای قرن 15 سفری مقدّس را در جست و جوی ارض موعود آغاز کرد و در نهایت به آمریکا رسید. به همین دلیل صهیونیست ها آمریکا را سرزمین موعود خود می دانند و شهر نیویورک نیز از دیرباز به عنوان پایتخت صهیونیسم بین الملل شناخته شده است.
بر مبنای همین الگوی اساطیری، هالیود تاکنون سفرهای اسطوره ای بسیاری را به تصویر کشیده و سینمای اروپا نیز به رقیب آمریکایی خود تاسّی کرده است. و جالب اینجا است که فیلم هایی نظیر مجموعه ی ایندیانا جونز، دنیای آب ساخته ی «کوین رینولدز» در سال 1995م. و حتی خوشه های خشم (جان فورد) بر مبنای همین الگوی روانی ساخته شده اند. بنابراین مجموعاً 4 الگوی روانی در فیلم های هالیوودی مطرح است:
1- ظهور منجی و بردن امت خود به سرزمین موعود؛
2- حفظ جهان از خطراتی که آینده ی آن را تهدید می کند تنها توسط غرب و به ویژه آمریکا؛
3- خلیج فارس مرکز حرکت های تروریستی جهان است؛
4- جنگ بعدی، نبردی نهایی بین دنیای کفر و جهان آزاد خواهد بود و نتیجه ی آن ظهور مجدّد حضرت عیسی (ع) به عنوان پادشاه جهان است.
«ایوانجلیست ها» معتقدند که دولت ایالات متّحده این جنگ نهایی و مقدّس را رهبری خواهد کرد و مخالفان مسیح در سراسر جهان را که قبل از آغاز جنگ نهایی مقدّس باعث ایجاد رعب و وحشت درجهان شده اند، شکست خواهد داد. آنها موشک های هسته ای قارّه پیمای آمریکا و اسرائیل را شمشیرهای جنگ مقدّس می نامند و عملیات توفان صحرا علیه عراق در سال 1991م. را زمینه ساز مقدّمه ای برای جنگ نهایی مقدّس می دانند.
آنها معتقدند که در حال حاضر مسیح همیشه در امور خاورمیانه به سود دولت اسرائیل مداخله می کند و خواسته های دولت اسرائیل در واقع خواست مسیح است و تأسیس کشور اسرائیل بزرگ از رودخانه ی نیل تا رودخانه ی فرات، خواست مسیح(ع) است و لذا تخریب «مسجدالاقصی» و «مسجد صخره» در «بیت المقدّس» نیز مقدّمه ای است برای رسیدن به همین هدف، یعنی بایستی محلّ ظهور مسیح موعود که بر معبد هیکل سلیمان ظهور خواهد کرد را آماده سازند که محلّ حکومت جهانی مسیح خواهد بود. آنها بر این باورند که این حادثه پس از سال 2000 میلادی حتماً اتفاق خواهد افتاد و قبل از آغاز جنگ نهایی مقدّس، رعب و وحشت جامعه ی آمریکا و اروپا را فراخواهد گرفت و نکته ی مهم این است که قبل از ظهور دوباره ی مسیح، صلح در جهان هیچ معنایی نداشته و مسیحیان برای تسریع در ظهور بایستی مقدّمات جنگ نهایی مقدّس و نابودی جهان را فراهم سازند.
این اعتقادات در اوّل قرن بیستم میلادی توسط رهبران مذهبی این فرقه در ایالات متّحده و انگلستان به شدّت تبلیغ شد و در آمریکا ده ها کتاب چاپ و از همه مهمتر فیلم های سینمایی بسیاری ساخته شد و به نمایش درآمد.

مضامین فیلم های سینمایی

از آغاز دهه ی اوّل قرن بیستم میلادی تاکنون مضامین فیلم های سینمایی ساخته شده در غرب به ویژه هالیوود، به جز مضامین موجود در فیلم های سال های قبل در زمینه ی ژانر افسانه ای - علمی، بر اساس الگوی روانی که به آن اشاره شد، ادامه یافته است، البته در خصوص خطرات بمب اتمی و پایان کار دنیا مضامین فیلم ها تا حدّی تکراری بوده و پس از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی و دشمن مهاجم یا از سوی سیّاره ای دیگر، یا از سرزمینی ناشناس و از شرق، به ویژه خاورمیانه در فیلم ها مطرح شده است.
در فیلم با اوّلین نور سپیده دم (1190م.) به کارگردانی «جک شولدر» و با شرکت «پاورز بوت»، «ربکا دومارنی»، «جیمز ارل جونز» و «مارتین لندو» می بینیم که خدمه ی یک بمب افکن اتمی به اتّحاد جماهیر شوروی حمله می کنند، در حالی که رئیس جمهور آمریکا سعی دارد نومیدانه کنترل ارتش خود را پس از آنکه هلیکوپتر او طیّ یک حادثه و در یک تبادل هسته ای محدود سقوط می کند، به دست می گیرد. فیلم نامه ی آن شباهت زیادی به فیلم امنیت شکست خورده و دکتر استرنج لاو دارد که قبلاً به آنها اشاره شد. این فیلم ضمناً ارتباط بین خلبان و کمک خلبان مؤنث و تلاش شخص رئیس جمهور برای کنترل یک جنگ بزرگ جهانی را نشان می دهد.
فیلم تلویزیونی قطار اتمی (1990م.) به کارگردانی «دیود جکسون» و «دیک لروی» نیز مجدداً به اتّحاد جماهیر شوروی می پردازد. بر اساس فیلم یک شرکت زباله های اتمی می خواهد یک بمب هسته ای روسی را حمل کند و یکی از کارمندان شرکت تصمیم می گیرد تا با پنهان کردن آن در یک قطار باری، هزینه ی آن را به سود خود حیف و میل می کند. این قطار همچنین حاوی مواد شیمیایی خطرناک و آتش زا است. ناگهان قطار در میان راه دچار خرابی ترمز شده و بدون کنترل به سوی شهر دنور به حرکت خود ادامه می دهد. اگر بمب منفجر شود، نتیجه ی کار بیش از یک خرابی و تصادف معمولی است. یک بازرس راه آهن و تمام خدمه ی قطار سعی دارند، آن را متوقف کنند ولی هیچ چیز مؤثّر نیست. شهروندان دنور نیر در همین حال سعی دارند تا خانواده ی خود را جمع آوری و شهر را ترک گویند. گروهی راهزن و شورشی نیز در کمین اند. پیشنهاد می شود که قطار را از خط خارج کنند تا متوقف شود ولی همین نیز منجر به انفجاری عظیم خواهد شد. ولی در نهایت با سعی و درایت افراد کارها ختم به خیر می شود. در این فیلم «راب لو» و «کریستین دیویس» ایفای نقش می کنند.
در سینمای هالیوود معمولاً آنچه به اصطلاح بر دل تماشاگر می نشیند و او را به سمت تماشای فیلم جذب می کند فضای پلیسی، اضطراب آور، تعقیب همراه با چاشنی عشق و عاطفه است. این دو فیلم نیز ضمن در برداشتن محتوای سیاسی خود که خطرات مجهز شدن شوروی به بمب اتمی یا داشتن زباله های اتمی و مسئله ی دفع آنها را مطرح می سازد، به وفور ساخته شده اند می خواهند علاوه بر سرگرم سازی تماشاگران به اهداف سیاسی این چنین نیز توجّه شود.
به جز هالیوود کشورهای اروپایی نیز گاهی در زمینه ی فاجعه ی جهانی تلاش هایی تصویری داشته اند.
از آن جمله کشورهای آلمان، فرانسه و استرالیا مشترکاً فیلمی را در سال 1991م. به نام تا پایان جهان به کارگردانی «ویم وندرس» کارگردان معروف آلمانی سرمایه گذاری و تهیه کردند. داستان فیلم از سال 1991م. شروع می شود. یک ماهواره ی اتمی که از کنترل خارج شده است، آینده ی کره ی زمین را تهدید می کند. در ین میان یک داستان تعقیب و گریز پلیسی نیز جریان دارد. دولت آمریکا ماهواره ی از کنترل خارج شده را منفجر می کند و تمام ابزار کامپیوتری از کار می افتد و عده ای آن را نشانه ی پایان کار جهان تلقّی می کنند ولی بعداً معلوم می شود که چنین نیست و قرار است سال 2000 آغاز گردد. این فیلم به نحو غیر مستقیم و به عنوان موضوع فرعی به این مورد اشاره دارد ولی داستان اصلی آن یک درام عاطفی است که تأثیرگذاری بیشتری بر تماشاگر دارد.
فیلم نابودگر: روز داوری به کارگردانی «جیمز کامرون» که در سال 1991م. ساخته شد، دو ربات با ظاهری انسانی را نشان می دهد که از زمان آینده می آیند. یکی از آنها برای مراقبت از پسر بچه ای که قرار است در آینده رهبری مبارزه ی انسان علیه کامپیوتر را برعهده بگیرد به زمین می آید و دیگری «نابودگر تی هزار» نام دارد که بسیار پیش رفته تر است و می تواند به هر شکلی دربیاید. تعقیب و گریز در فیلم به صورت دیوانه وار آغاز می شود و در رویارویی نهایی روبات مهاجم از بین می رود. فیلم به ما می گوید که قهرمان فیلم یک ناجی است و می خواهد بگوید که رستگاری نسل بشر از دوزخی که خود آفریده، تنها به دست ماشین مخلوق خودش میسّر می شود که اشاراتی عمیق و ریشه دار انحرافی به منجی آخرالزّمان و رستگاری انسان ها از این طریق دارد. یک دنیای ماشینی و رایانه ای بسیار درهم پیچیده را برای آینده ی بشر پیش بینی می کند و فاجعه ی جهانی را در غفلت بشر از عدم کنترل ماشین ها و کامپیوتر می داند.
سال 1991م. فیلم داستانی مستند چرنوبیل، آخرین هشدار که محصول مشترک روسیه و آمریکا بود به کارگردانی «آنتونی پیچ» ساخته شد. فیلم در محلّ وقوع این رویداد معروف و پرآوازه ی جهانی تولید گردید. داستان آن در خصوص «رابرت گیل» جرّاح معروف کالیفرنیایی است که به قربانیان این فاحعه ی بزرگ در نیروگاه «چرنوبیل» یاری رساند. همچنین در این داستان با بازرگان متشخّص «ارماند هامر» نیز آشنا می شویم که نقش او را «جان ویت» پس از 22 سال ایفا می کند. «سامی دیویس» و «آنت کرازی» نیز در این فیلم ایفای نقش می کنند.
فیلم سلاح عریان 2، بوی ترس به کارگردانی «دیوید زوکر» در همین سال به توطئه ای از سوی افراد با نفوذ و ثروتمند و صاحبان صنایع نفت و ذغال سنگ و انرژی هسته ای می پردازد که سعی دارند از اقدامات دولت آمریکا در پرداختن و به کارگیری انرژی ملّی جدیدی مانندانرژی خورشیدی ممانعت به عمل آورند. در این فیلم کمدی «لسلی نیلسن»، «پریسلا پریسلی»، «جرج کندی» و عده ای دیگر ایفای نقش می کنند. داستان اصلی فیلم در یکی از میهمانی های کاخ سفید آغاز می شود که در واقع مراسم تجلیل از یک ستوان پلیس است که هزار قاچاقچی موادّ مخدّر را کشته است. بوش در همین جلسه اعلام می دارد که به زودی یک برنامه ی جدید انرژی ملی توسط دکتر «ماینهامر» متخصص انرژی خورشیدی به راه انداخته خواهد شد. بعداً بمبی در دفتر او منفجر می شود و دو مأمور پلیس مأمور بررسی قضایا می شوند. میلیونرهای صنعتی توطئه کرده اند تا دکتر «ماینهامر» را ساکت کنند تا از منافع انرژی اتمی شان دفاع کنند. آنها آدمی شبیه به وی را استخدام می کنند تا به جای او در کنفرانس انرژی خورشیدی شرکت کند. ستوان پلیس به پیگیری جزئیات ماجرا می پردازد و حتی با آنها درگیر و اسیر می شود ولی با کمک همکارش فرار می کند و بعد همراه «ماینهامر» با لباس مبدّل وارد محلّ کنفرانس انرژی می شود و بالاخره «ماینهامر» واقعی پشت تریبون قرار می گیرد و توطئه را برملا می سازد و افراد تبهکار و نابکار نیز به هلاکت می رسند.
آخرین فیلم سال 1991م. که به آن اشاره می شود فیلم دست بزن و بمیر به کارگردانی «پیرنیکو سولیناس» است که یک فیلم پلیسی جاسوسی در خصوص یک روزنامه نگار است. او ردّپای دزدان مادّه ی پلوتونیوم را دنبال کرده و نقشه ای را کشف می کند که بر اساس آن حامیان انرژی هسته ای به صندوق خزانه ی یک کاندیدای طرفدار ایجاد نیروگاه انرژی هسته ای مبالغ هنگفتی را واریز کرده اند و چنانچه ملاحظه می شود در تمام این فیلم ها جانبداری از سیاست های دولت آمریکا به نحو بارزی مشاهده می شود.
فیلم نوسترآداموس یا مردی که آینده را می دید، در سال 1993م. به کارگردانی «راجر کریستیان» بر اساس کتاب «پیش گویی های نوسترآداموس» ساخته شد و توسط «اورسن ولز» حکایت می شود. در این فیلم ما ابتدا کشور فرانسه در قرن شانزدهم را می بینیم.«میشل دو نوستردام» یک دانشجوی پزشکی در دانشگاه «مون پلیر» است. او بیشتر طرفدار طبّ گیاهی و تجویز این داروها است. به همین دلیل هم از محافل پزشکی رانده می شود و به سراغ مهم ترین شخصیت پزشکی و طرفدار داروهای گیاهی به نام «اسکالینژه» می رود. وی کتاب خانه ای عظیم و مخفی درباره ی علوم خفیه و خواصّ گیاهان دارد.
«نوستر آداموس» از سوی دیگر به شدّت مورد شکّ دادگاه تفتیش عقاید است چون گاهی پیش گویی هایی می کند که درست از کار در می آیند. او خودکشی دختر «اسکالینژه» را در خواب دیده و مانع خودکشی او می شود و بعداً با وی ازدواج می کند و صاحب دو فرزند می شود و همچنان با روش های خاصّ خود طبابت می کند و در عین حال حادثه هایی را که در قرن های آینده رخ خواهند داد، پیش گویی می کند. همسر و دو فرزندش بر اثر شیوع طاعون می میرند. دادگاه تفتیش عقاید کتابی ممنوع را در منزل او می یابد و حکم دستگیری اش را صادر می کند. «نوسترآداموس» با همه ی کتاب ها فرار می کند بعداً با بیوه ای اسپانیایی ازدواج می کند و تمام کتاب ها را می سوزاند، اما پیش گویی هایش را منتشر می کند. در یکی از آنها نوع مرگ «هانری دوم» شاه فرانسه را پیش گویی می کند که مورد توجبه «کاترین دومدیسی» همسر وی قرار می گیرد و او را از دادگاه تفتیش عقاید نجات می دهد. او همه ی آینده خانواده ی مدیسی، و نیز همه ی آینده ی بشر، هیتلر، بمب اتمی و حتی ایدز را پیش گویی کرده، می گوید:
در آینده بشر روی کره ی خاکی در نهایت به زندگی او در فضا منجر خواهد شد.
نوسترآداموس در کتاب پیشگویی هایش، انقلاب کبیر فرانسه، قتل کندی ها و ظهور ناپلئون را نیز پیش بینی کرده است. او ناپلئون و هیتلر را ضدّ مسیح می داند و هدف فیلم بیشتر ضدّ مسیح سوم است. او می گوید:
«افزایش مسلمانان باعث بحران خواهد بود.»
زیرا 750 میلون نفر مسلمان درجهان وجود دارند که اکثرشان در خاورمیانه ساکن اند و اخیراً به روش های اسلامی خود که قرن ها به وسیله ی ابرقدرت ها سرکوب شده است، پی برده اند. این مردم با دردست داشتن ثروت فراوان می توانند برای غرب خطر بزرگی به حساب آیند. او تأکید می کند که:
خاورمیانه مرکز اصلی جنگ بزرگ آینده است.
در کتاب او گفته شده است:
«در سال 1999م. از آسمان پادشاه بزرگ وحشت نزول خواهد کرد. او پادشاه مغول را در اذهان زنده خواهد نمود و جنگ عظیم را به وجود می آورد. از کشور بزرگ عربی یک رهبر بزرگ از دین پیامبر بزرگ اسلام ظهور خواهد کرد. او از مملکت فراعنه تا قلب اروپا پیش خواهد رفت.»
حتی در متن اسلام گفتار فیلم «اورسی ولز» می گوید که:
«از زمین، هوا و دریا رهبر بزرگ یا لشکر مرگ آفرینش گذر خواهند کرد. از سرزمین پارس بیش از یک میلیون نفر به تسخیر زمین عیسویان خواهند آمد. مردی که یکی از نام های آخرین پیامبر را برخود دارند.»
بالاخره در فیلم می بینیم که سال 1999م. فرا می رسد. مصلح ظهور می کند. جهان وارد سال 2000م. می شود مردی در کسوت مصلح جهانی با لباس عربی وارد سالنی مجهز در یک پایگاه فضایی می شود. بر صندلی سلطنتی تکیه زده و سپس دستور حمله را به نیروهای تحت امر خود صادر می کند. علل و انگیزه ی شروع این جنگ مشخص نیست و در فیلم به آن اشاره نمی شود. بر عمامه ی فرمانده علامتی از ستاره، ماه و داس وجود دارد. نیروهای تحت امر او برخی دارای لباس و کلاه نظامی و نیمی دارای عمامه و دستار عربی هستند. در فیلم گفته می شود که او از مردی از خاندان پیامبر و آیین اسلام است. علامت ستاره، ماه و داس بر روی موشک های دوربرد نیز وجود دارد. بالاخره جنگ موشکی آغاز می شود. رئیس جمهور آمریکا در مقرّ پناگون دستور تدافعی حمله را صادر می کند و تعدادی از موشک های شلیک شده از پایگاه نظامی اعراب به وسط شهرهای بزرگ اصابت می کنند. نمایی از شهرهای پرجمعیت به تصویر کشیده می شود. زنان، مردان و کودکان در حال انجام کارهای روزمره یا تفریح، بی خبر مورد تهاجم قرار می گیرند. اولین موشک به مجسمه ی آزادی اصابت کرده و آن را منهدم می سازد و این کنایه از آن است که با ظهور این شخص آزادی از میان می رود. برج ایفل و چند نقطه ی دیگر از جهان مورد تهاجم موشکی قرار گرفته و ویران می شوند و جهان در موجی از جنگ و خون غوطه می خورد. ضدّ مسیحیان در نهایت پس از بیست و هفت سال نابود می شوند. دو ابرقدرت با هم دوست شده و متّحد می شوند و سپس عصر طلایی صلح هزار ساله که قبلاً به آن اشاره شد، آغاز می شود.
فیلم پیش گویی های «نوسترآداموس» ظهور مصلح را به عنوان دشمن بشریّت و آزادی مطرح می کند و تایید کننده ی دیدگاه های غرب و به ویژه گروه های مذهبی ایوانجلیست و صهیونیستی است که اسلام گرایی را یک عامل خطرناک برای جهان غرب و دنیای سرمایه داری می داند و در واقع قصد نهایی فیلم ترساندن مردم جهان از رشد و نفوذ اسلام و گسترش آن در جهان است و ظهور مصلح بزرگ و موعود اسلام را با جنگ و خونریزی و پایان صلح و آرامش در جهان می داند و در آخر می گوید پس ما نباید آینده را به نفع خود با چاره اندیشی و آینده نگری تغییر دهیم.
جالب اینجاست که این نخستین فیلم «کریستیان» به عنوان کارگردان است. او قبلاً طراح صحنه ی فیلم های جنگ های ستاره ای و بیگانه بوده است. این فیلم از نظر سینمایی، اثری طولانی، خسته کننده و ملال آور است و کمترین میزان اطلاعات درباره ی زندگی گذشته، عقاید، طرز تلقّی و شکل پیش گویی های این شخصیت را نقل می کند. کارگردان با کمترین سلیقه و فکر و کمترین موفقِیّت فضاهای قرن شانزدهم، دادگاه های تفتیش عقاید، درباره ی فرانسه و تاریخ را بازسازی کرده است. گویا تنها هدف فیلم ارائه ی نسخه ای واقع گرایانه و واقع نمایانه از دوران تاریخی و شخصیت افسانه ای «نوسترآداموس» است که آن را با صحنه های اعجاب آور جنگ همراه می کند و حتی به قضاوت هم می نشیند ولی به طور کلّی فیلمی سرد، کم حسّ و حال و با کمترین میزان موفقیّت در ساختن فضا و باوراندن آدم ها و ایجاد علاقه در تماشاگر است. حقارت و کوچکی فیلم در اثر نوع نمابندی، میزانسن ها و ساده انگاری کارگردان، به شدّت زننده است.

پی نوشت ها :

فهرست فیلم های مستندی که مورد استفاده قرار گرفته است
1. Atomic power for peace - 10- سیاه و سفید
2- Atomic soldiers - The Desert Rock Eercise - 27 سیاه و سفید
3- Atomic Blasts: operation Greenhouse through upshot- krothole - 30 - سایه و سفید
4. 1962 pacific Nuclear Tests -22- رنگی
5. Civil Defence- Duck and cover - 9- سیاه و سفید
6. Lets Face it! - sarving a Nuclear Attack - 15سیاه و سفید
7. Naclear Devastation- Japon- 36- سیاه و سفید

منابع و مآخذ تحقیق :
1. Naclear weapons- wikipadia
2. warfare Browse
3. Atomic Bomb - Decison
4. The History of the Atomic Bomb
5. Encyclopeadie Britanica
منابع تحقیق :
1. Jerome F.shpiro Atomic Bomb cienema, Routledge 2002
2. Denis Gifford scince Fiction Film studio vista/ dutton pictureback- London 1971
3. philip stpick scien Fiction Movios octopus Books Limited London -1976
4. John Bazter science Fiction in the cinema USA-1970
5. منابع اینترنتی به ویژه دایره المعارف Wikipedia
6. شماره های مختلف نشریه ی موعود در سال های 1384 و 1385
7. هلال، رضا، مسیح یهودی و فرجام جهان (مسیحیت سیاسی و اصولگرایی در آمریکا)- مترجم قبس زعفرانی، تهران، هلال، 1383
8. پیش گویی هاو آخرالزّمان،‌(گردآوری) واحد پژوهش و تحقیق مؤسسه فرهنگی موعود - تهران: موعود عصر (عج)، 1385
9. نجیری، محمود،آرمگدون / نویسنده محموالنجیری، ترجمه ی رضا عبّاسپور، قبس زعفرانی - تهران، هلال 1384
10. کتاب مقدّس (عهد عتیق و عهد جدید)- انجمن پخش کتب مقدّسه- 1969- چاپ لندن
منبع: علوی طباطبایی، سید ابوالحسن، (1387)، هالیوود و فرجام جهان، تهران، نشر هلال، چاپ دوم
*صحت این نوشتار به عهده ی نویسنده بوده و سایت راسخون در این خصوص مسئولیتی بر عهده ندارد.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.