با این مقدمه، این سؤال پیش میآید که چرا رژیم پهلوی امام خمینی (رحمت الله علیه) را به نجف فرستاد؟ و در مجموع چه هدفی را دنبال میکرد؟ به این پرسش پاسخهای مختلفی میتوان داد:
1. تلاش برای انزوای امام (رحمت الله علیه): رژیم پهلوی خیال میکرد با تبعید امام (رحمت الله علیه) به نجف، ایشان قادر نخواهد بود که در سایهی بزرگان آنجا تواناییهای علمی خود را بروز دهد و در نتیجه، جایگاه علمی و شاگردان چندانی پیدا نخواهد کرد. در این زمینه، آیتالله طاهری خرمآبادی میگوید: «پیش خود میپنداشتند نجف غیر از قم است. امام (رحمت الله علیه) قم همهکاره بود، ولی در نجف طلبهای محسوب خواهد شد که یک محفل درس خواهد داشت و در نتیجه، نمیتواند کاری انجام دهد.»
2. رهایی از فشار افکار عمومی: رژیم شاه، طی 11 ماه تبعید امام (رحمت الله علیه) به ترکیه، به شدت تحت فشار افکار عمومی در ایران و دیگر کشورهای اسلامی بود؛ در صورتی که رژیم امام (رحمت الله علیه) را به کشوری دیگر مانند پاکستان، لبنان و کویت میفرستاد، همچنان با مشکلات فراوانی روبهرو بود، اما تبعید ایشان به نجف این مطلب را القا میکرد که امام (رحمت الله علیه) به شهری تبعید شدهاند که مرکز علمی شیعه است و در آنجا، در کنار سایر مراجع، مشغول فعالیتهای حوزوی هستند.(1)
3. حسنه بودن روابط ایران و عراق در آن زمان: مرحوم سید احمد خمینی در این مورد مینویسد: «روابط ایران و عراق در این ایام حسنه بود و همکاری اطلاعاتی بین هر 2 رژیم، برای حل مشکلات داخلی، که هر یک به نحوی با آن دست به گریبان بودند، در سطح بالایی وجود داشت. همین امر موجب شد تا مأموران مخفی ساواک و مأموران رسمی سفارت ایران، با همکاری مأموران اطلاعات عراق، فعالیتهای امام (رحمت الله علیه) را کنترل کنند.» (2)
استقبال از امام (رحمت الله علیه)
با وجود توطئهی رژیم پهلوی، در بدو ورود امام (رحمت الله علیه) به نجف، علمای شیعه به دیدار ایشان رفتند و به گرمی از ایشان استقبال کردند. در این باره، محمدتقی متقی، از یاران امام (رحمت الله علیه)، در نجف میگوید: «در شب اول اقامت آیتالله خویی، آیتالله شاهرودی و بعضی دیگر از علما به دیدار امام خمینی (رحمت الله علیه) آمدند. در شب دوم، آیتالله حکیم عازم دیدار امام (رحمت الله علیه) گردید.» (3) بدین ترتیب توطئهی رژیم پهلوی برای انزوای امام (رحمت الله علیه) شکست خورد. بر خلاف پیشبینی ساواک، امام (رحمت الله علیه) نه تنها به انزوا نرفتند؛ بلکه مبارزه علیه رژیم ستمگر پهلوی را در نجف دنبال کردند.استراتژیهای مبارزاتی امام (رحمت الله علیه)
فرستادن پیام و رهنمود به ایران: امام (رحمت الله علیه)، در دورانی که در نجف بودند، همواره از طریق صدور اعلامیههای مختلفی پیامها و رهنمودهای خود را به مناسبتهای مختلف به گوش مردم و افراد مبارز میرسانند. این رهنمودها، که جنبهی روشنگری و افشاگری داشت، نمیگذاشت که آتش مبارزه در دلها خاموش شود و سردی و سستی پدید آید و همچنین باعث میشد تبلیغات دروغین شاه شکست بخورد. (4)معرفی اسلام راستین: استراتژی امام (رحمت الله علیه)، در نجف، معرفی اسلام راستین به اقشار مختلف مردم بود. آیتالله موسوی بجنوردی در این باره میگوید: «امام (رحمت الله علیه) با ترور و اقدام مسلحانه به شدت مخالف بود. هدف ایشان این بود که باید از راه حرکت مردمی و اکثریت آرا مبارزه را پیش برد. از ابتدا امام (رحمت الله علیه) همین حرفها را میزدند. یعنی از همان اول 2 رکن را برای حکومت اسلامی همیشه در کنار هم بیان میکردند و میگفتند که حکومت اسلامی بر 2 رکن استوار است: یکی احکام اسلام و دیگری مردم. امام (رحمت الله علیه) در عین اینکه به قیام مسلحانه ترغیب نمیکردند، اما از افرادی که قیام مسلحانهشان رنگ اسلامی صرف داشت، در مواقع حساس حمایت میکردند. مثلاً اگر محکوم به اعدام میشدند، از آنها حمایت میکردند؛ اگر به زندان میرفتند، به اینها کمک میکردند.» (5)
عدم حمایت از گروههای التقاطی: امام خمینی (رحمت الله علیه)، با وجود حمایت از جریاناتی که علیه شاه مبارزه میکردند، هیچ گاه با وجود اصرار دیگران، حاضر به تأیید گروههای التقاطی نشدند. یکی از این گروهها مجاهدین خلق (منافقین) بود. امام (رحمت الله علیه)، در شرایطی که هنوز انحراف این گروه مشخص نشده بود و نمایندهای برای گرفتن تأیید نزد امام (رحمت الله علیه) فرستاده بودند، به هیچ عنوان حاضر به تأیید آنها نشدند. (6)
آگاهیبخشی به نسل جوان: یکی از راههایی که امام برای جهانی کردن نهضت اسلامی در پیش گرفته بود نامهپراکنی و ارتباط با دانشجویان مسلمان بود، اما از آنجا که امام میدانستند قشر جوان تأثیر بسزایی در ایجاد تحولات دارند و یکی از ارکان انقلاب محسوب میشوند، در طول دوران اقامت در نجف همواره سعی میکردند این قشر را به سمت اسلام جذب کنند تا هم از گرایش جوانان به سمت انحراف و التقاط جلوگیری کنند و هم آنها را با اسلام راستین آشنا سازند. (7)
مقابله با باستانگرایی شاه: رژیم پهلوی، به منظور مقابله با اسلام، سعی میکرد تا با تبلیغ باستانگرایی افراطی دوران اسلامی ایران را تحریف نماید و این دوره را بیاهمیت و ناچیز معرفی کند. برای همین، اقدام به برگزاری جشنهای شاهنشاهی و تغییر تاریخ کشور از هجری شمسی به شاهنشاهی کرد. با این حال، امام از نجف با صدور اطلاعیههایی با این حرکت ضد اسلامی مخالفت کردند و دربارهی عواقب این مسئله به ملت ایران هشدار دادند. (8)
ارتباط مداوم با ایران به منظور آگاهیبخشی به جامعه: امام خمینی، در دورانی که در عراق به سر میبردند، از طرق متفاوتی با ایران در ارتباط بودند که عبارتاند از:
1. سفر مبارزان داخل کشور به نجف: یاران امام در داخل کشور از طریق غیرقانونی و یا سفر به کشور دیگر و بعد رفتن به عراق و یا از طریق مراسم حج به نجف میرفتند.
2. زوّار عتبات.
3. مسافرت روحانیون نجف به ایران: روحانیون متعهد نجف، که از نظر رژیم شاه شناخته شده نبودند، هر سال یکی دو بار به ایران سفر میکردند. آنها قبل از سفر به ایران با امام ملاقات میکردند و پیامهای ایشان را به ایران میرساندند.
4. طلاب و مسافران افغانی: طلاب و مسافران افغانی، به دلیل رفتوآمد آسان میان عراق و ایران، به سهولت پیامها و نوارهای سخنرانی امام را به داخل کشور منتقل میکردند.
5. مراسم حج: نمایندگان امام خمینی (رحمت الله علیه) هر ساله در موسم حج به عربستان میرفتند و به صورت مخفیانه با نمایندگان مبارز داخل کشور ارتباط برقرار میکردند. (9)
حمایت از فلسطین: با اینکه امام در زمان اقامت در نجف در حال مبارزه با رژیم پهلوی بودند، اما با این حال، از مبارزات دیگر ملل مسلمان نیز غافل نبودند و همواره از مبارزات آزادیبخش ملل مسلمان حمایت میکردند. برای مثال، ایشان در فتوایی اجازه به اختصاص وجوه شرعی به مبارزات علیه رژیم اشغالگر قدس میدهند. (10)
مقابله با اقدامات رژیم عراق: با اینکه امام در عراق بودند، اما حاضر نشدند کوچکترین نرمشی در مقابل اقدامات ضد اسلامی حکومت عراق نشان دهند و همواره در مقابل تحرکات ضد دینی رژیم عراق میایستادند. برای مثال، ایشان آذر 1350 که اقدام به اخراج ایرانیها از عراق کرد، حسن البکر را تهدید کرد که از عراق به لبنان مهاجرت میکنند. (11)
حکومت اسلامی
امام خمینی (رحمت الله علیه) در اول بهمن 1348 بحث حکومت اسلامی را زیر عنوان ولایت فقیه در مسجد شیخ انصاری در بازار حویش نجف آغاز کردند. این اقدام از آنجا اهمیت دارد که تا آن موقع این گونه جلوه میشد که اسلام از سیاست جداست و در کل، اسلام تئوری برای حکومت کردن ندارد، اما امام با طرحریزی تئوری برای حکومت دینی، این نقشهی دشمنان را نقش بر آب کردند. (12)این کار امام در داخل نیز تأثیر بسیار خوبی بر تقویت مبارزان مسلمان داشت، چرا که تا آن مقطع همواره کمونیستها و ملیگرایان ادعا میکردند که یک تز برای حکومت کردن دارند و مبارزان مسلمان را متهم میکردند که هیچ الگوی عملی برای ایجاد حکومت ندارند. از این رو، انتشار نظرات امام دربارهی حکومت ولایت فقیه، در عمل، باعث خنثیسازی تبلیغات کمونیستها و لیبرالها شد.
در این خصوص، آیتالله خرمآبادی میگوید: «اگر بحث ولایت فقیه و حکومت اسلامی نبود، حکومت بعد از انقلاب به دست ملیگراها و جبههی ملی میافتاد.» (13)
حکومتی که امام چارچوبهای نظری آن را تدوین کردند از یک رشته ویژگیهای ممتاز و منحصر به فرد برخوردار بود که آن را از مدل حکومتهای موجود متمایز میساخت؛ زیرا احکام و اصول اقتصادی، سیاسی، دفاعی و ساختار و تشکیلات آن نه برخاسته از اندیشهی بشر، بلکه ملهم از اصول الهی اسلام بود. امام این نوع حکومت را الگو میدانست که با نظامهای استبدادی، مطلقه و مشروطه قابل تطبیق نبود؛ بلکه ضمن در بر داشتن محاسن آنها، از نارساییهای آنها بری بود، زیرا بر اساس آن، حکومتکنندگان در اجرا و ادارهی مقید به یک مجموعه شرط هستند که در قرآن کریم و سنت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) معین گشته است. مجموعهی این شروط همان احکام و قوانین اسلام است که باید رعایت و اجرا شود و از این جهت، حکومت اسلامی حکومت قانون الهی بر مردم است. (14)
امام، بر اساس تز ولایت فقیه، مبارزه با حاکمان جور و ستمگری را که بر مسلمانان حکومت میکردند واجب اعلام کردند و به این گونه، مشروعیت افرادی را که به اسم اسلام در خدمت غرب بودند، به چالش کشیدند. ایشان در این باره میگویند: «شرع و حق حکم میکند که نگذاریم وضع حکومتها به همین صورت ضد اسلامی یا غیر اسلامی ادامه پیدا کند. ما چارهای نداریم، جز اینکه دستگاههای حکومتی فاسد و فاسدکننده را از بین ببریم و هیئتهای حاکمهی خائن و فاسد را سرنگون کنیم. این وظیفهای است که همهی مسلمانان در یکایک کشورهای اسلامی باید انجام دهند و انقلاب اسلامی را به پیروزی برسانند.» (15)
شناساندن و احیای اسلام: امام با ارائهی تز ولایت فقیه باعث شدند تا احکام سیاسی و اجتماعی اسلام، که قرنها راکد مانده بود، دوباره احیا گردد و به مردم شناسانده شود. ایشان در این باره میگویند: «از حدود 50 کتابی که احکام اسلام در آن مجتمع است، 3 یا 4 کتاب مربوط به عبادات و کمی مربوط به اخلاقیات است؛ مابقی در کتابها همه مربوط به اجتماع، حقوق و سیاست است. آن روز که دنیا غرق در جهالت بود و از اروپا خبری نبود، اسلام قوانینی آورد که جامع قانونهای حکومت زندهی دنیاست و همهی جهاتی که بشر در امور مربوط به جنگ و صلح، زندگی خصوصی، معاشرت با دیگران محتاج است در اسلام آمده است.» (16)
حکومت اسلامی به عنوان درمان مشکلات: ایشان با تأکید بر اینکه اگر احکام اسلام اجرا میشد، امروز مسلمانان دچار انحطاط نمیشدند، میگویند: «وقتی به قدرت برسیم، نه تنها سیاست و اقتصاد و ادارهی کشور را درست میکنیم، بلکه حرامخوارها و دروغپردازها را شلاق میزنیم و به کیفر میرسانیم. اگر علما حکم الهی را جاری میکردند و احکام و امور اسلام به دست آنان جریان میافتاد، دیگر ملت بیچاره و گرسنه نمیماند.» (17)
عکسالعمل رژیم عراق و پهلوی در قبال امام
لجنپراکنیهای رژیم پهلوی: در طول سالهایی که امام در نجف بود، رژیم پهلوی سعی میکرد تا از هر طریقی جنگ تبلیغاتی علیه امام به راه بیندازد. برای مثال، وقتی که در محرم سال 1346 یکی از پیامهای امام از رادیو پیک ایران قرائت شد، ساواک سعی کرد این گونه جلوه دهد که کمونیستها طرفدار امام هستند تا از این طریق، جایگاه ایشان را در ایران تضعیف کند. همچنین دستگیری و شکنجهی یاران امام یکی دیگر از روشهای ساواک برای مقابله با امام در طول سالهای اقامت ایشان در نجف بود. یکی دیگر از سیاستهای رژیم در این سالها تلاش برای ایجاد اختلاف بین علمای نجف با امام بود تا از این طریق جایگاه ایشان را تضعیف کند. (18)جلوگیری از رسیدن وجوه شرعی به امام: در سالهایی که امام در نجف بودند، رژیم پهلوی تمام تلاش خود را میکرد تا از رسیدن وجوه شرعی از ایران به امام جلوگیری کند و همچنین با تجسس از افرادی که از عراق برمیگشتند، تلاش میکرد تا از توزیع کتابها و اعلامیههای امام جلوگیری کند. رژیم در این سالها، با تحت فشار قرار دادن هر شخصی که با امام در ارتباط بود، سعی میکرد تا با افزایش هزینههای ارتباط مبارزان با ایشان، افراد را مجبور کند تا قید ارتباط با امام را بزنند. (19)
رژیمهای ایران و عراق در سال 1353، طبق بیانیهی الجزایر، اختلاف خود را کنار گذاشتند. بعد از این قرارداد، فشارها و محدودیتها علیه امام افزایش پیدا کرد. امام خود در این مورد میگوید: «مقامات عراقی به من هشدار دادند، به دلیل روابطی که با رژیم ایران دارند، نمیتوانند فعالیتهای مرا تحمل کنند. من هم به آنها پاسخ دادم که اگر شما مسئولیتهایی نسبت به حکومت ایران داشته باشید، من هم در برابر اسلام و ملت ایران مسئولم.» با این حال، بعد از آنکه عراق نتوانست امام را به عقبنشینی از موضعش مجبور کند، روز اول مهرماه 1357، منزل امام به محاصرهی نیروهای نظامی عراق درآمد و از رفتوآمد به داخل منزل ایشان جلوگیری کردند. خبر محاصرهی منزل امام در نجف، موج وسیعی از اعتراضات را در عراق و ایران ایجاد کرد. این مسئله باعث شد تا رژیمهای عراق و ایران به وحشت بیفتند و نیروهای ارتش عراق مجبور شوند از محاصرهی بیت امام دست بکشند. (20)
نتیجه:
با وجود اینکه رژیم پهلوی فکر میکرد اگر امام خمینی (رحمت الله علیه) را به نجف تبعید کند، ایشان دچار انزوا و گوشهگیری خواهند شد و به دلیل دوری و قطع ارتباط با ایران از اذهان مردم فراموش میشوند؛ اما در عمل امام خمینی (رحمت الله علیه)، به عنوان یک فقیه آگاه به زمان و سیره و سنن امام معصوم، با انتخاب استراتژیهایی که برخی از آنها الگوگرفته از روشهای امامان شیعه در هنگام تحت محاصره قرار گرفتن از سوی حاکم جور بود، نه تنها نقشهی رژیم پهلوی را نقش بر آب کردند، بلکه با نوشتن کتاب «حکومت اسلامی» خونی تازه در رگهای مسلمانان مبارز در ایران تزریق کردند و باعث شدند تا روند انقلاب اسلامی شتاب بیشتری بگیرد.پینوشتها:
1.اکبر فلاحی، تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات امام خمینی (رحمت الله علیه) در نجف، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390، صص 27 تا 29.
2.عبدالرضا آقایی، دوران تبعید امام خمینی (رحمت الله علیه) در عراق، مجلهی رشد آموزش تاریخ، شمارهی 37، زمستان 1388، ص 11.
3.مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمت الله علیه)، خاطرات سالهای نجف، جلد دوم، تهران، 1389، ص 134.
4. سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی (رحمت الله علیه)، جلد دوم، تهران، واحد فرهنگی بنیاد شهید، 1364، ص 487.
5.اکبر فلاحی، همان، ص 133.
6. غلامعلی پاشازاده، مبارزات امام خمینی (رحمت الله علیه) به روایت اسناد در دوران تبعید در نجف، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، ص 109.
7. سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی (رحمت الله علیه)، جلد سوم، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1372، صص 499 و 500.
8. غلامعلی پاشازاده، همان، صص 68 تا 74.
9. عبدالرضا آقایی، همان، ص 16.
10. غلامعلی پاشازاده، همان، ص 54.
11. همان، ص 89.
12. سید حمید روحانی، همان، صص 494 و 495.
13. اکبر فلاحی، همان، ص 163.
14. علیرضا ملایی توانی، فرآیند گرایش به انقلاب در اندیشهی سیاسی امام خمینی (رحمت الله علیه)، شمارهی 13، زمستان 1380، ص 202.
15. سید محمدعلی حسینیزاده، اسلام سیاسی در ایران، قم، انتشارات دانشگاه مفید، 1386، ص 228.
16. سید حمید روحانی، همان، ص 500.
17. سید محمدعلی حسینیزاده، همان، ص 230.
18. سید حمید روحانی، همان، ص 267.
19. اکبر فلاحی، همان، صص 180 تا 185.
20. عبدالرضا آقایی، همان.
/ج