رابطه بین دانشگاه جندی شاپور و بغداد به مناسبت دعوت و احضار اطبای این دانشگاه به بغداد و بنا به درخواست خلفای عباسی بود و این امر چنان که در تواریخ آمده است، بسیار روشن و واضح می باشد و به طور خلاصه می توان علل زیر را موجب این امر دانست:
اول آن که در بغداد طبیب یا اطبائی دانشمند و حاذق به مانند پزشکان جندی شاپور وجود نداشت و اصولاً بغداد هنوز تمرکز علمی نیافته بود، که بتوان طبیبی به مانند اطبای جندی شاپور داشته باشد؛
دوم عدم اعتماد خلفا به پزشکان بغداد چه از نظر کسر احاطه آنان به علم پزشکی و پزشکی و چه از نظرات دیگر؛
سوم افراط خلفای عباسی در عیش و عشرت و ابتلای به بیماری های گوناگون (یا به موجب گفته مورخین بیماری های صعب العلاج) و عدم توانائی و عجز اطباء عادی و بومی بغداد در درمان آنان، اجباراً از جندی شاپور استعداد به عمل می آید؛
چهار تمایل خلفا به رونق بخشیدن بغداد و اینکه شهر را به مانند شهرهای سلسله ساسانی مرکز علوم و فنون کرده و مؤسسات علمی در آن تأسیس کنند. چنان که اولین بیمارستان اسلامی که در بغداد ساخته شد به مانند بیمارستان جندی شاپور بود؛
پنجم به ظن قوی نزدیک به یقین، خلفای عباسی مایل بودند به پایخت خود رونق فوق العاده که نتیجه آن من غیر مستقیم افول ستاره اقبال جندی شاپور گردید؛
ششم اصولاً عده ای از خلفای عباسی مخصوصاً هارون الرشید (دوران خلافت 193-170 هجری قمری مطابق با 808-786 میلادی) و مأمون (دوران خلافت 218-198 هجری قمری مطابق با 833-813 میلادی) در مورد انتقال و ترجمه علوم یونانی به عربی بسیار کوشا بودند و این موضوع یکی از جهات بسیار معتبر در تاریخ پزشکی ایران است که شایان توجه می باشد.
اولین رابطه مستقیم پزشکی بین دانشگاه جندی شاپور و بغداد درمائه دوم هجری قمری در دوران ابوجعفر منصور خلیفه دوم عباسی (دوران خلافت 158-136 هجری قمری مطابق با 774-755 میلادی) برقرار گردید و جورجیس طبیب و رئیس جندی شاپور برای درمان خلیفه به بغداد احضار گردید.
بسیاری از پزشکان جندی شاپور در تمدن اسلام علاوه بر آن که شاغل خدمات بزرگ پزشکی و بهداشتی بودند، در پزشکی اسلامی و شعب آن مخصوصاً داروسازی (صیدله) مقامی ارجمند داشتند. در کتب داروسازی تمدن اسلامی نام بسیاری از گیاه های پزشکی دیده می شود، که تمام یادگار جندی شاپور است.
بر اثر محبت های فوق العاده پادشاهان ساسانی به اطباء جندی شاپور، این دسته احترام کم نظیری نسبت به پادشاهان ساسانی داشتند و با آن که اغلب این پزشکان اجباراً زبان عربی تحصیل کرده بودند، اما آن را به لهجه خوزستانی (خوزی) و سریانی تکلم می کردند و یا آن که به پارسی صحبت می داشتند.
معروف است که استادان جندی شاپور حتی در دربار خلفا به زبان شیرین پارسی صحبت می داشته و به هیچ وجه از تعصب خلفا بیمناک نبودند. در این باره ابن ابی اصبیعه صاحب «عیون الانباء فی طبقات الاطباء» حکایات زیادی در کتاب خود آورده است.
اما تدریس پزشکی در بغداد که توسط استادان جندی شاپور انجام می گرفته، حوزه درسی را تشکیل داده که متأسفانه بسیار مختصر و از چند محصل تجاوز نمی کرده است.
جورجیس فرزند بختشیوع و عیسی فرزند شهلافا و عده ای دیگر از استادان اولی مدرسه پزشکی بغداد بودند. بعدها طالبان علم پزشکی و دانشجویان از جندی شاپور به دنبال استادان خود به بغداد آمده در حوزه تدریس آنان شرکت می کردند و این امر مقدمه تشکیل مدرسه پزشکی بغداد گردید.
یکی از این مجالس درس که عده زیادی دانشجو در آن به تحصیل پزشکی اشتغال داشتند، حوزه درس یوحنا فرزند ماسویه بود. در این مجلس علوم پزشکی و فلسفه و حکمت و طبیعیات تدریس می گردید که عده زیادی تربیت یافته این حوزه درس بودند به مانند ثابت بن قره حرانی(1) و قسطابن لوقا (2) و حنین فرزند اسحق (3) و فرزندانش و حجاج بن یوسف بن مطر (4).
عده ای از این شاگردان که حرانی بودند و زبان یونانی را خوب می دانستند، (مانند ثابت بن قره و حنین بن اسحق و اسحق بن حنین) تمام از شاگردان ماسویه بودند که بسیاری از مؤلفات ابقراط و جالینوس را از زبان یونانی به سریانی (وبا به عربی) برگردانده و الحق بسیار خوب از عهده این امر بر آمده اند.
این ترجمه ها مبانی اولیه پزشکی اسلامی را که اثر جندی شاپور در آن مشاهده می گردد، تشکیل داده و در پیشرفت علم پزشکی در تمدن اسلامی بسیار ارزنده می باشند، که بعدها تحصیل دانشجویان علم پزشکی از روی ترجمه های بالا به عمل می آمد و در دنباله آن مؤلفات و مصنفات اطباء بزرگ اسلامی (مخصوصاً نوابع ایرانی) مشاهده می شود.
بیمارستان جندی شاپور (بزرگ ترین بیمارستان ما قبل اسلام) تا سال 190 هجری قمری مطابق با سال 810 میلادی که هارون الرشید خلیفه عباسی دستور داد در بغداد بیمارستانی تأسیس کنند مقام و ارج بی نظیری داشت و این حوزه مرکز بزرگ علمی بود.
توضیح آن که هارون خلیفه عباسی جبرئیل فرزند بختیشوع را دستور داد، تا در بغداد بیمارستانی به مانند و به سبک بیمارستان جندی شاپور بنا کند. او (جبرئیل) نیز بیمارستانی به سبک بیمارستان جندی شاپور در بغداد بنا کرد، که برنامه و ترتیب کار آن شبیه جندی شاپور بود.
برای پزشکی و تصدی قسمت های مختلف آن از پزشکان و استادان و داروسازان جندی شاپور دعوت بعمل آمد، که در بیمارستان بغداد خدمت کنند و بر حسب توصیه جبرائیل ریاست آن را به دهشتک که از اساتید جندی شاپور بود واگذار کرد. این استاد مدتی ریاست بیمارستان بغداد را داشت. بعدها به عذر آن که بیمارستان بودجه معینی ندارد از ریاست آن استعفا داد. پس از وی میخائیل برادرش ریاست بیمارستان بغداد را عهده دار شد. او نیز پس مدتی از کار کناره گیری کرد و هر دو به جندی شاپور آمده و در آن جا به کار خود اشتغال ورزیدند.
منظور از نگارش سطور بالا ارتباط بسیار نزدیک بین بغداد و جندی شاپور می باشد، که بدین نحو ادامه داشته است. بعدها بغداد مرکز بزرگ پزشکی گردید و بدین ترتیب ملاحظه می شود که بیمارستان بغداد به تقلید از بیمارستان جندی شاپور ساخته شده است.
در خاتمه این مقال متذکر می گردیم که آن چه که تاکنون درباره محل جندی شاپور آمده است در محل کنونی قریه شاه آباد می باشد. چنان که «در کتاب تاریخ ایران باستان» تألیف لوئی و اندنبرک که توسط دکتر عیسی بهنام ترجمه گردیده و انتشارات دانشگاه تهران می باشد، در صفحه شصت و هفتم چنین آمده است:
«... جندی شاپور نزدیک شاه آباد است».
اخیراً (در اردیبهشت ماه 1346) از طرف آقای تورج امین نامه ای برای اینجانب رسیده است که ذیلاً عین آن نامه در این قسمت درج می شود ولی از جهت مستند و مستدرک بودن مطلب نظری نمی توان ابراز کرد.
«گندی شاه پور که معرب آن جندیسابور است بعداً مبارز آباد و نام فعلی آن شاه ولی است. در دوران ساسانیان بزرگ ترین دانشکده های دنیا بوده. در سالهای 1306-1307 که فرمانده ساخلوی شوشتر و مسجد سلیمان و معادن نفتی آن سامان بودم این اطلاعات را به دست آوردم:
«قریه شاه ولی در حدود تقریباً سی کیلومتر شمال شرقی شوشتر بین بخش های (گتوند) و (عقیلی) که از املاک بختیاری است واقع می باشد.
«شوش یعنی خوب و شوشتر یعنی خوبتر که این مطالب را بایستی در تذکره های شوشتر و سایر کتب قدیمه که در اختیار سادات جزایری شوشتری و دانشمندان بختیاری است جستجو نمود و یقیناً مثل سایر مطالب دیگر حقایق تفصیلی آن در موزه های فرهنگی اروپا منعکس است. کمتر شهری را دیدم که مثل شوشتر امام زاده زیاد داشته باشد که این ها تماماً مهاجمین عرب هستند که به اتفاق فرمانده خودشان (بر ابن مالک نخعی) به دست مدافعین شوشتر شهید شدند.
«آرمگاه (بر) معروف است به امام زاده (بر) دارای گنبد و بارگاه مفصل و زیارت نامه و سایر تشریفات زیارتگاه می باشد و سایرین هم دارای گنبدهای کوچک و بزرگ هستند.
«همان طور که مؤمنان تهرانی عقیده راسخ به حضرت عبدالعظیم و امام زاده حمزه ع و سایر اماکن متبرکه دارند، در حدود چهل سال قبل که در آن جاها بودم شوشتری ها هم مراسمی را در اوقات معین سال در مزار فاتحین شوشتر که شهید شدند انجام می دادند.
«نکته مهم - قریه شاه ولی به موجب یک سندی که روی پوست نوشته و دارای مهر بنده شاه ولایت عباس (شاه عباس کبیر) است، این قریه را به عنوان تیول به سادات آنجا اعطا نموده بعدها نادر - کریم خان زند - فتحعلی شاه و چند تن از صدر اعظم های قاجار نیز به این سند صحه گذاردند. که به نظر بنده ارزش سند زیادتر از خود قریه شاه ولی می باشد ...»
پی نوشت ها :
1.ثابت فرزند قره حرانی از مترجمان بزرک اسلامی است( متولد بسال 211 هجری قمری مطابق با 826 میلادی و متوفی بسال 288 هجری قمری مطابق با 900 میلادی).
2. قسطا فرزند لوقا بعلبکی نیز از مترجمان بزرگ دوران تمدن اسلامی بود.
3. خاندان حنین که عبارت بودند از ابوزید حنین بن اسحاق عبادی سردسته و بزرگ خاندان(متولد بسال 194 هجری قمری مطابق با 809 میلادی و متوفی به سال 260 یا 264 هجری قمری مطابق با 877 ی 873 میلادی) که ترجمه های فراوانی از کتب ابقراط و جالینوس از یونانی به سریانی و عربی انجام داده و دو فرزندش به نام های داود و اسحق نیز سهمی بسزا در ترجمه علوم پزشکی و فلسفی داشتند، منتهی اسحق بن حنین کمتر به ترجمه کتب پزشکی پرداخته بلکه بیشتر ترجمه کتب فلسفی کرده است.
4.حجاج فرزند یوسف فرزند مطر (یا مطران) نیز از مترجمین دوران خلافت هارون و مأمون بود.
شرح حال و خدمات ثابت وقسطا و آل حنین و حجاج ضمن فصل مربوط به دوران ترجمه کتب پزشکی در پزشکی اسلامی بیاید.