نویسنده: حسین امیری
ورود لوحهای فشرده و دیویدی به بازار و عدم توانایی نهادهای نظارتی در کنترل این اقلام فرهنگی از یک دهه پیش، باعث شد تا فیلمهای هالیوودی به راحتی و با ارزانترین قیمت در اختیار مخاطب ایرانی قرار گیرد. البته از چند سال قبلتر از آن، صداوسیما که با گسترش شبکههای صداوسیما نیاز به پر کردن جدول پخش خود داشت، بار دیگر پس از چند سال تحریم، به سینما و تلویزیون آمریکا روی خوش نشان داد و سریالهای آمریکایی و بعدتر فیلمهای دیگر، به وفور از صداوسیما پخش شد. این گونه بود که استاندارد فیلم دیدن در بین مخاطب ایرانی، از دیدن فیلمهای وطنی و سریالهای شرقی و عربی، به فیلمها و سریالهای هالیوودی تغییر پیدا کرد.
وقتی استاندارد فیلم دیدن به مدد صداوسیما تغییر کرد، مخاطب ایرانی عطش خاصی برای تماشای آثار هالیوودی پیدا کرد و با ورود سیدی و سپس دیویدی و ارزان شدن آنها، قاچاق این گونه فیلمها نیز آسان شد و در طول چند سال، تماشای سریالهای هالیوودی به پدیدهای فراگیر تبدیل گشت؛ سریالهایی که بدون هیچ نظارتی و توسط شرکتهای زیرزمینی با زیرنویس فارسی عرضه میشد و هیچ سنخیتی با فرهنگ ایرانی نداشت.
علت گرایش قشر متوسط جامعه به سمت این سریالها، داشتن وقت فراغت بیشتر نسبت به طبقهی فقیرتر جامعه بود. البته نه اینکه فقط طبقهی متوسط این فیلمها را ببیند؛ بلکه طبقهی متوسط چون امکانات مادی بهتری برای تقلید زندگی به سبک این فیلمها و سریالها دارد، تأثیر بیشتری از این سریالها میگرفت و این آموزهها را با دردسر کمتری در زندگی خود امتحان میکرد. پس نسبتی که بین خودش و زندگی آمریکایی برقرار میکرد به مراتب قویتر از طبقهی ضعیف جامعه بود.
به طور مثال، در فرهنگ زیباشناختی جوامع سفیدپوست، اصل بر سفیدتر بودن پوست به عنوان معیاری برای زیبایی بوده است. تشبیه معشوقه به ماه یا ترکیبی مانند «سیمینتن» در ادبیات کلاسیک ایران و بسیاری از کشورها نیز به همین سبب بوده است؛ اما در سالهای گذشته، علاقهی جوانان به رنگ سبزه و گسترش پدیدهی «سولاریوم» و «برنزه کردن» حاکی از این است که دیگر سفید بودن بدن انسان، که در گذشته جذاب بوده است، ارزش مطلقی محسوب نمیشود. تبلیغ شبکههای ماهوارهای مدلینگ و فیلمهای هالیوودی اصلیترین علت این تغییر ذائقه است؛ به گونهای که اگر لابهلای تبلیغات روزنامهها را نگاه کنیم، میتوانیم شمار زیادی از آگهیهای مربوط به سولاریوم و فروش دستگاههای سولاریوم را ببینیم.
جوانان سراسر دنیا با دیدن این سوپراستارها اندام خود را با آنها مقایسه میکنند و برای هر چه لاغرتر شدن، به رقابتی سنگین با خود و اطرافیانشان میپردازند. همچنین است در جراحی کردن فرم بینی، لبها و گونهها تا هر چه بیشتر به شاخص زیبایی هالیوودی نزدیکتر شوند. این رقابت سنگین، علاوه بر اینکه هزینههای بسیاری را بر خانوادهها در جوامع مختلف تحمیل میکند و بازار دارو، لوازم آرایشی، لباس و... تولید غرب را گرم میکند، آسیبهای بسیاری بر فرهنگهای بومی وارد میکند و به بسیاری از نابسامانیهای اجتماعی دامن میزند. در فرهنگ ایرانی و طب اسلامی، این قدر لاغر بودن به هیچ وجه نه ارزش فرهنگی محسوب میشود و نه معیار سلامتی بدن؛ لکن در کشور ما نیز مسابقهی لاغری و استرسهای حاکی از اضافه وزن، روند رشد بالایی دارد؛ به گونهای که حتی افرادی که از دیدگاه پزشکی مدرن و سنتی، نرمال محسوب میشوند دچار استرس و نگرانی موهومی برای رسیدن به شاخص اندام هالیوود میشوند و آرامش روانی خود را از دست میدهند.
این در حالی است که جامعهی ایران اقتضائاتی غیر از جامعهی غرب دارد و هنوز سنت دیدهبوسی و مصافحه، سنتی رایج و پسندیده است. این تقابل و تفاوت در ارزشهای روابط جنسی، نمونهی آشکاری از تفاوت فرهنگ غرب با ایران اسلامی است؛ چرا که اساس و بنیانهای فکری تمدن ایران با تمدن غربی متفاوت است. اما این نمونه شاید به خوبی گویای خطرات ترویج ارزشهای غربی نباشد. روابط جنسی بین زن و مرد به شیوهی فیلمهای هالیوودی، آسان گرفتن طلاق، ارزشمند جلوه کردن مجردی و... که جمع اینها میشود اخلاق جنسی نوین، ارزشهایی است که هالیوود در حوزهی روابط جنسی، در پی ترویج آن است.
اما همان گونه که غذاهای غربی وارد جامعهی ایرانی شده است، خوراکیها و نوشیدنیهای غربی نیز به سرعت وارد فرهنگ ایرانی میشود. تقریباً همهی فیلمهای هالیوودی صحنههای شرابخواری به شیوهی مدرن و شاعرانه را در خود دارند. شهروند ایرانی که روزی شراب را نجس و شرابخوار را نجاستخوار میدانست، حالا سوپراستارهای محبوب و شخصیتهای مقبول فیلمها را که به عنوان افرادی شجاع، حقیقتدوست و عدالتخواه معرفی میشوند، در حال خوردن مارکهای معروف شراب میبیند و هیچ حالت انزجاری در مقابل آن پیدا نمیکند.
از طرف دیگر، رواج غذاهای مدرن، که کالری بالا و حجم کم دارند، به افزایش بیرویهی چاقی دامن میزند؛ در حالی که توسط همین فیلمها، لاغری و باربیسم به عنوان ارزش مطلق معرفی میشود. بنابراین تناقضی در رفتار و زندگی مخاطب ایرانی شکل میگیرد که به فراگیر شدن رژیمهای غذایی زیانآور و رقابت در این رژیم گرفتنها میانجامد. این تناقض و نیازی که در این بین ایجاد میشود شبیه بسیاری از برنامههای استعمار است که در کشورهای اسلامی اجرا شده است؛ مانند رواج اعتیاد به سیگار و مواد مخدر.
بنابراین هالیوود سعی میکند دموکراسی از نوع آمریکایی را که تقسیم قدرت بین احزاب است، به عنوان معیار دموکراسی واقعی، در مقابل انواع حکومتها مطرح کند. به طور مثال، در این مقابله، مردمسالاری دینی که در ایران حاکم است به چالش کشیده میشود. «اصالت قدرت» نیز یکی از ارزشهایی است که هالیوود در حوزهی سیاسی مروج آن است. فیلمهایی مثل «دشمن مردم» به طور مستقیم و بسیاری از فیلمهای دیگر، به طور غیرمستقیم، به این موضوع میپردازند.
نتیجهی پذیرفتن این ارزش، اقبال مردم به سمت اشرافیت نیز هست؛ چرا که دیگر سادهزیستی و تقوا معیار سیاستمدار موفق محسوب نمیشود، بلکه سیاستمداری که قدرتمندتر است ارزشمندتر است. رواج این ارزشها در میان قشر متوسط میتواند به حزبسالاری بدون منطق انقلابی بینجامد و چالش بزرگی برای مردمسالاری دینی به حساب بیاید.
رسانهی ملی در نیمهی نخست دههی هفتاد، چند سالی در واکنش به تحریمهای آمریکا علیه ایران، پخش آثار هالیوودی را تعطیل کرد؛ ولی در نیمهی دوم این دهه، دوباره شروع به پخش آثار هالیوودی کرد و در دههی هشتاد، تعداد زیادی از این آثار از تلویزیون پخش شد. امید است در اولین حرکت به سمت ذائقهسازی، رسانهی ملی بار دیگر پخش آثار هالیوود را تحریم کند و با همین هزینه، به سمت تولید آثار بهتر یا خرید آثار هنری طیف مقاومت در جهان حرکت کند.
منبع: سایت برهان
وقتی استاندارد فیلم دیدن به مدد صداوسیما تغییر کرد، مخاطب ایرانی عطش خاصی برای تماشای آثار هالیوودی پیدا کرد و با ورود سیدی و سپس دیویدی و ارزان شدن آنها، قاچاق این گونه فیلمها نیز آسان شد و در طول چند سال، تماشای سریالهای هالیوودی به پدیدهای فراگیر تبدیل گشت؛ سریالهایی که بدون هیچ نظارتی و توسط شرکتهای زیرزمینی با زیرنویس فارسی عرضه میشد و هیچ سنخیتی با فرهنگ ایرانی نداشت.
علت گرایش قشر متوسط جامعه به سمت این سریالها، داشتن وقت فراغت بیشتر نسبت به طبقهی فقیرتر جامعه بود. البته نه اینکه فقط طبقهی متوسط این فیلمها را ببیند؛ بلکه طبقهی متوسط چون امکانات مادی بهتری برای تقلید زندگی به سبک این فیلمها و سریالها دارد، تأثیر بیشتری از این سریالها میگرفت و این آموزهها را با دردسر کمتری در زندگی خود امتحان میکرد. پس نسبتی که بین خودش و زندگی آمریکایی برقرار میکرد به مراتب قویتر از طبقهی ضعیف جامعه بود.
آموزههای سبک زندگی آمریکایی برای قشر متوسط
به اذعان جامعهشناسان و پژوهشگران حوزهی سینما، آنچه در اغلب فیلمهای آمریکایی در مورد زندگی و خانواده به نمایش گذاشته میشود مقداری با حقیقت زندگی در آمریکا متفاوت است. جامعهی آمریکا علیرغم همهی فسادهای موجود، همچنان به خانواده اهمیت میدهد اما آنچه هالیوود به عنوان یک بنگاه بزرگ اقتصادی و فرهنگی یهودی به تصویر میکشد نوعی از سبک زندگی کاملاً مدرن و مادی و مصرفگرایانه است که نظیرش را فقط در سینمای آمریکا میتوان سراغ گرفت و بس. اصالت لذت، روابط جنسی آزاد، مصرفگرایی، عدم تمایل به ازدواج، خشونت و قدرتطلبی از مؤلفههای اصلی این نوع سبک زندگی است.هالیوود و ارزشهای بصری
سوپراستارها در هالیوود نقش بسیار مهمی دارند؛ سوپراستارهای زن و مردی که اساس صنعت سینمای آمریکا بر آنها و جذابیتهای فیزیکی آنها گذاشته میشود و به طور ناخودآگاه به عنوان الگوی پوشش و تیپ ظاهری جوانان در سراسر جهان قرار میگیرند. هالیوود با انتخاب چهرهها و هیکلهای خاصی به عنوان بازیگر، زیباییشناسی خود را به همهی جهان تحمیل میکند. در حقیقت هالیوود و صنعت رسانهای سینمایی آمریکاست که تعریف میکند چه کسی زیبا و چه کسی زشت است و این زیبایی با آنچه در فرهنگ اقوام مختلف تا به حال وجود داشته متفاوت است.به طور مثال، در فرهنگ زیباشناختی جوامع سفیدپوست، اصل بر سفیدتر بودن پوست به عنوان معیاری برای زیبایی بوده است. تشبیه معشوقه به ماه یا ترکیبی مانند «سیمینتن» در ادبیات کلاسیک ایران و بسیاری از کشورها نیز به همین سبب بوده است؛ اما در سالهای گذشته، علاقهی جوانان به رنگ سبزه و گسترش پدیدهی «سولاریوم» و «برنزه کردن» حاکی از این است که دیگر سفید بودن بدن انسان، که در گذشته جذاب بوده است، ارزش مطلقی محسوب نمیشود. تبلیغ شبکههای ماهوارهای مدلینگ و فیلمهای هالیوودی اصلیترین علت این تغییر ذائقه است؛ به گونهای که اگر لابهلای تبلیغات روزنامهها را نگاه کنیم، میتوانیم شمار زیادی از آگهیهای مربوط به سولاریوم و فروش دستگاههای سولاریوم را ببینیم.
پدیدهی باربیسم
عروسکهای باربی که از دههی 1960 در آمریکا رواج پیدا کردهاند، در حقیقت بر اساس فرم بدن زنان روسپی آلمانی طراحی شدهاند و سپس به نژاد آنگلوساکسون تغییر فرم پیدا کردهاند، اما پدیدهی باربیسم و تشبه به این عروسکها توسط فیلمهای هالیوودی رواج داده میشود؛ سوپراستارهایی که با قامتی کشیده و اندامی لاغر، به عنوان زنان زیبا و معشوقههای فیلمهای هالیوودی معرفی میشوند، مروجان این پدیده هستند.جوانان سراسر دنیا با دیدن این سوپراستارها اندام خود را با آنها مقایسه میکنند و برای هر چه لاغرتر شدن، به رقابتی سنگین با خود و اطرافیانشان میپردازند. همچنین است در جراحی کردن فرم بینی، لبها و گونهها تا هر چه بیشتر به شاخص زیبایی هالیوودی نزدیکتر شوند. این رقابت سنگین، علاوه بر اینکه هزینههای بسیاری را بر خانوادهها در جوامع مختلف تحمیل میکند و بازار دارو، لوازم آرایشی، لباس و... تولید غرب را گرم میکند، آسیبهای بسیاری بر فرهنگهای بومی وارد میکند و به بسیاری از نابسامانیهای اجتماعی دامن میزند. در فرهنگ ایرانی و طب اسلامی، این قدر لاغر بودن به هیچ وجه نه ارزش فرهنگی محسوب میشود و نه معیار سلامتی بدن؛ لکن در کشور ما نیز مسابقهی لاغری و استرسهای حاکی از اضافه وزن، روند رشد بالایی دارد؛ به گونهای که حتی افرادی که از دیدگاه پزشکی مدرن و سنتی، نرمال محسوب میشوند دچار استرس و نگرانی موهومی برای رسیدن به شاخص اندام هالیوود میشوند و آرامش روانی خود را از دست میدهند.
هالیوود و ارزشهای جنسی
از دیرباز روبوسی کردن در جامعهی ایرانی بین افراد همجنس رایج بوده است و زنان و مردان ایرانی در اعیاد و مناسبتهای دینی و ملی، با همجنسهای خود روبوسی میکردند و این یک سنت پسندیده محسوب میشد؛ اما رشد پدیدهی همجنسگرایی در جوامع غربی در قرن بیستم باعث شد تا در جوامع غربی روبوسی مردان با مردان و زنان با زنان به عنوان ملاک همجنسگرایی شناخته شود و در این جوامع روبوسی غیرهمجنس به عنوان عرف پذیرفته شد. در مقابل، روبوسی مردان با مردان، در نشانهشناختی فیلمهای همجنسگرایانه تبلیغ میشود.این در حالی است که جامعهی ایران اقتضائاتی غیر از جامعهی غرب دارد و هنوز سنت دیدهبوسی و مصافحه، سنتی رایج و پسندیده است. این تقابل و تفاوت در ارزشهای روابط جنسی، نمونهی آشکاری از تفاوت فرهنگ غرب با ایران اسلامی است؛ چرا که اساس و بنیانهای فکری تمدن ایران با تمدن غربی متفاوت است. اما این نمونه شاید به خوبی گویای خطرات ترویج ارزشهای غربی نباشد. روابط جنسی بین زن و مرد به شیوهی فیلمهای هالیوودی، آسان گرفتن طلاق، ارزشمند جلوه کردن مجردی و... که جمع اینها میشود اخلاق جنسی نوین، ارزشهایی است که هالیوود در حوزهی روابط جنسی، در پی ترویج آن است.
فرهنگ غذایی دهکدهی جهانی
امروزه شاید فردی را نتوان پیدا کرد که با واژههایی چون پیتزا، هاتداگ، کالباس و... آشنا نباشد؛ چرا که این کلمات دیگر وارد فرهنگ واژگانی و تغذیهی ایرانی شده است. اما تا قبل از ورود رسانه و سینما به فرهنگ ایرانی، چنین غذاهایی برای عمدهی جامعهی ایرانی ناشناخته بود. در کمتر از صد سال، هاتداگ که به تازگی وارد فرهنگ غذایی آمریکا شده بود، در ایران نیز به همان اندازه شناخته شده و مقبول است.اما همان گونه که غذاهای غربی وارد جامعهی ایرانی شده است، خوراکیها و نوشیدنیهای غربی نیز به سرعت وارد فرهنگ ایرانی میشود. تقریباً همهی فیلمهای هالیوودی صحنههای شرابخواری به شیوهی مدرن و شاعرانه را در خود دارند. شهروند ایرانی که روزی شراب را نجس و شرابخوار را نجاستخوار میدانست، حالا سوپراستارهای محبوب و شخصیتهای مقبول فیلمها را که به عنوان افرادی شجاع، حقیقتدوست و عدالتخواه معرفی میشوند، در حال خوردن مارکهای معروف شراب میبیند و هیچ حالت انزجاری در مقابل آن پیدا نمیکند.
از طرف دیگر، رواج غذاهای مدرن، که کالری بالا و حجم کم دارند، به افزایش بیرویهی چاقی دامن میزند؛ در حالی که توسط همین فیلمها، لاغری و باربیسم به عنوان ارزش مطلق معرفی میشود. بنابراین تناقضی در رفتار و زندگی مخاطب ایرانی شکل میگیرد که به فراگیر شدن رژیمهای غذایی زیانآور و رقابت در این رژیم گرفتنها میانجامد. این تناقض و نیازی که در این بین ایجاد میشود شبیه بسیاری از برنامههای استعمار است که در کشورهای اسلامی اجرا شده است؛ مانند رواج اعتیاد به سیگار و مواد مخدر.
هالیوود و ارزشهای سیاسی
یکی از مهمترین اهدافی که هالیوود در پی بسط و گسترش آن است اهداف سیاسی است. خوشبختانه این بخش از اهداف هالیوود چند سالی است که مورد توجه منتقدین و استراتژیستهای ایرانی قرار گرفته است و مخاطب با این دست از اهداف آشناست، لکن بخشی از اهداف سیاسی هالیوود ترویج ارزشهای سیاسی است؛ ارزشهایی که از قضا بر طبقهی متوسط کشور ما تأثیر بسزایی داشته است. جا انداختن حقوق بشر و نظم نوین جهانی به عنوان ارزشهای سیاسی مورد نظر هالیوود در تمام جهان، جهت استحکام پایههای این نظم نوین، هدف اصلی هالیوود است.بنابراین هالیوود سعی میکند دموکراسی از نوع آمریکایی را که تقسیم قدرت بین احزاب است، به عنوان معیار دموکراسی واقعی، در مقابل انواع حکومتها مطرح کند. به طور مثال، در این مقابله، مردمسالاری دینی که در ایران حاکم است به چالش کشیده میشود. «اصالت قدرت» نیز یکی از ارزشهایی است که هالیوود در حوزهی سیاسی مروج آن است. فیلمهایی مثل «دشمن مردم» به طور مستقیم و بسیاری از فیلمهای دیگر، به طور غیرمستقیم، به این موضوع میپردازند.
نتیجهی پذیرفتن این ارزش، اقبال مردم به سمت اشرافیت نیز هست؛ چرا که دیگر سادهزیستی و تقوا معیار سیاستمدار موفق محسوب نمیشود، بلکه سیاستمداری که قدرتمندتر است ارزشمندتر است. رواج این ارزشها در میان قشر متوسط میتواند به حزبسالاری بدون منطق انقلابی بینجامد و چالش بزرگی برای مردمسالاری دینی به حساب بیاید.
رسانهی ملی در نیمهی نخست دههی هفتاد، چند سالی در واکنش به تحریمهای آمریکا علیه ایران، پخش آثار هالیوودی را تعطیل کرد؛ ولی در نیمهی دوم این دهه، دوباره شروع به پخش آثار هالیوودی کرد و در دههی هشتاد، تعداد زیادی از این آثار از تلویزیون پخش شد. امید است در اولین حرکت به سمت ذائقهسازی، رسانهی ملی بار دیگر پخش آثار هالیوود را تحریم کند و با همین هزینه، به سمت تولید آثار بهتر یا خرید آثار هنری طیف مقاومت در جهان حرکت کند.
منبع: سایت برهان
/ج