جان لاک و اندیشه حکومت پدر سالار

خدا او [انسان] را با قدرتی کمتر از فرشتگان آفرید گفت که با کار دستتان سلطه پیدا کنید و خدا همه چیز را زیر پایش قرار داد؛ همه ی گوسفندان، گاوان نر، حیوانات چارپای صحرا، پرنده ی هوا، ماهی دریا و هر آنچه در دریا شنا می کند. [ th
پنجشنبه، 10 مرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جان لاک و اندیشه حکومت پدر سالار
جان لاک و اندیشه حکومت پدر سالار (1)

 

نویسنده: دکتر فرشاد شریعت




 

خدا او [انسان] را با قدرتی کمتر از فرشتگان آفرید گفت که با کار دستتان سلطه پیدا کنید و خدا همه چیز را زیر پایش قرار داد؛ همه ی گوسفندان، گاوان نر، حیوانات چارپای صحرا، پرنده ی هوا، ماهی دریا و هر آنچه در دریا شنا می کند. [ th Psalm 8 ) اما در هیچ یک از این عبارات سلطه یک انسان بر انسان دیگر دیده نمی شود. تنها چیزی که فهمیده می شود، سلطه ی نوع انسان بر مخلوقات فروتر است و این نکته ایست که لازم است فرمانروایان خودکامه ی سر رابرت [فیلمر] از آن مطلع باشند.(2)
اغلب تصور می شود که اندیشه ی سیاسی لاک از طرح پیشنهادی او در رساله دوم حکومت، بخصوص مباحث لیبرالیستی او در بنای اقتصاد سرمایه داری و تکریم سه حق طبیعی انسان، یعنی احترام به جان، مال و آزادی انسان آغاز می شود، لکن تحقیق درباره ی آثار و اندیشه های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی لاک روشن می کند که نقطه ی عزیمت اندیشه های سیاسی لاک ریشه ای عمیق در مطالعات فلسفی و کلامی، دینی و بویژه تجارب شخصی وی در دربار انگلستان دارد. پرداختن به همه ی این مباحث هدف این مقاله نیست، اما شایان ذکر است که در این میان یک اثر ارزشمند لاک، که سخت مرتبط با رساله ی دوم اوست، نیز همواره قربانی طرح نو لاک و شخصیت چند بعدی وی شده است. این اثر چیزی جز رساله ی اول حکومت نیست، که لاک آن را با زیر- عنوان «مبانی و اصول نادرست سر رابرت فیلمر و پیروان او» نامگذاری کرده است.
بطور اجمال علت چنین تغافلی از ایدآلیسم لاک و نگرش تک بعدی لاک شناسان به رویکرد واقعگرایانه ی لاک را می توان ناشی از تجددی دانست که لاک خود به گونه ای در یک دور خود افزاینده موجد و محصول آن محسوب می شده است. لکن باید پرسید کشف این غفلت چه کمکی به ما می کند. در واقع برای محقق علم سیاست شکی وجود ندارد که لاک با ترمیم قرارداد اجتماعی هابز توانست نظامی را در مستعمرات انگلیسی در آمریکا بنیان گذارد که بعدها با کمی جرح و تعدیل، پایه و اساس دیگر نظامهای سیاسی گردید. بنابراین چه نیازی داریم که بدانیم اندیشه ی جدید با رد و رفض چه سنتی همراه بوده است. بالطبع چنین تفحصی برای پژوهشگری که به اندیشه و تحولات آن به گونه ای ابزاری و صرفآً بعنوان راهگشایی مقطعی می نگرد چندان جالب توجه نخواهد بود. اما برای محققی که می خواهد از چگونگی شدن و برآمدن اندیشه و رمز و رازهای تودرتوی آن مطلع گردد، چنین پویشی به دو علت قانع کننده نیست: اول، اینکه اساساً بدون شناخت سنت قدیم، فهم منطقی اندیشه ی جدید ممکن نخواهد شد؛ و دوم اینکه بدون شناخت منطقی درونی یک اندیشه، جرح و تعدیل و به کارگیری سیال آن نیز میسر نمی شود. با این مقدمه اجمالی، مقاله ی حاضر بر آن است تا با نگاهی به «رساله ی اول لاک» ، که وی در نقد پدرسالاری فیلمر به رشته ی تحریر درآورده، به این بررسی همت گمارد.
پدر سالاری (patriarchy)، آخرین مانع لاک برای ورود به جامعه مدنی معقول او محسوب می شود. او در رساله اول با نکته بینی های ظریف و دقیق، کتاب پدر سالار (patriarcha) سر رابرت فیلمر را به باد انتقادهای قاطع و بنیان کن گرفته است؛ کتابی که لاک، حقیقتاً همان گونه که خود اعراف دارد، بسیار از آن بهره گرفته بوده است.(3)
هدف لاک در این رساله اساساً فیلمر نبود. در واقع فیلمر دستاویزی بود تا لاک ضمن نقد سنت پوسیده و ناکار آمد قدریم در رساله اول، مقدمات طرح نو خود را در رساله دوم تدارک ببیند و همگان را به سوی آن فراخواند. طرح نو لاک، که منظری جدید از فلسفه سیاسیت محسوب می شده، در مجالی دیگر مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت، اما اگر هر آینه فهم درستی از نقدر پدر سالار و حکومت مطلقه فیلمر، بعنوان نظام مختار، صورت نپذیرد، جایگاه فلسفه سیاسی لاک و منطق درونی اندیشه سیاسی او نیز آشکار نخواهد شد.
پدر سالاری شیوه ای از حکومت است که سر رابرت فیلمر، نظریه پرداز و مدافع بزرگ حق الهی سلطتنت، در کتابی تحت عنوان پدر سالار بدان پرداخته است. او در کتاب خود، همان گونه که از عنوان آن بر می آید، قصد داشته با شواهد نظری، عقلی، تاریخی و فقهی ضمن مخالفت با نظریه آزادی طبیعی مردم، به دفاع از قدرت طبیعی پادشاهان بپردازد و آنان را بعنوان پدران جامعه بر کرسی قدرت مطلقه ای که وی از قدرت پدر برداشت می کرد، بنشاند. او اساساً مدعی بود که خلقت با سلطه آدم، بعنوان مطلق ترین سلطه روزگار از بدو خلقت، آغاز شده است.(4) بنابراین آدم با هبوط، بر همه کره ارض و تمام موجودات آبی و خاکی آن، از جمله همسر و فرزندان خود اقتدار یافته است. با این مقدمه، فیلمر نتیجه گرفته بود که «اولین پادشاهان، پدران خانواده ها بوده اند.»(5) و پدر سالار از همین مفروض ریشه گرفته و پرورانده شده بود.
لاک در رساله اول، پدر سالاری فیلمر را اثری غیر محققانه و مصادره به مطلوب دانسته است. به عبارت دیگر، او مدعی است که فیلمر ابتدا رهیافت نظریه حق الهی پادشاهان و سلطنت مطلقه آنان را مفروض گرفته و سپس بر پایه این فرض به تألیف کتاب خود پرداخته و برای اثبات آن تمام شواهد ابطال کننده را کنار نهاده است؛ روشی که اساساً با روش شناسی لاک و ضرورت «نقد خود» در تعارض قرار گرفته است:
نویسنده ما [فیلمر] نبوغ زیادی به دست داده و خوب اقامه برهان نموده است؛ بحثی که واقعاً نیاز به شور و حرارت یک مدافع داشت تا با شوق و حرارت از آن دفاع کند، به واسطه آن حکم مقدس کتاب خدا را تحریف کند و موافق زمان حاضر نماید. البته این روش برای کسانی که به دنبال حقایق نیستند، نامعمول نیست، زریا اهداف با حقیقت متفاوت است، لذا هم عقل و هم ندای درون به آنها می گوید که بخشها و اصول عقایدی خاصی را بگیرند و سپس سخت از آن دفاع کنند؛ حتی با کلمات و احساس نویسنده ها نیز همین کار را انجام دهند. لذا آنها همه چیز را به همان اندازه ای که می خواهند در می آورند، همچنان که پرو کراستیز (procrustes) قربانیان خود را قبض و بسط می داد.(6) و از آنجا که آنها همهچیز را با ترازوی تصورات خود میزان می کنند، بنابراین همواره مطالب را به صورتی دون مایه، غیر مفید، تغییر شکل یافته و به گونه ای اقامه می کنند که در خدمت براهین خودشان دراید.(7) لاک تعجب می کند که چگونه فیلمر با قبول زحمت و مشقت فراوان توانسته است شالوده آیات محکم و کاملاً واضح کتاب مقدس را درهم بکشند و «واژه گونه و در جهت خلاف معنی»(8) حکومت مطلقه سلطنتی را از آن استنتاج نماید؛ حکومتی که در رتبه ای بالاتر از هر موجود انسانی و زمینی قرار می گرد، به وجهی که حتی خدای نامحدود هم نمی تواند آن را محدود کند.(9) روش لاک در احتجاج با فیلمر بسیار دقیق و تحسین برانگیز است. او گاه در پیچ و خم های بحث آنقدر دقیق شده و چنان لایه های تودرتوی آن را موشکافی کرده که دیگر محلی برای مقابله متنازعان باقی نگذاشته است. در واقع او برای اینکه بتواند به حق طبیعی انسان یعنی آزادی برشد، با تکیه بر منابع مورد ادعای فیلمر، یعنی کتاب مقدس، عقل، تاریخ، توافقهای علمی و نظرات اجتماعی محققان و نظریه پردازان، جنگ همه جانبه ای را با نظریه پردازی او آغاز کرده است. نتیجه بسیار جالب می شود. لاک شالوده بحث پدر سالاری فیلمر را که از طبیعت غیر آزاد انسانها آغاز شده و به حکومت مطلقه سلطنتی رسیده بود،(10) شکسته و در پویشی معکوس با راه و روش فیلمر و نتیجه ای متضاد، به «آزادی کامل انسان در وضع طبیعی» رسیده است؛ پویشی برای لبازگشت به سنت قدیمی حکومتها در تشریک تدابیر انسانها و تأمین رضایت آنها برای تشکیل جامعه»، که تنها به مدد عقل می توانست امکان پذیر شو.(11) آما پیش از نقادی های لاک باید روشن شود که نظام پدر سالاری فیلمر بر چه پایه هایی استوار بوده است.

اول: در مشاهدات فیلمر

بحث پدر سالاری فیلمر، از آدم ابوالبشر و تشکیل جوامع انسانی آغاز شده بود. فیلمر در بررسی خود بر آن بود که با استفاده از مفهوم قدرت نامحدود پدری که او در مورد آدم از انجیل برداشت می کرد، حکومت پادشاهی را بر ایه چیزی مقدس و مکتوب از جانب خداوند، و نیز قانون محتوم طبیعت قرار دهد.
آدم [ابوالبشر] پدر، پادشاه و ارباب خانواده اش بود. سر، فرمانبردار، خدمتکار و برده همگی در ابتدا یک معنی داشتند. پدر حق داشت فرزندان و خدمتکاران خود را بیرون کند یا بفروشد. حتی با مراجعه به انجیل معلوم می شود که خدمتکاران زن و مرد در ابتدا بسان شیء یا کالا، جزئی از دارایی مالک خود قلمداد می شده اند.(12)
فیلمر از همین جا نتیجه گرفته بود که «پادشاهان اولیه همان پدران خانواده بوده اند»(13) او حتی تأکید کرده بود که « من در هیچ جای انجیل هیچ قدرت و اعتباری برای حکومت مردم بر خودشان یا حتی برای انتخاب حاکم ندیده ام.»(14)
وی در مشاهدات خود از لویتان هابز حتی از این هم فراتر رفته و با تفویض قدرت برتر و نامحدود به پدر نه تنها به آدم ابوالبشر، بلکه به تمامی پادشاهان، به عنوان پدر ارشد، حاکمیت مطلقه ای اعطاء کرده بود که حتی زندگی و مرگ رعایا نیز در دست آنها قرار می گرفت.(15) شرایطی که فیلمر با کنار هم قرار دادن آنها توانسته بود برای نگارش پدر سالار دست به قلم شود.
از نظر لاک، حق الهی پادشاهان در پدر سالار ناشی از دو قیاس منطقی فیلمر است: اول اینکه او سعی کرده به همه بفهماند که آدم بعنوان نخستین پدر سالار، قدرت پدری نامحدود داشته است و دوم اینکه بر آن بوده که نشان دهد پادشاهان نیز، بعنوان پدر سالارهای بعدی، وارثان آدم و قدرت او محسوب می شوند. روشن است که فیلمر درصدد بوده برای مشروعیت بخشیدن به سلطه حاکمان زمان و تداوم سنت سلطنتی به نحوی از انحاء آنان را به خدا و جانشینان حکومت خدا متصل سازد. او برای این کار مجبو بوده اولاً استدلال نماید که وراث خدایتند. به عبارت دیگر، از آنجا که بر اساس کتاب مقدس، میراث آدم بعنوان اولین وارث خدا بر روی زمین، به آیندگان او می رسد، در واقع حکومت مطلقه نیز بواسطه او به وراث یا پادشاهان آینده تعلق می گیرد.(16) لذا اگر شالوده قیاس اول پدر سالار، مبتنی بر قدرت مطلقه آدم و فقدان اصالت آزادی انسان درهم شکسته می شد بنیاد استدلالهای فیلمرد نیز از هم می پاشید.(17)

دوم: در جهان پادشاهی آدم

لاک نقادی خود را از ادعای حاکمیت آدم به سبب بخشش خداوندی و با کلمات نص کتاب مقدس آغاز کرده است:
و خدا به آنها برکت داد و خدا به آنها گفت که زمین را آباد کنید و زاد و ولد کنید و دوباره آن را پر جمعیت ساخته تحت سلطه درآورید، و بر ماهی دریا، پرنده هوا و تمام چیزهایی که بر زمین حرکت می کنند مسلط شوید.(18)
این جمله محور اصلی احتجاجات فیلمر و لاک است. در واقع فیلمر با استفاده از «تاریخ انجیل و عقل طبیعی» بر این باور است که این فراز از کتاب مقدس و فرازهای مشابه نشان دهنده فرمان خدا برای حاکمیت آدم بر کل جهان است(19) و لاک در تعجب است که چگونه فیلمر با نگرش سوفسطایی خود پیوسته بحث را از « شاخه ای به شاخه دیگر» سوق داده(20) و در جایی که حتی « یک کلمه هم برای اقامه برهان وجود ندارد»(21) بر مبنای « لاطائلات» خود،(22) مدعی شده است که:
نخستین حکومت در جهان حکومت سلطنتی بود و آدم نیز پدر همه مخلوقات محسوب می شد. به آدم دستور داده شد زاد و ولد کرده زمین را پر جمعیت و آن را تسخیر کند، تا با حقی که به او داده شده برهمه مخلوقات تسلط یافته سلطان تمام جهان باشد. هیچ یک از آیندگان او حق تصرف چیزی را نداشتند، مگر با بخشش، اجازه یا جانشینی او. بر اساس مزامیر داود خدا زمین را به فرزندان انسان داده بود. و این امر حاکی از اصالت اقتدار پدری است.(23)
لاک با مراجعه به کتاب مقدس و تفسیر مخلوقات خاکی به احشام، چارپایان، خزندگان، و پرندگان و نیز تفحصی در آیات مشابه در باب نوح و فرزندانش و نیز حکومت داود، ضمن نفی هر گونه سلطه انسان بر انسان، عطیه ی آدم و ورّاثش را چیزی جز سرزمینی مشترک برای استفاده نوع انسان نیافته است.(24) لکن اگر چنین باشد که خدا آدم ابوالبشر را مالک منحصر به فرد تمام جهان کرده بود، بجاست پرسیده شود که مالکیت او چه ماهیتی داشته است. آیا می توانسته با سلطه گری خود مانع انتفاع دیگری از کره ارض شود؟ زیرا غایت سلطه آدم این می شد که در برابر سرپیچی انسانها از او، همگان را گرسنه نگه دارد. بنابراین آدم برای پر جمعیت کردن زمین ابزاری جز سلطه نداشت؛ حال آنکه عقل سلیم ایجاب می کند وقتی خدا به بشر امر می کند زاد و ولد کند، حتماً به آنها حق استفاده از غذا، پرتو خورشید و دیگر تسهیلات زندگی را هم «سخاوتمندانه» بدهد تا همگان از آن لذت ببرند.(25) مگر اینکه مدعی شویم خدا آن را مشروط به اراده انسانی دیگر کرده و او این حق را داشته که هر وقت اراده کند همه چیز را ویران کند؛ و در این صورت این پرسش قابل طرح است که کسی که مزیتی بر دیگران ندارد و صرفاً بواسطه
برخورداری از بخت و اقبال مناسب، توانسته به جانشینی منصوب شود چگونه به این حق می رسد که به جای هموار ساختن راه آزادی و حق بهره گیری از زندگی راحت برای انسانها، زندگی را بر آنها دشوار کند؟(26)
لاک تصریح می کند که خدا هرگز چنین بخشش و سلطه ی منحصر به فرد نامعقولی را، که هم با مقام الوهیتش و هم با فرمان نخستین او ناسازگار است، به کسی اعطا نکرده است (27) و « کسی که به [نامعقول بودن] این مسئله شک دارد می تواند جهان را به دست سلطنت مطلقه بسپارد تا ببیند بر سر تسهطلات زندگی مردم و نیز [غنای] جمعین آنها چه خواهد رفت؟(28)

سوم: در سلطه ی همسری

لاک با کوتاه کردن دست آدم از سلطه بر جهان، پایه دیگری از پیکره نظام پدر سالاری فیلمر را که بر ادعای او در مورد حاکمیت آدم بر حوا استوار بود، نشانه می گیرد و نشان می دهد که آدم نه تنها بر دیگر انسانها، که بر حوا هم چنان که فیلمر مدعی شده، سلطه نداشته است:
جای دیگری که نویسنده ما [فیلمر] با تکیه بر آن سلطنت آدم را بنا می نهد، فصل سوم پیدایش (Genesis) است: « او به زن گفت که من غم بارداری تو را به شدت مضاعف می کنم، و میل و اشتیاق تو باید برای شویت باشد و او بر تو حکم (rule) خواهد کرد.» (او می گوید) در اینجا ما واگذاری اولیه حکومت را می بینیم و نتیجه می گیرد که پدر قدرت برتر است و این قدرت ما را به حکومت سلطنتی هدایت می کند.(29)
این تمام برهانی است که می تواند از آن برای حاکمیت آدم بر حوا مدد گرفت و لاک در تعجب است که فیلمر چگونه از واژه حکم راندن (to rule) بعنوان سندی برای تفسیر حق الهی سلطنت مطلقه استفاده کرده اس.(30)
به زعم لاک، جملات نقل شده در بالا، مربوط به داستان هبوط و نفرین خدا بر زن است، زیرا با وسوسه ها و اغوای اولیه او بود که آدم در برابر خدا و فمران او سرکشس کرد. بنابراین به هیچ وجه به «واگذاری اولیه حکومت» مربوط نمی شود.(31) اما ظاهراً این موضع گیری لاک در مورد فیلمر چندان مطمئن به نظر نمی رسد. روشن است که واژه (rule) به معنی استفاده از قدرت مطلقه برای تویب قانون و استفاده از زور برای واداشتن به اطاعت است. حال آنکه اگر منظور خدا، اراده کردن یا حکومت غیر مطلقه، چنان که لاک می فهمد، می بود، می بایست از واژه دیگری (govem) استفاده کند.(32) بنابراین فیلمر در اینجا آیه را با توجه به معنای لغوی حکومت کردن (rule) مورد توجه قرار داده است و این چیزی نیست جز آنچه لاک در نظر دارد. در واقع لاک می گوید خداوند وقتی می پذیرد با ما صحبت کند می بایست طرح خود را در گفتار کنار گذارد و با در نظر گرفتن قواعد عادی زبان که مورد استفاده ماست با ما سخن بگوید. لذا در این باره تفاوتی وجود ندارد؛ اگر چه او با اطمینان بیشتر، بدون نقص و روانتر از ما صحبت می کند.(33)
لاک خود از این تفسیر کم مایه آگاه است. در واقع برای وی، با توجه به شیوه بحثی که در اینجا ارائه کرده، بسیار سخت است که تنها بر پایه این جمله از کتاب مقدس، مبنای وجود اطاعت حوا از ادم را استنباط کند. از نظر او، این شیوه ی برداشت از داستان هبوط می توانسته وابسته به مقولات فرهنگی جامعه و تغییر و تحولات سبکهای آن باشد. به عبارت دیگر لاک، چنان که یان هریس (Ian Harris) در سیاستهای مسیحیت بیان کره، سعی داشته ضمن تحلیل پدر سالار، به گونه ای رمزآمیز داستان خلقت و مسئله گناه اولیه را هم بازخوانی کند و با تیغ شالوده شکن خود مورد خرافه زدایی قرار دهد.(34) او می گوید:
اگر به زمان و شرایطی که خدا والدین ما را مورد خطاب قرار داده بنگریم، در می یابیم که او [خدا] هر دو آنها را تقبیح می کند و خشمش نیز متوجه هر دو است. زیرا هر دو سرپیچی کرده بودند. بنابراین نمی توان پذیرفت در لحظه ای که آنها هر دو مورد خشم قرار گرفته اند، خدا حق و امتیاز ویژه ای برای آدم قائل شود، به او شأن و قدرت اعطاء کند و او را به پادشاهی رساند. زیرا او هم گرفتار گمراهی بوده است؛ چنان که در نافرمانی از خدا با حوا شریک بوده است. بنابراین حوا [نه به علت زن بودن بلکه] تنها برای اینکه بیشتر تنبیه شود، زیر دست آدم قرار گرفته و آدم به طور اتفاقی [و شاید تقدرم در خلقت] بر حوا سلطه یافته است. لذا او نیز همچنان که در گناه شریک بوده، در هبوط نیز شریک شده و حتی مکان او [آدم] به گونه ای که در آیات بعدی می آید، پایین تر قرار گرفته است. بنابراین دشوار است تصور شود که خدا در یک زمان او را پادشاه جهانی همه انسانها کند و همان روز او را به کار بگمارد؛ از یک طرف او را از بهشت بیرون کند تا [با بیلی که به او می دهد زمین را شخن بزند و ] کشاورزی کند و همان موقع او را [با عصای سلطنتی] بر تخت بنشاند و همه امتیازات و تسهیلات قدرت مطلقه را در اختیار او قرار دهد.(35)
با وجود این، لاک در اینجا قدمی عقب نشسته و استدلال کرده که حتی اگر این ادعا را بپذیریم که آدم بر حوا سلطه مطلقه داشته، این حکم حداکثر از این قانون فراتر نمی رود که همه زنها باید مطیع همسرانشان باشند؛ استنباطی که اساساً رابطی به واگذاری اولیه حکومت و تأسیس قدرت مطلقه سلطنتی ندارد. در غیر این صورت، هر یک از همسران می توانند ادعای سلطنت داشته باشند. لذا « این قدرت، تنها از نوع زناشویی است نه سیاسی؛ قدرتی که هر مردی برای تنظیم روابط خصوصی خانواده اش از آن برخودار می شود. بنابراین او به عنوان صاحب امتیاز داراییها و ارتباطات مشترک خانواده در مورد همه چیز به جای خود و همسرش تصمیم می گیرد، اما هیچ قدرت سیاسی نسبت به زندگی و مرگ همسرش و هیچ کس دیگر ندارد.»(36) حال آنکه فیلمر با تفسیر موسع خود از این ایه، حکومت مطلقه آدم را نه تنها بر حوا، بلکه بر همه کسانی که از او متولد می شوند نیز تعمیم داده بود.(37)

چهارم: در قدرت پدری

لاک در اینجا با کالبد شکافی قدرت پدر و شناخت ماهیت قدرت او، بحث خود در باب نقادی حکومت پدر سالارانه فیلمر را به اوج می رساند. در واقع با بیلی که لاک برای کشاورزی و تأمین نان به دست آدم می دهد، دیگر چیزی جز اقامه سلطه ادم بر فرزندانش باقی نمی ماند: « باید نان خود را با عرق جبینت بخوری؛ تو به زمین بر می گردی چون از آن ساخته شده ای، تو برای خاک کار کن و تو دوباره به خاک باز می گردی.»(38) بنابراین آدم با هبوط بر زمین به فرمانروایی فقیری تبدیل شده که تنها رعایای او فرزندانی بوده اند که قرار بوده در آینده متولد شوند. برای لاک چنین سلطه ای قابل قبول نیست، اما فیلمر همین اطاعت فرزندان را اساس تمام اقتدارهای ملوکانه قرار داده و معقتد بود:
اگر وظایف طبیعی پدر را با وظایف مشابه آن در مورد یک شاه مقایسه نماییم، هیچ تفاوتی در آنها نمی بینیم مگر آنکه وظایف شاه گسترده تر است. لذا شاه بعنوان پدر خانواده ها، بسان پدر یک خانواده، وظایف محافظت، تأمین غذا، پوشاک، راهنمایی و دفاع از منافع عمومی را به عهده دارد.(39)
فیلمر از همین جا نتیجه گرفته بود انسانها از آنجا که همواره در وضعی دور از آزادی متولد می شوند، بسیار ناممکن است که بتوانند ادعای حق طبیعی آزادی برای خود داشته باشند.(40) لاک در این بحث تنها به دنبال پاسخ این پرسش است که چگونه و به چه دلیل متولد کردن یک فرزند می تواند برای پدر چنان سلطه و قدرت نامحدودی ایجاد نماید که حتی بتواند او را به قتل برساند.(41) برای او هیچ توضیحی جز بطلان این نظریه مورد قبول نیست؛(42) هر چند طرفداران نظریه پدر سالاری سعی می کننند آن را بر پایه حق متولد کردن فرزند توجیه نمایند. (43)
لاک ضمن تمایز قائل شدن بین تولد و خلقت، بحثی هستی شناسانه را به میان می کشد و ساختار هر گونه حکومت مطلقه را از بن مورد حمله قرار می دهد. او با بحث از خلقت انسان و توجه دادن اذهان به یگانه خالق هستی، می پرسد آیا کسی می تواند موجودی را که کس دیگری ساخته است در وضعیت « فساد و تباهی» قرار دهد؟
آیا چنین آدم گستاخی پیدا می شود که جرأت کند با تکبر تمام، چنین در مورد افعال غیر قابل درک قادر متعال قضاوت کند؟ کسی که اولین روح را ساخته و نیز پیوسته ارواح زنده را می سازد، تنها کسی است که می تواند دم حیات را بدمد. کسی که ادعای چنین هنری دارد بگذارید اجزایی را که برای بچه هایش [در هنگام تولد] ساخته است برشمرد و برای من کار ویژه و نوع عملش را بگوید و تعیین کند که روح عاقل و زنده از چه زمانی کارش را با این ساخت غریب آغاز کرده است. شعور از چه زمانی آغاز شده و این موتوری که او ساخته چگونه فکر می کند تعقل می ورزد؛ اگر او این را ساخته است بگوید چه وقت از کار می افتد، تعمیرش کند یا حداقل بگوید که خرابی از کجاست.(44)
لاک معتقد است این کار مختص خداست و جز او از هیچ کس بر نمی اید. و اساساً به همین دلیل است که او خود را خدای آفریننده ما و پروردگار سازنده ما نامیده است.(45) و در حقیقت تنها اوست که می تواند مدعی پدر سالاری شود. بر پایه همین احجتاج می توان گفت که: «پدر سالاری خداوند آنقدر مطلق می شود که تمام نظریه هایی را که مبتنی بر ادعای حاتکمیت و والدین اولیه است از اعتبار می اندازد، زیرا تنها او شاه است. در واقع او صانع همه ماست. لذا هیچ پدر و مادری نمی تواند این ادعا را نسبت به فرزندانش داشته باشد.»(46)
در اینجا شواهد و براهین لاک در لایه ای عمیقتر فرو می رود. او با رجوع به حق طبیعی مادر بر فرزند، که به سبب تولد او دارا می شود، بحث اخلاقی و مذهبی جالبی را که ریشه در حقوق طبیعی دارد، مطرح می کند و اظهار می دارد: بر فرض که نبود شواهد و براهین دال بر اثبات نظر فیلمر را نادیده گیریم و بپذیریم که والدین موجد فرزندان هستند و آنها بوده اند که به فرزندان حیات بخشیده اند، باز هم از این راه نمی توان پدر سالاری و سلطه مطلقه پادشاهی را برای پدر استنتاج کرد. در واقع اگر چنین فرضی درست باشد، باید بپذیریم که مادر نیز در این سلطه با پدر شریک است. « زیرا کسی نمی تواند منکر این مطلب شود که [حداقل] سهم مادر با پدر مساوی است، اگر بیشتر نباشد... بنابراین نمی توان از این طریق به قدرت مطلقه پدر رسید.»(47) البته فیلمر مسئله را با قائل شدن شرافت و اصالت بیشتر برای مرد توجیه کرده بود، اما لاک وجود چنین تفاوتی میان مرد و زن در انجیل را انکار می کند و آن را ناشی از تخیلات فیلمر و تحریفی می داند که، برای اثبات نظریه خود، در تفسیر انجیل به عمل آورده است.(48)
موضوع تحریف، وظیفه فرزند در باب احترام به پدر و مادر و حقوق آنهاست. لاک معترض است که چرا فیلمر انجیل را تحریف کرده و برای توجیه نظریه خود، در باب شرافت پدر و تحلیل حکومت پدر سالار یا سلطنت مطلقه، در تمامی موارد نام مادر را بعنوان موجد مؤثر از قلم انداخته و تنها به ذکر نام پدر بسنده کرده است؛(49) ضمن آنکه در بعضی موارد نام مادر در ابتدا و پیش از نام پدر آمده است.(50)
البته دلیل آن کاملاً روشن است. زیرا اگر هر آینه «نویسنده ما» [سر رابرت فیلمر] این دستور [خدا] را چنان که بوده بیان می کرد و مادر را هم در کنار پدر می نهاد، هر خواننده می فهمید که او علیه خود احتجاج کرده است و بنابر این قدرت پادشاهی [حتی اگر از حکم خدا قابل استنتاج می بود] فقط برای پدر ایجاد نمی شد، بلکه مادر هم در این قدرت شریک می بود. لذا این فرمان چیزی نبوده جز فرمان به اطاعت از پدر و مادر که در واقع همان فحوای همیشگی کتاب مقدس است.(51)
پدر و مادرتان را شریف بدارید (Exodus, 20). کسی که پدر یا مادر خود را بزند بی شک مستحق مرگ است (Exodus, 21. 15). کسی که پدر یا مادرش را دشنام دهد بی شک مستحق مرگ است (Leviticus, 20. 9).(52) هر کش از شما باید از مادرش و از پدرش خوف داشته باشد (Leviticus, 19.3). (53)
اما مسئله در همین جا پایان نمی پذیرد. در واقع با توجه به احترام و شرافتی که فیلمر برای پدر قائل شده، نظریه پدر سالاری او با تناقض ذاتی مواجه شده و از درون فرو می ریزد. به عبارت دیگر نظریه او، حتی اگر بتوان از همه اشکالات و ابهامات آن چشم پوشید فقط تا هنگامی کارآمد است که فرزندان فرزندان آدم به دنبا نیامده باشند. در واقع با به دنیا آمدن نسل دوم، پدرانی ظهور می کنند که از یک منظر پدر و از منظر دیگر فرزند محسوب می شوند. ناگفته پیداست که اگر ماهیت قدرت دری چنان که فیلمر تعریف می کند، قدرت سیاسی باشد، چیزی جز آشوب و هرج و مرج به بار نخواهد آمد. (54) البته این امکان وجود دارد که همگان به قدرت سیاسی پدر بزرگ معطوف شده او را بر سریر سلطنت مطلقه بنشانند و همگی صرفاً از او اطاعت کنند. اما از آنجا که فیلمر این سلطه سیاسی را از طریق اکران به پدر و مادر استنتاج کرده، پس هر پدر به تنهایی از این سلطه برخودار می شود؛ دور باطلی که سرانجام ندارد، مگر آنکه هم قدرت پدران و هم قدرت فرزندان محدود شود؛ که این هم کمکی به سر رابرت نخواهد کرد.(55)
مضافاً اینکه به این ترتیب حاکمیت نامحدود و غیر قابل تقسیم آدم که بواسطه ابوت کسب کرده، تنها تا نسل اول ادامه می یابد.(56) لذا نتیجه ای که به دست می آید آن است که از «احترام به پدر و مادر» نمی توان سلطه سیاسی را استنباط نمود و قدرت پدری ماهیتی بسیار متفاوت با قدرت سیاسی مورد نظر فیلمر دارد.(57)
لاک در جایی دیگر در رساله دوم با ارائه مثالی بار دیگر ضمن طرح این بحث به تفکیک اطاعت سیاسی و اطاعت دینی پرداخته است. او سلطان تاجداری را مثال می زند که خود بر پدر و مادرش به لحاظ سیاسی سلطه دارد و در عین حال به فرمان خدا حق سرپیچی از فرمان آنها را در امور غیر سیاسی ندارد.(58) مثال دیگر در باب اطاعت شاگرد از استاد است که شاگر موظف است حرمت استادش را نگه دارد اما این مسئله به هیچ وجه بار سیاسی ندارد ضمن آنکه شاگرد در عین اطاعت از استاد باید به د ستور کتاب مقدس مبنی بر احترام به والدین نیز عمل کند. (59) و این خود دلیل دیگری است بر تأیید این مطلب که این گونه اطاعت همچون اطاعت از دوستان یا افراد کهنسال از مقوله بحث خارج است.(60) لاک در اینجا با تمایز قائل شدن بین قدرت پدری و قدرت سیاسی من اشاره ضمنی به قدرت نامحدود اما غیر سیاسی پدر و قدرت محدود و سیاسی پادشاه می گوید:
این توضیح نشان می دهد که چگونه می توان در جوامع والیدین داشت که در عین حال که خودشان فرمانبردارند، بر فرزندان خود نیز همچون وضع طبیعی سلطه می رانند. زیرا علی القاعده اگر قدرت سیاسی ناشی از قدرت نامحدود پدری بوده باشد، آنگاه بین [ قدرتهای سیاسی] پدر شاهان تعارض ایجاد می شود. بنابراین قدرت [محدود و سیاسی] شاه ربطی به قدرت [نامحدود و غیر سیاسی] پدر ندارد. زیرا قدرت سیاسی و قدرت پدری دارای دو ماهیت کاملاً متفاوت و مجزا بوده و بر مبانی متفاوتی بنا شده اند و نیز غایات متفاوتی دارند. لذا فرمانروایان فقط بر فرزندان خود قدرت نامحدود [سیاسی و مذهبی] دارند.(61)
کاملاً روشن است که لاک با مردود شمردن سلطه جهان پادشاهی آدم ابوالبشر، و نیز سلطه سیاسی او بر همسر و فرزندان، نه تنها سلطه پدر سالارانه را درهم می شکند، بلکه اساساً هر گونه سلطه انسان بر انسان دیگر را باطل می سازد. ناگفته پیداست که با این شالوده شکنی، دیگر چیزی به اسم سلطه پادشاه و برابر خیر عموم با خیر سلطنت، چنان که از نظام پدر سالار برداشت می شده، باقی نمی ماند.
به این ترتیب روشن می شود که لاک در رساله اول بر آن است که مقدمات طرح نو خود، در رساله دوم را تدارک ببیند. و اساساً برتری لاک در فلسفه سیاسی نسبت به معاصرانش، توانایی وی در تبیین راه و روشی در خور و کارآمد برای انگلستان قرن هفده بوده است. اما پیش از هر چیز می بایست اذهان عمومی را به این نکته معطوف می کرد که نظامی را که سر رابرت فیلمر از آن حمایت کرده بر مبانی سست و نامطمئنی بنا شده که دیگر توان پاسخگوسس به شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زمان را ندارد. لاک در رساله اول به شکستن شالوده بزرگترین مانع شناخت، یعنی حکومت سلطه طلبانه مطلقه، پرداخته است. به نظر او حکومت سلطنتی مطلقه اساساً بر پایه نظریه مطلق انگارانه ای بنا شده است که با هیچ یک از منابع اجتهاد سازگاری ندارد: نه مذهب، نه عقل، و نه حقوق طبیعی. در واقع تنها توجیه موجود آن است که ادعا کنیم این شکل از حکومت مبتنی بر لسبک غالبی» بوده که اکنون کارآمدی خود را از دست داده است.(62) لاک برای اقناع خوانندگان خود در این باب، جنگ تمام عیاری علیه سبک ناکارآمد در زمان خود به راه می اندازد. بدین منظور همه براهین مدعیان حکومت مطلقه را که در پدر سالار فیلمر متجلی شده بود یک به یک مورد آزمون قرار می دهد و با نقد آنها نه تنها حکومت مطلقه، که بنای تفکر پدر سالاری را از پایه می لرزاند. لاک در رساله اول به ترتیب با مردود شمردن حاکمیت آدم بر جهان، و رد و رفض قدرت سلطه طلبانه همسری و پدری او، انسانهایی را که فیلمر و «طرفداران فرصت طلب»(63) او بر اساس قانون طبیعت به بردگی کشیده بودند، از همه قیود، جز توافقهایی که خودشان مورد تأیید قرار می دهند آزاد می کند و در مقابل طرحی قرار می دهد که خود بر اساس دیدگاهی غیر مطلق انگارانه و بر پایه آزادی طبیعی انسان پی ریزی کرده است؛ طرحی نسبتاً بدیع و نو، که چنان که از دیباچه دو رساله حکومت مستفاد می شود، می بایست ضمن حفاظت از جان، مال و آزادی انسان، ضامن نجات کشور متبوع لاک از «بردگی و تباهی» نیز باشد؛ و آن چیزی نیست جز همان رساله مشهور لاک در باب «نظام قرارداد اجتماعی» که وی در رساله دوم به تفصیل درباره آن قلم زده است.

پی‌نوشت‌ها:

1- نگارنده تصریح دارد که این مقاله، که در واقع فشرده ای از مباحث شناخت شناسی و روش شناسی لاک محسوب می شود، هرگز بدون بحث و گفتگو با استادان و صاحبنظرات ارجمند، جکلین نوئل، فرهنگ رجایی، تام داربی، فاطمه گیوه چیان، حسین بشیریه، غلامرضا استیفاء و جلال دهزانی به انجام نمی رسید. به خاطر نکته سنجی ها بجا و شایسته ایشان، از همه آنان تشکر و قدردانی می نماید.
2- John Locke, Two Treatises of Covernment, Ed. With an Introdution and Notes by Peter Laslett. (Cambridge: Cambridge University Press, 1997), First Treatise, paragraph 28, pp. 160-161, (hereafter cited as F. T., followed by the number of paragraphs on pages).
3- F. T., 1, p. 141.
4- Sir Robert Filmer, " Patriarcha; The Natural Power of Kings, Defended Against the Un- natural Liberty of the People by Theoretical Rational, Historical and Legall [old English dictation] Arguments", in Sir Robert Filmer, Patriarcha and other writings, (1680), Edit- ed by Johann p. Summerville, (Cambridge: Cambridge University Press , 1991), (hereafter cited as Patriarcha), 4, p. 7.
5- Ibid, p. 1.
6- راهزن افسانه ای الئوسیس (Eleusis)، شهری در یونان باستان، که قربانیان خود را روی یک تخت می خواباند و اگر طول قامت آنها از تحت بیشتر بود پایشان را می برید و اگر کمتر بود، آنها را می کشید تا قدشان به اندازه طول آن تخت شود.
7- F. T., 60, p. 184.
8- Ibid, 36, p. 166.
9- Ibid, 6, p. 144.
10- به نظر می رسد که نقطه عزیمت فیلمر مبتنی بر مشاهدات او از سیاسیت ارسطو بوده باشد. او در «مشاهدات خود از ارسطو» نشان می دهد که چگونه ارسطو با استدلال عقلی از حکومت سلطنتی آغاز کرد و در انتها به این نتیجه رسیده است که « مردم طبیعتاً آزاد خلق شده اند.»
نک به:
Sir Robert Filmer, "Observation upon Aristotles Politiques Touching Forme of Government, Together with Directions for Obedience to Governurs in Dangerous and Doubtfull Times" , in Sir Robert Filmer, Patriarcha and other writings, op. cit., (hereafter cited as Observations: Aristotle) p. 2281.
11- F. T. 6. P. 144
12- Observation: Aristotle, p. 237.
13- Ibid.
14- Ibid.
15- Sir Robert Filmer, "Observations Concerning the Original [old English dictation] of Government. Upon Mr. Hobs Leviathan [as it is in Summerville's edition]" in Sir Robert Filmer, Patriarcha and other writings op. cit., (kereafter cited as Observations" Hobbes) p. 185.
16- F. T., 8, p. 146.
17- Ibid. 6, p. 144.
18- Genesis (the first book of the Old testament), 28, quoted from: F. T., 23, 156.
19- F. T., 23, p. 157.
20- Ibid, 22, p. 156.
21- Ibid, 36,. P. 166.
22- Ibid, 31, p. 163.
23- Ibid, 21, p. 156. & also see: Odservation: Aristotle, p. 236.
24- F. T., 29-40, pp. 161-170.
25- Ibid, 40-41, p. 169.
26- , 41, p. 169-170.
27- Ibid, 41, p. 169.
28- Ibid, 41, p. 170.
29- Ibid, 44, p. 171, and also see: 47, p. 173, for the Bible's quotation.
30- Ibid.
31- F. T., 47, p. 173.
32- See: E. L. Thorndike and Clarencel L. Barnhart, Advanced Dictionary, Ibid, p. 891.
33- See: F. T., 46, p. 173.
34- See: Ian Harris, "The Politics of Christianity", in G. A. J. Roers, Locke's Philosophy; Contene and Context, (Oxford: Clarendon Press, 1994), p. 197.
35- F. T., 44, p. 172.
36- Ibid, 48, p. 174.
37- Ibid, 49, p. 175.
38- F. T., 45, p. 172.
39- Patriarcha, 10, p. 12.
40- observation: Hobbes, p. 188.
41- Ibid, 8-9, 146-148.
42- F. T., 51, p. 177.
43- Ibid, 52, p. 178.
44- Ibid, 53, p. 179.
45- Ibid.
46- Ibid.
47- Ibid, 55, p. 180.
48- Ibid.
49- Ibid, 60, pp. 183-184.
50- C. F. : Ibid, 61, p. 185.
51- Ibid, 61, pp. 184-185.
52- Leviticus; (the third book of the Old Testament), 20.9, quoted from: F. T., 61, p. 185.
53- F. T., 61, p. 185.
54- F. T., 64-66, pp. 187-189.
55- C. F.: F. T., 70, p. 192-193.
56- Ibid, 68, p. 191.
57- Ibid, 65-66, pp. 188-189.
58- S. T., 66, p. 311.
59- Ibid, 69, p. 313.
60- Ibid, 70, p. 314.
61- Ibid, 71, p. 314.
62- C. F.: S. T., 1, p. 267.
63- S. T., 13, p. 150.

منبع: مجموعه مقالات اندیشه سیاسی جدید



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط