ویلیام جیمز

ویلیام جیمز( 1842- 1910)، فیلسوف عمل گرای امریکایی، بر اساس دیدگاه فلسفی خود به دفاع از اصول لیبرال- دموکراسی پرداخت. وی از دانشگاه هاروارد دکتری پزشکی داشت، لیکن به علت بیماری هیچگاه وارد حرفه ی پزشکی
چهارشنبه، 23 مرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ویلیام جیمز
 ویلیام جیمز

نویسنده: دکتر حسین بشیریه




 

ویلیام جیمز( 1842- 1910)، فیلسوف عمل گرای امریکایی، بر اساس دیدگاه فلسفی خود به دفاع از اصول لیبرال- دموکراسی پرداخت. وی از دانشگاه هاروارد دکتری پزشکی داشت، لیکن به علت بیماری هیچگاه وارد حرفه ی پزشکی نشد. آثار عمده ی او عبارت اند از : پراگماتیسم(1) ، اراده ی معطوف به اعتقاد(2) ، انواع تجربه ی دینی(3) ، معنای حقیقت(4) ، را نام برد. به موجب فلسفه ی عمل گرایی هر اندیشه ای که نتیجه ی عملی مفید داشته باشد، به شرط آن که با تجربه در معارض نباشد، باید درحکم حقیقت پذیرفته شود. عقیده ای که برای کسی خرسندی فکری یا اخلاقی به همراه می آورد، برای آن کس عین حقیقت است. به این معنی، کوشش برای کشف حقیقت مطلق یا تعیین سرشت غایی واقعیت بیهوده است. علم را باید ، نه همچون هدفی درخود، بلکه به مثابه وسیله ای برای اصلاح امور جهان درنظر گرفت. اندیشه ها تا جایی حقیقت دارند که پیوندی با واقعیات و تجربیات زندگی ما داشته باشند. حقیقت چیزی ثابت نیست که در اندیشه ای انتزاعی مندرج باشد. از این رو حقیقت همواره در حال تغییر است. اندیشه ای که در عصری مفید و حقیقی است ممکن است در عصری دیگر بی معنا و بی ارزش باشد.
جیمز به هر گونه مطلق گرایی و حقیقت جویی، به ویژه از نوع هگلی آن که مبتنی بر عقل گرایی مطلق است، می تاخت؛ و تعارضات فراوان میان امور واقعی و فلسفه های انتزاعی را گوش زد می کرد. جهان واقع بر خلاف مقولات فلسفه های مطلق گرا، که مدعی ارائه حقایق ثابت اند، دستخوش تحول دایمی است. عمل گرایی نقد هر گونه فلسفه ی انتزاعی است. از این دیدگاه ، فلسفه و علم و عقل باید در خدمت عمل باشند. عقاید ما همان اعمال ماست؛ و عمل امری جزئی و فردی و دارای اثر است. عقیده نیز محصول خواست و اراده است و صحت و اهمیت عقاید موکول به نتایج و تبعات آن هاست. در بررسی نهادها و مؤسسات اجتماعی نیز باید به کار ویژه و فایده ی آنها توجه داشت نه به حقیقت انتزاعی. مثلاً اهمیت مذهب در فایده ی اجتماعی آن است، نه درماهیت و منشأ آن. از این رو فرد می تواند برای حل مسائل خود به هر عقیده ای روی آورد؛ و تنها ملاک حقیقی بودن هر عقیده ای همان فایده ی آن است. به علاوه، شناخت ما از امور هیچگاه قطعی و نهایی نیست، بلکه همواره پویا و درحال تکامل است. تا وقتی اندیشه ای درعمل ظاهر نشود نمی توان درباره ی درستی یا نادرستی آن داوری کرد؛ از این جهت است که حقایق همواره در تغییرند. بنابراین هر روز باید با حقایق مقبول و معلوم همان روز به سر بریم. از چنین دیدگاهی، به نظر جیمز هیچ نوعی از حکومت برای همه ی ملل و در همه ی اوضاع ایدئال نیست. حقیقت درهیچ زمینه ای با وحدت و اطلاق پیوندی ندارد، بلکه محصول کثرت و نسبیت است. تکثر گرایی زمینه ی اصلی پیدایش آزادی است. پیشرفت فکری نیز محصول تساهل درباره ی کثرت و تنوع عقاید است . باید هر چه بیش تر قلمرو تساهل و تحمل سیاسی را گسترش داد تا اعتقادات و گروه های گوناگون با هم رقابت کنند و در نتیجه سیاست هایی متناسب با منافع جامعه در پیش گرفته شود. دراین رقابت، اندیشه های سست و بی پایه از میدان به در می روند. به ویژه از آنجا که گه گاه نوابغی پیدا می شوند که جهان اندیشه و عمل را دگرگون می کنند، باید با تساهل مطلق درمورد اندیشه ها موانع پیدایش آن ها را از میان برداشت.
در فلسفه ی اجتماعی ویلیام جیمز جامعه صرفاً مجموعه ای از اجزا ( افراد) ست؛ و هیچ خیری بالاتر از رفاه آنان متصور نیست. بشر تنها در قالب اعمال و اندیشه های فردی ترقی و تکامل پیدا می کند. با این حال در اندیشه ی ویلیام جیمز عنصری از نخبه گرایی وجود داشت. از نظر او مردم عامی باید تحت راهبری افراد برجسته و فرهیخته قرار گیرند؛ و توده ها تنها با هدایت نوابغ و بزرگان ممکن است کار ارزشمندی انجام دهند. اگر بیسمارک درگهواره مرده بود، مردم آلمان شاهد چنان تحولات بزرگی نمی شدند. ملت ها تنها وقتی راه به جایی می برند که رهبر داشته باشند. از این پیشرفت برخی ملل نسبت به ملل دیگر بر اثر پیدایش نوابغ و رهبران بزرگ بوده است. دوره ی اوج ترقی هر تمدنی هنگامی است که مجموعه ای از افراد برجسته و بزرگ با هم پیدا می شوند؛ و البته چنان که گفتیم، از نظر جیمز آزادی فردی شرط اصلی پیدایش چنین افرادی است.
چنین نظرکم و بیش بدبینانه ای در باره ی توده ها جیمز را تا اندازه ای از جرگه ی متفکران لیبرال- دموکرات خارج و به اندیشمندان محافظه کار نزدیک می کند. وی در ادامه ی چنین آرایی بر آن بود که انسان اساساً موجودی ددمنش است که در پس پرده ای از تمدن و فرهنگ پنهان شده است؛ مردم اساساً جنگ طلب اند؛ و از صلح و آرامش دایم دچار ملال و کسالت می شوند. وی گرچه مخالف سیاست های امپریالیستی و هوادار استقلال ملل ضعیف بود و از صلح جهانی دفاع می کرد، جنگ طلبی را از خواست های غریزی و وحشیانه ی انسان می شمرد. از این رو معتقد بود که اگر برای جنگ جانشینی پیدا نشود تا هیجانات همراه آن را آرامش بخشد، صلح دوام چندانی نخواهد داشت. جیمز در عین حال فضایل نظامی را می ستود؛ و بر آن بود که فرا خواندن جوانان به سربازی برای حل مشکلات اجتماعی تنها جانشین اخلاقی جنگ است که فضایل نظامی ملت را حفظ می کند. به هر حال حتی جنگ هم برای ملت ها نتایج سودمندی، از نظر ایجاد انسجام و وحدت ملی داشته است؛ همچنان که ملی گرایی موجب رقابت میان دولت ها برای افزایش ثروت و قدرت گردیده و ازعوامل توسعه و پیشرفت دولت های ملی بوده است. جیمز برای مذهب نیز، به عنوان موجد امنیت برای انسان، اهمیت بسیار قایل بود: « جایی که خدا هست تراژدی صرفاً موقتی و جزئی است. » بدین سان از دیدگاه جیمز اعتقاد به خداوند نیز فایده گرایانه و عمل گرایانه است.

پی نوشت ها :

1. pragmatism.
این کتاب به فارسی ترجمه شده است: ویلیام جیمز، پراگماتیسم. ترجمه ی عبدالکریم رشیدیان، (تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1370) .
2. The Will to Belive.
3. The Varieties of Religious Expligious Experience.
4. The Meaning of Truth.

منبع: بشیریه، حسین، ( 1376- 1378) ، تاریخ اندیشه های سیاسی در قرن بیستم، تهران، نشر نی، چاپ یازدهم 1391.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.