اصل و تبار ابومسلم
مردی به معروفیت ابومسلم، اصل و تبارش معلوم نیست! شاید از باب آن که هر گروهی بمناسبتی او را به خود یا به دیگران منسوب کرده اند. در باب این که ایرانی (خراسانی یا اصفهانی)، کرد، عرب و یا ترک بوده است روایات، گوناگون است و هیچ یک بطور قطع تکلیف را معین نمی کند (1) چندان که برخی از محققان معاصر که انواع آراء را در این باب برررسی کرده اند احتیاط را در این دانسته اند که فقط اشاره کنند: از موالی ایرانی و اصلش مجهول است (2) یا بیقین می توان گفت که ابومسلم عرب نژاد نبوده است (3). پس از آنکه ابومسلم مورد خشم منصور، خلیفه دوم عباسی شد و بتوسط وی از پای درآمد، منصور ابو مجرمش خواند (4) و بطبع عباسیان و منتسبان به آنان، از جمله بعضی مورخان و نویسندگان از او به خصومت یاد کردند و ابودلامه، ندیم و شاعر دربار خلیفه، او را با ابومجرم نامید و پدرانش را کرد شمرد (5). در مقابل هم در آن روزگار و هم پس از آن ایرانیان در بزرگ داشت او کوشیدند و بخصوص با نشر داستانها و روایات مختلف از و شخصیتی محبوب و افسانه ای ساختند. این کار به ایرانیان محصور نماند، مردم ترک آسیای مرکزی و کوه نشینان داغستان هم مانند قهرمان ملی محترمش داشته و اوزبکان و ترکمانان او را هموطن خود دانسته اند که در زیر بیرق سیاه عباسیان ترکان ماوراء النهر و خورازم را گرد آورده است و او را در اشعار وقصه هاشان تجلیل می کنند و حتی یکی از محققان معاصر ترکیه در تأیید احتمال ترک بودن ابومسلم بشرح سخن رانده و او را از ترکان اوغوز شمرده (6) و گفته است که خاطره وی بتوسط ترکان اوغوز از آسیای مرکزی آمده و در آناطولی به حیات خود ادامه داده است (7). با این اقوال متفاوت و گونه گون پی بردن به واقع امر، مشکل است.نوشته اند که ابومسلم در خراسان خود را از خانواده عباسیان معرفی کرده و می گفته از نسل سلیط بن عبدالله بن عباس است. (8) اما عبدالله نسبت سلیط را با خود رد کرده بود و این نسبت نامه بظاهر مورد قبول عباسیان نبوده زیرا منصور خلیفه هنگام قتل ابومسلم یکی از گناهانش را این انتساب دانسته که خود را فرزند سلیط و سلیط را بر خلاف حقیقت پسر عبدالله بن عباس خوانده است (9). معلوم نیست که چرا ابومسلم چنین کرده و از این کار چه مقصودی داشته است؟! «شاید برای آن که اگر فرصتی بدست آید راه رسیدن به خلافت برای او مسدود نباشد» (10)
نظر دیگر در باب اصل او بنابر روایت ابومسلم نامه ها اینست که وی به آل علی منسوب بوده ولی این سخن هم درست نیست و پس از ابومسلم باید رواج گرفته باشد «چه در زمان ابومسلم و برای خود ابومسلم انتساب به آل عباس مفیدتر بوده است از انتساب به آل علی (11)». این که نوشته اند امام عباسی به ابومسلم گفته است: «تو مردی از ما اهل بیت هستی» (12) و یا مردم خراسان نیز از او بعنوان یکی از اهل بیت پیغمبر یاد می کرده اند (13) «مؤید آن است که ابومسلم در خراسان چنین داعیه ای داشته است» (14).
روایت معروف دیگری که درباره اصل و تبار او نوشته اند اینست که از نسل شیدوش پسر گودرز یا رهام پسر گودرز بوده است و بقولی از فرزندان بزرگمهر بختگان (15)، با این همه آراء و اقوال متفاوت شاید بیشتر بتوان همان ایرانی بودن او را معتبر دانست(16).
نام و زادگاه او
اکثر تاریخهای دوره اسلامی وی را ابومسلم عبدالرحمن بن مسلم خوانده اند اما بقراری که نوشته اند گویا ابتدا ابراهیم نام داشته پسر عثمان بن یسار (یا بشار) سدوس (شیدوش) بن گودرز (17) و وقتی به نزدم امام عباسی راه یافت و بعد از طرف او مأمور نشر دعوت در خراسان شد، امام مصلحت دانست که وی نامش را تغییر دهد؛ بدو گفت: کار ما انجام نخواهد شد مگر با تغیر نام تو و او را عبدالرحمن بن مسلم خواند و «ابومسلم» را کنیه اش قرار داد (18) و از آن تاریخ بدین نام مشهور گشت و نام و شهرت سابقش تحت الشعاع واقع شد و کسی او را جز بنام «ابومسلم خراسانی» نشناخته است (19).نسبت ابومسلم را همچنان که معروف است همه «خراسانی» نوشته اند حتی ترکان نیز که او را از نژاد خود شمرده اند در داستانهایی که درباره او پرداخته اند و هنوز به طبع می رسانند «ابومسلم خراسانی» اش می نامند (20) اما با این همه اشتهار به خراسانی بودن در باب زادگاه او نیز اتفاق نظر نیست. پدرش را اهل دهستان فریدن اصفهان، از قریه سنجرد و یا دهکده ماخوان در سه فرسخی مرو دانسته اند که این قریه ماخوان و چند ده دیگر ازو بوده (21) و بدین قیاس محل تولد ابو مسلم را مرو یا روستایی از اصفهان (22) و گاه جاهایی دیگر نوشته اند. بتفاوت سال 100(24)، 101(25)، 109(26)، هجری نگاشته اند. ابن خلکان در وقایع سال 124 ه. او را نوزده ساله دانسته است و در نتیجه سال ولادتش 105ه. (= 19 - 124) می شود و یا در آن موقع نوزده ساله نبوده، در هر حال سال تولد ابومسلم هم بطور یقین معلوم نمی گردد.
شهرت به بردگی
نکته دیگر که در باب ابومسلم یاد کردنی است روایاتی است راجع به بردگی او، آن هم به دو صورت: یکی آن که شخصی از اهالی هرات یا پوشنگ مالک وی بوده و بعد امام ابراهیم عباسی او را با این شخص دیده و از عقل و خردش خوشش آمده و آزادش کرده است سپس ابومسلم سالها نزد امام مانده تا به دعوت در خراسان مأموریت یافته است. (27)دوم آن که سرور ابومسلم را عیسی بن معقل عجلی نام برده اند. بکیر بن ماهان - که پیشگار امام عباسی و یا از دعات عباسیان بود در کوفه او را، هنگام نوجوانیش، به چهار صد درم از عیسی خریده و به شام نزد ابراهیم امام فرستاده است. از آن پس بدستور امام، ابوموسی سراج تربیت وی را عهده دار شده و طرز تبلیغ و دعوت را بدو آموخته است. (28) به قولی نیز ابومسلم آزاد بود و پدرش او را در کودکی به عیسی بن موسی السراج سپرده بود و او در هفت سالگی به کوفه اش برد (29) و یا وی خانه زاد یا عامل و کارگزار ادریس بن معقل (برادر عیسی بن معقل بوده نه غلام او(20).
با آن که هنوز در شرح احوال ابومسلم او را «غلامی ایرانی الاصل» می شمرند که در کوفه در خدمت «بنو عجل» بوده است (31) «ولیکن روایات مبنی بر برده بودن ابومسلم ضعیف است و کمتر از سایر روایات ذکر شده است. آنچه بیشتر شهرت داشته و قابل قبول تلقی می شود آن است که ابومسلم از موالی ایران بوده و پیش از وصول به خدمت امام در دستگاه عجلیها زندگی می کرده است» (32)
در ابتدای زندگی
زندگانی ابومسلم، پیش از آن که به امام عباسی بپیوندد و مأمور نشر دعوت در خراسان شود، روشن نیست و یکسر در ابهام است. آنچه در اکثر افول راجع به او مشترک است اینست که زادگاهش را اگر چه جاهای مختلف نوشته اند اما تقریباً همه منشأش را کوفه دانسته اند و هم در این شهر - که به واسطه گرد آمدن علویان و شیعه آل علی از مراکز مخالفت با امویان بود (33) - وی در زندان با نقبای عباسی ارتباط پیدا کرده و بعد نزد امام راه یافته است. بعضی از مورخان نوشته اند که پیش از این واقعه وی روستا زاده ای بود ابراهیم نام و به لقب حیکان از یکی از املاک عجلیها د راصفهان و با ابوموسی سراج کارش ساختن زین و لگام و فروش آنها در اصفهان و جبال و الجزیره و موصل و نصیبین و آمد و دیگر جاها بود. عاصم بن یونس العجلی و عیسی وادریس، پسران معقل، به حبس افتادند و وقتی ابومسلم در زندان کوفه به خدمت عجلیها می پرداخت دعوتگران عباسی او را دیدند و پسندیدند. و با خود به نزد امام ابراهیم به مکه اش بردند و ابومسلم سراج هم نامه ای راجع به او به امام نوشت؛ از این پس ابومسلم درخدمت امام ایستاد (34). این سرگذشت ابومسلم است بر طبق روایات آنان که او را آزاد شمرده اند. شرح حالی نیز ابن خلکان از این قسمت از دوره حیات ابومسلم نوشت که آن را بیشتر از دیگر روایات «قابل قبول و اعتماد» دانسته اند (35) و خلاصه اش از این قرار است:پدر ابومسلم مالیات دهستان فریدن (اصفهان) را به مقاطعه عهده دار شد و چون از عهده ادی آ نبرنیامد و عامل آن منطقه خواست جلبش کند با کنیزک خود -که وشیکة نام داشت از کوفه او را آورده بود و آبستن بود - به فرار روی به آذربایجان نهاد. در اثنای راه، در دهستانی به نام فائق، چند روز پیش عیسی بن معقل عجلی که عامل مالیات یا مردی مالک و چیزدار بود بماند و در آن جا خوابی دید که از بزرگی فرزند آینده او خبر می داد. پس به آذربایجان رفت و در آن دیار درگذشت. پسر نوزاد او در ابن خانه عیسی و با فرزندان وی بزرگ شد و تربیت یافت.
پس از چندی عیسی و ادریس، برادرش، بواسطه بدهی مالیاتی بدستور خالد بن عبدالله قسری، والی عراق، در کوفه زندانی شدند و ابومسلم بهای غله دهستان فائق را که فروخته بود برداشت و به کوفه آمد و در زندان به نزد عیسی و ادریس رفت.
درین جا بود که جمعی از نقیبان عباسی و شیعیان خراسان، که در سر راه خود به مکه، به کوفه رسیده بودند وقتی به ملاقات برادران عجلی به زندان رفتند، ابومسلم را در آن جا دیدند و معرفت و ادب و سخندانیش موجب شگفتی ایشان شد. ابومسلم هم که از نیتشان باخبر گردید به کارشان گرایشی پیدا کرد. وقتی عجلیها ا ززندان فرار کردند ابومسلم هم محل سکونت خود، یعنی خانه عیسی را در محله بنی عجل، رها کرد و با این گروه به مکه رفت و بعد به نزد امام عباسی رسید و مورد نظر او قرار گرفت (36). تاریخ نخستین تماس ابومسلم و دعوتگران عباسی را در زندان سال 124 ه.(2 - 741 م) نوشته اند (37).
در اکثر این روایات نام ابومسلم سراج برده می شود و معلوم می گردد که وی مربی ابومسلم بوده و چون خود در کوفه از مبلغان عباسی بشمار می آمده لابد در گرایش ابومسلم به دعوت عباسیان تأثیر داشته است. نیز نوشته اند که بکیر بن ماهان بواسطه انتساب به بنی عباس در کوفه به زندان افتاد و در آ نجا با ابوعاصم و عیسی بن معقل العجلی مأنوس شد و بکیر ایشان را به قبول عقاید خود دعوت کرد و آنان نیز پذیرفتند و بدو گرویدند (38). روایت دیگر اینست که ابومسلم در حین خدمت به عجلیها، در زندان کوفه، می دید که عیسی و ادریس در باب این موضوع، یعنی دعوت عباسی، سخن می گویند: چون سخنان ایشان را شنید بگریست و نقبیان عباسی که چنین دیدند او را به قبول دعوت خود خواندند و ابومسلم پذیرفت وبه ایشان پیوست. (39)
نکته دیگری که نوشته اند اینست که ابومسلم پس از پیوستن به امام عباسی و پیش از آن که مامور نشر دعوت در خراسان و گرد آوردن شعیان آن سامان شود از طرف امام به این ناحیه آمد و شد می کرده و سوار بر خر خود حامل نامه ها و پیامهایی بوده است (40). درخراسان بود که دختر عمران بن اسمعیل الطائی، معروف به ابوالنجم، را که یکی از سرکردگان نهضت عباسی و از نقیبان دوازده گانه دراین دیار بوده به زنی گرفت و امام خود او را به ابومسلم تزویج کرده بود (41).
پی نوشت ها :
1- ابن قتیبه، المعارف 420؛ مروج الذهب
2- philip Hitti 284 ترجمه عربی 355 201/2؛ ابن خلکان 330/2.
3- Irene Melikoff , Abu Muslim 26
4- اشاره است به این ابیات:
زعمت أن الدین لایقتضی
فاستوف بالکیل «أبا مجرم»
سقیت کاساً کنت تسقی بها
امر فی الحلق من العلقم
(طبری 137/6)
این ابیات گاه با تفاوتهایی در اکثر ماخذ نقل شده است، ر.ک. مسعودی، مروج الذهب 236/2؛ یعقوبی 368/2؛ ابن اثیر 178/5؛ ابن خلکان 330/2.
5- اشاره است به این ابیات:
أبا مجرم ما غیرالله نعمةً
علی عبده حتی یغیرها العبد
أفی دولة المهدی حاولت غدرة
ألا أن أهل الغدر آباؤک الکرد
أبا مجرم خوفتنی القتل فانتحی
علیک بما خوفتنی الاسد الورد
ابن قیتبه، المعارف 420؛ نیزرک. ابن قتیبه، عیون الاخبار 26/1؛ ابن خلکان 330/2؛ تاریخ بغداد 210/10.
6- Fuat koprulu , Turk Edebiyatinda Ilk Mutasavuiflar , Istanbul , 1919 , 30 , 281
f.K. : Turkiye Tarihi I , Istanbul 1923 , 54 , 145
F.K : Les Origines du Bektachisme , Essai sur le Developpment Histopique de I" Heterodoxie Musulmane en Asie Mineure Acter du congeres International d" Historie des Religions paris Octobre 1623, t. II, paris 1925 ' 395 not 3.
7- F. Koprielu , Turkiye tarihi ,73 , 212 , Turk Edebiyta Tarihi , Istanbul 1925 , 305.
Itene Melikoff , Abu Musllim , 25 - 26.
8- ابن قتیبه، المعارف 420، ابن اثیر 94/5 - 95
9- طبری 138/6؛ مروج الذهب 235/2، ابوحنیفه دینوری الاخبار الطوال 381؛ یعقوبی 367/2؛ ابن اثیر 95/5؛ 178
10- دکتر زرین کوب، دو قرن سکوت 133 - 224
11- دکتر فیاض، نشریه فرهنگ خراسان «ابومسلم»، ج2 ش 12 ص 6
12- طبری 14/6؛ ابن اثیر 130/5. این خطاب امام عباسی (ابراهیم) به ابومسلم یادآور حدیث «سلمان منا اهل البیت» است که محدثان آن را از قول پیغمبر(ص)، در باب سلمان هنگام جنگ خندق، در سال پنجم هجری، روایت کرده اند؛ برای اطلاع بیشتر، رک.
Massignon , salman pak , 51 با توجه به تشابه این دو روایت در مورد سلمان و ابومسلم، برخی از محققان استنباط کرده اند که ابومسلم هم مانند سلمان یکی از موالی مسلمان شده بوده است Irene Melikoff , Abu Muslim 26.
13- طبری 24/6 و 32. روایت دیگری نیز در باب گرایش ابومسلم به آل علی و علاقه او به این که آنان را بخلافت برساند در تاریخ رویان اولیاء الله آملی (ص 41 - 42) آمده است که چون از جانب ایشان ناامید شد به بنی عباس روی آورد.
14- دکتر فیاض، نشریه فرهنگ خراسان ج 2 ش 12 ص 6. شاید سؤال با اعتراض برخی از مردم خراسان و عراق درباره نسب ابومسلم نیز از همین بابت بوده است، طبری 32/6؛ دار مستتر «ابومسلم امین آل محمد» نشریه دانشکده ادبیات تبریز ج 3 (1329) ص 43؛ محمد عبدالغنی حسن، ابومسلم الخراسانی 20 - 21.
15- تاریخ بغداد 207/10
16- Moscati EI , I , 145؛ دکتر فیاض، نشریه فرهنگ خراسان ج 2 ش 12 ص 7 دکتر زرین کوب، دو قرن سکوت 127 - 128؛ دکتر صفا، مجله ارتش ج 7 ش 3 ص 11.
17- ابراهیم بن عثمان بن بشار بن سدوس (شیدوش) بن جودزده (گودرز) من ولد بزرجمهر ویکنی أبااسحق؛ ابن اثیر 93/5؛ نیزرک. ابن خلکان 324/2؛ تاریخ بغداد 207/10.
18- ابن اثیر 94/5؛ ابن خلکان 324/2؛ تاریخ بغداد 207/10
19- دکتر فیاض، نشریه فرهنگ خراسان ج 2 ش 12 ص 7؛ محمد عبدالغنی حسن، ابومسلم الخراسانی 11.
20- Irene Melikoff Abu - Muslim 25
21- ابن خلکان 324/2
22- ابن قتیبه، المعارف 420؛ الاخبار الطوال 337؛ تاریخ بغداد 207/10؛ ابن خلکان 326/2؛ مجمل التواریخ و القصص 308؛ ابن اثیر 93/5؛ ابونعیم اصفهانی، اخبار اصبهان 109 ظاهراً بمناسبت همین انتساب ابومسلم به اصفهان یکی از معاصران شرح حالی ازو، در شمار «دانشمندان اصفهان» آورده است: دانشمندان اصفهان (7) ابومسلم خراسانی، بقلم مرتضی مدرسی چهاردهی، مجله ارمغان ج 22 ش 8 - 9 (1320) 458 - 463
؛ نیزرک. سیدمحمدعلی جمال زاده، سروته یک کرباس 24/1؛ تهران 1334.
23- از جمله رک. مجمل التواریخ و القصص 327 «فارس»
24- المعارف 420؛ ابن خلکان 327/2؛ مجمل التواریخ و القصص 308؛ ابومسلم - الخراسانی 5 - 6
25- التاریخ المنصوری 83
26- سعید نفیسی، ماه نخشب 31
27- ابن اثیر 95/5
28- طبری 512/5 - 513؛ الاخبار الطوال 337 - 338؛ ابن اثیر 95/5؛ ابومسلم - الخراسانی 11
29- ابن اثیر 93/5 - 94؛ تاریخ بغداد 207/10؛ ابومسلم الخراسانی 5
30- مروج الذهب 201/2؛ ابن خلکان 325/2 بغداد 207/10؛ ابومسلم الخراسانی 5
31- Moscati E I , I ,145
32- دکتر فیاض، نشریه فرهنگ خراسان ج 2 ش 12 ص 7؛ نیزرک. philip Hitti ترجمه عربی 355؛ NciholsonY 252 Brockelmann 103؛ عمر فروخ 117/1
33- عیون الاخبار 204/1؛ ابومسلم الخراسانی 5 - 6
34- طبری 513/5؛ ابن اثیر 93/5 - 94؛ الاخبار الطوال 337؛ در زندان واسط
35- دکتر فیاض، نشریه فرهنگ خراسان، ج2 ش 12 ص 7
36- ابن خلکان 324/2 - 326؛ نیزرک. ابن اثیر 94/5؛ مجمل التواریخ و القصص 315 - 316
37- طبری 512/5 - 513؛ ابن اثیر 94/5؛ 145، Moscati , EI , J ,145
38- طبری 512/5؛ ابن اثیر 95/5
39- طبری 513/5؛ ابن اثیر 94/5؛ نیزرک. یعقوبی 327/2؛ گفتگوی عیسی بن معقل با عاصم بن یونس العجلی.
40- ابن اثیر 95/5
41- طبری 29/6 (129 ه.)؛ تاریخ بغداد 207/10؛ ابن اثیر 94/5