زمین چند سال دارد؟

بوفون (به منظور هماهنگی با کتاب های تاریخی دیگر از این نام استفاده می کنیم) در 7 سپتامبر سال 1707 در مونبار در شمال غربی شهر دیژون در منطقه بورگونی (که در آن زمان پایتخت این منطقه بود) به دنیا آمد. خانواده پدری او
پنجشنبه، 21 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زمین چند سال دارد؟
 زمین چند سال دارد؟

نویسنده: جان گریبین
مترجم: رضا خزانه



 

بوفون (به منظور هماهنگی با کتاب های تاریخی دیگر از این نام استفاده می کنیم) در 7 سپتامبر سال 1707 در مونبار در شمال غربی شهر دیژون در منطقه بورگونی (که در آن زمان پایتخت این منطقه بود) به دنیا آمد. خانواده پدری او تا چند نسل قبل از پدرش بنجامین فرانسوا لوکلر کشاورز بودند ولی پدرش کارمند اداری دون پایه در امور مالیات نمک بود. در سال 1714، عموی مادری بوفون درگذشت و ثروت فراوانی را برای خواهرش یعنی مادر بوفون به ارث گذاشت. لوکلر با این پول تمام دهکده بوفون در نزدیکی مونبار را به اضافه زمین های وسیع و املاکی در مونبار و دیژون خرید و شغلی برای خود به عنوان مشاور مجلس محلی دیژون دست و پا کرد. شاید عبارت «تازه به دوران رسیده» برای او ابداع شده باشد و خود بوفون (شاید به علت حساسیت نسبت به خاستگاه دون پایه اش) در طول زندگی، مغرورانه از نردبان مراتب اجتماعی بالا رفت. خانواده او در دیژون اقامت کرد و بوفون در کالج ژزوئیت ها دانشجو شد. او در آنجا در سال 1726 در رشته حقوق با امتیازات قابل توجه فارغ التحصیل شد (گر چه ریاضی و اخترشناسی نیز تحصیل کرده بود).
از زندگی بوفون تا چند سال بعد از آن اطلاعات بسیار محدودی باقی مانده است. به نظر می رسد که او مدتی در شهر آنژه اقامت و در آنجا پزشکی و گیاه شناسی تحصیل کرد، اما بدون دریافت پایان نامه رسمی این شهر را ترک کرد (بعدها گفت که در نتیجه دوئلی این شهر را ترک کرده است ولی به احتمال قوی این داستان را برای جلب نظر مردم ساخته است). او در جریان موقعیتی با دو مسافر انگلیسی ملاقات کرد: دوک دوم کینگستون (که در آن زمان در اوایل دوران جوانی بود) و ناتان هیکمن، معلم خصوصی و همراه او. بوفون برای گشت و گذار در اروپا به آنها پیوست. این مسافرت موقعیت مناسبی برای او بود. دوک به همراه چند مستخدم و لوازم سفر در هفت درشکه سفر می کرد و مدت چند هفته و چند ماه در اقامت گاه های عالی مستقر می شد. بوفون مجذوب سبک زندگی او شد و به زودی به دنبال موقعیتی بر آمد تا آرزوهای خود را عملی کند. او در تابستان سال 1731 همسفران خود را ترک کرد و به دیژون بازگشت. مادرش سخت بیمار بود و در اول اوت درگذشت. بوفون دوباره به همسفران خود در شهر لیون پیوست. این گروه به سوئیس و ایتالیا سفر کرد. بوفون در اوت سال 1732 به پاریس بازگشت اما سبک زندگی اش کاملاً تغییر کرده بود. پس از پایان آن سال دیگر بجز رفت و آمدهای منظم بین پاریس و مونبار به سفر دیگری نرفت.
نقطه عطف زندگی بوفون زمانی آغاز شد که پدرش در 30 دسامبر سال 1732 دوباره ازدواج و تلاش کرد تا تمام دارایی خانوادگی از جمله سهم بوفون را تصاحب کند. پدرش از ازدواج اول خود پنج فرزند داشت که دو نفر از آنها در سال 1731، در همان سالی که مادرشان فوت کرد، درگذشتند (در اوایل دهه بیست زندگی)؛ یکی از پسرهایی که زنده مانده بود تارک دنیا شد و تنها دختر نیز راهبه شد. این وضعیت بوفون را که در آن هنگام 25 سال داشت، وادار به مبارزه با پدر برای دستیابی به ارث خود کرد. در نتیجه این کشمکش، بوفون دارایی فراوانی به دست آورد و خانه و زمین های مونبار و دهکده بوفون را تصاحب کرد. دستیابی به دهکده بوفون از آن جهت اهمیت داشت که او در سفر سیاحتی با دوک انگلیسی و همراهان، نام خود را به صورت ژرژ لویی لوکلر دو بوفون امضا می کرد. شاید او احساس می کرد که به عنوان دوست دوک کینگستون، نام واقعی اش به اندازه کافی جلب توجه نمی کند. اما او دیگر هیچ گاه از پدر خود صحبتی نکرد و پس از سال 1734 عبارت «لوکلر» را از نام خود حذف و از آن به بعد تنها به نام بوفون امضا می کرد.
بوفون می توانست زندگی راحت و آسوده ای داشته باشد. برای اینکه تصوری از ثروت او داشته باشیم باید بگوییم که درآمد بوفون سرانجام به 80000 لیور در سال رسید. در آن زمان حداقل درآمد برای زندگی مناسب در موقعیت او (هر چند نه کاملاً در سطح زندگی دوک کینگستون) 10000 لیور در سال بود. اما بوفون به دنبال زندگی آسوده با تکیه بر ثروت خود نبود. او با موفقیت و کسب سود، اموال خود را اداره کرد، نهالستانی به منظور درخت کاری دو سمت جاده های منطقه بورگنی ایجاد کرد، کوزه ذوب آهنی در بوفون به راه انداخت و کسب و کارهای دیگری را توسعه داد. او به موازات این کارها علاقه خود را به تاریخ طبیعی پی گرفت تا حدی که این علاقه به اشتغالی تمام وقت تبدیل شد. او برای انجام تمام این فعالیت ها و برای غلبه بر احساس تنبلی طبیعی اش، کشاورزی را استخدام کرد تا هر روز ساعت پنج صبح، او را از تختخواب بیرون بکشد و مطمئن شود که بیدار است. او به مدت پنجاه سال بعد پس از پوشیدن لباس مشغول به کار می شد؛ سر ساعت 9 برای صرف صبحانه از کار باز می ایستاد (صبحانه او همیشه دو گیلاس شراب و یک قطعه نان بود) تا ساعت 2 بعدازظهر کار می کرد، سپس نهار مفصلی می خورد و از میهمانان و دیدارکنندگان سرزده پذیرایی می کرد؛(1) بعد از ظهر استراحت کوتاهی می کرد و به راه پیمایی طولانی می رفت؛ سپس آخرین بخش از فعالیت روزانه خود را از ساعت 5 تا 7 از سر می گرفت و ساعت 9 بدون صرف شام به بستر می رفت.
به خاطر همین دلبستگی شدید به کار سخت است که بوفون توانست یکی از جاودانه ترین و تأثیرگذارترین آثار را در زمینه تاریخ علم از خود به یادگار گذارد. تاریخ طبیعی (Histoire Naturelle) او در 44 جلد بین سال های 1749 و 1804 منتشر شد (هشت جلد آخر این اثر با استفاده از یادداشت های بوفون پس از درگذشت او در سال 1788 منتشر شد). این مجموعه اولین اثری بود که کل تاریخ طبیعی را شامل بود و به زبانی روشن و آسان فهم نوشته شده بود که کتاب ها را مردم پسند و پر فروش می کرد. این اثر به دفعات زیاد چاپ و به زبان های مختلف ترجمه شد و توأم با افزودن به دارایی بوفون، علاقه به علم را در نیمه دوم قرن هجدهم در سطحی وسیع توسعه داد. بوفون هیچ نوآوری بزرگی در زمینه درک دنیای طبیعی نکرد (حتی از بعضی جهات به خاطر مخالفت با ایده های لینایوس در مورد گونه ها، عامل بازدارنده ای در پیشرفت علم بود). اما او گنجینه اش از دانش را جمع آوری کرد و به صورتی منسجم در آورد. او به این ترتیب سکوی پرتابی برای محققان فراهم کرد و الگوی کسانی شد که می خواستند طبیعی دان بشوند. بوفون علاوه بر این کارها (یا شاید به موازات آن) از سال 1739 به بعد سرپرست (یا حافظ) باغ پادشاه، یا باغ گیاه شناسی پاریس شد.
روش بوفون برای دستیابی به این پست، نحوه عمل رایج در رژیم سابق فرانسه را نشان می دهد. او ارتباطاتی با نجبای زمان خود داشت (تا اندازه ای در اثر تماس هایی که هنگام اقامت در پاریس در معیت دوک کینگستون برقرار کرد)، از ظاهر نجیب زادگان برخوردار بود، امکانات مالی مستقلی داشت (عاملی کلیدی، زیرا دولت تقریباً ورشکسته بود و او نه تنها نتوانست حقوق کامل خود را دریافت کند، بلکه در واقع مجبور بود گاهی اوقات از دارایی شخصی خود برای هزینه ها و اداره مؤثر باغ پادشاه استفاده کند). افزون بر این موارد در کار خود موفق بود (که برایش موهبتی محسوب می شد).
نام بوفون در دهه 1730 از طریق نشر آثارش (در بولتن های خاطرات آکادمی علوم) در محافل علمی پیچید. آثار مذکور شامل ریاضیات و آزمایش هایش درباره جنگل کاری برای تشویق احیای جنگل ها بود. جنگل کاری جهت فراهم کردن چوب های استاندارد برای کشتی های نیروی دریایی فرانسه حائز اهمیت بود. او در سال 1734 به آکادمی پیوست، مراحل مختلف آن را طی کرد و در ژوئن سال 1739 در 31 سالگی عضو پیوسته آکادمی شد. یک ماه بعد، سرپرست باغ پادشاه به طور نامنتظره ای درگذشت. در آن زمان همه نامزدهای احراز این پست در انگلستان اقامت داشتند. تماس ها و روابط بوفون به زودی مؤثر افتاد و اداره باغ را از آن زمان تا 41 سال دیگر بر عهده گرفت. او در زمینه های مدیریت و ترویج علم در میان مردم اهمیت و تأثیر فوق العاده داشت. در اینجا سهم او را در توسعه ایده های نوین علم بررسی می کنیم، کاری که به زمان زیادی نیاز ندارد.
شرح زندگی خصوصی او از مورد فوق هم سریع تر خواهد بود. بوفون در سال 1752 در 44 سالگی با دختری به نام ماری-فرانسواز که 20 سال داشت ازدواج کرد. این همسر برای او دختری به دنیا آورد که در کودکی فوت کرد. پسر آنها در 22 مه سال 1764 به دنیا آمد. پس از تولد دومین فرزند، ماری-فرانسواز که کم و بیش به طور پیوسته از بیماری رنج می برد، در سال 1769 درگذشت. پسر آنها که بوفونه نام گرفت، برای پدرش مایه نومیدی و افسردگی بود. وی سوارکار بی پروا و بی عاری شد و توان فکری او درست به اندازه ای بود که یک افسر ارتش شود (البته در آن زمان امتیاز درجه افسری در ارتش نه از روی لیاقت، بلکه با پرداخت پول انجام می شد). به رغم این مسائل، بوفون ترتیبی داد تا پسرش جانشین او در باغ پادشاه شود؛ اما زمانی که بوفون دچار بیماری سختی شد، مقامات فوراً اقداماتی برای تغییر توافق های قبلی در زمینه جانشینی پسرش انجام دادند. در ژوئیه سال 1772، لقب کنت به بوفون اعطا شد. بوفونه این لقب را به ارث برد ولی آن قدر زندگی کرد که از داشتن این لقب تأسف بخورد؛ او سرانجام در دوران انقلاب فرانسه قربانی ماجرای حکومت ترور شد و در سال 1794 به زیر تیغ گیوتین رفت.
مهم ترین سهم غیرمتعارف بوفون در علم (در چند نمی توان آن را نوآوری کاملی دانست)، ارائه این فرضیه بود که زمین از موادی تشکیل شده است که بر اثر برخورد خورشید با یک ستاره دنباله دار از سطح خورشید کنده شده اند (این ایده بر مبنای تفسیری از نیوتون استوار بود که گفته بود «گاهی اوقات ستاره های دنباله دار به خورشید برخورد می کنند»). بنابر این ایده، زمین درحالت مایع شکل گرفته و به تدریج تا آنجا که امکان زندگی به وجود بیاید سرد شده است. به این ترتیب، روشن شد که این فرایند باید بسیار فراتر از 6000 سالی طول کشیده باشد که رهبران مذهبی در مورد مدت زمان پس از آفرینش مطرح می کردند. نیوتون در این باره در پرینسیپیا گفته بود:
یک کره آهنی داغ و قرمز به اندازه زمین ما که قطر آن 40000000 فوت است به سختی در تعداد روزهایی برابر همین عدد یا کمتر از 50000 سال سرد می شود.
اما او زمان سرد شدن این کره را محاسبه نکرد و فقط به بیان این موضوع راضی شد که روش محاسبه را به آیندگان گوشزد کند:
من حدس می زنم که زمان گرم بودن زمین در اثر پاره ای علل ناآشکار با نسبتی کمتر از قطر آن افزایش یافته است و خوشحال می شدم اگر درستی یا نسبت را از طریق آزمایش بررسی می کردم.
بوفون متوجه این اشاره شد. او آزمایشی طراحی کرد که در آن گلوله هایی با اندازه های متفاوت تا حد قرمز شدن داغ می شد. سپس زمان سرد شدن این گلوله ها تا حدی که لمس کردنشان موجب سوختن دست نشود اندازه گیری می شد. بوفون با استفاده از یک فن عملیِ نه چندان دقیق برون یابی کرد که زمان سرد شدن گلوله ای به قطر زمین چقدر خواهد بود. این آزمایش دقیق نبود اما تلاشی جدی برای برآورد سن زمین بود که بدون تکیه بر انجیل، نتیجه برون یابی اندازه گیری های واقعی را بیان می کرد. این مورد رویداد شاخصی در علم بود. بوفون در کتاب تاریخ طبیعی خود می نویسد:
زمان سردشدن زمین تا حدی که از سوختن باز ایستد، به جای 50000 سالی که نیوتون برای زمان سرد شدن تا میزان گرمای امروزی در نظر می گیرد، معادل 42946 سال و 221 روز است.
نباید به دقت کاذب عدد فوق توجه کنیم. بوفون حساب کرد که سن زمین باید (با صرف نظر کردن از ارقام آخر) دست کم 75000 سال باشد. این عدد از برآورد کنونی که 4/5 میلیارد سال است، بسیار کوچک تر است. اما باید به این نکته توجه کرد که عدد مذکور بیش از ده برابر زمانی است که فقهای انجیل ادعا می کردند. این موضوع موجب شد که علم در نیمه دوم قرن هجدهم در رویارویی مستقیم با کلیسا قرار گیرد.(2) اما برآورد بوفون از سن زمین در برابر برآوردی که یکی از دانشمندان فرانسوی نسل بعد یعنی ژان فوریه انجام داده اهمیت خود را از دست داد. متأسفانه این طور به نظر می رسد که فوریه به قدری از نتیجه به دست آمده شگفت زده شده بود که هرگز آن را منتشر نکرد.

اندیشه های دیگر درباره سن زمین: ژان فوریه و تحلیل فوریه

از فوریه که بین سال های 1780 تا 1830 زندگی کرد، بیش از همه به خاطر کارهایش در زمینه ریاضی یاد می شود. در اینجا امکان بررسی جزئیات زندگی و کارهای او را نداریم. تنها اشاره می کنیم که او به عنوان مشاور علمی در مصر در خدمت ناپلئون بود. او بین سالهای 1798 تا 1801 از نیمی از خاک مصر دیدن کرد، مشاغلی در سیستم اداری فرانسه زیر نظر ناپلئون به عهده داشت و به پاداش خدماتش به امپراتوری، ابتدا به لقب بارون و سپس به لقب کنت دست یافت. او دوران پر تلاطم پس از ناپلئون و پادشاهی لویی هفدهم را نیز پشت سر گذاشت و مقام مهمی در آکادمی علوم به دست آورد ولی در پی یک بیماری که هنگام اقامت در مصر به آن مبتلا شده بود درگذشت. عصاره کار او آن است که فنون ریاضی را در رابطه با پدیده هایی که با زمان تغییر می کنند توسعه داد. به عنوان مثال می توان با به کارگیری این روش، الگوهای پیچیده تغییرات فشار در یک انفجار صدا را به مجموعه ای از امواج سینوسی ساده تبدیل کرد که جمع آنها الگوی اولیه را به دست می دهد. فنون تحلیل فوریه هنوز هم در خط مقدم تحقیقات علمی، مثلاً توسط اخترشناسان در تحلیل تغییرات ستارگان و اخترنماها، به کار می رود. فوریه این فنون را به خاطر عشق به ریاضیات، با هدف تحقیق در این رشته توسعه نداد. او برای تشریح ریاضی پدیده چگونگی شارش گرما از جسمی داغ به جسمی سرد به این فنون نیاز داشت. سپس با توسعه دسته ای از معادلات ریاضی برای تشریح شارش گرما، از بوفون پیشتر رفت (البته او از مشاهدات تجربی سود جست). فوریه از این معادلات برای محاسبه زمان سرد شدن زمین استفاده کرد. او همچنین عاملی را در معادلات خود در نظر گرفت که بوفون به آن توجه نکرده بود. پوسته جامد زمین به عنوان پوششی عایق نسبت به بخش داخل مذاب عمل کرده و شارش گرما را محدود می کند. از همین رو در حالی که سطح زمین سرد است، داخل زمین حتی در زمان ما در حالت مذاب قرار دارد.(3) به رغم اینکه فوریه عددی را که از محاسباتش به دست آورد ثبت کرده بود اما ظاهراً او نوشته خود را نابود کرده است. آنچه او برای آیندگان باقی گذاشت، رابطه ای برای محاسبه سن زمین بود (او این رابطه را در سال 1820 نوشت). دانشمندی علاقه مند می توانست اعداد مناسب شارش گرما را در این رابطه قرار دهد و سن زمین را حساب کند. اگر شما این کار را بکنید، رابطه فوریه برای سن زمین عدد 100 میلیون سال را به دست می دهد که هزار بار بزرگ تر از برآورد بوفون و تنها 50 بار کوچک تر از برآورد کنونی است. علم در سال 1820، در اندازه گیری مقیاس زمان حقیقی تاریخ از پیشرفت مناسبی برخوردار بود.
اما کارهای دیگر بوفون در راستای تلاش علم در اواخر قرن نوزدهم قرار می گیرد که در جستجوی راه حلی بود تا تحلیلی از استخوان های فسیل شده ای بیابد که به طور فزاینده ای بر قدمت زندگی در روی زمین گواهی می داد. او استدلال کرد که تنها گرما موجب پیدایش زندگی شده است. او با برداشتن گامی به ظاهر منطقی توضیح داد که به علت گرم تر بودن زمین در زمان های دور، پیدایش موجودات زنده در آن دوران آسان تر بوده است و به همین جهت استخوان هایی که از آن دوران باقی مانده است بزرگ تر است (اکنون می دانیم که این استخوان ها مربوط به ماموت ها و دایناسورها بوده است). بوفون در کتاب تاریخ طبیعی، گاه به گاه به نسخه اولیه ای از ایده تکامل اشاره می کند. ایده هایی از این قبیل بسیار زودتر از کار چارلز داروین مورد بحث قرار گرفته بود. نقش کلیدی وی چنانچه خواهیم دید این بود که به سازوکار تکامل (انتخاب طبیعی) دست یافت. اما هنوز (حتی اگر از این ایده از مدافتاده که بعضی گونه ها «بالاتر» یا «پایین تر» از دیگران قرار دارند چشم پوشی کنیم) گفته های پیش هنگام بوفون در سال 1753 در جلد چهارم تاریخ طبیعی، درخشندگی خود را حفظ کرده است:
اگر بپذیریم که خانواده هایی از گیاهان و جانوران وجود دارند، به طوری که ممکن است خر متعلق به خانواده اسب بوده باشد و یک گونه فقط به خاطر انحطاط از جدّی مشترک با گونه دیگر تفاوت داشته باشد، در این صورت می توانیم بپذیریم که میمون از خانواده انسان است. میمون انسانِ رو به انحطاط است که به تباهی کشیده شده است و انسان و میمون مانند خر و اسب اعضای یک خانواده هستند. از این مطلب نتیجه می گیریم که هر خانواده از گیاهان یا جانوران از یک سر سلسله ی منحصر به فرد به وجود آمده است. پس از سلسله ای از نسل ها، پاره ای از نوزادان به گونه های بالاتر و پاره ای دیگر به گونه های پایین تر از دیگران تبدیل شده اند.
بوفون یکی از روشن ترین استدلال ها را در رد این دیدگاه ارائه کرد که هر موجود زنده ای را آفریننده ای هوشیار طراحی کرده و آفریده است (گر چه او این نتیجه گیری را به طور مفصل بیان نکرد). او گفت:
به نظر نمی رسد که خوک در نتیجه طرحی تازه، خاص و عالی شکل گرفته باشد، زیرا این حیوان ترکیبی از جانوران دیگر است: اجزایی از بدن او به روشنی غیر قابل استفاده است یا بهتر بگوییم اجزایی دارد که نمی تواند از آن استفاده کند. ناخن های پای این حیوان استخوان هایی هستند که به خوبی شکل گرفته اند ولی با این وجود قابل استفاده نیستند. طبیعت در شکل دادن به این موجودات از عللی غایی فاصله بسیار دارد.
این عبارات از زبان فرانسه ترجمه شده است اما نشان می دهد که نوشته های بوفون چقدر مردم پسند است؛ او در فرانسه، بدون توجه به موضوع اثرش، به عنوان نویسنده ای برجسته از نظر ظرافت سبک شهرت دارد.
بوفون در مورد زندگی در دوران معاصر نیز به بحث درباره چگونگی تولید مثل می پردازد. در آن زمان سه مکتب فکری وجود داشت. یک مکتب بر این عقیده بود که بذر نسل های بعدی در داخل جفت ماده نهفته شده و نقش همتای نر صرفاً در تبدیل آن بذر به موجود زنده است. مکتب دیگر عقیده داشت که بذر از جنس نر می آید و همتای ماده تنها در پروراندن آن نقش دارد. بالاخره عده کمی عقیده داشتند که سهم هر دو همتا اساسی است و توضیح می دادند که یک کودک می تواند چشمی مانند پدر و دماغی مانند مادر داشته باشد. بوفون با دسته اخیر هم نظر بود اما مدلی که تشریح کرد به قدری پیچیده است که در اینجا از اشاره به آن صرف نظر می کنیم.
بوفون که مرد و دانشمندی از جنس زمانه خود بود، پس از ابتلا به بیماری دردناک و طولانی سنگ کلیه در 16 آوریل سال 1788 در پاریس درگذشت. جامعه ای که او می شناخت با وقوع انقلاب فرانسه در حال دگرگونی شدید بود؛ اما انقلاب در علم، پیش از آن روی داده بود و تأثیر آن در قرن نوزدهم حتی درجریان فراز و نشیب های سیاسی (چنانچه فوریه نمونه ای از آن است) تحرک بیشتری یافت.

پی نوشت ها :

1- توماس جفرسون یکی از دیدارکنندگان به یاد می آورد «بوفون عادت داشت که تا موقع شام در دفتر کار خود بماند و هیچ دیدارکننده ای را به هر عنوان که باشد نپذیرد؛ اما درِ خانه و باغ او باز بود، خدمتکاری با مهربانی این باغ را به دیدارکنندگان نشان می داد و از همه دوستان و اشخاص دیگر دعوت می کرد که برای شام بمانند... ما با او شام خوردیم. او در آن زمان مثل همیشه به خوبی سخن می گفت» (نقل از فلوز و میلیکن).
2- بوفون برای پرهیز از رویارویی با مقامات کلیسا از فرمولی که در آن زمان قابل قبول بود استفاده می کرد، به این معنی که ایده های خود را به عنوان «حدسیات فلسفی» عرضه می کرد. اگر این عمل در مورد گالیله جواب می داد چرا در مورد او صادق نباشد؟ او دست کم در ظاهر، در تمام مدت عمر کاتولیکی باقی ماند که آداب مذهبی را رعایت می کرد و آخرین مراسم مذهبی نیز درباره او اجرا شد.
3- علت اصلی داغ بودن زمین حتی در دوران حاضر، انرژی آزاد شده از پرتوزایی است؛ در این زمینه بعداً بیشتر صحبت خواهیم کرد.

منبع :گریبین، جان؛ (1389)، تاریخ علم غرب 1543-2001 از آغاز روشنگری تا دوران معاصر، تهران: انتشارات فاطمی، چاپ اول.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
هشدارها و راهکارهای عملی مقابله با نفوذ و ترفندهای دشمنان
هشدارها و راهکارهای عملی مقابله با نفوذ و ترفندهای دشمنان
قدم به قدم در خانه تکانی و تمیزکاری اتاق خواب
قدم به قدم در خانه تکانی و تمیزکاری اتاق خواب
بهترین جاهای دیدنی لنکاوی، پنانگ و کوالا برای مسافران تور تایلند
بهترین جاهای دیدنی لنکاوی، پنانگ و کوالا برای مسافران تور تایلند
بررسی خطرات متیلن کلراید و معرفی چند جایگزین برای آن
بررسی خطرات متیلن کلراید و معرفی چند جایگزین برای آن
مراسم تدفین سیدحسن نصرالله چگونه انجام می‌شود؟
play_arrow
مراسم تدفین سیدحسن نصرالله چگونه انجام می‌شود؟
دستور اژه‌ای در خصوص دستگیری هر چه سریع تر قاتل دانشجوی دانشگاه تهران
play_arrow
دستور اژه‌ای در خصوص دستگیری هر چه سریع تر قاتل دانشجوی دانشگاه تهران
علت عصبانیت مستکبرین از ایران در کلام رهبر انقلاب
play_arrow
علت عصبانیت مستکبرین از ایران در کلام رهبر انقلاب
12 نکته مهم برای سفر در ماه مبارک رمضان
12 نکته مهم برای سفر در ماه مبارک رمضان
رهبرانقلاب: توانایی ما برای مقابله با تهدیدهای سخت در سطح عالی است
play_arrow
رهبرانقلاب: توانایی ما برای مقابله با تهدیدهای سخت در سطح عالی است
بقائی: انتقال اجباری فلسطینیان توطئه‌ای مردود است
play_arrow
بقائی: انتقال اجباری فلسطینیان توطئه‌ای مردود است
پزشکیان: جایگاه علم و دانایی حد و مرزی ندارد
play_arrow
پزشکیان: جایگاه علم و دانایی حد و مرزی ندارد
دستور اکید رئیس قوه قضاییه در خصوص جرایم خشن
play_arrow
دستور اکید رئیس قوه قضاییه در خصوص جرایم خشن
اژه‌ای: قوه قضاییه ناخواسته در ۲ قطبی‌ها نیفتد
play_arrow
اژه‌ای: قوه قضاییه ناخواسته در ۲ قطبی‌ها نیفتد
چهار ویژگی ممتاز مردم آذربایجان شرقی در کلام رهبر انقلاب
play_arrow
چهار ویژگی ممتاز مردم آذربایجان شرقی در کلام رهبر انقلاب
واکنش بقایی به تهدید ایران توسط نتانیاهو
play_arrow
واکنش بقایی به تهدید ایران توسط نتانیاهو