ترجمه: حمید وثیق زاده انصاری
منبع: راسخون
منبع: راسخون
برج ایفل از هجده هزار تیر اصلی چدنی ساخته شده است که در محل به هم متصل شدهاند. دویست و سی نفر طی دو سال کار کردند تا این برج برافراشته شود. در این کار عظیم تنها یک نفر جان سپرد. برج ایفل اکنون بیش از صد و بیست سال عمر دارد. این برج که بلندترین ساختمان زمان خود (و تا چهل سال پس از آن) بود هنوز بلندترین ساختمان اروپاست، زیرا هم از برج دویست و ده متری مونپارناس در پاریس بلندتر است و هم از برج صد و هشتاد و سه متری بانک نشنال وستمینستر در لندن. برج ایفل مرکز جاذبهی نمایشگاه پاریس در سال 1889 میلادی بود. نیمهی دوم قرن نوزدهم میلادی دورهی نمایشگاهها بود و قدرتهای بزرگ آن زمان در پیِ نشان دادن پیشرفت صنعتی و ثمرات و فتوحات استعماری خود بودند. بریتانیا در سال 1851 کار را با «نمایشگاه بزرگ» شروع کرد و شش میلیون بازدید کننده از شگفتیهای کریستال پالاس (قصر بلور)، که در آن هنگام در هاید پارک برپا شده بود، دیدن کردند. نمایشگاه امپراتوری اتریش – مجارستان در وین در سال 1873 هفت میلیون بازدید کننده داشت. سه سال بعد، ده میلیون نفر از نمایشگاه فیلادلفیا در ایالات متحده دیدن کردند. نمایشگاه پاریس در 1878 شانزده میلیون نفر را به سوی خود کشاند. اما نمایشگاه 1889 با همه فرق داشت، چون مقارن بود با صدمین سال انقلاب فرانسه. برگزار کنندگان فقط نمایشگاه بزرگی برپا نمیکردند بلکه اکسپوزیسیون اونیورسال (نمایشگاه جهانی) برپا مینمودند. این نمایشگاه حتی «راهنماهای آبیپوش» داشت که کارشان نشان دادن چیزهای نمایشی و البته برج ایفل بود.
فکر برج هزار فوتی را نخستین بار ریچارد تِرویثیک، مهندس کورنوالی، در سال 1832 میلادی، یعنی در آخرین سال عمرش، مطرح کرد. برگزارکنندگان امریکایی نمایشگاه فیلادلفیا نیز به این قضیه اندیشیده بودند. آنها در سال 1874 اعلام کردند: «ما صدمین سالگرد تأسیس جمهوریامان را با عظیمترین ساختمان آهنی تاریخ بشر، بزرگ خواهیم داشت.» اما سال 1876 آمد و رفت و برجی برپا نشد. در سال 1884، برگزارکنندگان نمایشگاه جهانی بعدی تصمیم گرفتند برجی هزار فوتی بسازند که معادل متریک آن با عدد سرراست، سیصد متر میشد. (معادل دقیق آن 8ر304 متر است.)
کار بزرگی بود. در آن هنگام بلندترین ساختمان جهان بنای یادبود واشینگتن با صد و شصت و نُه متر ارتفاع بود. ساختن این بنای یادبود دشواریهای قابل توجهی داشت. ساختمان آن در 1848 شروع شده و تا 1884 طول کشیده بود. بلندترین ساختمان تا قبل از آن، منار مرکزی کلیسای جامع لینکلن بود. این منار صد و شصت متری، که در سال 1307 ساخته شده بود، در سال 1568 با طوفانی سقوط کرد. هرم عظیم خئوپس با صد و چهل و هفت متر ارتفاع، بلندترین ساختمان دوران قدیم بود. آن را در حدود سال 2600 قبل از میلاد ساخته بودند. لذا در چهار هزار و پانصد سالی که میگذشت، پیشرفت تکنولوژی، سقف ارتفاع را تنها بیست و دو متر بالاتر برده بود.
برگزار کنندگان نمایشگاه، طرحهای مختلفی را در نظر گرفتند که یکی از آنها نمایی هزار فوتی از یک گیوتین بود. اما بهترین طرح را مهندس گوستاو ایفل ارائه داد. دو مهندس زیردست ایفل، موریس کوشلن و امیل نوگیه، ابتدا برجی چدنی بر شالودههای بنّایی در نظر داشتند. آنها بعد از محاسبات مقدماتی، فکرشان را به ایفل عرضه کردند، و ایفل فکر را پسندید و با برگزارکنندگان نمایشگاه که رئیس آنها مسیو لوکروا، وزیر تجارت، بود در میان گذاشت. ایفل مقامات را متقاعد کرد که بنای یادبود سنگی بسیار ثقیل است و فولاد هم منتفی است زیرا بیش از حد سبک میشود. به نظر او سازهی فولادی در اثر باد زیاد میجنبید.
ایفل میبایست با مصالحی کار کند که خوب میشناخت. ایفل در سال 1832 زاده شد. او در مقام مهندس راه آهن به شهرت رسید. ابتدا برای شرکتهای راه آهن کار میکرد، اما بعد به کار خصوصی روی آورد. در 1867، برای سالن ماشین آلات نمایشگاه پاریس سقفی چدنی طراحی کرد که در آن زمان بزرگترین دهانه را داشت. در سال 1877 پل چدنی راه آهن را بر رودخانهی دورو، نزدیک اوپورتو، پرتغال، ساخت. این پل هنوز هم یکی از بزرگترین پلهای چدنی قوسی در جهان است. گنبد صد و ده تُنی رصدخانهی نیس را هم ایفل ساخت. این گنبد چنان هوشمندانه طرح شده بود (بر حلقهای شناور قرار داشت) که میشد حتی با دست آن را چرخاند. اسکلت چدنی داخلی مجسمهی آزادی را نیز ایفل طراحی کرد.
در سال 1884 ایفل پنجاه و یک ساله بود. هجده ماه پنجاه مهندس کار کردند تا پنج هزار و سیصد نقشه برای اجرای برج تهیه کنند. بسیاری از «توحلقی»ها (دیرکهای مورب خرپاها) را میبایست جداگانه طراحی کرد (شمار کل توحلقیها هجده هزار بود)، زیرا برخلاف اجزای پلها که استاندارد بود، در طراحی برج ایفل، تیرهای زیرخواب (تیرهای اصلی حمّال (یا تحمل کنندهی بار)) به ندرت همسان با یکدیگر بودند. هزینهی برج حدود شش و نیم میلیون فرانک برآورد شد. زمین لازم را شهرداری پاریس میداد و دولت یک و نیم میلیون فرانک در مرحلهی احداث کمک کرد. صورت حساب پنج میلیونی و هرگونه هزینهی جاری را میبایست ایفل بپردازد که قرار بود عمدتاً از عواید فروش بلیت به بازدید کنندگان تأمین شود. امتیاز بهرهبرداری از برج به مدت بیست سال، یعنی تا سال 1909، به او واگذار شد.
ایفل از اهمیت مقاومت در برابر باد کاملاً آگاه بود. برج را طوری طراحی کرد که در مقابل بادهایی با سرعت دویست و پنجاه کیلومتر در ساعت، که هیچگاه در پاریس دیده نشده بود، مقاومت کند. استحکام برج، برخلاف تصور ظاهر، در فضاهای بین تیرهای اصلی (زیرخواب) نهفته بود. در برج از سطوح وسیع استفاده نشد و درنتیجه بادهای تند نسبتاً بر آن بیاثر بودند. برج طوری طراحی شد که در شدیدترین بادها، بیش از ده سانتیمتر حرکت نکند.
ایفل برای ساختن .برج فقط دو سال وقت داشت. هر جزء حداکثر سه تُن وزن داشت تا هم خطر سوانح احتمالی کاهش یابد و هم احداث برج با جرثقیلهای سبکتر سرعت بگیرد. ابتکار دوم ایفل ، انقلابی بود. برج را میبایست از قسمتهای پیش ساخته ساخت. طبعاً قطعات چدنی را میبایست در محل اتصال داد. در قطعات میبایست سوراخهایی شکافت و آنها را به هم متصل کرد. اما همهی تیرهای زیرخواب را میبایست قبلاً، یعنی پیش از انتقال به محل، سوراخکاری کرد. فقط اتصالها را میبایست در محل انجام داد. از دویست و سی نفری که در طرح برج ایفل کار میکردند فقط صد و سی نفر در محلِ خودِ برج مشغول کار بودند؛ بقیه در خارج از محل برج، تیرهای زیرخواب را ساختند و هفت میلیون سوراخ در آنها ایجاد کردند. ساختن برج همانند چفت و بست کردن یک دستگاه عظیم مکانیکی بود.
ایفل ساخت شالودهها را در اوایل ژانویهی 1887 آغاز کرد. تصور این برج بسیاری از پاریسیها را به وحشت میانداخت. در فوریهی 1887 تعدادی از هنرمندان، از جمله الکساندر دوما و گیدوموپاسان (هر دو نویسنده) و شارل گونو (آهنگساز)، نامههایی به برگزارکنندگان نمایشگاه نوشتند و به بنای برج اعتراض کردند. اینان میگفتند که وقتی امریکای تجارتپیشه خواهان برج نیست چرا پاریس خواهانش باشد؟ سکنهی محلهی شان دومار علیه ایفل اقامهی دعوا کردند و او را مسئول هرگونه خسارت احتمالی به منازل و اراضیشان دانستند. ایفل این ریسک را هم پذیرفت و کار را ادامه داد.
ساختمان بخش آهنی کار در سی ژوئن 1887 آغاز شد. در آغاز دسامبر، کار نخستین طبقه تمام شد. هر کدام از چهار مجردی (پایه) با داربستی حمایت میشد که طراحی زیرکانهای داشت. در پایه جکهای هیدرولیکی وجود داشت که مجردیها را در محل خود قرار میدادند؛ و مجردیها با ماسهریزی در محل قرار میگرفتند. ایفل این چهار مجردی را در قیاس با موقعیتشان در حین ساختمان، اندکی مایلتر نسبت به افق نگه داشت. علتش این بود که وقتی برج به طبقهی اول برسد کارگران مقداری ماسه بریزند و مجردیها را بتوان به راحتی در محل اصلی مستقر کرد. برنامهریزی چنان حساب شده بود و قطعات پیش ساخته چنان دقیق درست شده بودند که در پنجاه متر بالای سطح زمین، هر سوراخی کاملاً سر جایش بود و اجزا را میشد به سرعت به هم متصل کرد. نخستین طبقه و سکوی آن در اول آوریل 1888 تکمیل شد. قوسهایی که ظاهراً پشتیبان طبقهی اول هستند دو ماه بعد اضافه شدند. این قوسها به رغم ظاهرشان هیچ کارکرد ساختاری ندارند. ایفل در طبقهی اول استراحتگاهی برای کارگران درست کرد تا مجبور نشوند برای غذا و کارهای دیگر دائماً بالا و پایین بروند.
در چهارده اوت برج به طبقهی دوم رسید. در این هنگام ارتفاع برج به صد متر رسیده بود. در ماه سپتامبر کار به تأخیر افتاد زیرا کارگران اعتصاب کردند. کارگران ساعتی پول میگرفتند (هر ساعت هفتاد و پنج سانتیم، هر سانتیم یک صدم فرانک است) و هرچه روز کوتاهتر میشد دستمزدشان کاهش مییافت. وانگهی پایان کار هم نزدیک بود. کارگران بیست سانتیم افزایش دستمزد در هر ساعت را مطالبه کردند. اعتصاب هشت روز طول کشید و سرانجام مصالحه شد. قرار شد دستمزد از آغاز ماه پنج سانتیم افزایش یابد و تا سه ماه بعد از آن نیز هر ماه پنج سانتیم بیشتر شود. عدهای از این مصالحه راضی نبودند اما اعتصاب دوم خیلی زود شکست خورد.
وقتی برج از طبقهی دوم هم بالاتر رفت، استفاده از چهار جرثقیل، دیگر ممکن نبود. ایفل از دو جرثقیل پشت به پشت استفاده کرد تا به کار سرعت بدهد و بار روی سازه را متعادل کند. اما باز هم سه ربع ساعت طول میکشید تا قطعهای آهنی را به ارتفاع دویست و بیست متری بکشانند. در بیست نوامبر برج به ارتفاع 186 متری رسید. حتی در همین هنگام هم برج ایفل بلندترین ساختمان جهان شده بود. یک پروفسور مکانیک پیشبینی کرده بود که بعد از ارتفاع 221 متری برج سقوط میکند. ساختمان برج در پایان مه به پایان رسید. ارتفاع برج 302 متر است و در روزهای داغ تا هجده سانتیمتر انبساط مییابد. ساختمان برج بیش از دو سال طول کشیده بود. ضمناً در روزگاری که در هر پروژهی ساختمانی چند کشته بر جای میماند در پروژهی لیفل فقط یک نفر جانش را از دست داد.
آسانسورهای هیدرولیکی هم مسألهای بود. ایفل میخواست از آسانسورهای ساخت شرکت امریکایی اوتیس استفاده کند. پشتیبانان طرح، تکنولوژی فرانسوی را ترجیح میدادند. سرانجام قرار شد دو آسانسور را دو شرکت فرانسوی بسازند. این دو آسانسور از همکف به طبقهی اول میرفت. دو آسانسور دیگر و نیز آسانسورهای طبقهی دوم تا آخر را اوتیس ساخت. آسانسورهای فرانسوی کفِ مضاعف داشتند، که البته ابداع مهمی بود، اما سرعت آنها نصف سرعت آسانسورهای اوتیس بود. توافق، ارزان هم تمام نشد. هزینهی آسانسورها پنجاه درصد بیشتر از میزان پیشبینی شده از کار درآمد.
برج ایفل، غرفهی بریتانیا را که در یک کلاه فرنگی در قاعدهی مجردیها تشکیل شده بود کاملاً تحتالشعاع خود گرفت. غرفهی امریکا مخلوطی از صنایع جدید و اشیای «غرب وحشی» بود. مردم برای دیدن چراغ برقی تامس ادیسون و شنیدن صدای جادویی فونوگراف او (با گوشیهای مخصوص) سرودست میشکستند. بسیاری از مشاهیر زمان از نمایشگاه پاریس دیدن کردند از جمله پسر خدیو مصر، شاه سیام، بایِ جیبوتی، پرنسس آلکساندرای صربستان، شاه ایران (ناصرالدین شاه، در سفر سومش به فرنگستان در سال 1306)، لرد اعظم لندن، و کسانی دیگر. ایفل میگفت که برجش طاق نصرت نمایشگاه است. شب هنگام، برج با بیش از بیست هزار چراغ گازی روشن میشد. طبقهی اول یک رستوران و دو سالن کوچک داشت. ظرف پنج ماه و نیم پس از افتتاح برج در 1889، 9ر1 میلیون نفر از آن دیدن کردند، و این رکورد تا دههی 1960 میلادی که توریسم رونقی ناگهانی و جهشوار گرفت دست نخورده ماند. ایفل تجارت موفقی داشت. برای رفتن به طبقهی اول دو فرانک، برای رفتن به طبقهی دوم یک فرانک دیگر، و برای رفتن به طبقهی آخر دو فرانک دیگر باید پرداخت میشد در پایان سال 1889 میلادی عواید برج به هفتاد و پنج درصد هزینهی ساخت آن رسید.
تامس ادیسون از اولین کسانی بود که به ایفل تبریک گفت. ادیسون در دفترچهی طلایی مخصوصی که برای بازدید کنندگان گذاشته بودند نوشت که ایفل را همهی مهندسان تحسین میکنند. ژول ماسنه آهنگساز معروف فرانسوی، رئیس شهربانی پاریس که پوبل نامیده میشد، و بوفالو بیل ستارهی غرفهی امریکا، از زمره کسانی بودند که دفترچهی طلایی را امضا کردند. در نوشتهها، ایفل را نابغهی عالم میخواندند. روزنامهی فرانسوی فیگارو که در مدت برگزاری نمایشگاه دفاتری در طبقهی دوم برج دایر کرده بود به مدیحهگویی افتاد و نوشت: افتخار بر غول صنعت که پلکان به آسمان کشید.
به رغم موفقیت پروژهی برج ایفل، یکی دیگر از طرحهای بزرگ او، یعنی کانال پاناما، با دردسر همراه شد. فردینا دو لِسِت و تعدادی مهندس دیگر، از جمله ایفل، که طعم موفقیت را در احداث کانال سوئز چشیده بودند، کنسرسیومی برای حفر یک کانال در پاناما تشکیل دادند. ایفل در اواسط ساخت برج ایفل بود که در این پروژهی حفر کانال وارد شد. ایفل طرفدار ایجاد سیستمی از آببندها برای عبور کشتیها از ستون فقرات قارهی امریکا بود، اما بقیه بیشتر طرفدار عبور کشتیها در سطح دریا بودند. ایفل به هرحال درگیر پروژه شد. در دسامبر 1888 میلادی شرکت کانال پاناما ورشکسته شد و حدود یک و نیم میلیارد فرانک ضرر کرد.
فساد نیز در شرکت راه یافت. عدهای رشوه گرفتند تا به هر طریقی پروژه را ادامه دهند. این رسوایی باعث سقوط دولت فرانسه شد و ژرژ کلمانسو را بیآبرو کرد (البته او بعداً توانست نخست وزیر شود). در مارس 1893، ایفل و عدهای دیگر به فساد متهم شدند و به دو سال حبس محکوم شدند. سه ماه بعد تقاضای استیناف کردند.
ایفل که در زمان افتتاح برج، پنجاه و هفت ساله بود، فعالیتی جدید را در مقام دانشمند آغاز کرد. در طبقهی آخر برج ایفل چند آزمایشگاه بود، و آپارتمان شخصی ایفل را نیز آنجا ساخته بودند. در میان استفادههای مختلفی که میشد از برج ایفل کرد، کارهایی در نجوم، زیست شناسی، هواشناسی، آیرودینامیک، و تراکم گازها، و امور دفاعی به چشم میخورد. کار مهندس ایفل در هواشناسی و آیرودینامیک بسیار اهمیت داشته است.
نصب رصدخانه فقط برای اخترشناسان جالب نبود، بلکه اهمیت استراتژیکی هم داشت. چشم غیر مسلح از بالای برج میتوانست فاصلهای بیش از هشتاد کیلومتر را ببیند، و تلسکوپها این برد را بسی افزایش میدادند. برد دید با تلسکوپ از فراز برج ایفل، دستکم تا جنگ جهانی اول از اسرار بسیار محرمانه به شمار میرفت.
اهمیت استراتژیک برج ایفل را نه تلسکوپها بلکه آغاز عصر رادیو نشان داد. نخستین مخابرهی رادیویی از این برج که علائم آن چند کیلومتر آن سوی پاریس، در پانتئون، دریافت شد، در سال 1895 صورت گرفت. در سال 1905 آنتنی بر آن نصب شد. در سال 1907، از برج ایفل به رزمناوی فرانسوی به نام کِلِبه در نزدیکی ساحل اسکندریه پیامهای رادیویی ارسال شد. شاید اهمیت برج ایفل از لحاظ رادیویی بوده که مانع برچیدن آن شده است. در سال 1913، پس از انقضای مدت حقالامتیاز ایفل، عدهای به طور جدی به فکر برچیدن آن افتادند. سپس جنگ جهانی اول آغاز شد. در زمان جنگ، به دلایل استراتژیکی، درهای برج را به روی مردم بستند. در جنگ جهانی دوم نیز همینطور.
برج ایفل در آغاز عصر هوانوردی اهمیت خاصی یافت. در سالهای پس از افتتاح برج، ایفل آزمایشهایی برای تعیین مقاومت هوا بر روی اجسام انجام داد و جسمهایی با شکلها و اندازههای مختلف را از برج پایین انداخت. از آن بالا فقط پنج ثانیه طول میکشد تا یک شیئ به زمین برسد. اما آزمایشها نشان داد که مقاومت هر شیئ در برابر هوا با مربع سطح آن نسبت مستقیم دارد. در این آزمایشها همچنین معلوم شد که ضریبی که قبلاً در معادلههای مقاومت هوا فرض میشد به میزان پنجاه درصد اشتباه بوده است.
ایفل که از این آزمایشها نتیجه گرفته بود، در سال 1906 یک تونل باد در پای برج در شاندومار ساخت که نخستین تونل عملی باد در جهان به شمار میرود. ایفل در سال 1912، یعنی در هشتاد سالگی، آزمایشگاه آیرودینامیکی خود را به اوتوی، در حومهی پاریس، انتقال داد. چند مدل، از جمله مدلهای برادران رایت، لوییبلریو و برگه را آزمایش کرد. او اساسیترین معادلهی هوانوردی را دربارهی گسترهی وزن و بازده پرواز استخراج کرد. ایفل ثابت کرد که هوای جاری بر بال، نیروی بالابرندهای در هواپیما به وجود میآورد؛ کار او به بهبود طراحی ملخها کمک کرد. او نوشت: «آزمایشها با مدلهای کوچک شده، دادههای باارزشی در اختیار طراحان هواپیما میگذارد. این آزمایشها نه وقت زیادی میبرند و نه هزینهی زیادی دارند (برخلاف آزمایش با ماشینهایی در مقیاس حقیقی)، و خطرات پرواز آزمایشی را هم ندارند.»
نخستین هوانوردان نیز برج ایفل را علامت مفیدی یافتند. در سال 1901، بالونی برج را دور زد و جایزهی اول مسابقهای را برد. در دسامبر 1911، مسیو تریشل، خیاطی اهل لونژومو، تصمیم گرفت بدون آنکه در آزمایشگاه ایفل به آزمایش مدل بپردازد بالهایی را که ساخته بود عملاً آزمایش کند. فیلمی از این اقدام هنوز در دست است. فیلم شبیه کمدیهای مک سِنِت است که نهایتاً وحشتانگیز میشود. پس از هفتاد سال، معلوم است که خیاط بینوا اصلاً شانس پرواز نداشته است. برج ایفل «فایده»ی دیگری هم داشت که غمانگیز بود – خودکشی. تا سال 1987، 349 تا 370 نفر خود را از برج ایفل به پایین افکندند و جان سپردند.
بعدها برج ایفل در رلهی پخش رادیویی و تلویزیونی نیز مورد استفاده قرار گرفت. عصر رادیو در 1923 و عصر تلویزیون در 1935 شروع شد. با اضافه کردن یک دکل تلویزیونی در سال 1956، ارتفاع برج ایفل بیست متر دیگر هم افزایش یافت.
مهندس ایفل در 27 دسامبر 1923 در سن نود و یک سالگی درگذشت. برج او که در زمان ساخت، آنهمه مخالف داشت، برای بیشتر پاریسیها و بقیهی مردم جهان به صورت نماد شهر پاریس درآمده است. در دهههای آینده نیز این برج همچنان یادمانی از کار او خواهد بود.
بد نیست بدانیم کنت ویکتور لوستیگ کسی بود که برج ایفل را فروخت – آن هم دو بار! در حدود بهار سال 1927 بود که لوستیگ با یکی از همراهانش به نام دپر دن کالینز از پاریس دیدن کرد. لوستیگ کلاهبردار پرآوازهای بود. کالینز بیشتر بزن و دررو بود. مقالهی یکی از روزنامههای فرانسوی دربارهی مسائل ساختمانی برج ایفل، نظر لوستیگ را جلب کرد. او وکالینز موقعیتی در وزارت پست و تلگراف دست و پا کردند و پنج تاجر قراضههای آهن را به آن جا دعوت کردند. این وزارتخانه در آن هنگام مسئول برج بود. در ضیافت شاهانهای به دلالان گفتند که مسائل نگهداری اقتضا میکند و دولت فرانسه صلاح میبیند که برج را به جای این که تعمیر کند از بین ببرد. لوستیگ گفت که مسأله از لحاظ سیاسی حساس است و از دلالان قول گرفت این راز را در جایی فاش نکنند. صحبت از هفت هزار تُن آهن بود. سرانجام مزایدهای ترتیب دادند. شخصی به نام آندره پواسون که از شرکت در چنین مزایدهی آبرومندانهای بسیار خرسند بود برنده اعلام شد. از او خواستند چک تضمین شدهای را ظرف چند روز به اتاقی در هتل کاریون بیاورد. پواسون با آنکه مجبور شد برای این کار خانهاش را گرو بگذارد، با چک تضمین شدهای به موقع سرِ قرار حاضر شد. البته قرار ملاقات در اتاق هتل تا حدی او را ظنین کرده بود. لوستیگ از این ظن او هم به نفع خود استفاده کرد. گفت که مقامات دولتی پول خوبی نگرفتهاند، حال آن که رسم بر این است که به هر حال برندهی چنین مزایدهی کلانی حق کمیسیونی به مقامات بدهد. لوستیگ توضیح داد که این جور معاملهها را نمیشود در دفتر کار انجام داد. پواسون منظور او را فهمید و چند اسکناس درشت خرج کرد و به لوستیگ رشوه داد تا چک را قبول کند. عملیات تا به آخر حساب شده بود. لوستیگ و کالینز به سرعت به بانک رفتند. بانکِ بسیار معتبری بود و چنین معاملات کلانی در آن زیاد نظرها را جلب نمیکرد. بعد از نقد کردن چک، سوار قطار سریعالسیری شدند که به وین میرفت. یک ماه در وین ماندند و پول خرج کردند. لوستیگ روزنامههای فرانسوی را دائماً میخواند. دربارهی فروش برج ایفل در روزنامهها مطلبی ندید. سروصدای پواسون را خواباند و به پاریس برگشت تا بار دیگر برج ایفل را بفروشد. این بار برندهی مزایده اعتراض کرد و برج ایفل به فروش نرفت.
این داستان در کتاب مردی که برج ایفل را دو بار فروخت در دههی 1960 نقل شده است. فهرست تایمز از این کاهبرداری بزرگ در سالهای 1925، 1926، یا 1927 هیچ ذکری نکرده است. اما در مقدمهی کتاب آمده است که مؤلفش جیمز جانسن مأمور دولت بوده است. جانسن بالاخره لوستیگ را به جرم جعل اسکناس دستگیر کرد و به زندان انداخت.
در سال 1960 بار دیگر برج ایفل به فروش رفت. این بار ماجرا به یک کلاهبردار انگلیسی، یک تاجر قراضهی آهن، و یک شرکت هلندی مربوط میشد. مرد انگلیسی وانمود میکرد که برج را از قرار هر کیلو بیست سانتیم به تاجران فرانسوی میفروشد. شرکت هلندی پیشپرداختی داد. کلاهبرداری لو رفت و مرد انگلیسی به زندان افتاد، اما شرکت هلندی هیچگاه پولش را پس نگرفت.
کار بزرگی بود. در آن هنگام بلندترین ساختمان جهان بنای یادبود واشینگتن با صد و شصت و نُه متر ارتفاع بود. ساختن این بنای یادبود دشواریهای قابل توجهی داشت. ساختمان آن در 1848 شروع شده و تا 1884 طول کشیده بود. بلندترین ساختمان تا قبل از آن، منار مرکزی کلیسای جامع لینکلن بود. این منار صد و شصت متری، که در سال 1307 ساخته شده بود، در سال 1568 با طوفانی سقوط کرد. هرم عظیم خئوپس با صد و چهل و هفت متر ارتفاع، بلندترین ساختمان دوران قدیم بود. آن را در حدود سال 2600 قبل از میلاد ساخته بودند. لذا در چهار هزار و پانصد سالی که میگذشت، پیشرفت تکنولوژی، سقف ارتفاع را تنها بیست و دو متر بالاتر برده بود.
برگزار کنندگان نمایشگاه، طرحهای مختلفی را در نظر گرفتند که یکی از آنها نمایی هزار فوتی از یک گیوتین بود. اما بهترین طرح را مهندس گوستاو ایفل ارائه داد. دو مهندس زیردست ایفل، موریس کوشلن و امیل نوگیه، ابتدا برجی چدنی بر شالودههای بنّایی در نظر داشتند. آنها بعد از محاسبات مقدماتی، فکرشان را به ایفل عرضه کردند، و ایفل فکر را پسندید و با برگزارکنندگان نمایشگاه که رئیس آنها مسیو لوکروا، وزیر تجارت، بود در میان گذاشت. ایفل مقامات را متقاعد کرد که بنای یادبود سنگی بسیار ثقیل است و فولاد هم منتفی است زیرا بیش از حد سبک میشود. به نظر او سازهی فولادی در اثر باد زیاد میجنبید.
ایفل میبایست با مصالحی کار کند که خوب میشناخت. ایفل در سال 1832 زاده شد. او در مقام مهندس راه آهن به شهرت رسید. ابتدا برای شرکتهای راه آهن کار میکرد، اما بعد به کار خصوصی روی آورد. در 1867، برای سالن ماشین آلات نمایشگاه پاریس سقفی چدنی طراحی کرد که در آن زمان بزرگترین دهانه را داشت. در سال 1877 پل چدنی راه آهن را بر رودخانهی دورو، نزدیک اوپورتو، پرتغال، ساخت. این پل هنوز هم یکی از بزرگترین پلهای چدنی قوسی در جهان است. گنبد صد و ده تُنی رصدخانهی نیس را هم ایفل ساخت. این گنبد چنان هوشمندانه طرح شده بود (بر حلقهای شناور قرار داشت) که میشد حتی با دست آن را چرخاند. اسکلت چدنی داخلی مجسمهی آزادی را نیز ایفل طراحی کرد.
در سال 1884 ایفل پنجاه و یک ساله بود. هجده ماه پنجاه مهندس کار کردند تا پنج هزار و سیصد نقشه برای اجرای برج تهیه کنند. بسیاری از «توحلقی»ها (دیرکهای مورب خرپاها) را میبایست جداگانه طراحی کرد (شمار کل توحلقیها هجده هزار بود)، زیرا برخلاف اجزای پلها که استاندارد بود، در طراحی برج ایفل، تیرهای زیرخواب (تیرهای اصلی حمّال (یا تحمل کنندهی بار)) به ندرت همسان با یکدیگر بودند. هزینهی برج حدود شش و نیم میلیون فرانک برآورد شد. زمین لازم را شهرداری پاریس میداد و دولت یک و نیم میلیون فرانک در مرحلهی احداث کمک کرد. صورت حساب پنج میلیونی و هرگونه هزینهی جاری را میبایست ایفل بپردازد که قرار بود عمدتاً از عواید فروش بلیت به بازدید کنندگان تأمین شود. امتیاز بهرهبرداری از برج به مدت بیست سال، یعنی تا سال 1909، به او واگذار شد.
ایفل از اهمیت مقاومت در برابر باد کاملاً آگاه بود. برج را طوری طراحی کرد که در مقابل بادهایی با سرعت دویست و پنجاه کیلومتر در ساعت، که هیچگاه در پاریس دیده نشده بود، مقاومت کند. استحکام برج، برخلاف تصور ظاهر، در فضاهای بین تیرهای اصلی (زیرخواب) نهفته بود. در برج از سطوح وسیع استفاده نشد و درنتیجه بادهای تند نسبتاً بر آن بیاثر بودند. برج طوری طراحی شد که در شدیدترین بادها، بیش از ده سانتیمتر حرکت نکند.
ایفل برای ساختن .برج فقط دو سال وقت داشت. هر جزء حداکثر سه تُن وزن داشت تا هم خطر سوانح احتمالی کاهش یابد و هم احداث برج با جرثقیلهای سبکتر سرعت بگیرد. ابتکار دوم ایفل ، انقلابی بود. برج را میبایست از قسمتهای پیش ساخته ساخت. طبعاً قطعات چدنی را میبایست در محل اتصال داد. در قطعات میبایست سوراخهایی شکافت و آنها را به هم متصل کرد. اما همهی تیرهای زیرخواب را میبایست قبلاً، یعنی پیش از انتقال به محل، سوراخکاری کرد. فقط اتصالها را میبایست در محل انجام داد. از دویست و سی نفری که در طرح برج ایفل کار میکردند فقط صد و سی نفر در محلِ خودِ برج مشغول کار بودند؛ بقیه در خارج از محل برج، تیرهای زیرخواب را ساختند و هفت میلیون سوراخ در آنها ایجاد کردند. ساختن برج همانند چفت و بست کردن یک دستگاه عظیم مکانیکی بود.
ایفل ساخت شالودهها را در اوایل ژانویهی 1887 آغاز کرد. تصور این برج بسیاری از پاریسیها را به وحشت میانداخت. در فوریهی 1887 تعدادی از هنرمندان، از جمله الکساندر دوما و گیدوموپاسان (هر دو نویسنده) و شارل گونو (آهنگساز)، نامههایی به برگزارکنندگان نمایشگاه نوشتند و به بنای برج اعتراض کردند. اینان میگفتند که وقتی امریکای تجارتپیشه خواهان برج نیست چرا پاریس خواهانش باشد؟ سکنهی محلهی شان دومار علیه ایفل اقامهی دعوا کردند و او را مسئول هرگونه خسارت احتمالی به منازل و اراضیشان دانستند. ایفل این ریسک را هم پذیرفت و کار را ادامه داد.
ساختمان بخش آهنی کار در سی ژوئن 1887 آغاز شد. در آغاز دسامبر، کار نخستین طبقه تمام شد. هر کدام از چهار مجردی (پایه) با داربستی حمایت میشد که طراحی زیرکانهای داشت. در پایه جکهای هیدرولیکی وجود داشت که مجردیها را در محل خود قرار میدادند؛ و مجردیها با ماسهریزی در محل قرار میگرفتند. ایفل این چهار مجردی را در قیاس با موقعیتشان در حین ساختمان، اندکی مایلتر نسبت به افق نگه داشت. علتش این بود که وقتی برج به طبقهی اول برسد کارگران مقداری ماسه بریزند و مجردیها را بتوان به راحتی در محل اصلی مستقر کرد. برنامهریزی چنان حساب شده بود و قطعات پیش ساخته چنان دقیق درست شده بودند که در پنجاه متر بالای سطح زمین، هر سوراخی کاملاً سر جایش بود و اجزا را میشد به سرعت به هم متصل کرد. نخستین طبقه و سکوی آن در اول آوریل 1888 تکمیل شد. قوسهایی که ظاهراً پشتیبان طبقهی اول هستند دو ماه بعد اضافه شدند. این قوسها به رغم ظاهرشان هیچ کارکرد ساختاری ندارند. ایفل در طبقهی اول استراحتگاهی برای کارگران درست کرد تا مجبور نشوند برای غذا و کارهای دیگر دائماً بالا و پایین بروند.
در چهارده اوت برج به طبقهی دوم رسید. در این هنگام ارتفاع برج به صد متر رسیده بود. در ماه سپتامبر کار به تأخیر افتاد زیرا کارگران اعتصاب کردند. کارگران ساعتی پول میگرفتند (هر ساعت هفتاد و پنج سانتیم، هر سانتیم یک صدم فرانک است) و هرچه روز کوتاهتر میشد دستمزدشان کاهش مییافت. وانگهی پایان کار هم نزدیک بود. کارگران بیست سانتیم افزایش دستمزد در هر ساعت را مطالبه کردند. اعتصاب هشت روز طول کشید و سرانجام مصالحه شد. قرار شد دستمزد از آغاز ماه پنج سانتیم افزایش یابد و تا سه ماه بعد از آن نیز هر ماه پنج سانتیم بیشتر شود. عدهای از این مصالحه راضی نبودند اما اعتصاب دوم خیلی زود شکست خورد.
وقتی برج از طبقهی دوم هم بالاتر رفت، استفاده از چهار جرثقیل، دیگر ممکن نبود. ایفل از دو جرثقیل پشت به پشت استفاده کرد تا به کار سرعت بدهد و بار روی سازه را متعادل کند. اما باز هم سه ربع ساعت طول میکشید تا قطعهای آهنی را به ارتفاع دویست و بیست متری بکشانند. در بیست نوامبر برج به ارتفاع 186 متری رسید. حتی در همین هنگام هم برج ایفل بلندترین ساختمان جهان شده بود. یک پروفسور مکانیک پیشبینی کرده بود که بعد از ارتفاع 221 متری برج سقوط میکند. ساختمان برج در پایان مه به پایان رسید. ارتفاع برج 302 متر است و در روزهای داغ تا هجده سانتیمتر انبساط مییابد. ساختمان برج بیش از دو سال طول کشیده بود. ضمناً در روزگاری که در هر پروژهی ساختمانی چند کشته بر جای میماند در پروژهی لیفل فقط یک نفر جانش را از دست داد.
برج ایفل، غرفهی بریتانیا را که در یک کلاه فرنگی در قاعدهی مجردیها تشکیل شده بود کاملاً تحتالشعاع خود گرفت. غرفهی امریکا مخلوطی از صنایع جدید و اشیای «غرب وحشی» بود. مردم برای دیدن چراغ برقی تامس ادیسون و شنیدن صدای جادویی فونوگراف او (با گوشیهای مخصوص) سرودست میشکستند. بسیاری از مشاهیر زمان از نمایشگاه پاریس دیدن کردند از جمله پسر خدیو مصر، شاه سیام، بایِ جیبوتی، پرنسس آلکساندرای صربستان، شاه ایران (ناصرالدین شاه، در سفر سومش به فرنگستان در سال 1306)، لرد اعظم لندن، و کسانی دیگر. ایفل میگفت که برجش طاق نصرت نمایشگاه است. شب هنگام، برج با بیش از بیست هزار چراغ گازی روشن میشد. طبقهی اول یک رستوران و دو سالن کوچک داشت. ظرف پنج ماه و نیم پس از افتتاح برج در 1889، 9ر1 میلیون نفر از آن دیدن کردند، و این رکورد تا دههی 1960 میلادی که توریسم رونقی ناگهانی و جهشوار گرفت دست نخورده ماند. ایفل تجارت موفقی داشت. برای رفتن به طبقهی اول دو فرانک، برای رفتن به طبقهی دوم یک فرانک دیگر، و برای رفتن به طبقهی آخر دو فرانک دیگر باید پرداخت میشد در پایان سال 1889 میلادی عواید برج به هفتاد و پنج درصد هزینهی ساخت آن رسید.
تامس ادیسون از اولین کسانی بود که به ایفل تبریک گفت. ادیسون در دفترچهی طلایی مخصوصی که برای بازدید کنندگان گذاشته بودند نوشت که ایفل را همهی مهندسان تحسین میکنند. ژول ماسنه آهنگساز معروف فرانسوی، رئیس شهربانی پاریس که پوبل نامیده میشد، و بوفالو بیل ستارهی غرفهی امریکا، از زمره کسانی بودند که دفترچهی طلایی را امضا کردند. در نوشتهها، ایفل را نابغهی عالم میخواندند. روزنامهی فرانسوی فیگارو که در مدت برگزاری نمایشگاه دفاتری در طبقهی دوم برج دایر کرده بود به مدیحهگویی افتاد و نوشت: افتخار بر غول صنعت که پلکان به آسمان کشید.
به رغم موفقیت پروژهی برج ایفل، یکی دیگر از طرحهای بزرگ او، یعنی کانال پاناما، با دردسر همراه شد. فردینا دو لِسِت و تعدادی مهندس دیگر، از جمله ایفل، که طعم موفقیت را در احداث کانال سوئز چشیده بودند، کنسرسیومی برای حفر یک کانال در پاناما تشکیل دادند. ایفل در اواسط ساخت برج ایفل بود که در این پروژهی حفر کانال وارد شد. ایفل طرفدار ایجاد سیستمی از آببندها برای عبور کشتیها از ستون فقرات قارهی امریکا بود، اما بقیه بیشتر طرفدار عبور کشتیها در سطح دریا بودند. ایفل به هرحال درگیر پروژه شد. در دسامبر 1888 میلادی شرکت کانال پاناما ورشکسته شد و حدود یک و نیم میلیارد فرانک ضرر کرد.
فساد نیز در شرکت راه یافت. عدهای رشوه گرفتند تا به هر طریقی پروژه را ادامه دهند. این رسوایی باعث سقوط دولت فرانسه شد و ژرژ کلمانسو را بیآبرو کرد (البته او بعداً توانست نخست وزیر شود). در مارس 1893، ایفل و عدهای دیگر به فساد متهم شدند و به دو سال حبس محکوم شدند. سه ماه بعد تقاضای استیناف کردند.
ایفل که در زمان افتتاح برج، پنجاه و هفت ساله بود، فعالیتی جدید را در مقام دانشمند آغاز کرد. در طبقهی آخر برج ایفل چند آزمایشگاه بود، و آپارتمان شخصی ایفل را نیز آنجا ساخته بودند. در میان استفادههای مختلفی که میشد از برج ایفل کرد، کارهایی در نجوم، زیست شناسی، هواشناسی، آیرودینامیک، و تراکم گازها، و امور دفاعی به چشم میخورد. کار مهندس ایفل در هواشناسی و آیرودینامیک بسیار اهمیت داشته است.
نصب رصدخانه فقط برای اخترشناسان جالب نبود، بلکه اهمیت استراتژیکی هم داشت. چشم غیر مسلح از بالای برج میتوانست فاصلهای بیش از هشتاد کیلومتر را ببیند، و تلسکوپها این برد را بسی افزایش میدادند. برد دید با تلسکوپ از فراز برج ایفل، دستکم تا جنگ جهانی اول از اسرار بسیار محرمانه به شمار میرفت.
اهمیت استراتژیک برج ایفل را نه تلسکوپها بلکه آغاز عصر رادیو نشان داد. نخستین مخابرهی رادیویی از این برج که علائم آن چند کیلومتر آن سوی پاریس، در پانتئون، دریافت شد، در سال 1895 صورت گرفت. در سال 1905 آنتنی بر آن نصب شد. در سال 1907، از برج ایفل به رزمناوی فرانسوی به نام کِلِبه در نزدیکی ساحل اسکندریه پیامهای رادیویی ارسال شد. شاید اهمیت برج ایفل از لحاظ رادیویی بوده که مانع برچیدن آن شده است. در سال 1913، پس از انقضای مدت حقالامتیاز ایفل، عدهای به طور جدی به فکر برچیدن آن افتادند. سپس جنگ جهانی اول آغاز شد. در زمان جنگ، به دلایل استراتژیکی، درهای برج را به روی مردم بستند. در جنگ جهانی دوم نیز همینطور.
برج ایفل در آغاز عصر هوانوردی اهمیت خاصی یافت. در سالهای پس از افتتاح برج، ایفل آزمایشهایی برای تعیین مقاومت هوا بر روی اجسام انجام داد و جسمهایی با شکلها و اندازههای مختلف را از برج پایین انداخت. از آن بالا فقط پنج ثانیه طول میکشد تا یک شیئ به زمین برسد. اما آزمایشها نشان داد که مقاومت هر شیئ در برابر هوا با مربع سطح آن نسبت مستقیم دارد. در این آزمایشها همچنین معلوم شد که ضریبی که قبلاً در معادلههای مقاومت هوا فرض میشد به میزان پنجاه درصد اشتباه بوده است.
ایفل که از این آزمایشها نتیجه گرفته بود، در سال 1906 یک تونل باد در پای برج در شاندومار ساخت که نخستین تونل عملی باد در جهان به شمار میرود. ایفل در سال 1912، یعنی در هشتاد سالگی، آزمایشگاه آیرودینامیکی خود را به اوتوی، در حومهی پاریس، انتقال داد. چند مدل، از جمله مدلهای برادران رایت، لوییبلریو و برگه را آزمایش کرد. او اساسیترین معادلهی هوانوردی را دربارهی گسترهی وزن و بازده پرواز استخراج کرد. ایفل ثابت کرد که هوای جاری بر بال، نیروی بالابرندهای در هواپیما به وجود میآورد؛ کار او به بهبود طراحی ملخها کمک کرد. او نوشت: «آزمایشها با مدلهای کوچک شده، دادههای باارزشی در اختیار طراحان هواپیما میگذارد. این آزمایشها نه وقت زیادی میبرند و نه هزینهی زیادی دارند (برخلاف آزمایش با ماشینهایی در مقیاس حقیقی)، و خطرات پرواز آزمایشی را هم ندارند.»
نخستین هوانوردان نیز برج ایفل را علامت مفیدی یافتند. در سال 1901، بالونی برج را دور زد و جایزهی اول مسابقهای را برد. در دسامبر 1911، مسیو تریشل، خیاطی اهل لونژومو، تصمیم گرفت بدون آنکه در آزمایشگاه ایفل به آزمایش مدل بپردازد بالهایی را که ساخته بود عملاً آزمایش کند. فیلمی از این اقدام هنوز در دست است. فیلم شبیه کمدیهای مک سِنِت است که نهایتاً وحشتانگیز میشود. پس از هفتاد سال، معلوم است که خیاط بینوا اصلاً شانس پرواز نداشته است. برج ایفل «فایده»ی دیگری هم داشت که غمانگیز بود – خودکشی. تا سال 1987، 349 تا 370 نفر خود را از برج ایفل به پایین افکندند و جان سپردند.
بعدها برج ایفل در رلهی پخش رادیویی و تلویزیونی نیز مورد استفاده قرار گرفت. عصر رادیو در 1923 و عصر تلویزیون در 1935 شروع شد. با اضافه کردن یک دکل تلویزیونی در سال 1956، ارتفاع برج ایفل بیست متر دیگر هم افزایش یافت.
مهندس ایفل در 27 دسامبر 1923 در سن نود و یک سالگی درگذشت. برج او که در زمان ساخت، آنهمه مخالف داشت، برای بیشتر پاریسیها و بقیهی مردم جهان به صورت نماد شهر پاریس درآمده است. در دهههای آینده نیز این برج همچنان یادمانی از کار او خواهد بود.
این داستان در کتاب مردی که برج ایفل را دو بار فروخت در دههی 1960 نقل شده است. فهرست تایمز از این کاهبرداری بزرگ در سالهای 1925، 1926، یا 1927 هیچ ذکری نکرده است. اما در مقدمهی کتاب آمده است که مؤلفش جیمز جانسن مأمور دولت بوده است. جانسن بالاخره لوستیگ را به جرم جعل اسکناس دستگیر کرد و به زندان انداخت.
در سال 1960 بار دیگر برج ایفل به فروش رفت. این بار ماجرا به یک کلاهبردار انگلیسی، یک تاجر قراضهی آهن، و یک شرکت هلندی مربوط میشد. مرد انگلیسی وانمود میکرد که برج را از قرار هر کیلو بیست سانتیم به تاجران فرانسوی میفروشد. شرکت هلندی پیشپرداختی داد. کلاهبرداری لو رفت و مرد انگلیسی به زندان افتاد، اما شرکت هلندی هیچگاه پولش را پس نگرفت.