نویسنده: آیت الله سید علی حسینی میلانی
کتابی به دستم رسید که نویسنده اش مدعی شده آنچه در این کتاب آورده، سیره ی واقعی امیرمؤمنان علی علیه السلام است!
عنوان این کتاب چنین است:
المرتضی: سیرة امیرالمؤمنین سیّدنا أبی الحسن علی بن أبی طالب رضی الله عنه و کرم الله وجهه
نام نویسنده ی آن «ابوالحسن علی الحسنی الندوی»
و ناشر آن «دارالقلم للطباعة و النشر و التوزیع» در دمشق است.
اکنون سلسله مقالات پیش روی شما به بررسی و نقد این کتاب پرداخته است.
هدف ما در این بررسی و نقد روشن ساختن حقایقی است که نویسنده آنها را انکار کرده و یا از آن ها غفلت ورزیده است.
ما در این سلسله مقالات بر آن بودیم شیوه های پیچیده ای را که نویسنده به پیروی از پیشوایان گذشته خود و استحکام بخشیدن به بنیان نهاده شده از سوی پیشینیان خود - به شیوه ی مخلوط کردن سم در عسل- دنبال کرده، روشن سازیم که هدایت در گفتار و کردار از آنِ خدای سبحان است.
***
نویسنده به گونه ای به حادثه غدیر پرداخته که ای کاش اصلاً به بحث پیرامون این ماجرا نمی پرداخت.
او با طرح عنوان «حجة الوداع و خطبه غدیر خم»، به چیزی از آن ماجرا اشاره نکرده، جز آن که می گوید:
«هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله به غدیر خم رسید، خطبه ای ایراد کرد و از فضیلت علی علیه السلام سخن گفت و فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولا، اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه؛
هر کس که من مولای او هستم، علی مولای اوست. خداوندا! دوست دار هر کسی که او را دوست بدارد و دشمن دار هر که او با او دشمنی ورزد.»
نویسنده در ادامه درباره حدیث «من کنت مولاه» می افزاید:
«انگیزه پیامبر صلی الله علیه و آله در بیان این سخن آن بوده است که گروهی از کسانی که با علی علیه السلام در یمن بوده اند، به سبب رفتار عادلانه او که در نظر آن ها ستم، بخل و سخت گیری آمده بود؛ از علی علیه السلام شکایت و به سرزنش او پرداختند و سخنانی را درباره او بر زبان رانده بودند؛ درحالی که در این مسأله، حق با علی علیه السلام بوده است.
نقدی بر سخن نگارنده
درباره این دیدگاه می گوییم:این سخنان، دقیقاً سخنانی است که ناصبی ها و دشمنان اهل بیت علیهم السلام در این باره می گویند!!
البته نویسنده، لطف کرده!! و گفته است: «در این مسأله، حق با علی علیه السلام بوده است» تا به خواننده القا کند که او از دشمنان امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام نیست!!
به هر حال، باید دانست مخالفان امیر مؤمنان علی علیه السلام و منکران فضایل و مناقب آشکار آن حضرت، به هنگام رویارویی با این فضایل در کتاب های معتبر اهل سنّت، دچار آشفتگی و پریشانی شده اند؛ مناقبی که هم بر برتری آن حضرت دلالت دارد و هم ثابت کننده مقام خلافت برای آن بزرگوار بلافاصله پس از رحلت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است.
حدیث غدیر و آشفتگی برخی علمای اهل سنّت
درخصوص حدیث غدیر، برخی از علمای اهل سنّت به سند حدیث ایراد گرفته اند.برخی سند را درست دانسته اند، اما در دلالت آن خدشه وارد کرده اند.
گروه سوم اقدامات مذکور را بی فایده می بینند و اصولاً منکر حضور امیرمؤمنان علی علیه السلام با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در حجة الوداع شده اند.
دسته چهارم این حدیث را متواتر و دلالت آن را روشن و حضور علی علیه السلام در غدیر را غیر قابل انکار یافته اند، امّا مدعی شده اند که این حدیث در یک مناسبت معیّن و قضیه خاص برای دفاع از حضرت علی علیه السلام، وارد شده است.
این گروه، خود در تعیین آن قضیه و مناسبت، دچار سردرگمی و اختلاف شده اند:
دسته ای گفته اند: عدهّ ای به برخی از کارهای علی علیه السلام اعتراض کرده بودند... .
دسته دیگر گفته اند: میان علی علیه السلام و اسامة بن زید، مشاجره ای رخ داده بود...
دسته ی دیگری نیز مدّعی شده اند: این مشاجره میان علی علیه السلام و زید بن حارثه، رخ داده است؛ بر پایه ی این ادّعا باید گفت: این حدیث مدت ها پیش از حجة الوداع، وارد شده است... .
خوانندگان با انصاف نگاه کنند که دشمنانِ حقیقت، چگونه هر چند با طرح ادّعاهای محال، کوشیده اند تا فضیلت امیر مؤمنان علی علیه السلام را انکار کنند.
ماجرای غدیر و سیره ابن هشام
نویسنده که مدّعی نقل مطالب خویش از «کتاب های موثق و مورد اعتماد» بوده!! و خواسته با حسن نیّت، سیره ی شخصیّتی مظلوم را به رشته تحریر درآورد؛ باید کوششی، اگرچه اندک، در دو محور به خرج می داد که واقعیّت این رخ داد را دریابد و یا این که سکوت کرده و چنین ادعا نکند که «انگیزه ی پیامبر در بیان این سخن آن بوده است که...».و یا دست کم این رخ داد را از کتاب ابن هشام روایت می کرد. همان طوری که نویسنده در بسیاری از موارد، به نقل از این کتاب پرداخته است.
در سیره ابن هشام این گونه آمده است:
ابن اسحاق می گوید: یحیی بن عبدالله بن عبدالرحمان بن ابی عمرة، از یزید بن طلحة بن یزید بن رکانة چنین روایت کرد:
علی علیه السلام، از یمن رهسپار دیدار پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در مکه بود؛ او برای آن که سفر خویش را با شتاب بیشتری ادامه دهد، کسی از یاران خود را به جانشینی خویش سرپرست سربازانش ساخت.
آن مرد، در غیاب علی علیه السلام، به هر یک از سربازان یک دست لباس از لباس های همراه لشکر پوشاند. هنگامی که لشکر نزدیک شد، علی علیه السلام برای دیدار آن ها خارج شد و آنان را در حالی که آن لباس ها را به تن داشتند، مشاهده کرد.
در این هنگام به کسی که او را به جانشینی خود در لشکر گمارده بود گفت: وای بر تو! این چه اوضاعی است؟!
پاسخ داد: لباس ها را بر تن آنان پوشاندم تا هنگامی که به شهر می رسند، آراسته و زیبا باشند.
علی علیه السلام گفت: وای بر تو! پیش از آن که به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله برسید، لباس ها را از تن لشکر، برگیر.
راوی گوید: او نیز لباس ها را از لشکریان باز پس گرفت و آن را به جای خود بازگردانید و به دلیل این رفتار علی علیه السلام، آنان به شکایت پرداختند.
ابن اسحاق گوید: عبدالله بن عبدالرحمان بن معمر بن حزم، از سلیمان بن محمد بن کعب بن عجره، از عمه خود زینب بنت کعب، که همسر ابوسعید خدری بوده، از ابوسعید خدری برای من این گونه روایت کرد:
گروهی از مردم از علی علیه السلام به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شکایت کردند.
پیامبر در میان ما، برخاست و خطبه ای ایراد کرد و من شنیدم که فرمود:
لاتشکوا علیّاً، فو الله إنّه لأخشن فی ذات الله، أو فی سبیل الله؛
از علی شکایت نکنید، چرا که به خدا سوگند، او در باره خدا- یا آن که فرمود: در راه خدا- سخت گیرترین فرد است.(1)
حقیقت ماجرای غدیر
آن چه به نقل از سیره ابن هشام؛ از مهم ترین منابع نویسنده از نظر گذشت، آن چیزی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره مناسبتی که نویسنده به آن اشاره کرده؛ فرموده است و در این ماجرا سخنی از حدیث غدیر«من کنت مولاه...» به میان نیامده است.علاوه بر این، هیچ ارتباطی میان حدیث غدیر و ماجرایی که آن جماعت ذکر کرده اند، وجود ندارد؛ چراکه حدیث غدیر، به فرمان خداوند به پیامبر با نزول آیه شریفه بوده است، آن جا که فرمود:
(یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ )؛(2)
ای پیامبر! آن چه را از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، به مردم برسان؛ و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده ای! خداوند تو را از (خطرات) مردم نگاه می دارد.
این آیه در زمانی نازل شد که پیامبر از مِنی خارج شده و رهسپار مدینه بود.
ابن ابی حاتم، ابن مردویه و ابن عساکر، از ابوسعید خدری چنین روایت می کنند: «آیه (یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ) در غدیر خم و درباره علی بن ابی طالب علیهما السلام، نازل شده است.(3)
از این رو خود اهل سنت از عبدالله بن مسعود چنین روایت می کنند که او می گوید:
ما در عصر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، این گونه تلاوت می کردیم:
(یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ (أنّ علیاً مولی المؤمنین) وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ)؛(4)
(ای پیامبر! آن چه را از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است (که علی مولای مؤمنان است)، به مردم برسان؛ و اگر انجام ندهی، رسالت او را انجام نداده ای! خداوند تو را از (خطرات) مردم، نگاه می دارد.
برای آگاهی از جزئیات بیشتر حدیث غدیر به کتاب های مفصّل در این رابطه مراجعه شود.(5)
نکته دیگر آن که، با فرض پذیرش این ادّعا که صدور حدیث غدیر از پیامبر، به سبب قضیه ای از قضایای مورد ادّعای جماعت مذکور باشد، باید توجّه داشته باشیم که در این حدیث آمده است: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
ألست أولی بکم من أنفسکم؟
آیا من از خودتان به شما سزاوارتر نیستم؟
پاسخ دادند: آری.
پیامبر فرمود:
فمن کنت مولاه فعلیّ، اللهمّ وال من والاه وعاد من عاداه؛
پس هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست. خداوندا! هر کس او را دوست بدارد، دوستش بدار و هر کس با او دشمنی ورزد، با او دشمن باش.
چندی از محققان اهل سنّت هم چون قاضی عبدالجبّار معتزلی، در مقام پاسخ به استدلال به حدیث غدیر، تصریح کرده اند که حتی اگر این روایت به سبب آن قضایا صادر شده باشد، هیچ مانعی برای اخذ ظاهر آن و آن چه که الفاظ حدیث اقتضا دارد، وجود ندارد.
بنابراین، باید درباره دلالت و ظاهر حدیث بدون در نظر گرفتن سببی که وجود آن مانند عدمش هست، سخن گفت.
آری، چگونه نمی توان ظاهر و آن چه را که الفاظ حدیث اقتضا می کند، اخذ کرد حال آن که بزرگان صحابه به سبب و قضیه مورد ادّعا، اعتنایی نداشته اند و از حدیث، ظاهر آن را دریافته اند. چنان که ابوبکر و عمر به علی علیه السلام گفتند:
بخ بخ...؛
«مبارک است مبارک است...».(6)
حسّان بن ثابت نیز قصیده مشهور خود را در بیان معنای مورد ادّعای ما به نظم درآورد.(7)
و کسانی نیز از این معنا به چشم آمدند و عذابی را که برای کافران بود و هیچ فردی نمی توانست آن را دفع کند، درخواست کردند، چنان که خدای سبحان می فرماید:
( سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ *لِلْکَافِرینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ؛(8)
تقاضا کننده ای تقاضای عذابی کرد که واقع شد! این عذاب برای کافران است، و هیچ کس نمی تواند آن را دفع کند.(9)
بی شک اگر سخن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در مناسبتی خاص و به دلیلی معیّن و تنها خطاب به شخص یا اشخاص خاصی بود، صحابه چنین واکنشی به آن نشان نمی دادند.
شرح بیشتر این مسأله در این مقاله نمی گنجد، از این رو به همین اندازه بسنده می کنیم.
پینوشتها:
1- سیره ابن هشام: 603/2.
2- سوره مائده: آیه 67.
3- الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور: 298/2.
4- همان.
5- رک: نفحات الازهار فی خلاصه عبقات الانوار: ج 6 تا 9.
6- شیخ صدوق، الامالی: 50، الموطأ: 992/2 ، حدیث 24، شواهد التنزیل: 201/1، حدیث 210.
7- الفصول المختارة: 290، المناقب للخوارزمی: 136.
8- سوره معارج: آیه های 1- 3.
9- نظم درر السمطین: 93، شواهد التنزیل: 381/2.
/م