دیدگاه اهل سنت پیرامون آیه ی اکمال دین (1)

این آیه بر طبق احادیث، در روز عید غدیر خم نازل شده است. البته بسیاری از بزرگان و حافظان حدیث اهل سنّت نیز به نقل این واقعه پرداخته اند که در این جا شماری از آنان را نام می بریم:
يکشنبه، 12 آبان 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دیدگاه اهل سنت پیرامون آیه ی اکمال دین (1)
دیدگاه اهل سنت پیرامون آیه ی اکمال دین(1

 

نویسنده: آیت الله سید علی حسینی میلانی




 


خداوند در آیات آغازین سوره مائده می فرماید:
«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً»؛ (1)
امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و از این اسلام به عنوان آیین شما راضی شدم.

آیه اکمال دین و راویان اهل سنّت

این آیه بر طبق احادیث، در روز عید غدیر خم نازل شده است. البته بسیاری از بزرگان و حافظان حدیث اهل سنّت نیز به نقل این واقعه پرداخته اند که در این جا شماری از آنان را نام می بریم:
1. ابوجعفر محمّد بن جریر طبری، (متوفای، 310 هـ.ق)
2. ابوحسن علیّ بن عمر دارقطنی (درگذشته: 385 هـ.ق).
3. ابوحفص بن شاهین، (درگذشته: 385 هـ.ق).
4. ابوعبدالله حاکم نیشابوری، (درگذشته: 405 هـ.ق).
5. ابوبکر ابن مردویه اصفهانی، (متوفای، 410 هـ.ق).
6. ابونعیم اصفهانی،‌(متوفای: 430 هـ.ق).
7. ابوبکر احمد بن حسین بیهقی، (متوفای: 458 هـ.ق).
8. ابوبکر خطیب بغدادی، (متوفای: 463 هـ.ق).
9. ابوالحسین ابن نقور، (درگذشته: 470 هـ.ق).
10. ابوسعید سجستانی، (درگذشته: 477 هـ.ق).
11. ابوالحسن ابوالمغازلی واسطی، (درگذشته: 483 هـ.ق).
12. ابوالقاسم حاکم حسکانی.
13. حسن بن احمد حدّاد اصفهانی، (متوفای: 515 هـ.ق).
14. ابوبکر ابن مزرفی، (متوفای: 527 هـ.ق).
15. ابوالحسن ابن قبیس، (متوفای: 530 هـ.ق).
16. ابوالقاسم ابن سمرقندی، (متوفای: 536 هـ.ق).
17. ابوالفتح نطنزی، درگذشته: حدود سال 550 هـ.ق.
18. ابومنصور شهردار بن شیرویه دیلمی، (درگذشته: 558 هـ.ق).
19. موفّق بن احمد مکّی خوارزمی، (درگذشته: 568 هـ.ق).
20. ابوالقاسم بن عساکر دمشقی، (درگذشته: 571 هـ.ق).
21. ابوحامد سعدالدین صالحانی.
22. ابوالمظّفر سبط ابن جوزی، (متوفای: 654 هـ.ق).
23. عبدالرّزاق رسعنی، (متوفای: 661 هـ.ق).
24. شیخ الإسلام حموینی جوینی، (متوفای: 722 هـ.ق).
25. عمادالدین ابن کثیر دمشقی، (درگذشته: 774 هـ.ق).
26. جلال الدین سیوطی، (درگذشته: 911 هـ.ق).
اینان از نامداران و حافظان بزرگ اهل سنّت در قرون مختلف هستند. این عالمان سنّی ماجرای مزبور را در کتاب های خود با ذکر سند، روایت کرده اند... ما در این جا به برخی از این سندها اشاره می کنیم و صحّت آن ها را تبیین می نماییم:

1. روایت ابونعیم اصفهانی

ابونعیم اصفهانی این گونه روایت می کند:
محمد بن احمد بن علی بن مخلد، از محمّد بن عثمان بن ابی شیبه، از یحیی حمانی، از قیس بن ربیع، از ابی هارون عبدی، نقل می کند که ابوسعید خدری می گوید:
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در غدیرخم مردم را به سوی علی(علیه السلام) دعوت کرد و دستور داد تا خارهای زیر درختان را جمع کنند. این جریان در روز پنجشنبه بود. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) علی(علیه السلام) را فراخواند و دو دستش را گرفت و بالا برد تا این که مردم سفیدی زیر بغل رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را دیدند. هنوز مردم پراکنده نشده بودند که این آیه نازل شد:
«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً»(2)؛
امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و از این اسلام به عنوان آیین شما راضی شدم.
سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
الله أکبر علی إکمال الدین و إتمام النعمة و رضا الربّ برسالتی و بالولایة لعلی من بعدی؛
خداوند بزرگ تر است، همان خدایی که دین خود را کامل و نعمت خود را بر ما تمام کرد و از رسالت من و ولایت علی پس از من، راضی و خشنود گشت.
آن گاه فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهمّ وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله؛
هر کس من مولای او هستم، علی نیز مولای اوست. خداوندا! هر کس که او را دوست بدارد، دوست بدار و هر کس که او را دشمن بدارد، دشمن بدار، یاری کننده او را یاری کن و کسی را که از یاری اش دست بکشد، یاری مکن.
در این هنگام حسّان بن ثابت به پیامبر عرض کرد: ای رسول خدا! اجازه بده چند بیت در مدح علی(علیه السلام) بگویم تا شما آن ها را بشنوی.
حضرت فرمود: بگو که خداوند به آن برکت دهد.
حسّان برخاست و پس از اشاره به گواهی رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ولایت حضرت علی(علیه السلام) این گونه سرود:

ینادیهم یوم الغدیر نبیّهم *** بخمّ و أسمع بالغدیر المنادیا
یقول: فمن مولاکم وولیّکم*** فقالوا و لم یبدوا هناک التعادیا
إلهک مولانا و أنت ولیّنا*** و لن تجدن منّا لک الیوم عاصیا
فقال له: قم یا علیّ فإنّنی*** رضیتک من بعدی إماماً و هادیا
هناک دعا اللهمّ والِ ولیّه*** و کن للذی عادی علیّاً معادیا(3)

پیامبر آن ها در روز غدیرخم به آن ها ندا داد و تو به سخن او گوش فرا بده.
فرمود: مولای شما و صاحب اختیار شما کیست؟ و آن ها بدون دشمنی پاسخ گفتند: خدای تو مولای ماست و تو صاحب اختیار ما هستی و ما از اطاعت تو سرپیچی نخواهیم کرد.
سپس به علی(علیه السلام) فرمود: بایست که من بر امامت و هدایت تو پس از خود راضی شده ام.
و در این هنگام دعا نمود: خداوندا! دوست دارِ او را دوست، و دشمنش را دشمن دار.

بررسی سند روایت

1. محمد بن احمد

محمد بن احمد بن علی بن مخلّد مشهور به ابن محرم (در گذشته سال 357 هـ.ق) از شاگردان برجسته ابن جریر طبری و همراهان او بوده است.
دارقطنی درباره او می گوید: در وی اشکالی نیست. (4)
ابوبکر برقانی نیز همین دیدگاه را دارد. (5)
ذهبی نیز وی را با امام، مُفتی (دارای منصب فتوی) و صاحب عمر طولانی توصیف نموده است.(6)
البته برخی بر او خرده گرفته اند که در نوشته هایش روایات غیرقابل قبول وجود دارد.
شاید منظور آنان از روایات غیر قابل قبول، همین روایت بالا و دیگر روایاتی است که در بیان فضایل حضرت علی(علیه السلام) بیان شده است.

2. یحیی حمانی

یحیی حمانی، یکی دیگر از رجال این حدیث است. او از رجال مورد اعتماد مسلم در کتاب صحیح اوست. هم چنین از مشایخ و اساتید ابی حاتم، مطیّن و دیگر بزرگان علمای اهل سنّت بوده است.
شماری از علما، سخن یحیی بن معین درباره یحیی حمانی را نقل کرده اند که گفته: او بسیار راستگو و مورد اعتماد است.
هم چنین گروهی از بزرگان جرح و تعدیل او را ثقه و مورد اعتماد دانسته اند و گفته اند: کسانی که درباره وی خدشه وارد می کنند، به دلیل حسادتی است که به او دارند... .
هم چنین گفته اند: وی عثمان را دوست نمی داشت و می گفت: معاویه بر کیش اسلام نبود. (7)

3. قیس بن ربیع

راوی دیگر این حدیث، قیس بن ربیع است. او نیز از نگاه ابوداوود، ترمذی و ابن ماجه از راویان معتبر بوده و در کتاب سنن خویش از وی روایت نقل کرده اند.
ابن حجر عسقلانی درباره او می نویسد: قیس بسیار راستگو است. در دوران کهنسالی، اختلال حواس یافت... .(8)

4. ابوهارون عبدی

ابوهارون عبدی نیز همان عمارة بن جوین و از تابعان مشهور و نام آشناست. بخاری در کتاب «خلق افعال العباد» از وی روایت نقل کرده است. ترمذی و ابن ماجه نیز از وی روایت نقل کرده اند. او از اساتید ثوری، حمّادین و دیگر بزرگان حدیث شناس اهل سنّت بوده است... البته برخی به دلیل شیعه بودنش بر وی خرده گرفته اند.
ابن عبدالبرّ درباره او می گوید: وی تشیع داشت. اهل بصره اگر ببینند کسی در میان آن ها اظهار تشیع می کند، درباره او زیاده روی می کنند؛ زیرا آنان عثمانی هستند.
ابن حجر عسقلانی پس از نقل این سخن، می نویسد:
چگونه آنان او را دروغگو ندانند، در حالی که طبق آن چه ابن عدی در الکامل خود نقل کرده، حسن بن سفیان از عبدالعزیز بن سلام، از علیّ بن مهران، از بهز بن اسد نقل می کند که نزد ابوهارون عبدی رفتم و گفتم: آن چه از ابوسعید شنیده ای برای من بگو.
او نیز کتابی از کتاب هایش را آورد که در آن آمده بود: ابوسعید برای ما نقل کرد: عثمان وارد قبر شد در حالی که به خدا کافر بود.
بهز بن اسد می گوید: گفتم تو این را تأیید می کنی؟
پاسخ داد: همین که می بینی!
بهز بن اسد می گوید: کتابش را به او دادم و برخاستم و از نزد او رفتم. (9)
به همین دلیل است که ابن حجر در تقریب التهذیب می گوید: وی شیعی است، از او روی گردانیده شده و برخی نیز وی را تکذیب کرده اند. (10)
اما واقعیّت این است که حافظان حدیث از وی روی نگردانیده اند. زیرا روایات او در یکی از کتاب های بخاری و نیز در دو کتاب از صحاح شش گانه ذکر شده است.
هم چنین مشخص است که دلیل وارد کردن اتهام دروغگویی به وی چیست؟
دلیلش همان تشیع اوست.
اما می دانیم هم چنان که در کتاب های اهل سنّت ثابت شده، شیعه بودن، موجب خدشه دار شدن شخصیت راوی و ساقط شدن وی از درجه اعتبار نمی شود.

2. روایت خطیب بغدادی

این روایت را خطیب بغدادی این گونه نقل می کند:
عبدالله بن علیّ بن محمّد بن بشران، (11) از علیّ بن عمر حافظ، از ابونصر حبشون بن موسی بن ایّوب خلّال، روایت می کند که علیّ بن سعید رملی، از ضمرة بن ربیعه قرشی، از ابو شوذب، از مطر ورّاق، از شهر بن حوشب نقل می کند که ابوهریره می گوید:
هر کس روز هجدهم ذی حجه را روزه بگیرد، خداوند پاداش روزه شصت ماه را برایش می نویسد. این روز، همان روز غدیرخم است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دست علی بن ابی طالب(علیهما السلام) را گرفت و فرمود:
ألست ولیّ المؤمنین؟!
آیا من ولیّ مؤمنان نیستم؟!
پاسخ دادند: چرا همین طور است، ای رسول خدا!
فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه؛
هر که من مولای او هستم، علی مولای اوست.
سپس عمر بن خطّاب گفت: تبریک می گویم، ای فرزند ابوطالب! مولای من و مولای همه مسلمانان شدی.
آن گاه خداوند این گونه نازل کرد:
«اَلیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ».(12)
و هر کس روز بیست و هفتم رجب را نیز روزه بگیرد، پاداش روزه شصت ماه برایش نوشته می شود. آن روز، اولین روز نزول جبرئیل بر حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و اعلام رسول شدن آن حضرت است.
این روایت از طریق حبشون مشهور است و گفته می شد که فقط وی این روایت را نقل کرده است.
لکن احمد بن عبدالله بن نیری نیز پس از وی، این روایت را از علی بن سعید نقل می کند.
خطیب بغدادی در ادامه به ذکر سند این نقل به صورت تفصیلی می پردازد و می گوید:
ازهری، از محمّد بن عبدالله برادرزاده میمی نقل می کند که احمد بن عبدالله بن عبّاس بن سالم بن مهران، مشهور به ابن نیری برایش این گونه روایت را املا کرده:
علیّ بن سعید شامی، از ضمرة بن ربیعه، از ابن شوذب، از مطر، از شهر بن حوشب نقل می کند که ابوهریره می گوید:
هر کس روز هجدهم ذی حجه را روزه بگیرد... (آن گاه حدیث بالا، یا مشابه آن را نقل کرد). (13)

بررسی سند

این روایت از دو طریق نقل شده است:

طریق اول:

1. ابن بشران

خطیب بغدادی در معرفی ابن بشران، (متوفای: سال 415 هـ.ق) می نویسد:
علیّ بن محمّد بن عبدالله بن بشران بن محمّد بن بشر بن مهران بن عبدالله. ابوالحسین اُموی است، او در جرح و تعدیل صاحب نظر بود... .
ما روایاتی را از او نقل کرده ایم. او فردی دقیق، صدوق و مورد اعتماد بود. خوش اخلاق، به طور کامل جوانمرد و متدین بود... او به سال 415 هجری وفات یافت... .(14)
ذهبی نیز وی را این گونه توصیف می کند:
شیخ، عالم، مُسند، صاحب نظر در جرح و تعدیل ابوحسین علی بن محمد... او روایات صحیح فراوانی را به درستی و با راست منشی نقل کرده است. وی بسیار عادل و شخصی باوقار بود... .(15)

2.علی بن عمر حافظ

علی بن عمر حافظ نیز همان دارقطنی (متوفای سال 385 هـ.ق) است.
خطیب بغدادی درباره دارقطنی می گوید:
او یگانه دوران خود، آقا و سرور پیشوای زمانه اش بود که در زمینه حدیث شناسی و شناخت روایات غیر معتبر و نیز در رجال شناسی سرآمد بود. او در این راه، صادق، امانت دار، عادل و اهل فقاهت بود؛ به گونه ای که مذهب و باورش راستین بود و شهادتش پذیرفته... از قاضی ابوطیب طبری شنیدم که می گفت: دارقطنی در زمینه حدیث، امیرمؤمنان است... .(16)
ابن جوزی می گوید: علاوه بر دانش حدیث، او در زمینه علم قراءات قرآنی، نحو، فقه و شعر عالم بود و در کنار آن ها فردی عادل و دارای باورهای صحیح و اهل طاعت بود. (17)
ذهبی نیز درباره دارقطنی می نویسد:
دارقطنی، امام، حافظ حدیث، عالم به علم تجوید، شیخ الاسلام و پرچم فرزانگان بود... از دریاهای دانش و پیشوایان بود که حفظ حدیث و رجال شناسی و شناخت سبب ضعف حدیث به او ختم شد... .(18)

3. ابونصر حبشون

راوی دیگر ابونصر حبشون است که شرح حال وی به همراه بقیه راویان این حدیث در‌ آینده هنگام بحث با ابن کثیر، خواهد آمد.

طریق دوم:

1.ازهری

ازهری، همان ابوالقاسم عبیدالله بن احمد بغدادی (متوفای سال 435 هـ.ق) است که خطیب بغدادی وی را این گونه توصیف می کند:
او جمع آورنده احادیث و مرجع برای رجوع طالبان احادیث بود که صداقت، پایداری و همیشه تلاوت کردن قرآن نیز از ویژگی های این عالم بود. ما از وی روایات و تألیفات بزرگی را شنیده ایم. او بیش از هشتاد سال عمر کرد و در ماه صفر سال 435 هجری وفات یافت. (19)

2. محمد بن عبدالله

محمد بن عبدالله، برادرزاده میمی دقّاق درگذشته 390 هـ.ق، وی نیز از راویان طریق دوم است.
خطیب بغدادی درباره او می نویسد:
او فرد مورد اعتماد و امین، دیندار و فاضل بود. (20)
ذهبی درباره او می نویسد: شیخ، صدوق، مُسند ... و یکی از راویان مورد اعتماد بود... .(21)

3. احمد بن عبدالله

احمد بن عبدالله، معروف به ابن نیری که یکی دیگر از رجال این حدیث است، وی در سال 320 هجری وفات یافته است. خطیب بغدادی او را مورد اعتماد (22) و ابن کثیر او را صدوق (23) می دانند.

4. علی بن سعید شامی

علی بن سعید شامی و دیگر رجال این سند را در ادامه معرفی خواهیم کرد.

نکته قابل توجه

شایان ذکر است خطیب بغدادی درباره سند این روایت سخنی نگفته است. اما سیاق عبارات وی و خدشه وارد نکردن به سند این حدیث از سوی او، و حتی ذکر دو طریق تا علی بن سعید، نشان از اعتقاد وی به صحّت این روایت و تأکیدش بر این مسأله دارد.
خطیب بغدادی فردی است که ذهبی درباره شخصیت وی می نویسد:
خطیب، پیشوای بی همتا، علّامه دارای مقام فتوی، حافظ و ناقد حدیث، محّدث دوران و خاتمه حافظان... وی آثار بسیاری دارد و در این زمینه پیشگام بود. از دیگر دانشمندان برتر بود. او به گردآوری و تصنیف، تصحیح و تضعیف، جرح و تعدیل و نگاشتن تاریخ و نیز شرح و توضیح احادیث مبادرت ورزید و حافظ ترین فرد زمان خود شد... .
ذهبی در ادامه به نقل سخنان پیشوایان آنان در ستایش، توصیف و تجلیل از خطیب بغدادی می پردازد که بیان آن ها در این مجال نمی گنجد.(24)

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره مائده: آیه 3.
2. سوره مائده، آیه 3.
3. خصائص الوحی المبین: 61-62 به نقل از کتاب ما نزل فی علیّ من القرآن، تألیف ابونعیم اصفهانی.
4. سیراعلام النبلاء: 61/16.
5. تاریخ بغداد: 321/1، شذرات الذهب: 26/3.
6. سیراعلام النبلاء: 60/61.
7. ر.ک: تهذیب الکمال: 213/11-218.
8. تقریب التهذیب: 128/2.
9. تهذیب التهذیب: 361/7 و 362.
10. تقریب التهذیب: 49/2.
11. همان گونه که در آینده خواهد آمد، صحیح این است که وی همان علیّ بن محمّد بن عبدالله بن بشران است.
12. سوره مائده، آیه 6.
13. تاریخ بغداد: 290/8.
14. تاریخ بغداد: 98/12.
15. سیراعلام النبلاء: 311/17.
16. تاریخ بغداد: 34/12.
17. المنتظم: 380/14.
18. سیراعلام النبلاء: 449/16.
19. تاریخ بغداد: 385/10.
20. همان: 469/5.
21. سیراعلام النبلاء: 256/16.
22. البدایة و النهایة: 214/4.
23. همان.
24. سیراعلام النبلاء: 270/18-297.

منبع مقاله:
حسینی میلانی، آیت الله سیدعلی، (1391)، آیات غدیر از دیدگاه اهل سنّت، ترجمه: هیئت تحریریّه ی انتشارات الحقایق، قم: نشر الحقایق، چاپ اول



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.