ابعاد سه گانه حوزه های علمیه
حوزه های علمیه بر سه پایه ی اصلی استوارند: پایه اول، علم و دانش است. اگر عالمان، بزرگان، فقها و اصولیون، در حوزه های علمیه نباشند، حوزه معنا و مفهومی ندارد. یک رکن بزرگ حوزه های علمی و دینی ما رکن علمی آنهاست. بزرگانی که از گذشته در حوزه کهنسال نجف و یا در طول حدود 90 سال اخیر در حوزه علمیه قم (حدود 88 سال از تأسیس حوزه علمیه قم می گذرد) در جایگاه بلند مرجعیت، تحقیق و تدریس قرار داشتند و با بیان و قلم خود خدمت بزرگی به فرهنگ اسلام نمودند و دانش های اسلامی را تعمیق و گسترش دادند. از شیخ طوسی ها، علامه حلّی ها، صاحب جواهرها، شیخ انصاری ها، آخوند خراسانی ها گرفته تا امام خمینی ها، محقق دامادها و صدها و هزاران استاد عالی مقام؛ که هر یک به نوبه ی خود افتخارات علمی بزرگی آفریدند.پایه ی دومی که حوزه های دینی بر آن استوار است، پایه ی اخلاق و عرفان و فضائل اخلاقی است. اگر جایگاه اخلاق و عرفان در حوزه ها تضعیف شود، دیگر نمی توان گفت حوزه مقدسه علمیه. این تقدس حوزه ها از اخلاق و عرفان است. گرچه بزرگان حوزه ها همگی عملاً معلم اخلاق و تقوا بودند، ولی چهره هایی چون قاضی طباطبایی، حاج میرزا جواد آقا ملکی،حاج آقا حسین فاطمی و مرحوم آیة الله مشکینی چهره های معروف در زمینه اخلاق بودند. در واقع، همه طلاب و فضلا در زمینه فضائل اخلاقی نظیر ایثار و فداکاری، ساده زیستی، تواضع، حسن اخلاق، مردم دوستی، وقار و ادب و سایر ویژگی های اخلاقی مدیون این اساتید بزرگ هستند.
پایه ی سومی که حوزه ها دارا هستند، پایه سیاست است، یعنی رسالت و وظیفه اجتماعی و سیاسی که حوزه علمیه بر دوش دارد. البته این پایه در طول نیم قرن گذشته، آشکارتر و روشن تر شده است، اما حوزه های علمیه همواره این رسالت بزرگ را از دیرباز بر دوش داشته اند. مرحوم شیرازی بزرگ، میرزا محمدتقی شیرازی، نائینی، آخوند خراسانی، آیة الله مازندرانی و ده ها چهره ی مبارز در حوزه ی نجف و مراجع و علمای بزرگ قم مانند امام خمینی(ره)، از مبارزین معروف دهه های اخیر بودند.
قبل از پرداختن به این سه موضوع، به یکی دو روایت اشاره می کنم که خدایش رحمت کند مرحوم آیة الله مشکینی سراسر سخنانش مشحون از روایات و سخنان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بود:
پیامبر اکرم از عیسی مسیح نقل می کند که حواریون از عیسی مسیح سؤال کردند که:« من نُجالس؟ قال: من یذکرکم الله رویتُه و یزیدُ فی علمکم منطقُهُ و یرّغبُکم فی الآخرة عَمَلُه»(2). این بیان عیسی مسیح است که پیامبر عظیم الشأن اسلام هم پای آن امضا کرده است. می فرماید: با کسی مجالست و رفت و آمد کنید که دیدن او و سیمای او شما را به یاد خداوند بیندازد. بیان، سخن، منطق و استدلال او بر دانش شما بیفزاید. رفتار و کردار و اعمالش به گونه ای باشد که شما را به آخرت ترغیب و دعوت کند. به راستی مرحوم آیة الله مشکینی این چنین بود. نگاه به سیمای پر از مهر و عطوفتش، انسان را به یاد خداوند می انداخت. نگاه ایشان به طلبه ها نگاه رئوفانه ی یک پدر مهربان بود. من جزو طلبه هایی بودم که افتخار دارم از 47 سال پیش از محضر ایشان فیض بردم و در درس اخلاق ایشان شرکت می کردم و همواره تا این ماه های آخر که در مجلس خبرگانِ رهبری ایشان را زیارت می کردم، از سخنانش بهره و فیض می بردم. همواره سیمای نورانی و پر از مهر و عطوفت وی انسان را به یاد خداوند بزرگ می انداخت. کلمات و سخنانش، همواره بر علم و دانش انسان می افزود و عمل و رفتارش- چه آنکه می دیدیم و چه آنکه می شنیدیم- انسان را از دنیا و دنیاپرستی و حبّ دنیا جدا می کرد و به آخرت رهنمون می ساخت.
مولای ما، موسی بن جعفر(ع) ( که امشب، شب شهادت اوست) فرمود:« اذا مات المؤمن بکت علیه الملائکه»(3)، وقتی مؤمنی وفات می کند، فرشتگان عزادار می شوند. این نکته ی عجیبی است که این انسان از آغاز آفرینش، در کنارش فرشتگان بوده اند. «وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ»(4)، فرمان دادیم به فرشتگان که به آدم سجده کنند و خضوع نمایند که البته این دستور بعد از آن بود که:«وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا»(5). آدم عالم و دانش آموخته که همواره فرشتگان در کنار عالمان هستند و این بی جهت نیست که بال خود را در پیش پای طالب علم می گسترانند. و این نه تنها در مقام علم و دانش و تعلیم و تعلم که در مقام جهاد و فداکاری نیز چنین است که:«یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلاَفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ»(6) و یا «بِثَلاَثَةِ آلاَفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَةِ مُنْزَلِینَ»(7) آنجا که جانبازی و شهادت است، باز فرشتگان هستند و آنجا که عمل صالح است، باز فرشتگان هستند و کدام مؤمن متقی است که کمک فرشتگان کنار او نباشد و اینجاست که مؤمن فقیهی که روحش پرواز می کند، «بکت علیه الملائکه» آن فرشتگانی که همواره در کنار و یارش بودند و دوستش بودند و با او یک رفاقت دائمی داشتند، گریان اند. تنها نزدیکان، فرزندان، خانواده و دوستان نیستند که گریان اند، بلکه فرشتگانی که یار دائمی او بوده اند نیز متأثر و گریان اند. در هنگام مرگ هم همین فرشتگان روح آنان را به پرواز درمی آورند. «الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»(8) فرشتگان همزمان با قبض روح افراد مؤمن، بر آنها سلام می کنند و بهشت الهی را به آنها بشارت می دهند.
این بیان مولای ما موسی بن جعفر(علیه السلام) است: «بکت علیه الملائکة و بقاع الأرض التی کان یعبدالله عَلیها» فرشتگان و اماکن عبادت فرد مؤمن در مرگش گریان اند. (ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم- از شما نامحرمان ما خاموشیم) همه زمین ها، همه زمان ها، همه فضاها، همه در کنار ما فعال اند. همه شاهد و گواه اعمال ما هستند. آن شاهدان بیدار، آن زمین و زمان و فضا هم متأثر و گریان اند. این مسئله مهمی است که همه جای این عالم به هم پیوسته و بافته و دوخته شده است و این چنین نیست که عبادت، یک پیام بین انسان و خدای انسان باشد. بلکه این عبادت پیامی است که آثار آن زمین و زمان را هم دربرمی گیرد. «و أبواب السماء التی کان یصعد فیها بأعماله»، همه روزنه ها و دریچه هایی که این اعمال در هنگام صعود و پرواز از آنجاها عبور می کردند، آنها هم گریان اند. « و ثلم فی الاسلام ثلمة لا یسدُّها شیء لان المؤمنین الفقهاء حَصون الاسلام کحصن سُور المدینة لها»(9) و این چه مقام بلندی است که عالمان و اندیشمندان پاسداران قلعه دین هستند. مگر نگفت که عالمان در برابر ابلیس می ایستند و نمی گذارند که بر مستضعفین و ضعفای شیعه ما حمله ببرند، «علماء شیعتنا مرابطون بالثغر الذی یلی ابلیس و عفاریته یمنعونهم عن الخروج علی ضعفاء شیعتنا»(10) آنکه حراست و حفاظت می کند، عالمان و اندیشمندان اند و از این جهت است که امیرالمؤمنین می فرماید: «من وقّر عالماً، فقد وقّر ربّه» و ببینید که عالم و جایگاه عالم چگونه رنگ خدایی می گیرد که «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً»(11) احترام به عالم و اندیشمند، احترام به خداوند است.
البته روشن است عالمی که این روایات از آنها سخن می گوید، با همه ی ویژگی هایی است که در خود روایات بیان شده است. اولین علامت و ویژگی آن «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ» (12) است. علمی که در کنار آن خداترسی نباشد، علمی که در کنار آن اطاعت حق نباشد، پیداست آن علمی نیست که این روایات از آن سخن می گوید. امام صادق(علیه السلام) می فرماید:« الخشیة میراث العلم و العلم شعاع المعرفة و قلب الایمان»، خداترسی میراث طبیعی و واقعی علم و دانش است. «و من حُرم الخشیة لایکون عالما»، آنکه در او خداترسی و خشیت خداوند نیست، بدانید علم هم در او نیست که علم همواره با خشیت است. «و إن شقَّ الشعر فی متشابهات العلم»، اگر آن قدر عالم باشد که در تمام علوم پیچیده و متشابهات علم موشکاف باشد، باز هم اگر خشیت نباشد، او عالم نیست. با ذکر این روایات یادی نیز از مولایمان موسی بن جعفر(علیه السلام) کردیم.
استادی سخت کوش و تحوّل خواه
حال به سه نکته ای می پردازم که به اعتقاد منِ طلبه، پایه های اصلی حوزه های علمیه است. پایه اول علم، تعلیم و تعلم است. «من جائه الموت و هو یطلب العلم لیحیی به الاسلام»، آن طلب علمی که برای حیات اسلام است. « کان بینه و بین الأنبیاء درجة واحدة فی الجنة» (13)، آن وقت او در کنار پیامبران است، چون کارش، کار پیامبری بوده است. آنها که شاگرد اصول و فقه مرحوم آیة الله مشکینی بوده اند، از روانی بیانش و از دسته بندی زیبای مطالب درسش، سخن ها می گویند. یکی از علمای بزرگ و از اعضای خبرگان می گفت 60 سال پیش من شاگرد درس رسائل او بودم و او مطالب را آن چنان بیان می کرد که شاگرد خسته نمی شد و برای همه قابل فهم بود. یکی از ویژگی های مرحوم آیة الله مشکینی طلق لسان و بیان روانش بود. در منبر و سخنرانی و خطبه نماز هم شاهد روانی بیان او بودیم. علاوه بر اینکه از حدود 60 سال پیش یک استاد عالی مقام حوزه علمیه قم، آن هم در سطح سطوح عالی بوده، فوق العاده به درس و بحث پایبند بوده است. در دهه 1330، آن موقع که همسرشان مرحوم می شود، یکی از شاگردان کفایه ی ایشان نقل می کرد که ما به محل درس آمدیم، برخی از طلبه ها گفتند بعید است که ایشان به دلیل فوت همسرش برای تدریس بیاید. پس خوب است دسته جمعی برای مراسم آن مرحومه و تسلیت به منزل استاد برویم. همان طور که داشتیم جمع می شدیم که برای تشییع آن مرحومه برویم، دیدیم آیة الله مشکینی آمدند. گفتیم ما شنیدیم حادثه ای برای شما پیش آمده و همسرتان مرحوم شده اند. ایشان فرمودند: بله، ولی من فکر کردم طلبه ها برای درس از راه دور به اینجا می آیند و من اگر امروز درس را تعطیل کنم، می ترسم به وقت آنها ظلم کرده باشم. لذا آمدم، درس را می گویم و بعد برای کفن و دفن و تشیع جنازه می روم. روح آن قدر بلند است که در هیچ حادثه ای آرامش را از دست نمی دهد. این گونه روحیات را در شرح حال امثال صاحب جواهر(ره) و در زندگی مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی(ره) در مرگ فرزندش و در زندگی امام(ره) که در شهادت حاج آقا مصطفی همان کاری را کرد که در تشییع جنازه ی دیگران می کرد، شنیده بودیم. این افراد استثناهای تاریخ هستند. یکی از ویژگی های این روح بلند، آرامش است. همواره در سیمایش آرامش را می دیدیم و احساس می کردیم. تقوا و توجه به حق، این آرامش را به انسان می دهد.یک نکته در این بحث اینکه، کتب و آثار اساتید، علما و فقهای بزرگ به عنوان سرمایه های بزرگ در اختیار حوزه های علمیه است. برخی از این کتب به عنوان متون درسی در حوزه تدریس می شوند. همواره این فکر در طول 60-70 سال اخیر در حوزه مطرح بوده است که آیا حوزه در زمینه متون درسی نیازی به تحول دارد؟ آیا امکان پذیر است متن دیگری جایگزین متن معمول شود؟ آیا ممکن است یک ماده درسی اضافه یا کم شود؟ آیة الله مشکینی جزو علما و بزرگان و اساتیدی بود که از شصت سال پیش دنبال این تحول در حوزه بود. گرچه به طور طبیعی این نوع تحولات به سختی و خیلی کُند در حوزه ها صورت می گیرد.
در سال 1340 بعد از فوت مرحوم آیة الله العظمی بروجردی، شهید بهشتی و مرحوم آیة الله ربّانی شیرازی و آیة الله مشکینی به این فکر افتادند تا مدرسه ای تأسیس کنند که در چارچوب نظم خاصی اداره شود. دارای حضور و غیاب، امتحانات سالانه و نیم سالانه باشد و در کنار درس های معمول آن زمانِ حوزه، دروس دیگری هم تدریس شوند تا طلبه ها بتوانند برای نیازهای دنیای امروز و حل معضلات جهان امروز آمادگی بیشتری داشته باشند. استارت این کار در سال 1340 در مدرسه علوی قم زده شد. در کنار شهید بهشتی و در کنار آیة الله ربّانی شیرازی، آیة الله مشکینی هم حضور داشت. در آن مدرسه، در آن سال، طلبه ها سیوطی، مغنی، حاشیه ی ملاعبدالله و شرح نظام می خواندند. صبح روزهای پنج شنبه، شهید بهشتی تاریخ اسلام تحت عنوان «سیرة النبی» می گفت و مرحوم آیة الله مشکینی پنج شنبه ها حدود ساعت 10 صبح و در سال های بعد روزهای جمعه درس اخلاق می گفتند. در برنامه ریزی آن مدرسه و در مسیری که آن مدرسه طی می کرد، ایشان در کنار آن دو بزرگوار حضور فعال داشت.
علاوه بر آن ایشان، در کتاب هایی که تألیف کردند، به دنبال این مسئله بودند که یک تحولی در متون درسی به وجود بیاورند و لذا کتاب های جایگزینی ایشان تألیف کردند. این ویژگی اول مرحوم آیة الله مشکینی بود که با همه جدّ و جهد و اجتهاد و کوشش در راه فراگیری، تدریس، آموزش طلاب و بیان حقایق دینی کوشا بود که البته از دیرباز ایشان در کنار فقه و اصول و اخلاق، اهتمام ویژه ای به درس تفسیر قرآن هم داشت. ایشان در این اواخر، در حال تألیف تفسیر قرآن مجید بودند که تفسیر 20 جزء آن را هم به پایان رسانده اند. حتی در این ماه های آخر زندگی که حال مزاجی ایشان خیلی مساعد نبود، مشغول نوشتن مطالبی بودند که به صورت کشکول جمع آوری و خوشبختانه چاپ شده است.
استاد اخلاقِ حوزه علمیه
پایه دوم در حوزه های علمیه، پایه اخلاق و عرفان است که اساس حوزه است و فقه و اصول و تفسیر هم برای دستیابی به همان است. اساساً همه ی تلاش ها برای هدف است که :« بعثتُ لأتَمم مکارم الاخلاق»، اساس نبوت و بعثت هم برای همین بوده است. مرحوم آیة الله مشکینی، استادی نبود که فقط اخلاق را تبیین و تدریس کند. اول خود متخلق شد، اول خود ساخته شد، اول خود عمل کرد و بعد آن را برای دیگران بیان کرد. بیان امیرالمؤمنین(علیه السلام) در این زمینه چنین است:« أیها الناس انی و الله ما احثّکم علی طاعة اِلّا و اسبقکم إلیها و لا انهاکم عن معصیة إلّا و أتناهی قبلکم عنها»(14). فرمود به خدا سوگند آنچه من گفتم که انجام بدهید، خود اول انجام داده بودم و آنچه گفتم ترک کنید، خود قبلاً ترک کرده بودم. آیة الله مشکینی نیز چنین بود. جمله ای از ایشان معروف است (گرچه من مستقیم این بیان را از خودِ ایشان نشنیده ام، ولی برخی از شاگردان وی می گویند که ایشان در درس اخلاق بارها گفته بودند) که آنچه من می گویم قبلاً عمل کرده ام. اگر عمل نکرده باشم، نمی گویم. آن چیزی را برای شما می گویم و توصیه می کنم که قبلاً به آن عمل کرده باشم.مرحوم آیة الله مشکینی کسی بود که سراسر زندگی اش زهد و تقوا و پاکدامنی و وارستگی بود.
یکی از نزدیکان ایشان برای من نقل می کرد که ایشان روزهای عسرت و توأم با سختی های زیادی در دوران طلبه گی داشته است. در آن سال ها، یکی دو روز بود که او و هم حجره ای اش هیچ چیزی در بساط نداشتند. ایشان به سمت حرم می آید. آقایی می رسد و سلام می کند و می گوید فلانی سلام رسانده و گفته که این پنج ریال را خدمت شما بدهم. آقای مشکینی خوشحال می شود و آن را می گیرد و در جیب می گذارد. وقتی از حرم بیرون می آید، یکی از طلبه ها به ایشان می رسد و می گوید من چیزی ندارم، اگر ممکن است پنج ریال به من قرض بدهید. ایشان هم آن پنج ریال را به او می دهد و به حجره اش برمی گردد. شب هنگام، کسی خدمت ایشان می رسد و می گوید من از اردبیل آمده ام، فلانی این پنج تومان را برای شما فرستاده اند. ایشان هم پنج تومان را می گیرد و خوشحال می شود که با این پول می تواند بعد از چند روز برای خودش و هم حجره ای اش غذایی تهیه کند. برای تهیه غذا حرکت می کند. وقتی از مدرسه بیرون می رود، طلبه ای می رسد و به ایشان می گوید وضع من خیلی بد است و برایم میهمان رسیده، اگر می شود به من پولی قرض بدهید. ایشان همان پنج تومان را از جیب درمی آورد و به ایشان می دهد و شب را گرسنه می خوابد. فردا بعد از درس، آقایی می آید و می گوید از اردبیل آمده ام و فلانی این پنجاه تومان را برای شما فرستاده است. ایشان می گیرد و می گوید فکری کردم و به یاد این آیه شریفه افتادم که «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا»(15) خداوند پاداش نیکی را به ده برابر می دهد. پنج ریال، پنج تومان و پنج تومان، پنجاه تومان می شود. ایثار این است که دوست را بر خود ترجیح دهد. اینکه خود گرسنه بخوابد تا دیگری گرسنه نماند، بسیار ارزشمند است. این گونه افراد در تاریخ ما شخصیت های استثنایی هستند.
لازم می دانم در اینجا بر این نکته تأکید کنم که امروز کمبود جامعه ما قبل از هر چیز کمبود فضائل اخلاقی است. کمبود ما در بخش اقتصاد و سیاست نیست. کاری که امام(ره) کرد، آمیختگی دین و سیاست بود. سیاست و حکومت را در کنار دین قرار داد و روشن ساخت که دین واقعی نمی تواند از سیاست درست و صحیح جدا باشد. اما امروز یک کار دیگر باقی مانده و آن آمیختگی سیاست با اخلاق است. بسیاری از مشکلات ما از همین جا نشئت می گیرد. اخلاق در جامعه ما، روز به روز تضعیف می شود و این مسئله، بار مسئولیت سنگینی را بر دوش حوزه های علمیه می گذارد. همان طور که آمیختگی دین و سیاست از این حوزه و از این مسجد اعظم و از این مدرسه فیضیه شروع شد، امروز آمیختگی اخلاق و سیاست هم باید از همین جا شروع شود. اخلاق فردی سخت است، اما سخت تر از آن، اخلاق سیاسی است. تقوای فردی سخت است، اما مهم تر از آن تقوای سیاسی است و امروز در جامعه اسلامی و کشور ما یک نیاز اولیه و مهم، بسط اخلاق و معنویت است. امروز بد اخلاقی ها را در رسانه ها، در انتخابات، در تریبون ها، در ادارات، در مجامع بزرگ مشاهده می کنیم. دروغ ها، افتراها، تهمت ها، شایعه ها، اهانت ها، ریا و دورویی ها متأسفانه نه تنها این انحرافات شایع شده اند که عادی شده اند. فرق اساسی بین یک جامعه اسلامی با جامعه ی غربی همین اخلاق و معنویت است. اگر خدای ناکرده اخلاق در جامعه نباشد، آن جامعه نمی تواند اسلامی و آن حکومت نمی تواند مدعی پیروی از پیامبر و ائمه هدی(علیهم السلام) باشد. حوزه علمیه قم امروز این وظیفه بزرگ را بر دوش دارد که با بداخلاقی ها مبارزه کند.
مجاهدی پیشتاز و نستوه
پایه سوم، سیاست است. آیة الله مشکینی از آن وقتی که امثال بنده در محضر و خدمتشان بودیم، همواره در مسائل مهم سیاسی در خط مقدّم بود. از سال 1341 که نهضت اسلامی آغاز شد تا سال 1357 و پیروزی انقلاب. در روز عاشورای سال 1342 که امام(ره) در غروب آن روز به مدرسه فیضیه آمدند و آن سخنرانی معروف را ایراد کردند، آن روز هر کسی حاضر نبود در صحن فیضیه بنشیند. یک فضای خاصی بود. در خیابان های بیرون مخصوصاً نزدیک شهربانی قم تعداد زیادی اتوبوس حامل کماندوها از تهران آمده بودند و تعداد زیادی نیز کامیون های ارتشی از پادگان منظریه قم آمده بودند. هر لحظه احساس می شد که به فیضیه بریزند و کشتار کنند. چون سابقه فروردین آن سال را همه در ذهن داشتند. با این حال، کسی که زودتر از همه به فیضیه آمده بود، آیة الله مشکینی بود. جزو اولین گروهی که به فیضیه آمده بودند. من آن روز خود شاهد بودم که ایشان در چند قدمی محل سخنرانی امام(ره) نشسته بود؛ با یک دنیا آرامش و طمأنینه(16). در همان سال در دهه ی اول محرم، ایشان صبح ها در منزلی که نزدیک مسجد معصومیه بود (همان مسجدی که شب ها ایشان در آنجا اقامه جماعت می کردند) سخنرانی ایراد می کرد. و جمعیت عظیمی، پای منبر ایشان جمع می شد و در آن بیانات نکات مهمی را بیان می کردند. در تمام مراحل، ایشان در خط مقدم بودند. شما یک حادثه مهم در نهضت اسلامی پیدا کنید که آیة الله مشکینی در آن سهیم نباشد.در سال 1343 در حادثه ای که پیش آمده بود و به «لیلة الضرب» معروف شد(17)، در اجتماع بزرگ طلاب در مدرسه فیضیه قبل از ماه رمضان، ایشان در آن اجتماع در مدرسه فیضیه سخنرانی مهمی ایراد کردند. وقتی خواستند مطلبی راجع به «لیلة الضرب» برای طلبه ها بگویند، دیدند که از شهربانی و اداره ی آگاهی، عده ای به مدرسه فیضیه آمده اند و نمی تواند درد دل کند و مطالب لازم را بگوید. ایشان آن چنان سرعت انتقال داشت که وسط سخنرانی یک مرتبه شروع کرد به عربی صحبت کردن و گفت:« لا تقولوا فی خارج الحوزة أن التروک حملوا علی الفوارس و شکوا إلی آیة الله الفلانیه و لم یجبهم استروا عیوب الحوزة سترکم الله». مطالب را به عربی برای طلبه ها توضیح داد. هرجا هم که لازم بود که فضلا و مدرسین حوزه اعلامیه بدهند، در اعلامیه ها، امضای ایشان، جزو امضاهای اولیه بود.
یک نکته در زمینه مسئولیت سیاسی در این مقطع اینست که بار مسئولیت سیاسی ما پایان نیافته است. دیروز برای تحقق نهضت اسلامی و امروز هم برای حفظ نظام اسلامی و مقابله با ابرقدرت هایی که با هجمه ی بزرگ می خواهند انقلاب ما را از درون تهی کنند. آنجایی که دشمن بخواهد به ما حمله نظامی کند، (به اعتقاد من) جای نگرانی زیادی نیست. اگر دشمن بخواهد بر ما فشار اقتصادی وارد کند، باز هم جای نگرانی زیادی نیست، اما آن موردی که بسیار نگران کننده است، در زمینه فرهنگی است که بار آن عمدتاً بر دوش حوزه های دینی و بر دوش علماست. آنجا که هجمه فرهنگی است و می خواهند انقلاب را از درون تهی کنند. در این خصوص، ادوارد شرلی، یکی از مقامات سابق سازمان سیا، می گوید: «کلید اصلی برای ایجاد تغییر بنیادین در سیاست های ایران از بین بردن خصوصیات انقلابی رژیم ایران است و این فقط با تحریم اقتصادی به دست نمی آید، باید نفوذ روحانیون از بین برود و عقاید انقلابی از درون تهی شود.» توطئه اصلی که امروز علیه نظام اسلامی طراحی شده، توطئه فرهنگی است. جدا کردن جوامع اسلامی از اسلام واقعی است، زدودن جهاد و فداکاری و به تعبیر آنها اسلام سیاسی از جوامع مسلمانان است. و هنری پرشت، مسئول اسبق میز ایران در وزارت خارجه امریکا، می گوید: «اگر موجی در تبلیغات به وجود آید که تردیدی در اساسی ترین وجوه انقلاب به وجود آید و بتواند از حریم روحانیت عبور کند و از آن طریق ولایت فقیه را بر کشتی تردید سوار کند، بار سنگینی از دوش آمریکا برداشته خواهد شد.» آن چیزی که می تواند امریکایی ها را راحت کند، عبور از سدهای بزرگی است که یکی از آنها روحانیت و در رأس آن ولایت فقیه است. می گوید: «اگر بتوانیم اینها را بر کشتی تردید سوار کنیم، بار از دوش آمریکا برداشته شده است.» آنها می دانند کجا را هدف قرار بدهند و می دانند آن کسی که می تواند در این جامعه و اجتماع، وحدت ملی، اقتدار ملی و بسیج ملی را به وجود بیاورد، روحانیت است و ما در برابر دشمن، نیاز به اقتدار ملی، وحدت ملی و بسیج ملی داریم و در هر سه میدان، آن جمعی که می تواند این بار را بر دوش بگیرد، روحانیت است. بی جهت نیست که پیامبر می فرماید:« فقیه واحد اشدّ علی الشیطان من ألف عابد»(18)، آن چیزی که خیلی بر شیطان سخت می گذرد و بر او ضربه می زند، عابد نیست. ضربه اصلی بر شیطان، عالم است که امام باقر(علیه السلام) فرمود: «عالم ینتفع بعلمه افضل من سبعین ألف عابد»(19)، عالمی که علمش نفع رسان است، از هفتاد هزار عابد برتر و بالاتر است.
پی نوشت ها :
1. هفتمین شب درگذشت حضرت آیة الله مشکینی(ره)، رئیس فقید مجلس خبرگان رهبری، فضلا و علمای حوزه علمیه قم و سایر شرکت کنندگان، مسجد اعظم، قم، 17/ 5/ 1386.
2. اصول کافی، ج1، ص 39.
3. همان،ص 38.
4. قرآن مجید، سوره بقره، آیه 34.
5. قرآن مجید، سوره بقره، آیه 31.
6. قرآن مجید، سوره آل عمران، آیه 125.
7. قرآن مجید، سوره آل عمران، آیه 124.
8. قرآن مجید، سوره نحل، آیه 32.
9. اصول کافی، ج1، ص 38.
10. بحارالانوار، ج2، ص 5.
11. قرآن مجید، سوره بقره، آیه 138.
12. قرآن مجید، سوره فاطر، آیه 28.
13. بحارالانوار، ج1،ص 184.
14. نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 175.
15. قرآن مجید، سوره انعام، آیه 160.
16. برای مطالعه بیشتر در این خصوص نگاه کنید به: خاطرات دکتر حسن روحانی، انقلاب اسلامی(1341-1357)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ج1، صص 171-174.
17. همان، صص 242-246.
18. بحارالانوار، ج2، ص 16.
19. اصول کافی، ج1، ص 33.
روحانی، حسن؛ (1388)، اندیشه های سیاسی اسلام (جلد سوم: مسائل فرهنگی و اجتماعی)، تهران، کمیل، چاپ سوم.