نویسنده: دکتر محمدرضا سرگلزایی
از دیدگاه اجتماعی، چه عواملی زمینه ی اعتیاد را فراهم می آورند؟
مهم ترین عامل اجتماعی که زمینه ی اعتیاد را فراهم می کند «پذیرش فرهنگی مصرف مواد» است. در هر جامعه ای بسته به شدت مقبولیت مصرف مواد مخدر، شیوع اعتیاد بالاتر می رود. مثلاً در فرانسه که مصرف الکل از نظر فرهنگی کاملاً پذیرفته شده است و 10درصد نیروی کار فرانسه در صنایع و تجارت مربوط به الکل اشتغال دارند، 10درصد مرگ و میر هم به دلیل عوارض مصرف الکل است و حدود 30 درصد تخت های بیمارستانی هم در اشغال بیمارانی است که به نوعی دچار عوارض مصرف الکل هستند!شایع ترین اعتیاد در دنیا، اعتیاد به سیگار یا همان «وابستگی به نیکوتین» است. جالب است که یکی از صاحب نظران در کتاب «درسنامه ی روان پزشکی کاپلان و سادوک» در مورد این مسئله نوشته است: «وابستگی به نیکوتین، شایع ترین، خطرناک ترین و در عین حال قابل درمان ترین اعتیاد است!» عجیب نیست که اعتیادی که «قابل درمان ترین»اعتیاد است با وجود خطر بسیار بالایی که برای سلامتی دارد تا این حد شایع است؟! چرا چنین است؟ زیرا مصرف سیگار نسبت به سایر اعتیادها از نظر فرهنگی مقبول تر است. سیگار کشیدن چندان کار زشت و نابهنجاری تلقی نمی شود. عکس های زیادی از بزرگان علم و هنر و اقتصاد را در حالی که سیگار در دست دارند دیده ایم. در فیلم های سینمایی قهرمانان زیبا، باهوش و قدرتمند در جلوی چشم میلیون ها تماشاگر مفتون و مجذوب، سیگار می کشند. نتیجه ی این «مقبولیت فرهنگی» آن است که خطرناک ترین اعتیاد دنیا، شایع ترین اعتیاد باشد! امروزه، در عصر اطلاعات، رسانه ها تأثیر عمیقی روی زندگی ما دارند. رسانه ها می توانند تفسیر ما را از زندگی شکل دهند و بر احساسات، افکار و رفتار ما تأثیر بگذارند. متأسفانه گاهی رویکرد صرفاً تجاری و غیرمسئولانه رسانه ها زمینه ساز اعتیاد و مشکلات دیگر روان شناختی است. اغلب می بینیم که در مجله ها و برنامه های تلویزیونی به بزرگ نمایی «ستاره های ورزشی و هنری» پرداخته می شود. پیام ضمنی این برنامه ها به مخاطب این است که مهم ترین معیارهای زندگی ثروت و شهرت هستند. واقعیت زندگی این است که بخش عمده ای از مردم نه چندان ثروتمندند و نه چندان مشهور و نتیجه ی مواجهه این انسان ها با چنین برنامه های تلویزیونی و مصاحبه های مطبوعاتی این است که آن ها نمی توانند با زندگی واقعی خود کنار بیایند و از آن لذت ببرند و آن را بهتر کنند بلکه خواهان دنیایی هستند که برای شان قابل دسترسی نیست. طبیعی است که محصول این چنین حرکت های رسانه ها تربیت شدن انسان های «ناراضی»، «پرتوقع»، «خیالباف» و «ناامید» است! شاید در هیچ عصری به اندازه ی عصر ما مردم «ناراضی»، «پرتوقع»، «خیالباف» و «ناامید» نبوده اند و من باور دارم که این «بیماری گسترده ی روانی-اجتماعی» محصول حرکت نادرست رسانه ای بوده است.
جوانانی که تحت تأثیر فیلم های سینمایی یا حتی برخی مقالات به ظاهر آموزنده ی مجلات شبه روان شناسی انتظار دارند که به شکلی سریع، معجزه آسا و اغراق آمیز ثروتمند و مشهور شوند، در زندگی واقعی که چنین رویدادی بسیار نادر است چه حالی پیدا می کنند؟ و برای فرار از واقعیت چه چیزی قوی تر از موادمخدر وجود دارد؟
ذائقه ی مردم تحت تأثیر حرکت های غلط رسانه ها بیمار شده است. «حرص و زیاده خواهی»، «ماجراجویی و هیجان خواهی افراطی»، «تنوع طلبی جنسی» و «اسراف و مصرف گرایی» محصول کار رسانه هایی است که تنها دغدغه شان «جذب مخاطب» و «جلب آگهی» است.
«دکتر ویکتور فرانکل»-پایه گذار معنادرمانی- حرص و زیاده خواهی را محصول فقدان معنا در زندگی می داند. ماجراجویی و هیجان خواهی افراطی را ناشی از خلأ خلاقیت می بیند و تنوع طلبی جنبی را نشانه ی فقدان عشق در زندگی به شمار می آورد. درواقع ذهن در تلاش است تا کمبودهای «کیفیت» را با افزایش «کمیت» حل کند و این تلاشِ بی ثمر به افتادن در یک «چرخه ی معیوب» منجر می گردد.
منبع مقاله :
سرگلزایی، محمدرضا؛ (1386)، اعتیاد، تهران: نشر قطره، چاپ اول