مترجم: مسعود رجب نیا
پذیرش افکار و رفتار غربی کاملاً برای هندوها آسان تر از مسلمانان روی نمود. در میان هند و غرب دشمنی و کینه ی دیرین وجود نداشت و در واقع، اکثریت هندوان چندان از قدرت یافتن انگلیسی ها ناخشنود نبودند. نبودن شرایع دقیق رفتاری در آیین هندو، موجب شد که هندوها آسان تر فرهنگ غرب را آن چنان که بود، بپذیرند.(1) از این گذشته، حضور غرب در هند شدیدتر و گسترده تر از جاهای دیگر آسیا بود؛ زیرا هند در سده ی نوزدهم میلادی، بسیاری از مظاهر تمدنی اروپای معاصر را از نظام آموزشی به شیوه ی انگلیسی، دستگاه های دیوانی، مجموعه ی قوانین جدید، سپاه، پلیس، سازمان های اقتصادی و وسایل ارتباطی اخذ کرد. این گونه نهادها موجب شدند که اروپاییان و هندیان بسیاری چیزها از فرهنگ یکدیگر بیاموزند.
همین توقف سپاهیان بریتانیایی در هند مایه ی گرایش اجتماع هند به سوی غرب شد. بریتانیایی ها هر چه بیشتر قدرت فرمانروایان بومی هندی و هم بستگی کهن خاندان های پادشاهی را تا حد پایگاهی تشریفاتی کاستند و یا آن که به کلی آنان را برچیدند. قدرت دیوانی در زمان حکومت بریتانیا به عهده ی کسان دیگری گذاشته شد که در آموزشگاه های شیوه ی انگلیسی آموزش یافته و از پایگاه های اجتماعی مختلفی برخاسته بودند. به همین گونه، هندیان دیگری برای مشاغل گوناگون مورد نیاز دستگاه حکومتی بریتانیا و به ویژه کارهای قضایی برگزیده شدند. این کسان که به سبب شغل خویش با انگلیسی ها در تماس بودند و برای پیشرفت در کار به جلب رضایت سروران بیگانه خویش نیاز داشتند، انگیزه فردی نیرومندی برای پذیرش هر چه بیشتر آداب غربی داشتند. بدین گونه، با به خدمت گرفتن و قدرت بخشیدن روز افزون هندیان به دست انگلیسی ها، شیوه ی زندگی غربی خود به خود رو به گسترش نهاد.
به سبب همین علت ها و شاید هم سبب های دیگر، آیین هند که از میان سنت های عمده ی تمدنی چهارگانه جهان در آغاز عصر جدید از همه فروکوفته تر و از هم گسسته تر بود، با گشادگی بیشتری از مسلمانان (دست کم تا 1950م) یا چینیان به پذیرش تمدن غرب گرایش یافت. نظیر هر دو انقلاب صنعتی و دموکراتیک اروپا در هند نیز روی داد که با در آمیختگی شیوه ی بریتانیایی با سنت های هندی، این هر دو ویژگی ممتاز و خاص یافتند.
توسعه ی صنعتی و اقتصادی هند در 1850- 1950م در جو ناسازگاری میان اعمال و اصول سیاسی جریان یافت. اعمال و اقدامات سیاسی در تضاد با سیطره و اعتبار دستگاه دیوانی بریتانیا که در هند در دستگاه خدمات اداری متمرکز بود، قرار گرفت و با گذشت زمان دامنه ی این تضاد به شعبه های استانی و شهرستانی گسترش یافت. ولی، اصول سیاسی بریتانیا شعاع عمل حکومت را به حفظ نظم، آرامش و امنیت در داخل و دفاع از کشور در خارج محدود کرده و دیگر امور را کمابیش به سازمان های خصوصی واگذاشته بود. ظاهراً ترکیبی از لیبرالیسم بریتانیا در سده نوزدهم میلادی با دستگاه دیوانی کارآ؛ متمرکز و مقتدر همانند آن چه در امپراتوری های شرق اروپا در سده ی هیجدهم میلادی پدیدار شد، خود آمیزه ای شد شگفت ناساز که در هند نمونه ی کاملی از آن گسترش یافت.
کلاً، چنین معمول بود که آخرین پدیده های نوین در کنار امور عتیق قرار داده می شد و حکومت پایبند امور جدید امروزی، از دخالت در آن دروی می کرد. آن گونه توسعه های اقتصادی و تکنولوژی که در حدود اختیارات حکومت به شمار می رفت، به زودی به طور منظم اجرا می شد؛ و غالباً با درجه ای از خردمندی فراتر از آن چه در انگلستان به کار بسته شده بود. بر جسته ترین نمونه ی این گونه پدیده های فوق مدرن در شبکه ی راه آهن هند جلوه گر شد. ساختمان گسترده و عظیمی از راه آهن بر حسب تصویب فرماندار کل در 1853م آغاز شد. با وجود دست به دست گشتن مالکیت میان بخش خصوصی و عمومی و امر دریغ آمیز به کار بستن دو گونه اندازه در فاصله ی میان ریلها، باز هم نظارت رسمی دولتی بر راه آهن هند همچنان پیوسته ماند و سرانجام شبکه ی راه آهنی بسیار کامل و جامع پدیدار شد.(2) در پایان قرن نوزدهم میلادی، حدود 50.000 مایل راه آهن سراسر شبه قاره را به هم می پیوست. کارهای آبیاری به ویژه در پنجاب، مورد دیگری بود که دستگاه دیوانی بریتانیا دست به کار توسعه ی اقتصادی شد. حال آن که، توسعه ی راه سازی و بندر سازی و تأسیسات شهری کندتر پیش می رفت.
از سوی دیگر، بخش خصوصی اقتصاد کلاً عقب ماند. آداب وابسته به روستا موجب شد که اکثریت وسیعی از بهره مندی از امکانات عرضه شده با وسایل جدید حمل و نقل و تکنولوژی خودداری کنند. هندیان بر خلاف تصور دستگاه دیوانی بریتانیا، چندان به امور اقتصادی دلبستگی نداشتند. حتی طبقات کاسب و بازرگان غالباً شیوه ی کهن بهره ی پول یا سرمایه گذاری در خرید زمین را بر شیوه های اقتصادی سرمایه گذاری صنعتی یا روش های نا آشنا و بی سابقه ی کسب، برتری می دادند. پس، شرکت های نوبنیاد بیشتر به سرپرستی اروپاییان و پارسیان یا دیگر بیگانگان کار می کرد. اصول اقتصاد آزاد که در بریتانیا با وجود یک طبقه ی اقتصادی بازرگان ریشه دار مایه ی شکوفایی اقتصادی گشت، در هند که نفوس روز افزون روستاها همه ی تولید افزوده حاصل از بهبود روش های کشاورزی و صنعتی را مصرف یا حتی پیش خور می کرد، چندان پیشرفتی نداشت. با این همه، صنعت وابسته به کارخانه از دهه ی 1880م به بعد پا گرفت و استوار شد. بافندگی پارچه های کتانی و گونی در صنایع جدید اهمیتی بسیار داشت و سپس نوبت به فلزات (مانند پولاد از 1913م آلومینیوم از 1924م) و دیگر انواع کارخانه ها رسید.(3)
قحط و غلا و جنگ از اثر مطلوب دستگاه کوشای دیوانی که اصولاً خواستار واگذاری بیشتر امور اقتصادی به سازمان های خصوصی بود و نیز بی حال و بی علاقگی مردم، از امکان پیشرفت اقتصادی می کاست. بنا بر رعایت اصول انسانی، مأموران بریتانیا تدارکات خاصی برای جلوگیری از خطر قحط و غلا که با هر اختلالی در باران های موسمی روی می نمود، معمول داشتند. قوانین خاصی علیه فحط و غلا در 1883م، وضع شد که برای جلوگیری از اتلاف نفوس در سال های کم آبی، مقررات ویژه ای را برقرار می ساخت. بر حسب این قوانین، مأموران رسمی دست به کار وارد ساختن و توزیع خوراکی در بخش های قحطی زده می شدند و نیز برای رساندن پول و وجوهات به مردم بخش های قحطی زده، دست به اجرای پروژه هایی می زدند و مردم را به کار می گرفتند و به آنان دست مزد می پرداختند. پیامد این کارها آن بود که با وجود کاهش روز افزون سطح زمین در هند که از دهه ی 1870م محسوس شده بود، کشور از گرسنگی و قحطی زدگی رهایی یافت.
نخستین و دومین جنگ جهانی موجب انحراف از راه های معمول حکومتی بود. این هر دو پیکار مایه ی نابه سامانی هند شد؛ زیرا هر گونه اختلال در راه های حمل و نقل کالا از انگلستان به هند، ای بسا که ثمرات نامطلوبی در وضع سپاه و حکومت پیش می آورد. پس، مأموران حکومتی دست به اجرای برنامه های فوق العاده برای تدارک هزارها قلم کالا زدند که این امر در نخستین جنگ جهانی به گونه ای ناقص و کم اثر انجام شد؛ ولی در جنگ جهانی دوم کامیابی چشم گیری در این زمینه حاصل شد. این امر موجب شد که دستگاه حکومت، مردم و سازمان های خصوصی را به کوشش در راه های جدید اقتصادی تشویق کند تا از بار دولت چیزی کاسته شود.
در پایان جنگ جهانی دوم که هند از نظر سیاسی مستقل شد، محدودیت های پیشین بر اقدامات حکومتی از لحاظ اقتصادی حذف شد و برای گسترش اقتصادی راهی در پیش گرفته شد که سازمان های بازرگانی خصوصی و عمومی به آسانی بتوانند در چهار چوب مقرراتی که به وسیله ی دولت تدوین شد، با یکدیگر همکاری کنند و پیشرفت اقتصادی و صنعتی میسر شود. پس از جنگ، حکومت هند به کار زنده ساختن، گسترش و تشویق رسمی در جهت توسعه ی اقتصادی که در زمان جنگ پایه نهاده شده بود، ادامه داد. اینک روشن نیست که جمیعت روز افزون هند از آن همه کوشش ها برای افزایش تولید اقتصادی پیشی خواهد گرفت یا نه.
پارسیان و انگلیسیان با بعضی از یونانیان و اهالی شرق طالع، پیشگامان آوردن صنعت جدید به هند هستند. ولی، بنگالیان به زودی و سپس گجراتیان، مراتیان و دیگران، در پیرامون بمنئی در شناساندن افکار انقلاب دموکراتیک پیشگام شدند. هم چنان که دیدیم، رام موهان روی (ف 1833م) در آغاز سده ی نوزدهم میلادی راه را نشان داد و رفته رفته با پا بر جا شدن شیوه ی آموزش انگلیسی پس از سال 1835م، نیروی انسانی فراهم آمد و ناکامی شورش 1857- 1858م، بی اعتباری آرمان های سیاسی- اجتماعی کهن را آشکار کرد. آن گاه یک نسل گذشت که طی آن هزاران تن با آموختن افکار مربوط به حقوق سیاسی فردی اروپایی برای پذیرش آن آماده شدند، پیش از آن که این گونه افکار آشکارا در کنگره ی ملی هند (که در 1885م بنیاد شد) مطرح شود از آن پس نسل دیگری گذشت تا به جدل، اعتراض و درخواست آرام، تظاهرات عمومی، تحریکات عوام فریبانه و تروریسم زیرزمینی نیز افزوده شود.
با این وجود، گروه های زیر زمینی و پیام های سری و فعالیت های انجمن های انقلابی دانشجویان در کلکته در 1905- 1907م مانند جریان های پارلمانی کنگره ی ملی هند، شیوه ای خارجی داشت و جز اندکی از محیط هند اثر نیافته بود. نخستین جنبش سیاسی جدید و نیز اصیل هندی پس از نخستین جنگ جهانی به رهبری موهنداس گاندی (ف 1948م) بر پا شد. آمیزه ی شخصیت پر جذبه ی او از حالات مقدس هندی و غربی هم راه با زیرکی او، موجب شد که به وی لقب «مهاتمه» یعنی «روح بزرگ» داده شود. انگیزشی که او در مردم پدیدار کرد- که متضمن نافرمانی یک پارچه و مصممانه، ولی به دور از خشونت بود- سرانجام به استقلال هند در 1947م منجر شد.
اندیشه و عمل گاندی به گونه ای مؤثر ریاضت هندی را با رام خویی مسیحی و دنیا گرایی دموکراتیک پیوند داد. باید گفت که گوناگونی نظرات در افراد نیز در گروه های، میتواند توصیفی باشد از کیفیت ترکیب جنبش ملی هند و حزب کنگره. این چنین آمیزه ای از افکار هندی و اندیشه های غربی پدیده ای نو بود. هم چنین پیدایش جنبش انبوهی از اکثریت بزرگی از شهریان هندی از همه ی طبقات که حتی روستاییان را در بر می گرفت، نیز بود که هرگز در گذشته به گونه ای چنان مداوم و پایدار ممکن نبود.
این کامیابیها وسیله ای شد برای تحقق یافتن این اصل دموکراسی که در آن رأی و نظر افراد مؤثر است. ولی هم بستگی پیروان گاندی بیشتر مبتنی بر مخالفت با حکومت بریتانیا بود تا آن که بر پایه ی اشتراک در افکار و نظرات باشد کوشش هایی که برای زنده ساختن صنایع دستی در گرفت. برای برنامه ریزان اقتصادی حکومت جدید هند چندان جالب توجه نبود و در واقع با حساب عقل هم، چرخ ریسندگی گاندی راهی برای رفع تنگ دستی هند پیش پای مردم نمی گذاشت. ضمناً، پیکار گاندی علیه اندیشه ی نجس نیز موجب مخالفت های شدید کهنه پرستان مذهبی شد و سرانجام به قتل او به دست یک هندوی متعصب انجامید و او را خاموش ساخت. وانگهی، همین صفت توده ای بودن جنبش گاندی، مسلمانان هند را که در اقلیت بودند، هراسناک ساخت و موجب انگیزش آنان برای برپایی یک حکومت جداگانه ی اسلامی در پاکستان شد.
باید دید که اندیشه های گاندی مبنی بر نوع دوستی و گذشت، با طی شدن روزگار چگونه خواهد شد و این که حکومت دموکرات و پارلمانی هند چگونه با فراگرد خوش نیت ولی خودکامه و مستبد دستگاه برنامه ریزی دیوان سالارانه، مشکلات برخاسته از گوناگونی زبان ها و مذاهب، و دشواری های اقتصادی ناشی از عدم تناسب میان رشد جمیعت و توسعه ی اقتصادی کنار خواهد آمد. ولی، دشواری های آینده ی هند نباید از سختی های از سر گذرانده ی دوران اخیر بزرگ تر باشد. حکومت و جامعه ی هند با مقیاس کمابیش برابر با چین، آمیزه ای از افکار، فنون و نهادهای بومی و غربی است.
تنها گذشت زمان، چگونگی ماجراها را نشان خواهد داد، ولی، از دیدگاه دهه ی 1960م، می توان گفت که گویا عناصر در هند جا افتاده اند، چنین به نظر می مرسد که از 1947م انقلاب اجتماعی قرن بیستم غرب در هند با انقلاب ناسیونالیست ها پیوند یافته و آن سرزمین را وابسته و نیز شریک فرا گرد اجتماعی جهانی و غرب مدار ساخته است.
پیدایش هند به عنوان شریک تمدن جهانی قرن بیستم میلادی در آثار رابیندرانات تاگور (ف 1941م) نمودار شده است. در اثار منظوم او، قالب و مضمون اروپایی با سانسکریت و بنگالی در آمیخته و او تنها کسی است که بدین گونه در جهان نام آور شد. ولی، هنوز نمی توان گفت که شیوه ی بیان او ادامه خواهد یافت و شهرت جهانی او تا ابد بر پا خواهد ماند.(4)
پی نوشت ها :
1. البته بعضی رفتارها و سنت های آیین هندو با نظریات و شیوه ی رفتار غربی مخالفت دارد با این همه، دانشجویان با ذهن باز که در محیطی غیر دینی و نیمه غربی زندگی می کند، به ویژه دانشجویی تنگدست در کلکته یا لندن، چون باز به محیط پیشین خانوادگی و در میان کاست ها بیفتد، خود را با وضع پیرامون سازگار می سازد. ولی، بر خلاف این، شرایع اسلامی که اعتباری جهانی دارد، دست کم به طور نظری از تأثیر شرایط اجتماعی و محلی، آن چنان که در آیین هندو می توان یافت، فارغ است و نمی توان همچون جامعه ای که به قامت هر کس می توان مناسب ساخت، بدان دگرگونی بخشید در صورتی که آیین هندو این چنین نیست و بدون هیچ ناسازگاری منطقی، می توان آن را با اوضاع جدید اجتماعی موافق ساخت.
2. انتقال پایتخت از کلکته به دهلی نو در 1911م، خود نشانه ای بود از پایه ی جدید قدرت حکومت و تمرکز اصول اقتصادی و سیاسی ناشی از وجود شبکه ی راه آهن، شهرهای بندری مانند کلکلته، بمبئی و مدرس دیگر هم چون پایگاه های سیاسی برای فرمان راندن به سرزمین فراخ هندوستان، مؤثر و کارا به نظر نمی رسیدند.
3. به اعتبار یک آمارگیری هند در پایان جنگ جهانی دوم ششمین کشور صنعتی جهان به شمار آمده.
Vincent A. Smith, The Oxford History of India, Percival Spear (ed.) (3rd ed.; Oxford Clarendon Press, 1958), p. 835.
4. گذشته از آثاری که جداگانه برشمرده شده است، نگارنده درباره ی پدیده های اخیر تاریخ هند به منابع زیر هم مراجعه کرده است:
Abdullah Yusuf Ali, A Cultural History of India during British Rule (Bombay: D. B. Taraporevala Sons, 1940)Y Nirad C. Chauduri, The Autibiography of an Unknown Indian (New York: Macmillan Co., 1951); Romesh Chunder Dutt, An Economic History of India in the Victorian Age, (2nd ed.; London: Kegan Paul, Trench, Trubner & Co., 1929); J. N. Farquhar, Modern Religious Movements in India, (London: Macmillan & Co., 1929); Atulchandra Gupta, Studies in the Bengal Renaissance (Jadavpur: National Council of Education, Bengal, 1958); J. C. Ghosh, Bengali Literature (London: Oxford University Press, 1948); Percival Griffiths, The British Impact on India (London: Macdonald, 1952); Percival Griffiths, Modern India (London: Ernest Benn, Ltd., 1957); R. C. Majumdar dt al., an Advanced History of India, pp. 829-1004; Lewis S. S. O'Malley, Modern India and the West (London: Oxford University Press, 1941); K. M. Panikar, A Survey of Indian History (3rd ed., Bombay, Calcutta, New Delhi Tradition (New York: Columbia University Press, 1958).
هاردی مک نیل، ویلیام؛ (1388)، بیداری غرب، ترجمه ی مسعود رجب نیا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول.