( از قرن دو تا چهار هجری قمری )

بررسی نقش و جایگاه ایرانیان در نجوم اسلامی

تمدن اسلامی، از بزرگترین و برجسته ترین تمدن های تاریخ بشری به شمار می رود؛ که در مسیر پیدایش ، رشد و تعالی خویش با اقوام و ملل صاحب تمدن تماس پیدا کرد. یکی از این اقوام، ایرانیان بودند؛ که همگام و چه بسا پیشاپیش
شنبه، 12 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی نقش و جایگاه ایرانیان در نجوم اسلامی
بررسی نقش و جایگاه ایرانیان در نجوم اسلامی( از قرن دو تا چهار هجری قمری )

 

نویسنده:پروین اصغری(1)
منبع :راسخون



 

چکیده

تمدن اسلامی، از بزرگترین و برجسته ترین تمدن های تاریخ بشری به شمار می رود؛ که در مسیر پیدایش ، رشد و تعالی خویش با اقوام و ملل صاحب تمدن تماس پیدا کرد. یکی از این اقوام، ایرانیان بودند؛ که همگام و چه بسا پیشاپیش سایر سرزمینهای اسلامی، مشعلدار تمدن باشکوه و عظیم اسلامی شدند. یکی از فرازهای مهم تمدن اسلامی، حرکتی است علمی، که طی قرون دوم تا چهارم هجری مقارن با هشتم تا دهم میلادی، در قالب ترجمه گسترده آثار تمدن های ملل مختلف جهان صورت گرفت. این حرکت علمی که «نهضت ترجمه» نام گرفت؛ از عرصه های مهم حضور نخبگان فرهنگی ایران در تاریخ تمدن اسلام بود. منجمان ایرانی که در عین تبحر در علم نجوم، به زبان های مختلف مسلط و آگاه بودند؛ توانستند همگام با سایر مترجمان، چکیده ای از علوم کاربردی و نظری ممالک متمدن دنیای قدیم به ویژه در زمینه علم نجوم را به دنیای اسلام منتقل سازند. این پژوهش درصدد است با هدف بررسی نقش منجمان ایرانی در نهضت ترجمه به طور خاص و در پیشبرد تمدن اسلامی به طور عام، سهم ایرانیان را در تمدن اسلامی از منظر علم نجوم تبیین نماید.
کلیدواژها : نجوم، ایرانی، خلافت عباسی، منجم، تمدن اسلامی

مقدمه

از اواسط نیمه نخست قرن دوم هجری، مقارن با سقوط خاندان اموی و حضور تازه ای از اقتدار با نام خلافت عباسی، شرایط نسبت به گذشته تغییر محسوسی نمود. عنصر ایرانی که در به قدرت رسیدن عباسیان نقش کلیدی ایفا نموده بود؛ اکنون در همه امور و شئون دستگاه خلافت و حکومت نفوذ و دخالت یافت و طبعاً بواسطه سابقه تمدنی خویش، به نشر و ترویج علوم و فنون اهتمام ورزید و حتی خلفای عباسی هم از این حیث، تحت تأثیر محیط ایرانی قرار گرفتند. در این میان باید از منجمان ایرانی یاد کرد که با سعی و اهتمام خویش، در پیشرفت نجوم اسلامی نقش داشتند.
این نوشتار با هدف بررسی نقش منجمان ایرانی در نجوم اسلامی به طور خاص و در پیشبرد تمدن اسلامی به طور عام، با سوالاتی مواجه است نظیر اینکه: عامل گرایش منجمان ایرانی به دربار خلافت عباسی چه بوده؟ سهم آنان در علم نجوم اسلامی، در قیاس با ملل و اقوام دیگر تا چه حد بوده است؟ لذا در راستای تحقق هدف پژوهش و پاسخ به سوالات پیش رو، چشم انداز هایی مدنظر است همچون: علل تمایل خلفای عباسی به داشتن منجمان ایرانی در دربار خویش و در مقابل علل گرایش منجمان ایرانی به فعالیت در دربار بغداد عصر عباسی؛ بررسی نقش منجمان ایرانی در پیدایش و رشد و تعالی علم نجوم اسلامی از طریق تألیف و ترجمه کتب نجومی، تأسیس و فعالیت در رصدخانه ها و در نهایت تربیت و آموزش دانش پژوهان علم نجوم.
بحث پیرامون نقش منجمان ایرانی در روند توسعه تمدن اسلامی، یکی از مباحث اساسی تاریخ ایران دوره اسلامی است. در زمینه دانش نجوم اسلامی و سرآمدان آن، از دیرباز مطالعات و تحقیقات متعددی از سوی نویسندگان و محققان شرقی و غربی صورت گرفته؛ ولی به نظر می رسد بررسی روی عملکرد منجمان ایرانی، بطور خاص در نهضت ترجمه و بطور عام در رشد و توسعه ی تمدن اسلامی، نگاهی جدید نسبت به نقش ایرانیان در نهضت ترجمه دارد.

علل گرایش خلفای عباسی به علم نجوم و منجمان ایرانی

ابوالعباس سفاح (ح 136- 132 ق / 753-750 م) نخستین خلیفه عباسی چندان توجهی به علوم نداشت. اما ابوجعفر منصور (ح 158-136 ق / 775-753 م) دومین خلیفه عباسی، نخستین کسی بود که دربین خلفای اسلام، به علوم بویژه علم طب و نجوم علاقه وافری داشت و خود نیز در فقه دستی داشت و بطور جدی و رسمی به کار ترجمه همت نهاد. در باب علت توجه و علاقه منصور به نجوم، باید گفت از خصایص برجسته عصر خلفای اولیه عباسی، رجحان نهادن به کتاب های نجومی بر سایر کتب علمی بود. تشنجات سیاسی که در پی سقوط سلسله امویان و انتقال خلافت به خاندان عباسیان بروز نموده بود؛ این خاندان را متقاعد ساخت که از طریق ستارگان می توان سرنوشت انسان و برآمدن و برافتادن دولتها را دریافت و تنها عالمانند که می توانند با حکمت خویش، این راز را بگشایند (فخری، ‌1372:‌ 25-24). به همین دلیل خلفا در فراهم آوردن و ترجمه کتب نجومی قدما ابراز علاقه نموده و هرکدام منجمی زبردست در کنار خویش داشتند.
منصور به احکام نجوم و تأثیر حرکات کواکب در سرنوشت انسان اعتقاد شدیدی داشت. از این رو دربارش مجمع منجمان بزرگی از سراسر ممالک اسلامی بود. در میان ملل مختلف ایرانیان در زمینه علم نجوم ترقیات شگرفی داشتند؛ از این رو نوبخت و پسرش ابوسهل که از منجمان بزرگ و مترجمان ایرانی بودند؛ به دربار منصور راه یافتند و مورد عنایت و توجه ویژه ای قرار گرفتند (بغدادی،1417، ج 1: 88). از دیگر ستاره شناسان معروف ایرانی دربار منصور، که در زمره ی مترجمان عصر خود بشمار می آیند؛ می توان از ابراهیم فزاری و ابوحفص عُمر بن فَرُخان نام برد (زیدان، 1336، ج 2: 28). وزیر ایرانی هارون الرشید، یحیی برمکی نیز در نجوم دستی توانا داشت. افزون بر این همه ساله منجمان به خدمت او می رسیدند تا احکام آن سال را استخراج نمایند. (سجادی، 1383، ج 12: 15). اغلب منجمان دربار مأمون عباسی، از شرق ایران برخاسته بودند. فقط ذکر نام محمد بن موسی خوارزمی (متوفی232 ق / 847 م ) بزرگترین ریاضیدان جهان اسلام، صحت این گفته را به اثبات می رساند.

سیر تطور دانش نجوم اسلامی و سهم منجمان ایرانی در این مسیر

نجوم دوره اسلامی متشکل از سه دوره بود؛ که حضور فعال مترجمان ایرانی، مشخصه بارز هر سه دوره می باشد. دوره اول، که از نظر زمانی مقارن با قرن دوم هجری است؛ دوره نفوذ نجوم ایران عهد ساسانی می باشد. در این مقطع زمانی محور کار منجمین اسلامی کتاب زیج شهریار به ترجمه ی علی بن زیاد تمیمی بود. تأثیر این ترجمه در آثار منجمین ایرانی همچون ماشاءالله بن اثری، آل نوبخت، عمر بن فرخان و ابومعشر بلخی هویداست. دوره دوم، که از زمان ابراهیم فزاری (متوفی 178 ق / 796 م) تا عهد مأمون، یعنی تا اواخر قرن دوم هجری را در برمی گیرد، نجوم هندی به وسیله ترجمه ابراهیم فزاری از کتاب سیِدهانتا (سِندهند) تألیف براهماگوپتا، در نجوم اسلامی راه یافت. این ترجمه تا مدتها مرجع کار منجمان اسلامی بود.
جعفر برمکی که در آوردن پزشکان و مدرسان نسطوری جندی شاپور به دربار بغداد نقش مهمی ایفا نمود بسیار می کوشید، علوم یونانی را مورد توجه خلیفه و مسلمانان قرار دهد. در کوشش هایی که برای ترویج علم یونانی می کرد؛ جبرائیل بن بختیشوع و جانشینان وی از جندی شاپور یار و مددکار جعفر بودند. ترجمه کتابهای اصول اقلیدس و المجسطی بطلیموس را به اشاره جعفر برمکی دانسته اند (اولیری، 1374: 113و239). گویا جعفر برمکی علت عدم درک و فهم کامل و صحیح مسلمین از ترجمه کتاب سِنْدهِند را؛ پایین بودن سطح آگاهی آنان از اطلاعات مقدماتی ریاضی نجوم دانسته؛ برای همین درصدد ترجمه کتاب اصول هندسه اقلیدس و کتاب مگاله سونتاکسیس تألیف بطلیموس برآمد (اولیری، 1374: 245-244).
آخرین دوره که به نجوم یونانی اختصاص دارد؛ باز به مدد مترجمان ایرانی به دنیای اسلام راه یافت. یحیی پدر جعفر برمکی نخستین فردی بود؛ که به فکر ترجمه کتاب مگاله سونتاکسیس تألیف بطلیموس افتاد. وی گروهی را بدین منظور مأمور ساخت؛ ولیکن ترجمه آنان مورد پسند یحیی واقع نشد. یحیی برای بار دوم ترجمه این کتاب را بر عهده ابوحسان و سلم، رئیس بیت الحکمه نهاد. ایشان از عهده این کار به خوبی برآمده و ترجمه ای ارائه دادند؛ که مورد پسند یحیی قرار گرفت. المجسطی نخستین کتابی است؛ که در همه شاخه های علم الفلک قدیم در سیزده مقاله تدوین شده بود (قفطی، 1371: 137). اعراب بر عنوان کتاب مگاله سونتاکسیس الف و لام تعریف عربی افزودند و مِگاله به المِجِسطی تغییر نام یافت. المجسطی به معنای کتاب بزرگ بود (اولیری، 1374: 245-244). ترجمه این کتاب بارها از سوی مترجمان تکرار شد و شروح و تفاسیر بسیاری بر آن نگاشتند (فروخ، 1984: 127). ترجمه ای که از کتاب المجسطی به اشاره یحیی برمکی انجام گرفت؛ به ترجمه قدیم معروف شده است. همین ترجمه هنگام تألیف زیج معروف جابر بن سنان البَتانی، مورد استفاده این منجم قرار گرفت. آلفونسو نلینو احتمال داده این ترجمه از روی نسخه سریانی کتاب بطلیموس صورت گرفته، نه اصل یونانی آن؛ و استدلال او در این باب، طرز عربی کردن اصطلاحات یونانی کتاب است؛ که نشان می دهد از روی یک نسخه سریانی أخذ شده است (نلینو، 1349: 274). در قرن سوم این کتاب،‌ بی آنکه از نفوذ مکتب های ایرانی و هندی را از بین ببرد؛ محور کار منجمان اسلامی بود (سامی، 1365: 389). بدین ترتیب مترجمان ایرانی، نجوم اسلامی را بر سه مکتب ایرانی، هندی و یونانی بنیاد نهادند.

منجمان ایرانی از قرن دو تا چهار هجری قمری

خاندان نوبختی، سردمدار منجمان ایرانی دربار خلفای عباسی

در عهد خلافت عباسی منجمان بزرگی در ایران می زیستند؛ که از مشاهیر آنان «نوبخت» بود (صفا، 1371، ج 4: 40-39). نوبخت منجم دربار خلیفه منصور عباسی، مورد لطف و توجه او قرار داشت(بغدادی، 1417، ج 10: 56).
منصور در سال 144 ق / 761 م در بنای شهر از مشاوره نوبخت، کمال بهره را برد. منصور به توصیه منجمش روز اول محرم سال 145 هجری (762 م) را روز تأسیس بغداد قرار داد. نوبخت در تعیین محل بغداد و ترسیم نقشه آن نیز شرکت داشت (یاقوت، 1965، ج 1: 682). همچنین منصور درباره سرانجام شورش یکی از بستگانش، ابراهیم بن عبدالله علوی (145 ق/ 763 م) با نوبخت مشورت کرد و نتیجه همان شد که نوبخت پیش بینی نمود و آن شکست شورش بود (گوتاس، 1381: 47). بدین ترتیب اختربینی در نتیجه نفوذ الگوهای فرهنگی ساسانی بتدریج در دربار خلافت عباسی به عرصه ی ظهور رسید. این دانشمند ایرانی تا پایان عمر خویش، نزد منصور با عزت و تقرب زیست. وی در سال 155 هجری (772 م) بعد از هجده سال فعالیت علمی، به دلیل پیری و کهولت سن از خدمت کناره گرفت. منصور پسرش «خرد شاذ ماه طیما ذا اماذر یاد خسروا بهشاذ» را به عنوان منجم دربار منصوب نمود و برای سهولت او را ابوسهل لقب داد (قفطی،1371: 409).
براساس گفته های یاقوت در معجم البلدان چنین به نظر می رسد؛ که ابوسهل در تعیین محل بغداد و ترسیم نقشه آن حضور داشته (یاقوت حموی، 1965، ج1: 684)؛ حتی گفته شده منصور به اذن وی بغداد را بنا ساخت (ابراهیم حسن، 1337، ج 3: 302). وی در تمام دوران خلافت منصور، همراه وی بود. وی صاحب کتب متعددی در علم نجوم و احکام آن بوده که عبارت از: کتاب النهمطان فی الموالید که در باره نجوم و ایران قبل از اسلام می باشد؛ کتاب های الفأل النجومی، الموالید مفرد، تحویل سنی الموالید، المدخل، التشبیه و التمثیل و کتاب المنتحل من اقاویل المنجمین فی الاخبار و المسائل و الموالید و غیرها (ابن ندیم، 1366: 493).

بنی موسی بن شاکر خراسانی

بنی موسی عنوانی است که بر پسران موسی بن شاکر، یعنی محمد، احمد و حسن اطلاق می گردد. در منابع گاهی از آنان با عنوان بنی شاکر خراسانی و بنی منجم یاد می کنند (آرنولد و آلفرد گیوم، 1325: 322). محمد در آغاز امر نزد یحیی، مدارج علمی را طی نمود و در رصدخانه بغداد دستیار او بود. وی هنگام اندازه گیری محیط کره زمین که به فرمان مأمون و توسط دانشمندان اسلامی صورت گرفت، حضور داشت. حاصل محاسبات نجومی این دانشمندان نه تنها نتایج کار بطلیموس، بلکه نتایج محاسبات دانشمندان آن زمان را نیز تحت شعاع قرار داد (هونکه، 1362: 630). پسران موسی پس از مدتی از یحیی جدا شده و رصدخانه بغداد را ترک گفتند و فعالیت علمی خود را به صورت مستقل دنبال کردند. آنان در منزل خویش واقع در باب الطاق بغداد، رصدخانه ای بنا نموده و در آنجا پیوسته به رصد و مطالعه و بررسی روی ستارگان پرداختند (میه لی، 1371: 165).

_ ابوالحسن علی بن زیاد تَمیمی

علی بن زیاد تمیمی از عالمان علم نجوم قرن دوم هجری بوده است. او با ترجمه زیج شهریار خدمت بزرگی به تمدن اسلامی نمود (ابن ندیم، 1366: 446). این ترجمه بر مبنای آخرین نگارش زیجِ شاه یا زیج شهریار، یعنی زمان یزگردسوم؛ در اواخر قرن دوم هجری صورت گرفته است (نلّینو، 1349 : 234).
آثار ایران باستان در زمینه نجوم، خود متأثر از آثار هندی بود. تألیف دو زیج به نام زیجِ شاه (شهریاران یا زیکِ شَتْرواَیار) که یکی مربوط به زمان خسرو انوشروان و دیگری مربوط به زمان یزگرد سوم می باشد (گوتاس، 1381: 158). درباره سبقه این زیج ها گفته شده؛ آثار نجومی یونانی و هندی که در روزگار شاپور اول به پهلوی ترجمه شده بودند؛ تا مدتها مرجع کار منجمان ایرانی بود تا اینکه در زمان خسرو انوشروان، اختلافی بین زیج هندی اَرْکَنْد و مِجِسطی بطلیموس آشکار شد. برای همین انوشروان، صاحب نظران عرصه ی محاسبه، استخراج احکام نجومی و رصد را گرد آورد تا این دو کتاب را بررسی کنند. حاصل کار آنان تدوین زیجی بود که زیج شاه نامیده شد. همین عمل زمان یزدگرد سوم نیز تکرار گردید (کرامتی، 1380: 38 –37).

سهل رَبَّن طبری

سهل رَبَّن طبری از ترییت یافتگان حوزه مرو، در قرن دوم هجری در عرصه تمدن اسلامی ظاهر گشت. وی در طبابت، نجوم و ریاضیات تبحر داشت و از کتّاب و علمای مرو و از جمله مترجمان عالیمقام کتب ریاضی به شمار می آمد. (قفطی، 1371: 321-320). سهل ربن طبری در زمان هارون به بغداد رفت و به دربار خلافت راه یافت و برای هارون به تألیف و ترجمه پرداخت (اولیری، 1374: 246). ربّن طبری کتبی در حکمت و علم یونانی و سریانی به عربی نقل نمود. از جمله ترجمه های وی، نسخه ایی از المِجِسطی بطلیموس، ریاضی دان بزرگ اسکندرانی می باشد که از یونانی به عربی ترجمه نمود. وی را نخستین مترجم مِجِسطی از یونانی به عربی دانسته اند (سارتون، 1360، ج 1: 655). متأسفانه از دیگر تألیفات یا ترجمه های وی اطلاعی در دست نیست.

ابواسحاق ابراهیم بن حبیب فزاری

ابراهیم فزاری (متوفی 160 ق/ 777 م) از ستاره شناسان معروف اسلامی ایرانی قرن دوم است. وی کتب نجوم هندی را به عربی ترجمه نمود. ولیکن آوازه اش را بیشتر مدیون اختراع و ساخت تجهیزات نجومی بود. وی نیز از منجمانی بود؛ که در احداث شهر بغداد با نوبخت همکاری داشـت (گوتاس، 1381: 47).
ابراهیم عنوان نخستین سازنده اسطرلابهای اسلامی (اسطرلاب مُسَطَّح و اسطرلاب مُبَطَّخ) را به خود اختصاص داده و کتابی نیز پیرامون نحوه کار با این اسطرلاب ها تحت عنوان العمل بالاسطرلاب و هوذات الحلق نگاشته است (فخری، 1372: 24). مزید براین ها صاحب قصیده ای در موضوع ستاره شناسی می باشد (میه لی، 1371: 154).

ابوحَفْص عُمر بن فَرُّخان

ابوحفص عمر (متوفی200 ق / 815 م) از دانشمندان ایرانی اهل طبرستان بود؛ که در زمانه ی خود، از عالمان علم نجوم محسوب می شد. عمر از جمله منجمانی بوده که در زمینه تعیین زمان احداث شهر بغداد، با نوبخت همکاری داشت (گوتاس، 1381: 47). وی در زمان هارون به خدمت وزیر دانش پرور ایرانی، یحیی برمکی درآمد و بعد از سقوط برامکه، از خاصان فضل بن سهل گشت و توسط وی به مأمون تقرب یافت. عمر برای مأمون کتب بسیاری در علم نجوم و فلسفه تألیف نمود (قفطی، 1371: 388). وی همچنین احکامی در علم نجوم استخراج نمود که در خزانه دولتی نگهداری می شد (اندلسی، 1376: 87). نگهداری کتاب وی در خزانه دولتی، نشانگر اهمیت تألیف او در نزد دولت عباسی بوده؛ که در خزائن سلطنتی از آن حفاظت می شد.

ابو علی یحیی بن ابی منصور

یحیی (248-146 ق / 862-763 م)، منجم و ریاضی دان بنام ایرانی روزگار مأمون، از جمله ایرانیانی است؛ که به همراه سایر منجمان نامدار عصر مأمون، در ساختن زیج مأمونی شرکت داشت. این دانشمند ایرانی به دستور مأمون به ساختن رصدخانه و تهیه ابزار آن، در شماسیه بغداد و کوه قاسیون دمشق میادرت نمود و در رصدی که به سال 215 هجری توسط هیأتی از منجمان صورت گرفت؛ به عنوان رئیس و پیشوای آنان حضور داشت (ابن العبری، 1364: 200). یحیی بمانند بسیاری از همکاران خود، نتایج حاصل از رصدهای خود را در زیجی بنام زیج ممتحن مأمونی گرد آورد؛ که امروزه نسخه ای هرچند آشفته از آن در دست است (کرامتی، 1380: 51). اهمیت کارهای نجومی یحیی از آن رو است، که با همکاران خود توانست بسیاری از مطالب بطلیموس را تصحیح کنند و زیجی فراهم آوردند؛ که بوسیله آن حسابهای نجومی موجود در هر کتاب بطلیموس را آزمایش کنند (سزگین، 1371: 96). فعالیت های علمی یحیی در باب نجوم، تأثیر خیلی مهمی در پیشرفت نجوم اسلامی داشت. همچنین او شاگردانی همچون بنی موسی خوارزمی را تربیت نمود؛ که مستقلاً به ایجاد رصدخانه و انجام فعالیت نجومی و ریاضی پرداختند.

احمد بن عبدالله (حَبَش حاسِب مَرْوَزی)

احمد بن عبدالله معروف به حَبَش حاسِب مَرْوَزی، منجم و ریاضی دان قرن سوم هجری، در اصل از اهالی مرو بود؛ که در بغداد رشد و نمو یافت. این دانشمند ایرانی پس از تحصیل علوم و رسیدن به مدارج بالای دانش، ‌در سلک منجمان مأمون و معتصم درآمد. وی پس از گذران عمری قریب به صد سال، بین سال های 250 تا 260 هجری (864 تا 874 م) دارفانی را وداع گفت (آرنولد و آلفرد گیوم، 1325: 323).
حبش از جمله منجمان زبردست در علوم یونانی محسوب می گردد که توانست؛ زیج هایی بر روش زیج سند هند، زیج های بطلیموس و رصدهای جدید ترتیب دهد (نلینو،‌ 1349:‌ 218). حبش ظاهراً نخستین کسی بوده که وقت را به وسیله ارتفاع یک جرم آسمانی تعیین کرد و تعریفی از مفهوم ظِلّ معکوس و ظِلّ مُستَوی ارائه داده، آن را بصورت توابع مثلثاتی مستقل بکار برد؛ که مطابق با تانژانت امروزی می باشد (سارتن، 1360، ج 1: 632).
حبش شهرت خود را مرهون سه زیجی است؛ که تدوین نمود. زیج نخست را بر روش هندیان یعنی زیج سِنْدهند تألیف کرد و با فزاری و خوارزمی در عامه ی اعمال مخالفت نموده و در باب استعمال حرکت اقبال و ادبار فلک البروج، بر رأی «ثاؤن» اسکندرانی عمل کرده است. علت انتخاب و پیروی حبش از رأی ثاؤن بدین خاطر بود که دریافت، تصحیح مواضع ستارگان بر حسب طول امکان پذیر است. زیج دوم، زیج «مُمْتَحَن» بود. این زیج را زمانیکه به رصد ستارگان پرداخت، تألیف نمود. برای همین مُمتَحَن، یعنی زیجی که مطالب آن با انجام رصد، آزمایش شده باشد؛ نام گرفت. در این زیج حرکات ستارگان را برمبنای آزمون و امتحان زمان خویش نهاد. بدین ترتیب زیج مُمْتَحَن که حاصل تحمل رنج و مشقت و آزمایشات لازم بود؛ مشهورترین زیج او گردید و سومین زیج ، زیج صغیر معروف به «زیج شاه» است؛ که بر روش زیج شهریاران ساسانی تدوین یافت (ابن العبری، 1364: 199 - بیرونی، 1422: 598).
اهمیت کار حَبَش در تاریخ علم، کار های وی در باب «مثلثات» (مبتنی بر سِیدهانته هندی)، «نجوم کروی» (به ویژه محاسبه میل و ارتفاع خورشیدی)، «تعدیل الشمس» (با تدوین زیگواره های حرکت میانگین خورشید)، «نگره ماه» ( تعدیل القمر که برای حرکت های آن نیز جداولی تنظیم نموده) و دیگری «نظریه سیارات» است؛ که در آن طول نجومی سیارات را حساب کرده و حرکات آنها را نیز در قالب جدول نشان داده است (بیرونی، 1422: 598).

نتیجه گیری

در اسلام، قرآن و سنت با ارج نهادن به مقام علم و علما و سفارش های مؤکد بر علم آموزی، بنیان های تمدن اسلامی را استوار نموده و سپس در جهت رشد و پیشرفت این تمدن، با ایجاد روحیه تحقیق و تفحص در مسلمین و از بین بردن حس از خودباختگی در برابر تمدن های سایر ملل، اراده قوی خواستن و توانستن را در مسلمین بوجود آورد. بدین ترتیب تمدن اسلامی با مهیا نمودن شرایط لازم که شامل برانگیختن علاقه و رغبت مسلمانان به علم و دانش و ایجاد فضای باز و مناسبی که حاصل مسالمت جویی و تساهل و تسامح فکری اسلام بود؛ پذیرای علوم و فنون تمدن های مقدم بر خود گردید.
علوم اسلامی من جمله علم نجوم در طی قرون دو تا چهار هجری، راه ترقی و پیشرفت را پیمود و در سمت و سوی هدف و مقصدی متعالی گام بر داشت. در ابتدای امر خلفای عباسی و در مواردی وزرا و درباریان خلافت، به حمایت از علما و دانشمندان پرداختند ولی به مرور ایام و به دلیل دل مشغولی خلفا به مسائلی نظیر سلطه ترکان بر دربار و خلافت عباسی، که باعث تضعیف اقتدار خلافت می شد دیگر به مانند گذشته، علم و عالم در خدمت هیئت حاکمه نبودند. با این وجود هنوز پیوند علوم و علما با دستگاه خلافت قطع نشد و در علوم مذهبی، روحانیون مذهبی در مناصب دولتی، همچون قاضی القضاه قرار داشتند. شعرا و ادبا در دربار حاکمان می زیستند و اگر هنری داشتند در ثنا و مدح ممدوحان خود به کار می بردند. ریاضیدانان و منجمان و طبیبان نیز اگر در دربار حاکمان جای داشتند؛ بواسطه نیازی بود که به تخصص آنان احساس می شد. با این حال برخی از این عالمان از قرابت و نزدیکی خود به صاحبان قدرت، برای پیشبرد علوم اسلامی سود بردند؛ ولیکن بجاست؛ از دانشمندانی همچون ابوحیان توحیدی، ابوالقاسم فردوسی و ابوالفتح بُستی و ابوبکر صبغی ... یاد نمود؛ که از دستگاههای حاکمه دور ماندند و گوهر معرفت خود را به پای قدرت نریختند (متز، 1364، ج 1: 217-216 ؛ گوهرین، 1331: 517).
منجمان ایرانی در کار تألیف و ترجمه، شرح علت و استدلال احکام نجومی و ساخت ابزار آلات نجومی در زمینه تأثیرگذاری بر نجوم اسلامی از سایر ملل پیشی گرفتند؛ زیرا برای پیشرفت علم هیئت دو شرط لازم بود: نخست؛ تبحر در قسمت های نظری آن و کوشش در وارسی آنها، با در نظر گرفتن فوایدی که از دانش های دیگر نظیر ریاضی، فیزیک و شیمی حاصل می گردد و دوم؛ پرداختن به رصد و نیکو انجام دادن آن، کتاب هایی که ترجمه می شد؛ هم به لحاظ نظری و هم از جهت رصدی نارسا بودند. لذا نیاز به پژوهش کامل در مسائل نجومی بود. از این رو می توان به اهمیت کار ابراهیم فزاری، خوارزمی و یحیی بن ابی منصور و سایر منجمان ایرانی در عرصه رشد و پیشرفت نجوم اسلامی پی برد. بنابراین نهضت ترجمه یکی از عرصه هایی است که نشان می دهد؛ می توان منجمان ایرانی را یکی از عوامل تأثیرگذار در تاریخ تمدن اسلامی به شمار آورد.

پی نوشت ها :

1. دانشجوی دکتری تاریخ اسلام؛ parvinasghari92@gmail.com

منابع :
ابراهیم حسن، حسن، تاریخ سیاسی اسلام، (1337)، ترجمه ابوالقاسم پاینده، نشر جاویدان، تهران، چاپ دوم ؛
ابن العبری، غریغوریوس ابو الفرج اهرون، تاریخ مختصر الدول، (1364)، ترجمه محمد علی تاج پور و حشمت الله ریاضی، تهران، نشر اطلاعات، چاپ اول؛
ابن‌ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، (1366)، ترجمه محمدرضا تجدد، نشر امیرکبیر، تهران، چاپ سوم؛
اندلسی، قاضی صاعد، طبقات الامم، (1376 ق)، بتصحیح غلامرضا جمشید نژاد اول، تهران، نشر هجرت، چاپ اول؛
آرنولد، سرتوماس و آلفرد گیوم، میراث اسلام، (1325)، ‌ترجمه مصطفی علم، تهران، نشر کتابخانه ابن‌سینا، چاپ اول؛
بغدادی، احمدبن علی، تاریخ بغداد و مدینه السلام، (1417 ق)، بیروت، دار الکتاب العلمیه، الطبعه الاولی؛
بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیه عن القرون الخالیه، (1422 ق / 1380 ش)، با تعلیق و تحقیق پرویز اذکائی، تهران، نشر میراث مکتوب، چاپ اول؛
زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلامی، 4 جلد، (1365) ، ترجمه علی جواهر کلام، بی‌جا، نشر امیرکبیر، چاپ سوم؛
سارتون، جورج، مقدمه‌ای بر تاریخ علم، (1360)، ترجمه غلامحسین صدری افشار، تهران، نشر هدهد، چاپ دوم؛
سامی، علی، نقش ایرانیان در فرهنگ و تمدن اسلامی، (1365)، تهران، نشر نوید، چاپ اول؛
سزگین، فؤاد، گفتارهایی پیرامون تاریخ علوم عربی و اسلامی، (1371)، نشر بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ اول؛
صفا، ذبیح الله، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تا اواسط قرن پنجم هجری، جلد اول، (1371)، نشر دانشگاه تهران، چاپ اول؛
فخری، ماجد، سیر فلسفه در جهان اسلام، (1372)، ترجمه اسماعیل سعادت و دیگران، تهران، نشر مرکز دانشگاهی، چاپ اول؛
قفطی، جمال الدین، تاریخ الحکماء، (1371)، بهمن دارائی، تهران، نشر دانشگاه تهران؛
کرامتی، یونس، کارنامه ایرانیان، (1380)، تهران، نشر مؤسسه فرهنگی اهل قلم، چاپ اول؛
گوتاس، دیمیتری، تفکر یونانی، فرهنگ عربی، (1381)، ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول؛
گوهرین، سید صادق، حُجَّه الحق ابوعلی سینا، (1331)، تهران، نشر وزارت فرهنگ و هنر، چاپ اول؛
متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم، (1364)، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، نشر سپهر، چاپ دوم؛
میه لی، آلدو، علوم اسلامی و نقش آن در تحول علمی جهان، (1371)، ترجمه محمدرضا شجاع رضوی و اسدالله علوی، نشر بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول؛
یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء و طبقات الادبا، (1965 م)، بتصحیح د.س.مرجلیوث، مصر، مطبعه هندیه بالموسکی، الطبعه الاولی؛



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط