کلاغ خواست راه رفتن کبک را بیاموزد، راه رفتن خود را هم فراموش کرد!

آورده‌اند که روزی زاغی، کبکی را دید که می‌رفت. خرامیدن او زاغ را خوش آمد و از تناسب حرکات و چستی اطراف او آرزو برد، چه طبایع را به ابواب محاسن التفاتی تمام است و هر آینه آن را جویان باشد در جمله خواست که آن را بیاموزد.
شنبه، 24 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کلاغ خواست راه رفتن کبک را بیاموزد، راه رفتن خود را هم فراموش کرد!
کلاغ خواست راه رفتن کبک را بیاموزد، راه رفتن خود را هم فراموش کرد!

 





 

زمینه پیدایش

آورده‌اند که روزی زاغی، کبکی را دید که می‌رفت. خرامیدن او زاغ را خوش آمد و از تناسب حرکات و چستی اطراف او آرزو برد، چه طبایع را به ابواب محاسن التفاتی تمام است و هر آینه آن را جویان باشد در جمله خواست که آن را بیاموزد. یک چندی بکوشید و بر اثر کبک بپویید. رفتن او را نیاموخت و رفتار خویش فراموش کرد، چنان‌که رجوع بدان ممکن نبود.(1)

پیامها

1. پیروی بی‌چون و چرا از فرهنگ غرب و کنار گذاشتن آداب و رسوم ملی و اسلامی نه تنها ما را به پیشرفت‌های علمی نمی‌رساند بلکه موجب از دست دادن فرهنگ و رسوم خودمان نیز می‌شود.
2. دوری از تقلید کورکورانه و بدون مبنای منطقی. کاربرد این مثل در جایی است که شخصی چشم‌بسته و بی‌چون و چرا از شخص دیگری تقلید کند بدون اینکه تقلید او از روی اصول عقلانی باشد.

ضرب المثل های هم مضمون

ـ کلاغ آمد چریدن یاد بگیرد، پریدن هم یادش رفت.
ـ روش کبک به تقلید نیاموزد زاغ.(2)
ـ بی‌تقلید رفتن از کوری است.
ـ عبادت به تقلید گمراهی است.
ـ مباش بنده تقلید، اگر نه حیوانی.
ـ هنوز کفش‌هایم را پیدا نکرده‌ام.(3)

اشعار هم مضمون

خلق را تقلیدشان بر باد داد * ای دو صد لعنت بر این تقلید باد(4)
گاو و خر را نکند خوردن گندم، آدم * شرف مرد به تقلید نگردد حاصل(5)
نمی‌دانم به هر جایی که هستی * خلاف رسم و عادت کن که رستی(6)
هر چه خلاف آمد عادت بود * قافله‌سالار سعادت بود(7)

ریشه های قرآنی حدیثی

«وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ إِلَى مَا أَنزَلَ اللّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُواْ حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءنَا أَوَ لَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ شَیْئًا وَلاَ یَهْتَدُونَ ؛ چون به آنان گفته شود: به سوی آنچه خدا نازل کرده و به سوی پیامبر بیایید، می‌گویند: آنچه پدران خود را بر آن یافته‌ایم ما را بس است. آیا هر چند پدرانشان چیزی نمی‌دانستند و هدایت نیافته بودند؟» (مائده: 104)
رسول خدا(صلی الله علیه وآله): «لا تَکُونُوا اِمَّعَةً، تَقُولُونَ: اِنْ اَحْسَنَ النّاسُ اَحْسَنّا، وَ‌ اِنْ ظَلَمُوا ظَلَمْنا وَ لکِنْ وَطِّنُوا اَنْفُسَکُمْ اِنْ اَحْسَنَ النّاسُ اَنْ تُحْسِنُوا، وَ‌ اِنْ اَساؤُوا اَنْ لا تَظْلِمُوا؛ مقلّد و بی‌اراده نباشید که بگویید: اگر مردم خوبی کردند ما خوبی می‌کنیم و اگر ظلم کردند ما هم ظلم می‌کنیم، بلکه از خودتان اراده داشته باشید، اگر مردم خوبی کردند، شما خوبی کنید و اگر بدی کردند، شما ظلم نکنید.»(8)
امام صادق(علیه السلام): «اِیّاکَ اَنْ تَنْصِبَ رَجُلاً دُونَ الْحُجَّةِ فَتُصَدِّقَهُ فِی کُلِّ ما قالَ؛ بپرهیز از اینکه بی‌دلیل، کسی را برای خود عَلَم (و بت) کنی و هر چه گفت تصدیقش نمایی».(9)

لغات

زاغ: کلاغ.
خرامیدن: راه رفتن همراه با زیبایی و وقار.
چستی: چالاکی.
آرزو برد: آرزو کرد.
طبایع: سرشت‌ها.
ابواب محاسن: زیبایی‌های مختلف.
التفاتی: توجهی.
جویان: طلب‌کننده، جوینده.
در جمله: اجمالاً.
یک چندی: مدتی.
بر اثر: به دنبال.
بپویید: راه رفت.
رفتار: راه رفتن.
رجوع: بازگشت.

پی‌نوشت‌ها:

1. سید یحیی برقعی، کاوشی در امثال و حکم فارسی، چاپخانه حکمت، نمایشگاه و نشر کتاب، چ 2، 1364، ص 402.
2. ابراهیم شکورزاده بلوری، دوازده هزار مثل فارسی، مشهد، آستان قدس رضوی، چ 2، 1384، ص 794.
3. غلامرضا حیدری ابهری، حکمت‌نامه پارسیان، قم، نشر جمال، چ 1، 1385، ص 129.
4. امثال و حکم دهخدا، تهران، امیر کبیر، چ 4، 1357، ج 2، ص 743.
5. دوازده هزار مثل فارسی، ص 480.
6. امثال و حکم دهخدا، ج 1، ص 126.
7. همان، ج 4، ص 1920.
8. منذری شامی، الترغیب و الترهیب، تحقیق: مصطفی محمد عمارة، بیروت، دار احیاء التراث، چ 3، 1388 هـ.ق، ج 3، ص 341.
9. شیخ صدوق، معانی الاخبار، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ 1، 1361، ص 169.

منبع مقاله :
مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.