خواب و بیداری خرد

در بخش های مختلف شاهنامه شهریاران، پهلوانان، وزیران، زنان و حتی دژخردان، حقایقی را در خواب می بینند و آگاهی هایی به دست می آورند که فراتر از آستانه ی آگاهی های معمول انسان به نظر می رسد. ضحاک خواب دید که سه مرد
يکشنبه، 24 فروردين 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خواب و بیداری خرد
 خواب و بیداری خرد

 

نویسندگان: سیدکاظم موسوی، اشرف خسروی




 

در بخش های مختلف شاهنامه شهریاران، پهلوانان، وزیران، زنان و حتی دژخردان، حقایقی را در خواب می بینند و آگاهی هایی به دست می آورند که فراتر از آستانه ی آگاهی های معمول انسان به نظر می رسد. ضحاک خواب دید که سه مرد جنگی که به بالای سرو و به فرّکیان بودند و به شکل دو مهتر و کهتری در میان بر او ظاهر شدند؛ خواب های سام در دو شب متوالی که در دومین آن ها همچون خواب ضحاک سه مرد به همراه سپاهی گران بر او نمایان شدند، در حالی که جوانی خوبروی در میان است و موبدی در سمت چپ و نامور بخردی در سمت راست اوست؛ خواب اسطوره ای کیقباد قبل از پادشاهی؛ خواب پیران در شب زاده شدن کیخسرو؛ خواب گودرز که کیخسرو را در توران می بیند و ندای خجسته ی سروش ایزدی را در خواب می شنود، خواب کید پادشاه قنوج که در نهایت خردمندی بود و تفسیر مهران دانا از آن، خواب جریره که آتشی سراسر کوه را برافروخته و پرستنده و دژ را سراسر می سوزاند، خواب انوشیروان که موجب پیوستن او به بوزرجمهر دانا می شود، خوابی که بابک از بزرگی و شکوه ساسان می بیند؛ همه پیش بینی و پیشگویی و هشدار حوادث و رویدادهایی است که در آینده رخ می دهند.
خواب در شاهنامه به رغم ظاهر آن بیداری خرد و اندیشه است، اندیشه ای که به شکلی پیکرینه نمود می یابد و بر انسان نمایان می شود. خواب آن قدر به اندیشه نزدیک است که برخی پژوهندگان و محققان آن را پیکرینگی اندیشه می نامند. « واقعیت زنده ی رؤیا و کارسازی و اثرگذاری بسیار آن از رفتار و توانی فراروانی در آدمی برمی خیزد که آن را « پیکرینگی اندیشه» می نامیم. پیکرینگی اندیشه ( ایدئوپلاستی) در فرا روانشناسی به رفتارها یا کاروسازی در روان آدمی گفته می شود که اندیشه با یاری آن می تواند نمود و بازتاب بیرونی بیابد» ( کزازی، 1376: 110). با توجه به این تعریف خواب نماد اندیشه است.
گاهی اندیشه ها و افکار و آگاهی های آدمی به فراموشی سپرده می شوند و در لایه های ژرف و تو در توی ناخودآگاه پنهان می گردند، خواب و رؤیا دوباره آن ها را بیدار می کند و از ناخودآگاه به خودآگاه می آورد. از آن جا که خواب و رؤیا عمدتاً از ناخودآگاه وسیع و ناشناخته ی انسان سرچشمه می گیرد، ماهیت آن مبهم و شناخت دقیق و روشن آن بسیار دشوار است. زیرا « خودآگاهی در مقایسه با وسعت ناخودآگاهی به مثابه پوسته ای است، نمی دانیم ناخودآگاه تا کجا فرمان می راند، زیرا چیزی در مورد ماهیت آن نمی دانیم» ( استوک، 1377: 15).
آنچه مسلم است در خواب و رؤیا بخشی از ناخودآگاه به خودآگاه می پیوندد و اندیشه های خردمندانه ای در خودآگاه البته به شکل نمادین شکل می گیرد که کارساز و کارآمد واقع می شوند و آثار مثبت و گاه منفی و ویرانگری ( چون ضحاک و افراسیاب) به دنبال دارند. البته لازم به ذکر است در مواردی همه که دیدن خواب نتایج ویرانگر، کشنده و منفی در پی دارد، جنبه های منفی به اصل خواب برنمی گردد. خواب هشداری است به پلیدی، بدکرداری و بداندیشی های خواب بیننده و می تواند سازنده و مثبت باشد. بیننده ی خواب است که پلیدی می ورزد و برای رهایی از هشدار خواب به هر وسیله ای حتی به کشتن، جادو و امثال آن دست می یازد و پناه می برد. در این موارد جنبه های منفی به اصل خواب ارتباط ندارد. « در خواب هاست که همبستگی آگاهی و ناآگاهی تحقق می یابد و از همین همبستگی است که موقعیت های تازه و نگرش های هوشیارانه ی جدیدی سر می زند» ( مورنو، 1376: 51).
پیشینه ی هشدارهای تکان دهنده و بیدارکننده ی در خواب بسیار کهن است، و در حماسه ی گیل گمش که قدمت آن به سه هزار سال پیش از میلاد می رسد، نیز دیده می شود. او که پادشاهی مستبد و پهلوان است و دو سوم وجودش ایزدی و یک سوم آن انسان گونه، خوابی هشداردهنده می بیند که از قدرت خود ناروا بهره نگیرد و به داد رفتار کند. « اِن لیل کوهستان، پدر خدایان سرنوشت گیل گمش را تعیین کرده بود. از این رو گیل گمش خواب دیده و انکیدو گفت: معنای خواب این است که پدر خدایان به تو فرمانروایی داده است و تقدیر این است. زندگی جاوید تقدیر تو نیست. از این بابت غمی به دل راه مده، اندوهگین و دژم مباش. او به تو توانایی بست و گسست امور داده است تا ظلمت و نور بشریت باشی. او تو را به گونه ای بی همتا بر مردم چیره ساخته و در نبردی که هیچ فراری از آن جان به در نخواهد برد، در تاراج و تهاجمی که راه بازگشت ندارد، پیروزی بخشیده است. اما از قدرت خود به ناروا بهره مگیر، با خدمتکارانت در قصر به داد رفتار کن و در پیشگاه شمش عادل باش» ( ساندرز، 1376: 74). در این داستان بیننده ی خواب پادشاه پهلوانی است ایزدی - انسانی، و توصیه های هشداردهنده ی خردمندانه ای در قالب خواب بر رعایت دادگری و عدالت ورزی به او داده می شود که از پاره ای جهات با اسطوره ها و حماسه های ایرانی شباهت فراوانی دارد. این خواب نیز از گونه ی بیداری خرد است.
در مکتب های روانکاوی قرون اخیر، پرفسور یونگ به رؤیا اهمیت زیادی می دهد، و معتقد است در تحلیل روانشناسی شخصیت فرد باید به تحلیل رؤیاهای او پرداخت. از این دیدگاه در رؤیا علاوه بر عناصر فردی، عناصر جمعی نیز دیده می شود. یونگ عقیده دارد آنچه در خواب نمود می یابد، نمادین است و باید تفسیر و تحلیل گردد.
آنچه او و همفکرانش در دهه های اخیر مطرح کردند - و موجب تحولات و دگرگونی هایی در روانکاوی نیز گردید و طرفداران زیادی هم پیدا کرد - حکیم اندیشمند طوس ده قرن قبل از آن آگاه بوده، آن را به خوبی درک کرده و به روشنی آن را در شاهنامه آورده است. تا جایی که در آغاز داستان بوزرجمهر در بخش تاریخی شاهنامه، به خواننده هشدار می دهد و نهیب می زند « نگر! خواب را بیهوده نشمری»، آن را بهره ای از پیغمبری می داند و رسالت پیغمبری، خبر دادن از نیک و بد و راهنمایی کردن انسان ها در یافتن راه رستگاری است. در جای دیگر او خواب را نشان پیغمبری می داند، رستم به کیقباد می گوید:
چنین گفت با شاه کندآوران
نشان است خوابت ز پیغمبران
(2، 60)
فردوسی به رابطه ی روان و خواب اشاره می کند و معتقد است روان های روشن شایسته اند که بودنی ها را در خواب ببینند؛ رابطه ی اندیشه و روشن روانی با خواب در نمونه های زیر آشکار است:
روان های روشن ببیند به خواب
همه بودنی ها چو آتش بر آب
(8، 110)
شبی خفته بود بابک رودیاب
چنان دید روشن روانش به خواب...
به دیگر شب اندر، چو بابک بخفت
همی بود با مغزش اندیشه جفت...
(7، 11)
کیقباد نیز به رابطه ی روشن روانی و خواب اشاره می کند:
شهنشه چنین گفت با پهلوان
که خوابی بدیدم به روشن روان
(2، 60)
در خواب های شاهنامه خفتگان آسوده، بیداران روشن روانی اند که خروش عقل و فریاد اندیشه را در سکوت خفتن درمی یابند، و این درست مانند پارادوکس زیبای آب و آتش در ابیات فوق است. این خواب ها از بیداری اندیشمندتر و بیدارترند. خواب در این موارد نمادین و اسطوره ای است و برای درک معنا و پیام آن باید شناخته و شکافته شود، و این کاری دشوار است و دانایی و به خردی نیاز دارد. در شاهنامه خواب گزاران باید از موبدان، دانشمندان، فرهنگیان، ستاره شمران، دانایان و آگاهان روزگار باشند:

هر آن کس که در خواب دانا بدند
به هر دانشی بر توانا بدند
به ایوان بابک شدند انجمن
بزرگان فرزانه و رای زن

(7، 11)
خواب دیدن، دانایی و زیرکی ویژه ای می خواهد و گزارش و دریافت و تفسیر آن دانشی به مراتب بالاتر و عمیق تر و این نیز نشانه ای دیگر از پیوند خواب با اندیشه است. بوزرجمهر دانا و مهران نامدار دانشمند که خواب انوشیروان و کید را تفسیر می کنند نمونه ای از این خوابگزاران دانا هستند. خواب ضحاک را دانایی زیرک نام تفسیر می کند. سایر خواب ها را نیز اغلب خردمندان گزارش می کنند. بداندیشانی چون افراسیاب و ضحاک که آینده ی شوم خود را در خواب می بینند، آن قدر زیرکی و فراست و خرد، دارند که بتوانند در خواب و رؤیا نتایج کردارهای ناپسند خود را پیش بینی کنند. اما آنان زیرکی و هوشمندی و تدبیر خود را همچون گذشته در خدمت آز، دنیاطلبی و پلیدی قرار می دهند، و این نیروها به خرد آن ها غلبه می کنند، هوشمندی را به خدمت می گیرند و به بیراهه می برند.
از آن جا که خواب با اندیشه و دانایی پیوند دارد، رابطه ی دانایان و اندیشه وران با آن بیشتر است. اغلب خوابدیدگان شاهنامه سمبل خرد و دانایی محسوب می شوند. گودرز، سام، پیران ویسه، انوشیروان و جریره از وزیران، شهریاران و زنان دانا و خردمندند که بر همتایان و همالان خود برتری دارند و نمونه هایی از خوابدیدگان در شاهنامه اند.
در ژرف ساخت خواب و رؤیاهایی که در شاهنامه دیده می شود، خرد و اندیشه ای عمیق و هوشمندی و زیرکی و بیداری شگفتی نهفته است. خواب در شاهنامه نه تنها خردناپسند نیست، بلکه خردگرا و خردگونه و عین بیداری اندیشه است. این نیز از پارادوکس های زیبای شاهنامه است.
بسیاری از پیشگویی ها و اخترگویی های شاهنامه را می توان به همین شکل بررسی کرد که از لحاظ شباهتشان به خواب به آن نمی پردازیم.
لازم به ذکر است که خوابیدن به معنای حقیقی خفتن از برخی خفتن ها که نشانه ی بی خردی می باشند، با آنچه در این بخش بررسی شد، کاملاً متفاوت است. خفتنی که نشان بی خردی و بی تدبیری است مانند خفتن انوشیروان و ربوده شدن گوهر بازوی او و خفتن رستم در خوان سوم، نمونه هایی از این قبیل است که برای خوابدیده نتایج نامطلوبی دارد و فردوسی نیز به روشن روانی و خردمندی بیننده ی آن اشاره ای نمی کند. خواب در شاهنامه با دو رویکرد کاملاً متفاوت ظاهر می شود؛ گاهی نشان ضعف و ناتوانی خرد است و گاه موجب بیداری و تقویت آن.
منبع مقاله :
موسوی، سیدکاظم؛ خسروی، اشرف؛ (1389)، پیوند خرد و اسطوره در شاهنامه، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.