اعتیاد به مواد مخدر از منظر روان شناسی

پیش از آن که وارد این مبحث شویم، لازم است قید شود که فرهنگ در این مسئله نقش عمده ای ایفا می کند. هر قدر مصرف یک ماده از جهت آیینی و اجتماعی در یک فرهنگ جایگاه قوی تری داشته باشد و با آن فرهنگ یکپارچه تر باشد، کم تر
شنبه، 6 ارديبهشت 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اعتیاد به مواد مخدر از منظر روان شناسی
اعتیاد به مواد مخدر از منظر روان شناسی

 

نویسنده: دکتر سید حسین مجتهدی




 

چگونه از چشم انداز روان شناختی مسئله ی سوءمصرف مواد در بین جوانان تبیین و تحلیل می شود؟

پیش از آن که وارد این مبحث شویم، لازم است قید شود که فرهنگ در این مسئله نقش عمده ای ایفا می کند. هر قدر مصرف یک ماده از جهت آیینی و اجتماعی در یک فرهنگ جایگاه قوی تری داشته باشد و با آن فرهنگ یکپارچه تر باشد، کم تر آسیب زا تعبیر می شود.
مثال آن الکل در برخی جوامع غربی و حشیش در برخی قبایل نخستین است، اما وقتی مصرف مواد در تنافر با هنجار یک جامعه قرار می گیرد، برچسب غیراخلاقی، اعتیاد یا بیماری روانی می خورد.
نخست باید توجه داشت که در این مبحث سه شکل از استفاده ی مواد را باید متمایز کرد:
الف) مصرف، ب) سوءمصرف، پ) وابستگی
الف) مصرف، می تواند دامنه ی گسترده ای داشته باشد، نظیر مصرف تنباکو یا این که در برخی جوامع امروزی هنجار تلقی شود، مانند الکل. این گونه موارد در بسیاری از جوامع جنبه ی غیرقانونی نیز دارد.
ب) سوءمصرف به مصرف موادی اطلاق می شود که تأثیرات منفی بر کنش وری روانی، اجتماعی و بدنی و نیز بر رشد شخصی دارند.
به طور مثال در سوء مصرف الکل شاهد نقصان توجه، اهمال در وظایف و افزایش پرخاشگری می باشیم.
پ)در وابستگی با یک نشانگان ( سندرم) مواجهیم که شامل پدیده های بدنی، روانی و رفتاری می باشد که بر گستره های مختلف زندگانی به گونه ی معنادار اثر گذاشته است. در وابستگی با افزایش تحمل مواد و بالا رفتن میزان مصرف آن ها رو به روییم که فرد می خواهد به یک تأثیر و تأثر هدفمند معین دست یابد. مصرف در وابستگی کمتر قابل مهار است و فرد با وجود آگاهی از پیامدهای منفی مواد، مصرف آن ها را ادامه می دهد. با قطع مصرف، نشانه های ترک ظاهر می شود که فرد حالت های جسمی و روانی سختی را تجربه می کند. وابستگی، مدت ها انکار می شود. مواد اثرگذار بر روان با امکان ایجاد وابستگی بیشتر مواد ذیل هستند: 1) تنباکو، 2) الکل، 3) حشیش، 4) ماری جوآنا، 5) توهم زاها، 6) اُپیوییدها(مانند تریاک، هرویین) ، 7) محرک ها ( مانند کوکایین، اکستازی) ، 8) خواب آورها، مسکن ها و برخی مُسْهِل ها، 9) برخی حلال ها و مواد چسبی( که به گونه ی بُخور، تنفس می گردند). مصرف مواد در نوجوانان به طور متوسط در 13، 14 سالگی شروع می شود و در حدود 20 سالگی به اوج می رسد. سوء مصرف یا وابستگی در این مقطع سنی بروز می یابد.
در پژوهشی که بر روی نوجوانان غرب آلمان در سال 1998 صورت گرفت، 24 درصد پسران و 18 درصد دختران، حداقل یک بار مواد غیرقانونی را امتحان کرده بودند. حشیش، ماری جوآنا و اکستازی شایع تر از سایر مواد هستند. نوجوانی که یکی از انواع مواد را مصرف می کند، احتمال بیشتری دارد که مواد دیگر را نیز امتحان کند. مصرف مواد به طور معمول با آب جو، شراب و تنباکو شروع می شود.
پسران و مردان بیشتر از زنان و دختران به کشیدن و نوشیدن گرایش دارند و از سوءمصرف الکل یا وابستگی به مواد صدمه می خورند، اما بانوان اغلب آرام بخش مصرف می کنند.
شرایط نامناسب محیطی در کودکی به ویژه شیوه ی پرورشی والدین می تواند به اشکال گوناگون بر این مسئله تأثیر بگذارد. استمرار این مشکل تا سنین بالاتر و تأثیر بر رشد شخصیت تا پدید آمدن اختلال های بیماری های روانی از دیگر پیاوردهای منفی این پدیده است.
چنان چه این مسئله در محیط خانواده وجود داشته باشد و نیز کیفیت رابطه ی عاطفی والدین و فرزند نامناسب باشد، احتمال ابتلای نوجوان به مواد می تواند افزایش یابد.
باوم ریند(1991) از جمله پژوهشگرانی می باشد که در این رابطه تحقیق کرده است. او بر پایه های پژوهش هایش به این نتیجه رسیده است که شیوه های تربیتی والدین در نوجوانی نیز اهمیت به سزایی در رابطه با احتمال ابتلای نوجوان به مواد دارد و این مسئله به کودکی محدود نمی شود.
محقق دیگر، بلاک(1990)، بر روی گروهی از نوجوانان 18 ساله تحقیقی انجام داد. او 85 نوجوان 18 ساله را براساس میزان مصرف ماری جوآنا ( در طول دوران نوجوانی) به سه گروه تقسیم کرد:
الف) گروهی که مصرف نمی کنند و نکرده اند.
ب) گروهی که امتحانی مصرف کرده اند.
پ) گروهی که به طور منظم مصرف می کنند.
از سوی دیگر، ویژگی های شخصیتی ایشان و روابط آن ها با والدین شان مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت. نتایج بیانگر آن بود که گروهی که ماری جوآنا به طور منظم مصرف می کرد، بیش از همه درگیر مشکلات تکانشی، فشار و آسیب روانی و مشکل در روابط شخصی بود. مادران گروه های الف و پ، در 5 سالگی ایشان، سرد، ناپاسخگو، غیرمسئول و ناحمایتگر بوده اند.
پژوهش هایی دیگر نیز بیانگر آن است که برخی ویژگی ها و صفات شخصیتی در کودکی می تواند پیش بینی گر سوءمصرف الکل در بزرگ سالی باشد؛ ویژگی های شخصیتی نظیر: سطح فعالیت بالا، نقصان در خودمهارگری، تکانشگری، پرخاشگری و هیجان طلبی.
اختلال های رفتاری در کودکی و رفتارهای ضداجتماعی در آغاز بزرگ سالی با این مجموعه ویژگی ها همبسته است.
دوب کین و همکارانش(1997) در پژوهش های خود به این نتیجه رسیدند که هرچه مادری از جهت هیجانی گرم تر باشد، احتمال سوءمصرف مواد در نوجوان کم تر خواهد شد.
هم چنین در خانواده هایی که دیدگاه مثبتی به مواد وجود دارد، نوجوان بیشتر در خطر ابتلا به مواد خواهد بود.
مسئله ی مهم دیگر در این زمینه، آن است که مصرف مواد به ویژه سیگار و الکل، گاهی برای نوجوان، نشانگر ورود به دنیای بزرگ سالی است، و تمسک به آن جنبه ی اثبات هویت یابی بزرگ سالانه می یابد. مسئله ی الگوپذیری نیز حایز اهمیت است. رسانه ها و شخصیت های اثرگذار رسانه ای در این زمینه می توانند نقش مهمی ایفا کنند. نوجوان به چنین شخصیت هایی به گونه ای آرمانی می نگرد و میل به هم سان سازی با آن ها پیدا می کند، در گام نخست راحت ترین و مقدورترین هم سانی را برمی گزیند که رفتار بیرونی است، و تدخین و نوشیدن از آن جمله می باشد.
اطلاعات و تصورهای نادرست یا ناقص نیز می تواند انگیزان دیگری برای سوءمصرف مواد در جوانان و نوجوانان باشد. جوامعی که در بین آن ها توده ی مردم این باور هست که الکل خُلق فرد را بهتر می کند، یا تریاک برای درمان بیماری ها می تواند خودسرانه مصرف شود، یا این که قدرت جنسی را افزایش می دهد، به رشد مو کمک می کند و... موجب می شود که نوجوان با اقناع درونی به سمت این مواد گرایش یابد.
منابع اطلاع رسانی در چنین مواردی باید با ارائه ی اطلاعات و آگاهی های درست، موثق و علمی، راه را بر سوءاستفاده از چنین برداشت های نادرست ببندند. باید در نظر داشت که از مهم ترین موارد پیشگیری آگاهی بخشی است. سانسور و کتمان حقایق، نه تنها به حل مسئله کمک نمی کند، بلکه می تواند به شیوع این معضل در لایه های زیرین اجتماع یاری رساند.
از دیگر موارد مهم پیشگیری، آموزش مهارت های زندگانی است که به اصطلاح به آن واکسن اعتیاد نیز می گویند و در بین این مهارت ها، شهامت آموزی و مهارت« نه» گفتن، در رابطه با اعتیاد از جایگاهی ویژه برخوردار است.
از دیگر موارد جذابیت مواد برای جوانان در جامعه، فراهم آوردن فضای گردهمایی و جمع شدن و ارضای نیاز جمع گرایی است. بسیاری اوقات، مواد بهانه ای برای دور هم نشستن و معاشرت کردن است و چون فرایندی لذت زاست، میل به تکرار را در فرد بیدار می کند و اگر خودمهارگری فرد قوی نباشد، می تواند از حالت تفننی به وابستگی تبدیل شود.
فشار گروه را بر فرد، که به صورت روانی و غیرمستقیم است، نیز نباید از نظر دور داشت. به طور کلی، برخی از مواد به ویژه الکل به تعبیر برخی از روان پژوهان، حلال فرامن است و موجب می شود بازداری های اخلاقی و شرم های فرد کمتر شود و در نتیجه بهتر در مجامع ابراز وجود نماید و به ویژه با جنس مخالف ارتباط برقرار کند و نیز برخی از مشکلات و غم های زندگانی فردی و اجتماعی را به فراموشی سپارد. چنین کنشی، گاهی برای نوجوان و جوان این دیدگاه را ایجاد می کند که الکل یک راه حل برای غلبه بر ترس های روان شناختی درونی و نیز خروج از معضلات و بحران های زیستی کنونی وی است، اما این راه حل هرچند در آغاز ممکن است معمولی به نظر آید، اما در درازمدت موجب عوارض وابستگی الکلی و پیامدهای روانی- اجتماعی جسمی می شود که باعث افول بازده زندگانی جوان می شود.
نقش جنسیتی را نیز در این مسئله نباید از نظر دور داشت. در بسیاری از فرهنگ ها مصرف مواد برای دختران بسیار زشت تر ارزیابی می شود تا برای پسران. به طور مثال مصرف سیگار یا الکل، در لایه های سنتی جوامع شرق، بیشتر مردانه است و برای مردان در انظار عموم شاید قضاوت منفی شدیدی به همراه نداشته باشد، در صورتی که درباره ی زنان، مسئله ی جنبه های برچسب اخلاقی منفی را به همراه دارد.
منبع مقاله :
مجتهدی، سید حسین؛ (1388) جوانان و جامعه از دیدگاه روان شناسی: درآمدی بر روان شناسی تحولیِ اجتماعی، تهران: نشر قطره



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط