تأثیر شخصیت و شیوه ی زندگی والدین در موفقیت تحصیلی فرزندان

شاید اهمیت این موضوع در نظر اول مشخص نشود ولی واقعیت این است که، بله، شخصیت و شیوه ی زندگی والدین در موفقیت تحصیلی فرزندان نقش دارد.
جمعه، 9 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأثیر شخصیت و شیوه ی زندگی والدین در موفقیت تحصیلی فرزندان
 تأثیر شخصیت و شیوه ی زندگی والدین در موفقیت تحصیلی فرزندان

 

نویسنده: دکتر شکوفه موسوی




 

شاید اهمیت این موضوع در نظر اول مشخص نشود ولی واقعیت این است که، بله، شخصیت و شیوه ی زندگی والدین در موفقیت تحصیلی فرزندان نقش دارد.
والدینی که هویتی باثبات دارند، یعنی می دانند، که هستند، چه می خواهند و به کجا می روند؛ والدینی که نگرش رشد یافته ای نسبت به خودشان، کارشان، روابط و تعهدات شان دارند. آن هایی که از عهده ی وظایف روزمره ی خود برمی آیند و با تسلط و خوش بینی کارهای شان را انجام می دهند، کسانی که برای خود وقت خاصی می گذارند، از زندگی لذت می برند و احساس رضایت دارند، نقش بسیار مهمی در افزایش انگیزه و هدف مندی فرزندشان خواهند داشت. مهم نیست کار والدین چه باشد و فرزندشان چه شغلی را برای آینده اش دوست داشته باشد. مهم، همانندسازی با یک انسان موفق و راضی است. بنابراین هر قدمی که والدین برای کمک به خود و افزایش رضایت از زندگی برمی دارند، در واقع کمکی به بهتر شدن عملکرد دیگر اعضای خانواده، از جمله فرزندان است.
ما باید به عنوان یک فرد، موفق باشیم تا بتوانیم به عنوان همسر موفق باشیم. باید به عنوان همسر موفق باشیم تا به عنوان والد موفق عمل کنیم.
والدین باید به سلامت جسمی و روانی خود توجه کنند. مشکلات کاری خود را به حداقل برسانند. وقتی را به آسودگی خود اختصاص دهند. اوقات فراغت خوبی داشته باشند. آن چه توسط فرزندان یاد گرفته می شود، در درجه ی اول رفتار دیگران است، نه گفتار آن ها. اگر ما والدینی فعال اما راضی، جدی اما خوشحال، مسئول اما انعطاف پذیر باشیم، بهترین فرصت را برای یادگیری به فرزندان مان می دهیم.
برعکس والدینی که در عملکرد خود بی ثباتند و مدام احساس نارضایتی می کنند، از عالم و آدم شاکی هستند، حسرت زندگی دیگران را می خورند، ارزش کار خود را دست کم می گیرند، یا برای کار دیگران ارزش قائل نمی شوند و انجام مسئولیت را باری سنگین و تحمیلی می دانند، هر قدر هم شبانه روز در خصوص وظیفه شناسی و لزوم درس خواندن برای فرزندان خود موعظه کنند، نتیجه ای نخواهند گرفت.
در واقع قبل از کمک به فرزندان، بهتر است به خود کمک کنیم و مشکلات خود را برطرف کنیم. تا هم خود موفق تر باشیم و هم فرصت های خوبی برای یادگیری در اختیار فرزندان خود قرار دهیم. در این صورت هم اگر آن ها مشکلی داشتند، بهتر می توانیم کمک شان کنیم.
در بسیاری از موارد والدینی را مشاهده می کنم که درگیر خود هستند. هنوز چالش های نوجوانی را حل نکرده اند. هنوز نمی دانند که هستند؟ چه می خواهند؟ به هویتی باثبات و رشد یافته دست پیدا نکرده اند. این افراد ازدواج کرده اند و صاحب فرزند شده اند؛ اما علی رغم تمایل به کمک یا تلاشی که در این زمینه می کنند، هیچ کمکی نمی توانند به آن ها بکنند. در این مواقع بهتر است عملکرد خود را در طول زندگی مرور کنند، تا جایی که بتوانند مشکلات خود را برطرف کنند، با زندگی خود هماهنگ شوند و نتیجه ی مثبتش را در روابط زناشویی و خانوادگی و والدگری مشاهده کنند.
اگر یکی از والدین مشکل جدی داشته باشد جوری که زحمات همسرش را بی نتیجه می کند و تأثیر رفتار بد او بیشتر از رفتار مناسب همسرش است، عرصه ی زندگی بر دیگران تنگ می شود و شرایط بسیار منفی ایجاد می کند. خصوصاً وقتی مشکلاتی مثل اختلال شخصیت، رفتارهای بزهکارانه یا مصرف مواد مخدر وجود داشته باشد. در همه ی این شرایط اصل بر درمان کردن فرد مشکل دار است اما متأسفانه در اغلب این موارد فرد مبتلا، نه به بیماری خود بینش دارد و نه انگیزه ای برای درمان شدن، لذا باعث مشکلات جدی برای اطرافیان خصوصاً همسر و فرزندان می شود. راه حل هایی که در این مواقع پیش روی اعضای خانواده است، ممکن است صد در صد مثبت نباشد یعنی افراد بر اساس روش حل مسئله تعیین کنند چه حق انتخاب هایی دارند و هر راه حلی چه نکات مثبت و منفی دارد؟ تصمیم گیری راجع به طلاق هم یک انتخاب است که باید عواقب مثبت و منفی اش به دقت ارزیابی شود.

اگر والدین مایل به تغیر دادن شیوه ی زندگی خود نباشند چه باید کرد؟

تعداد این گونه موارد کم نیست. والدین در مقابل این تغییرات مقاومت می کنند. آن ها یا از نظر نگرش و باور نمی پذیرند که این تغییرات باید صورت پذیرد یا می پذیرند ولی در عمل اجرا نمی کنند و اگر اجرا کنند، ادامه نمی دهند.
یاد قسمت زیبایی از کتاب فلفلی و آنتون نوشته ی اریش کستنر نویسنده ی آلمانی کتاب های کودکانم می افتم. اریش کستنر دیدی بسیار منطقی و زیبا از دنیای کودکان دارد، دل مشغولی ها و غم های آن ها را می شناسد و جدی می گیرد، و درصدد است که درس های درست زندگی را به آن ها بیاموزد. درس هایی مثل مسئولیت پذیری، مهربانی، شجاعت و... در یک قسمت از کتاب، فلفلی دختر بسیار باهوش و شیطان یک خانواده ی ثروتمند است از یک مرد آرایشگر چند سؤال می کند. مثلاً می پرسد: می توانی روی دست هایت راه بروی؟ می دانی فلان عد ضرب در فلان عدد چند می شود؟ پایتخت فلان کشور کجاست؟ آرایشگر مبهوت به او نگاه می کند و فلفلی می گوید این انصاف نیست. شما آدم بزرگ ها توقع دارید ما بچه ها همه کار بکنیم و همه چیز بدانیم؛ اما خودتان چی؟ ( نقل به مضمون) در این جا اریش کستنر به موضوع بسیار مهمی اشاره می کند. آیا ما در عمل کردن به آن چه در فرزندان مان انتظارش را داریم، موق هستیم؟
برگردیم به تجربیات درمانی خودمان. ممکن است مقاومت والدین به شکل نگرش و باور خاصی باشد. مثلاً این موضوعات را مطرح می کنند:
- ای بابا کی وقت داره یه تکلیف دیگه هم انجام بده؟
- مگه پدر و مادرهای ما برای ما چه کار کرده اند؟
- واسه این که او یک مشق بی قابلیت بنویسد، من باید توی خونه هزار تا چیزو رعایت کنم؟
- کی حوصله داره؟
- خودمون بریم مدرسه درس بخونیم راحت تره!
- سال به سال دریغ از پارسال.
- هر دم از این باغ بری می رسد، تازه تر از تازه تری می رسد.
- درس خوندن اون چه ربطی به نوع زندگی من داره؟ این کتاب، این دفتر، بشین بنویس دیگه!
- اومدیم مشکل مون حل شه که زندگی مون آسون تر شه. تازه کلی تکلیف هم بهمون دادن!
در زیر همه ی این گفتارهای به ظاهر شوخی و مزاح، مقاومتی وجود دارد که ناشی از این نگرش است: « برای موفق شدن او، لازم نیست من تغییر کنم.»
وقتی ما با این موارد مواجه می شویم کار سخت تر است یعنی باید دلایلی بیاوریم که والد بداند یکی از عوامل مهم موفقیت تحصیلی فرزندشان، اصلاح و بهبود شیوه ی زندگی آن هاست.
اگر پذیرفتند، باید دنبال راه کارهای مناسب باشند، اما اگر نپذیرفتند چنین والدینی که مایل به تغییر دادن خود نیستند، اگر بفهمند که تنها برطرف کردن نیازهای مادی کافی نیست، حداقل بر این موضوع واقف می شوند که تلاش والدین برای موفق شدن فرزندان فقط در برآوردن نیازهای مادی و فیزیکی مثل غذا، لباس، دفتر و مداد و کتاب خلاصه نمی شود، گو این که برآوردن نیازهای مادی فرزندان نه تنها آسان نیست بلکه سخت هم هست؛ در واقع لازم است اما کافی نیست. چنین والدینی که مایل به تغییر دادن خود نیستند، حداقل دیگر نخواهند گفت: « من همه کار برایت کردم ولی تو بی عرضه بودی!...»
اما وقتی کسی واقعیتی را می پذیرد، قسمتی از مسیر پیموده شده است. ولی این به معنای موفقیت کامل نیست. بهتر است والدین مناسب ترین روش ها را برای گذران زندگی و صرف اوقات خود پیدا کنند. به آن عمل کنند و در مواقع بروز مشکلات پی گیر و باثبات باشند. زندگی باید از ساختاری مناسب و قابل پیش بینی برخوردار باشد. ساعت بیدار شدن، ساعت غذا خوردن، تلویزیون دیدن، بازی کردن، موقع مهمانی دادن و هزاران مسئله ی بزرگ و کوچکی که در زندگی پیش می آید.
حال اگر از این دید به زندگی نگاه کنیم موفقیت تحصیلی یک دانش آموز، به نوعی مسئله ی کل خانواده در سطحی رشد یافته و بالنده است، هر عضو خانواده سهم مناسب خود را در این موفقیت ایفا می کنند. خصوصاً در سالی که یکی از فرزندان در مقطع حساسی مثل کنکور است. این همبستگی که نه تنها والدین بلکه بقیه ی افراد خانواده را هم دربر می گیرد قشنگ و ارزشمند است. بنابراین یک نتیجه ی دستاوردی برای همه است. آن چیزی است که همه به آن افتخار می کنند. من در زندگی شخصی خودم چنین دیدگاهی دارم. این موضوع برای شعار دادن به دیگران نیست. من کنکور را موضوع همه ی خانواده می دانم. مهم نیست نتیجه چه باشد یا دانش آموز چه رتبه ای کسب کند. مهم این است که همه ی افراد خانواده، تعهد مسئولیت، کمک، هم حسی و مهربانی را در سال های سخت زندگی تجربه کنند. بلکه مهم است! در صورت عدم موفقیت تحصیلی دانش آموزان، لازم است که والدین قبل از ارائه ی یک برنامه ی تحصیلی، بعضی مهارت ها مثل مهارت برنامه ریزی یا مدیریت زمان یا افزایش توجه را به آنان آموزش بدهند. مهارت های ضروری مثل برنامه ریزی یا مدیریت زمان، یا افزایش توجه و تمرکز که باعث می شود زندگی دانش آموز ساختار بهتری بیابد و گذران اوقات او درست تر و منطقی تر باشد.
وقتی قرار است روش زندگی در خانواده ساختار منظم و کارآمدی داشته باشد، والدین متوجه ضرورت تغییراتی اساسی در نحوه ی زندگی خود می شوند. در زمان بندی فعالیت های خود تجدیدنظر کند و « زمان خاص» برای گذران اوقات با هر فرزند خود در نظر بگیرند.
در یک خانواده ی کارآمد و سالم، دستیابی به اهداف و تقسیم مسئولیت ها به صورت فردی و جمعی تعریف می شود. یعنی این که مثلاً پدر مسئول امور اقتصادی است ولی همه او را حمایت می کنند یا اداره ی منزل در مسئولیت مادر است اما از کمک همه ی افراد خانواده، برخوردار می شود. با آن که مسئولیت درس خواندن با دانش آموز یا دانشجو است، اما همه او را یاری می دهند و...
اما در بسیاری موارد متأسفانه ما با خانواده هایی ناکارآمد و مختل مواجه هستیم یا مواردی که یکی یا چند تا از اعضای آن دچار مشکل جدی در جهت ایفای عملکرد درست به عنوان عضوی از خانواده هستند، در این موارد لازم است با مراجعه به مراکز مشاوره ای و درمانی، مشکل اصلی تشخیص داده شود و راهکارهای مناسب جهت مداخله در نظر گرفته شود وگرنه حتی اگر دانش آموز هم به اندازه ی کافی تلاش کند، در اثر مشکلات ایجاد شده توسط دیگران، نتیجه ی زحماتش ممکن است به هدر برود.
منبع مقاله :
موسوی، شکوفه؛ (1386) موفقیت تحصیلی: نقش والدین در تحصیل فرزندان، تهران: نشر قطره، چاپ پنجم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.