نویسنده: دکتر شکوفه موسوی
این احساس ناراحتی بارها از جانب والدین مطرح می شود. آن ها اظهار می کنند که فرزنداشان برای جایزه درس می خواند، یا برای دریافت نوع خاصی از جایزه تعیین تکلیف می کند و یا حتی در برگه ای که باید عملکردش ثبت شود دست می برد تا جایزه بگیرد و بدتر از همه این که، ممکن است بگوید من نه تکلیف انجام می دهم و نه جایزه می خواهم.
یک موضوع این است که مانسبت به روش شکل دادن رفتار در کودک خود چه باور و احساسی داریم و نگرش ما نسبت به جایزه چیست و موضع دیگر است که این نگرش با چه راه کاری باید عملی شود، و در اجرای راه کارهای خود به چه موانع و مشکلاتی برخورد می کنیم.
در مورد این نگرش باید گفت رشوه به معنای دادن یک امتیاز به کسی برای انجام دادن کاری خلاف، غیرقانونی یا ناحق است. در واقع رشوه دهنده چیزی از رشوه گیرنده می خواهد که یا حق نیست و یا حق او هست، اما رشوه گیرنده آن کار را- که وظیفه ی اوست- مشروط به دریافت رشوه انجامش می دهد. رشوه، عملی پنهانی و غیراخلاقی است. در جایزه دادن هدف کمک به یک فرد برای بهبود رفتارهای مثبت و یا کم شدن رفتارهای منفی او است. ما برای هدفی درست از جایزه استفاده می کنیم و جایزه هم باید از نوعی درست و قابل قبول باشد. مثل کتاب، وسیله ی تحریر، یک اسباب بازی کوچک، یک خوراکی دلخواه، گردش رفتن، پارک رفتن، نامه ی تشکرآمیز نوشتن، نوازش کردن. ما این کارها را برای فرزندان مان می کنیم، اما شاید در یک چارچوب رفتاری مشخص انجامش نمی دهیم، برعکس حتی اغلب اوقات، انواع و اقسام پاداش را بعد از رفتار بد یا غیرقابل قبول فرزندان مان به آن ها می دهیم. مثلاً وقتی اصرار می کنند، بدخلقی می کنند، لجبازی می کنند و یا تهدید می کنند و ما را مجبور می کنند به آن خواسته ها تن دهیم. حال همان امتیازات و جایزه ی با کنترل و توافق بر سر رفتارهای مثبتی مثل انجام دادن به موقع تکالیف، درس خواندن و... داده می شود. این کار به رشد او و ایجاد انگیزه برای تلاش کردن در جهت رسیدن به هدف های مورد توافق کمک می کنند. ضمن این که مسلماً باید همین پاداش و جایزه شکلی انعطاف پذیر و متناسب با واقعیت داشته باشد. هر چه رفتار جا افتاده تر می شود، تشویق ها با فاصله تر انجام می شود و هرچه فرزند بزرگ تر می شود پاداش ها از جنبه های مادی به جنبه های اجتماعی تغییر می کنند؛ مثل توجه و بازگو کردن پیشرفت ها برای افراد مهم خانواده و اقوام. با گذشت زمان و بالا رفتن سطح آگاهی های دانش آموز، پاداش ها از شکل پاداش دادن والد به فرزند به شکل پاداش دادنِ دانش آموز به خودش، تغییر می کند.
غیر از پاداش هایی که والدین در برابر رفتار مورد نظر یا مثبت فرزندشان مثل حل تکالیف و انجام کارهای شخصی، برای آن ها در نظر می گیرند، ضروری است که یک « زمان خاص» را به فرزندان اختصاص دهند. زمان خاص ربطی به رفتار خوب یا بد فرزند ندارد و در هر شرایطی باید برای فرزندان فراهم شود. خدماتی مثل غذا، پوشاک، مسکن و بهداشت باید برای هر فرزندی با هر عملکردی در نظر گرفته شود. در واقع آن چه در پاداش، مادی و مشروط است و شاید در والدین نگرانی رشوه دادن را ایجاد کند، در « زمان خاص» غیرمشروط، اساسی و معنوی است.
زمان مخصوص برای فرزندان
« زمان خاص»، وقتی است که هر والد فقط برای یک فرزند صرف می کند و کس دیگری در آن شریک نیست. مدت این زمان و تاریخ آن هم مشخص است. مثل یک قرار ملاقات. نوع فعالیت این زمان خاص و نحوه ی گذراندن آن، توسط هر دو نفر انتخاب می شود. منظور از گذراندن این اوقات، لذت بردن و نزدیک شدن به هم دیگر است. در این زمان دو نفر به خود فرصت می دهند تا جنبه های شاد و دوست داشتنی خود را بشناسند. و از وجود هم لذت ببرند.این زمان به هیچ وجه جنبه ی آموزشی و تربیتی ندارد. و با این هدف صرف نمی شود. اما در نهایت دستاوردهای بسیار سودمندی دارد که غیرمستقیم و درازمدت است. مثل اعتماد فرزند به والدین، ارتباط خوب، احساس ارزشمندی و اعتماد به نفس.
در این زمان های خاص، این موارد ممنوع است: آموزش، پند و نصیحت، سرزنش، حرف زدن از دیگران، تنبیه و... روابط والدین با اجرای این زمان خاص با فرزندان شان بهتر می شود. اجرای قوانین توسط آن ها بهتر صورت می گیرد و آن ها به مسئولیت های خود بهتر عمل می کنند. دلیل این است که والدین در فضایی شاد و امن فرصت می یابند به رفتارهای خوب و مثبت فرزندشان که مورد علاقه ی او هم هست توجه و او را تشویق کنند. مثلاً: چه قدر مهربانی که به پرندگان پارک غذا دادی!
چه شوت خوبی زدی! چه قدر خوب دویدی! چه رنگ آمیزی قشنگی کردی!
منبع مقاله :
موسوی، شکوفه؛ (1386) موفقیت تحصیلی: نقش والدین در تحصیل فرزندان، تهران: نشر قطره، چاپ پنجم