فیلسوفان مکتب ملارجبعلی تبریزی

برخی از شاگردان ملارجبعلی تبریزی را می توانیم تحت عنوان فیلسوفان مکتب وی نام ببریم مثل میرقوام طهرانی و محمدرفیع پیرزاده و شاگردان ایشان که تا پایان دوره ی صفویه عمدتاً در مدرسه ی خواجه ملک حضور داشتند و به تألیف و تدریس
جمعه، 16 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فیلسوفان مکتب ملارجبعلی تبریزی
 فیلسوفان مکتب ملارجبعلی تبریزی

 

نویسنده: سیّد محمّد علی مدرّس مطلق




 

برخی از شاگردان ملارجبعلی تبریزی را می توانیم تحت عنوان فیلسوفان مکتب وی نام ببریم مثل میرقوام طهرانی و محمدرفیع پیرزاده و شاگردان ایشان که تا پایان دوره ی صفویه عمدتاً در مدرسه ی خواجه ملک حضور داشتند و به تألیف و تدریس می پرداختند. ایشان کسانی بودند که مبانی حکمی ملارجبعلی را پذیرفته بودند و سبک و شیوه ی او را رواج می دادند لیکن با حمله افاغنه بکلی از صفحه روزگار محو شدند. مدرسه خواجه ملک که محل اجتماع ایشان بود با خاک یکسان شد بسیاری از طلاب و اهل علم به دست مهاجمان کشته شدند و آثار علمی به فتوای ملازعفران پیشوای افاغنه به زاینده رود ریخته شد.
البته ما هنوز به فیلسوفان آن زمان نرسیده ایم غرضم از بیان نهایت کار پیروان ملارجبعلی آن است که برخی، ادامه نیافتن فلسفه ملارجبعلی را بدون در نظر داشتن حوادث تاریخی به ضعف مبانی او نسبت می دهند. بله اگر اصفهان مورد تهاجم واقع نشده بود و حکما و علما کشته یا متواری نمی شدند و آن همه آثار و نسخه های خطی گاه منحصربفرد از بین نرفته بود و در شرایط آرام، فلسفه ملارجبعلی از یادها می رفت و طالبان حکمت در عین رونق فلسفه، رغبتی بدان نشان نمی دادند چه بسا می شد چنین نتیجه ای گرفت ولی وقتی چنان شد که می دانیم و اصفهان در دوره ی احیاء مجبور بود از شهرهای همسایه که صاحب حوزه ی علمی بودند کتاب بگیرد و شیراز و کاشان و قم را احفاد و اسباط صدرالمتألهین در دست داشتند و از آن طرف در اثر بیداد زمانه برای کسی حوصله پرداختن به متون مشکل نمانده بود، معلوم است که یکباره فلسفه ی ایشان مطرح و آثار ایشان منتشر می شود. بخصوص که اوضاع آرام زمان قاجاریه منحنی رشد علمی را بالا می برد. این مربوط به شرایط خارجی است نه قوت یک فسفه و ضعف فلسفه ی دیگر آنطور که مریدان فلسفه ملاصدرا مطرح می کنند و همینها هستند که با تعصب خود، فلسفه ی ما را به سوی تقلید از یک طرف و اشعری مسلکی در نقطه ی مقابل سوق می دهند.
بحث ما مقایسه ی بین این دو فلسفه ی مقابل نیست. بحثی در مقام شامخ صدرالحکماء و المتالهین -که بحث یکی از اعجوبه های تاریخ فلسفه ماست- هم نیست بلکه سخن ما مربوط به امروز است و نگرشی که می خواهد تلقی واحدی را سیطره دهد و فلسفه را از فلسفیدن و حرکت باز بدارد در حالی که به نتایجی که در پی این امر به صورت اجتناب ناپذیر به بار خواهد آمد آشنا نیست.
به نکته ی آغازین باز گردیم. شاگردان ملارجبعلی به عقیده ی ما بر سه دسته شدند: آنها که التزام به شرع انور و معارف وحیانی را در تفکر از او آموختند و آنها که هم در شیوه و مشی فلسفی و هم بلحاظ محتوی پیرو او گردیدند و بالاخره آنها که فقط روش انتقادی او را پذیرفتند. فرد شاخص در هر گروه به ترتیب به قرار ذیلند:
1. قاضی سعید قمی. تولد وی را برخی (1) 1043 و برخی (2) 1049 در قم نوشته اند لیکن به دلیل اتمام مرقاه الاسرار در 1084 و این که ر آن گفته در سی و پنج سالگی این اثر را نوشته، همان سنه 1049 صحیح است(3). و اما وفات ایشان را الذریعه 1103 نوشته در حالی که مرحوم آشتیانی آن را بعد از 1104 و برخی 1107 دانسته اند. قاضی سعید پس از تحصیلات مقدماتی در زمره ی شاگردان فیاض درآمد و حکمه الاشراق را نزد وی خواند سپس با برادرش محمدحسین به اصفهان آمد و به حوزه ی ملارجبعلی پیوست و به حکیم کوچک ملقب شد (شاید در قیاس با استادش ملارجبعلی یا برادر مهترش محمدحسین) سپس به کاشان رفت و متون عرفانی را نزد ملامحسن فیض خواند و بعد از فراغت از تحصیل به قم بازگشت و به منصب قضاوت قم منصوب شد.
مرحوم روضاتی مقاله ی محققانه ای نوشته اند که ماحصل آن این است: ملارجبعلی تبریزی دو شاگرد قمی به نام «سعید» داشته که یکی از ایشان قاضی سعید و دیگری حکیم سعیدایی است که پزشک دربار بوده است. مرحوم روضاتی به این نتیجه رسیده که آثاری چون «کلید بهشت»، «دیوان اشعار» و حتی «شرح اثولوجیا» و نیز آقا محمدحسین برادر، از آن ملاسعیدای طبیب و حکیم است که به قیاس برادرش حکیم کوچک خوانده می شده؛ اما در تمامی تذکره ها، این شخص نادیده گرفته شده و همه ی آنچه مربوط به اوست به معاصر وی قاضی سعید منسوب گردیده است(4).
به عقیده ی این کمترین، نظریه ی ایشان را این نکته ضعیف می کند که در منشآت آقا حیسن خوانساری دو نامه هست یکی خطاب به محمد سعید و محمدحسین لیکن در این نامه هیچ اشاره ای به علم طب نیست(5) و دوم نامه ای که آقا حسین به قلم صائب برای حکیم سعیدای طبیب نوشته و در این نامه هیچ اشاره ای به برادرش محمدحسین نیست(6).
با این حال آنچه این محقق تازه درگذشته علیه الرحمه و الرضوان فرموده فقط برای اصحاب تراجم مهم نیست بلکه برای تاریخ نگاران فلسفه هم با اهمیت و بلحاظی تعیین کننده است زیرا کسانی مثل کربن که گفته اند قاضی سعید سنت مضاعفی را در خود جمع کرده(7) در صورت اثبات نظریه ی مرحوم روضاتی باید توقف کنند و پیروان وی باید ببینند که آیا کربن چنین نتیجه ای را با دو اثری گرفته که اکنون معلوم شده یکی مربوط به قاضی است و دیگری از آن طبیب یا این که نه بلکه حتی با توجه به محتویات یک اثر واحد هم می توان همین را گفت.
اگر نظر کربن متخذ از مرحوم آشتیانی در منتخبات بوده که می گوید قاضی سعید چون شاگرد ملارجبعلی بوده همان اشکالاتی که ملارجبعلی در آثار خود در مقام دفاع از مسلک مشهور بر ملاصدرا وارد نموده را پیروی کرده و چون شاگرد فیض بوده در مواردی صدرایی اندیشیده و «لذا افکار متناقض در آثار او زیاد دیده می شود(8)» در این صورت، مسأله پیچیدگی بیشتری پیدا می کند چون بنابر نظریه ی مرحوم روضاتی تعلیقات بر اثولوجیا از آن ملاسعیدای طبیب است در حالی که استناد مرحوم آشتیانی فقط به این اثر نیست زیرا او عباراتی از آثار دیگر قاضی سعید هم نقل می کند که در فهرست مرحوم روضاتی نیز از آثار سعیدای طبیب نیست.
وانگهی این هماهنگی چگونه ایجاد می شود و حال آنکه سعیدای طبیب شاگرد ملامحسن نبوده و در آن زمان، فلسفه ی صدرایی جز از طرق خاص -مثل دامادش فیض- قابل استحصال نبوده است(9). در هر حال نکته ای که مرحوم روضاتی بدان توجه کرده اند ارزش آن را دارد که تحقیق بیشتری روی آن صورت بگیرد و پرسشهایی که با این فرض مطرح می شود به درستی پاسخ داده شود و ما در این جا به همین مقدار اکتفا می کنیم و فقط به یک مورد دیگر که با تحقیقات ایشان روشن شده اشاره ی مختصری می نمائیم.
از جمله آثاری که برای قاضی سعید ذکر کرده اند رساله ی اسرارالصنایع است که ما در کتاب مکتب فلسفی اصفهان از روی عنوانش آن را با رساله ی صناعیه میرفندرسکی مقایسه کردیم اکنون گوئیم با توجه به این که مرحوم روضاتی برای تحقیق فوق الذکر شخصاً به خوانسار رفته و نسخه ی اسرار الصنایع را -که معتقد است از محمدسعید حکیم است و نه قاضی سعید- دیده و ابتدای آن را در صفحه ی 40 دومین دو گفتار به طور ناقص آورده معلوم می شود در صناعات خمسه ی قیاسیه و در چگونگی حروف مقطعه و ... است و ظاهراً نمی توان آن را با رساله ی صناعیه ی میرفندرسکی قیاس کرد.
معروفترین اثر قاضی سعید شرح کبیر ایشان بر توحید صدوق در سه مجلد است که اثری عظیم در تفسیر حکمی و عرفانی روایات شیعه محسوب می شود که مثل اغلب آثار قاضی سعید ناتمام مانده است.
وی وارث تمام سبک های فکری ظهور یافته در مکتب اصفهان است او با طریقه میرداماد از طریق فیاض و با مکتب شیخ بهائی و صدرالمتألهین بواسطه ی فیض و با مشرب میرفندرسکی از جانب ملارجبعلی تبریزی آشنا شد. به همین دلیل آثار او را در هر سه بعد می توان ملاحظه کرد لیکن مسلماً حکمت ایمانی مورد نظر شیخ و حکمت الهی شیعی -که دیدیم آثار فیض درصدد طرح آن است- وجه بارز فلسفه ی قاضی سعید و جلوه ی شاخص آثار اوست.
2. میرقوم الدین رازی. وی در شهر ری زاده شده چندی در تهران سکونت داشته سپس به اصفهان مهاجرت نموده و در مدرسه خواجه ملک ساکن شده و به درک محضر ملارجبعلی فائز گردیده و بعداً خود از مدرسان نامی این مدرسه بوده و نزدیک به سال 1093 وفات یافته است(10).
ایشان به فلسفه ملارجبعلی پایبند بوده و در آثاری که از خود بجای گذاشته همان افکار استاد خود را دنبال کرده است.
«عین الحکمه» از جمله آثار اوست که ابتدائاً به عربی نوشته و سپس خود آن را به فارسی برگردانده که با یک مقدمه و دوازده فصل نگارش شده و «تعلیقات» اثر دیگر اوست مشتمل بر بیست و دو تعلیق.
انتخاب عنوان «تعلیق» چه بسا به این دلیل بوده که حکیم می خواسته توجه دهد به این که در مورد هر یک از موضوعات مورد بحث، نظر خاصی دارد غیر از آنچه اکثریت برآنند. امروزه چون ذهنها به فلسفه صدرایی خو گرفته، خوانندگان تصور می کنند که ملارجبعلی و شاگردان مکتب وی مثل میرقوام و پیرزاده و مولوی و قرچغای خان و لنبانی مگر چه می خواهند بگویند اینها وارد یک بحث جدلی شده و مثلاً اگر صدرا قائل به اشتراک معنوی وجود است یا اصالت را با وجود می داند، اینها قائل به اشتراک لفظی اند و یا به اصالت ماهیت معتقدند.
ولی باید بدانند که ابداً این طور نیست اولاً اصلاً معلوم نیست اینها بخصوص آثار صدرا را دیده باشند روش اینها برای رسیدن به حقیقتی، بیان همه ی شقوقی است که در آن بحث مطرح بوده یا احتمال دارد مطرح بشود. ثانیاً نحوه ورود و خروج در بحثها و همینطور موضوعاتی که مورد علاقه اینها بوده کاملاً فرق می کند با آنچه در فلسفه مرسوم هست. مثلاً همین میرقوام در عین الحکمه سعی می کند موضوع فلسفه را از نو پیدا کند پس ایرادهای آنچه از ارسطو شروع شده و بعد توسط حکما ادامه یافته را مطرح می نماید و بعد شیءای که بی واسطه درک می شود را جایگزین موجود مطلق می نماید(11). یا در تعلیقات(12)، تعلیقه ای را اختصاص داده است به کیفیت علم به موجودات و بحثهای بسیار عمیقی را در آن مطرح کرده که برای کسانی که علاقمند به مباحث معرفت شناسی هستند بسیار جالب است.
وی در این تعلیق بحث می کند که چرا علم به اشیاء، حصول صورت اشیاء در ذهن نیست؟ چرا صورت حاصله در عقل هم نیست؟ و چرا به سبب حضور یا نفس حضور نزد عقل هم نمی تواند باشد؟ و بعد می رسد به این که چه در احساس و چه در تعقل، این حقیقت شیء است که توسط عقل درک می شود.
منتهی در حالت احساس، ماده و لواحق ماده -که ظاهر شیء را تشکیل می دهند- نیز به آلت ادراک می گردند هر چند هیچ یک داخل در حقیقت شیء نیستند و حال آن که عقل، کلیات را به ذات خود ادراک می کند چنانکه حقایق مانع درک حقیقت نمی شوند چون عقل، بالذات مدرک است.
سیدقوام الدین محمد رازی طهرانی در زمان تدریس خود در مدرسه شیخ لطف الله، شاگردان بسیاری پرورد که متأسفانه جز تعداد انگشت شماری از ایشان را نمی شناسیم. شیخ عنایت الله گیلانی که حواشی مختصری بر شفا دارد و حزین لاهیجی نزد وی منطق تجرید و نجات بوعلی را خوانده(13)، سید حسن طالقانی که در وصفش گفته اند در هیچ فنی از علوم نبود که استحضارش به تمام نباشد(14) و میرزا باقر قاضی زاده وجدان که در موردش نوشته اند در اکثر علوم ماهر بود(15)، از جمله شاگردان میرقوام رازی هستند.
عجیب است که عمری جستجوی حقیقت باید تحت الشعاع گفته نویسنده ی ریاض العلماء واقع بشود که شاگردان تبریزی قادر به تحریر عبارات عربی نبودند چنانکه راجع به شاگردان میرفندرسکی و بخصوص ملارجبعلی گفته علوم دینی را نمی دانستند.
اکنون که سخن از صاحب ریاض العلماء گفتیم مناسب است بگوئیم میرزا عبدالله بن میرزا عیسی بیک ابن محمد صالح بیک ابن حاج میرزا محمدبیک ابن خضرشاه جیرانی اصفهانی، پدرش میرزا عیسی بیک از اعیان و اشراف محله ی شیخ یوسف بود و در چهل سالگی در 1074 درگذشت.
میرزا عبدالله اصفهانی معروف به افندی صاحب ریاض العلماء شاگرد مجلسی، آقا حسین خوانساری و ملامیرزا شیروانی بوده و بحارالانوار استادش را او تکمیل کرده و ترتیب و تدوین نهائی نموده است.
ریاض را در ده مجلد ساخته که به تفاریق نزد اشخاص موجود است ولادتش 1066 و فوتش علی الظاهر 1130 بوده است(16).
3. محمدصادق اردستانی متوفی سنه 1134. وی از نسل عارف متشرع شیعی قرن نهم پیرجمالی -جمال الدین محمد اردستانی متولد 816 و متوفی رجب 886- صاحب مرآه الافراد(17) است. ملاصادق اردستانی از محضر ملارجبعلی تبریزی، ملامحسن فیض کاشانی، ملاعبدالرزاق لاهیجی و ملاحسین تنکابنی (متوفی 1050 و از شاگردان صدرالمتألهین) بهره برد و بنابراین از مشربهای گوناگونی سود جست و سپس تا زمانی که توسط شاه سلطان حسین به نجف آباد تبعید شد در اصفهان به تدریس و ارشاد مشغول بود. وی پس از چندی اجازه یافت به اصفهان بازگردد لکن چنین نکرد و در بیرون شهر -در تخت فولاد- منزل گزید با این حال طالبان حکمت به آنجا می رفتند و از محضرش استفاده می کردند چنانکه نوشته اند «تا هنگام رحلت او، استفاده از محضرش قطع نشد(18)».
شاگردان او: مولی حمزه گیلانی (که تقریرات درس حکیم اردستانی را در باب نفس نوشته که به حکمت صادقیه شهرت یافته) ملااسماعیل خواجویی (که صاحب الذریعه حدس می زند همان محمداسماعیل است که در 1179 حکمت صادقیه را تدوین و تنظیم کرده) محسن بن محمد گیلانی (که قصیده ی میرفندرسکی را به سبک صدرایی شرح کرده) عبدالرحیم دماوندی (که شرحی عارفانه بر قصیده میرفندرسکی نوشته) محمد صالح خلخالی متولد 1059 و متوفی 1175 (که به سکب مشائی به شرح قصیده ی میرفندرسکی پرداخته) سید صادق تفرشی (متوفی 1160 که معلم رضا قلی میرزا فرزند نادر بود و قصه تلخی دارد(19)) سید قطب الدین نیریزی (که احتمالاً نزد ملامحمدصادق، عرفان خوانده و چه بسا جانشین وی بوده) محمدعلی حزین(شاعر معروف متولد 1103 و متوفی 1180 صاحب تذکر المعاصرین که می گوید حق آن فیلسوف کامل بر من بیشتر از دیگران بود) و احتمالاً ملامحمدعلی بن محمدرضا تونی مولف النهایه که صاحب الذریعه(20) حدس می زند همان علی بن رضا نویسنده ی مقدمه حکمت صادقیه باشد.
آثار حکیم اردستانی عبارت است از حواشی ایشان بر شفا، رساله ای در وجود، رساله ای در تفسیر آیه ی نور، رساله ای در مبدأ و معاد که بنا بر گفته مرحوم آشتیانی(21) قسمتی از آن به اصالت وجود اختصاص دارد و حکمت صادقیه که به قول کربن(22) حاوی فلسفه شخصی اوست. مراد از فلسفه ی شخصی، نقادی آراء حکمای گذشته است زیرا وی ضمن ارائه آراء آنان، هیچ نظری را بدون آن که با دقت تمام و موشکافیهای بسیار تجزیه و تحلیل کند، رد یا قبول نمی نماید. تو گویی حکیم اردستانی از پیش برای خود فرضی ننهاده و بنا دارد با تحلیل آراء به رأی قابل قبولی دست یابد. این، غیر از روش شریک درسی او میرقوام طهرانی است. زیرا بنای طهرانی طرد و رد فرضهای مقابل است چنانکه گویی مقصد معینی را در نظر گرفته و اکنون می خواهد موانع را برطرف کند ولی ملامحمدصادق به دنبال خود مسیر می گردد، گویی مقصدش خود این مسیر است. اگر مشی حکیم طهرانی منع اغیار است مشی حکیم اردستانی جمع افراد است البته چون تنها به استدلالات عقلی بها می دهد چه بسا سبک او به مشائیان بیشتر ماند لیکن نقد او، هم آراء حکمای مشائی را در بر می گیرد و هم آراء حکمای اشراقی را. به همین دلیل ترجیح می دهیم فلسفه ی ایشان را فلسفه ی انتقادی بنامیم و این همانا تأثیر استادش ملارجبعلی تبریزی است با این تفاوت که ملامحمدصادق به مبانی پیشینیان وفادار است.

پی‌نوشت‌ها:

1- تاریخ فلسفه اسلامی/ کربن/ ص488.
2- روضات الجنات/ حاشیه ص 302 به نقل از الذریعه.
3- دومین دو گفتار/ ص12.
4- همان/ صص55-9.
5- ر.ک: میراث حوزه ی اصفهان/ ج4/ ص477.
6- ر.ک: همان/ صص314و 315.
7- تاریخ فلسفه اسلامی/ ص488.
8- منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران/ ج3/ ص66.
9- مرحوم آشتیانی می نویسد: آنچه در تعلیقات بر اثولوجیا آمده همان کلمات صدراست و بویی از عقاید ملارجبعلی در این اثر به مشام جان نمی رسد. (هان/ ج2/ ص496)
البته به این شوری شور هم نیست چنانکه خود مرحوم آشتیانی جای دیگری نوشته: «در همین تعلیقات، مسأله حرکت در جوهر و وقوع تشکیک در مراتب صعود وجود ناشی از وقوع سیلان در اصل وجود عام ساری در درجات و مراتب را سخت مورد اشکال قرار داده»(همان/ ج3/ ص 74).
10- مکتب فلسفی اصفهان/ صص124-122.
11- دو رساله فلسفی/ ص7.
12- همان/ صص163-153.
13- تذکره المعاصرین/ ص45.
14- تاریح حکماء و عرفای متاخر/ ص264.
15- دانشمندان و بزرگان اصفهان/ ج1/ ص305.
16- تاریخ اصفهان (تتمه ی ابنیه)/ ص 39(پاورقی5).
17- مرآه الافراد شامل چهارهزار رساله بوده تنها 165 رساله آن بدست آمده (مقدمه مرآه الافراد/ ص25).
18- تذکره المعاصرین حزین/ مقدمه ص46.
19- ر.ک: خاتون هفت قلعه/ ص 544.
20- دومین دو گفتار/ ص94
21- منتخبات/ ج4/ ص58.
22- تاریخ فلسفه اسلامی کربن/ ص491.

منبع مقاله: مدرس مطلق؛ محمدعلی؛ (1391)، مکتب فلسفی اصفهان، تهران، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط