بسيج ژرمن ها

در اواخر قرن دوم، دو تحول آغاز گرديد كه از قرار معلوم در نوسازي اروپاي كهن سهم تعيين كننده اي ايفا نمود: اول اين كه اقوام ژرمن به طور فزاينده و گسترده اي به حركت درآمدند و در مرزهاي امپراتوري روم جمع شدند، دوم اينكه
سه‌شنبه، 22 مهر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بسيج ژرمن ها
بسيج ژرمن ها

 

نويسنده: پتر آرتز
مترجمان:
علي رحماني (تيرداد)
مرضيه ذاكري





 

در اواخر قرن دوم، دو تحول آغاز گرديد كه از قرار معلوم در نوسازي اروپاي كهن سهم تعيين كننده اي ايفا نمود: اول اين كه اقوام ژرمن به طور فزاينده و گسترده اي به حركت درآمدند و در مرزهاي امپراتوري روم جمع شدند، دوم اينكه به تدريج از جمع كثير قبايل قديمي ژرمن، چندين اتحاديه قدرتمند شكل گرفتند كه به اتفاق هون ها از نقش آفرينان اصلي كوچ اقوام به شمار مي آمدند: گوت ها، واندال ها، بورگوندي ها، فرانك ها و آله مان ها. جمهوري روم از قبل فشار اقوام مهاجر شمالي را احساس كرده بود. پيش از آغاز گاهشمار ميلادي كِلت ها، كيمبرها و تويتون ها نيز به طرز فزاينده اي به آنان افزوده شدند. گرچه نبرد ژرمن ها در زمان حكومت آگوستوس و تيبريوس تا سال 20 ميلادي جنگجويان موبور را مدت مديدي در بيم و فشار قرار داده بود، اما اكنون خيل عظيم بربرهاي كنجكاو و خواستار زمين به حركت درآمد. در حالي كه در ايالت هاي غربي در سواحل راين و ليمس ژرمني، صلح نسبي حكمفرما بود، در ساحل رود دانوب فاجعه اي در شرف تكوين بود. جنگ ماركومان ها ( 180-166/67) نقطه عطفي در تاريخ روم به شمار مي آمد. نزديك به چهارده سال تمام، مردم از اين جنگ رنج فراوان بردند.
در سال 167 لانگوباردها و متحدانشان به ايالت پانونين حمله كردند. يك پادشاه از ماركومان ها، ميان رومي ها و مهاجمان ميانجيگري كرد. آنگاه ماركومان ها، كوآدها، سارمات ها(1) و به طور پراكنده واندال ها از مرز دانوب عبور كردند و تا درياي آدرياتيك پيش رفتند. آنان اصولاً به عنوان دوستان رومي ها تلقي مي گرديدند و قراردادهاي خوش بينانه بسياري با شاهزادگانشان كه اغلب از جانب رم به كار گمارده مي شدند، مي بستند. حال همه آن ها از درجه اعتبار ساقط شده بودند. امپراتور مارك آورل (2) طي چهار لشگركشي، متجاوزان را به عقب راند و چند شكست مهلك به آنان وارد ساخت. احتمالاً او مي خواست از بومن كنوني و ضمن عبور از مِرِن تا اسلواكي، ايالت هاي جديدي را تأسيس كند. اما هنگامي كه مارك آورل در سال 180 درگذشت، پسر و جانشين او كُمُدوس (3) به سياست دفاعي بازگشت و يك معاهده دوستي با بربرها منعقد كرد.
بسياري از مورخان، نبرد ماركومان ها را به منزله نخستين كوچ بزرگ اقوام و نشانه تعويق تناسب قواي نظامي به نفع ژرمن ها قلمداد مي كنند. اما لشگركشي هاي تهاجمي مارك آورل، متجاوزان ماركوماني و كوآدي را آن چنان تضعيف نموده بود كه هنگام آغاز كوچ واقعي اقوام، ديگر هيچ گونه هويت قومي نداشتند. پيش مبارزان معمولاً بر اثر تيراندازي هايي كه به آنان مي شد، دچار نقص عضو گرديده و عقب داران لشگر نيز بر اثر ضربت شمشير شواليه ها مجروح شده بودند. چگونه مي توان قرن دوم را با انقلاب هاي گسترده اش در اروپاي مياني و شرقي و در پي آن، با وقوع جنگ ماركومان ها توصيف نمود؟ بدون شك واندال ها و به ويژه گوت ها با اين تحول سروكار زيادي داشتند. زيرا آنان زادگاهشان را در ساحل درياي بالتيك و جلگه پست و عميق آلماني - لهستاني ترك كردند، در حالي كه واندال ها در مسير جنوب به سمت دانوب و گوت ها برعكس، در مسير جنوب شرقي به سمت درياي سياه حركت نمودند. علت اين امر هنوز مشخص نيست. در هر حال به ويژه ژرمن هاي شرقي، قبايل همجوار با روميان را تحت فشار قرار دادند، تا آنجا كه در واكنش به اين امر اتحاديه هاي بزرگ تري شكل گرفت. نظام كهن و موفق روميان، مبني بر نفع بردن از اختلاف ژرمن ها در مرزها و شوراندن آن ها عليه يكديگر، به تدريج رو به زوال نهاد. بدين ترتيب تناسب قوا به طرز تهديدآميزي به نفع ژرمن ها به تعويق افتاد. علاوه بر اين، بربرها مسلح شدن و جنگ را از لشگريان رومي آموخته و توان رزمي شان را بالا برده بودند. براساس حفاري هاي باستان شناسانه بايد در اين زمان، بارها سلاح ها و تجهيزات رومي وارد سرزمين ژرمن ها شده باشد. حال روميان بايد به اين نكته توجه مي كردند كه نظارت بر بربرها را از دست ندهند، زيرا آنان حاضر بودند تمام قواي خود را بسيج نمايند.
در سراسر منطقه اي كه از سوي تاسيتوس به عنوان " ژرمنيا " معرفي شد، قبايل بزرگ يك توان بزرگ تهاجمي را افزايش داده بودند: گوت ها و واندال ها در شرق، فرانك ها و آله مان ها در ساحل راين كه در ميان آن ها بورگوندي ها هم به چشم مي خوردند، در حالي كه ساكسن ها يا در سرزمين خود مي ماندند و يا به سمت سرزمين گل ها يا بريتانيا نقل مكان مي كردند. نمي توان اين اقوام و قبايل مهاجر را به عنوان اتحاديه هاي بزرگ و متجانس تصور كرد، بلكه آنان بيشتر به عنوان ائتلاف هايي بودند كه همواره تركيبشان تغيير مي يافت و افراد جديدي را به صورت گروهي يا انفرادي در خود مي پذيرفتند. بدين سان در ميان آن ها چندين رهبر گوتي هم وجود داشتند كه وانديل ( وانداله ) (4) يا بولگار ( بولگاره ) (5) ناميده مي شدند. اين اقوام در حين عبور از يك منطقه بيگانه با بوميان آنجا به مذاكره پرداخته و از آنان مي خواستند تا مواد غذايي و اتاق هاي مسكوني كوچكي را در اختيارشان قرار دهند، كه البته اين اوامر اغلب تحت شرايطي مسالمت آميز، ولي گاهي با منازعه و نبرد به اجرا درمي آمد.
هنوز مشخص نيست كه اين قبايل بزرگ مقتدر و جديد چگونه به وجود آمدند. تاسيتوس حدود چهل نام قديمي اين قبايل را برشمرد، اما قطعاً تعدادشان بيشتر بود. اين نام هاي قديمي تقريباً از اذهان دور شده بودند كه به يكباره تاريخ نويسان اسامي تازه اي را ذكر كردند. نام آله مان ها (‌" همه مردان " ) (6) نخستين بار در سال 260 به طور قطعي شنيده شد؛ آنان در اين زمان از ليمس عبور كردند و بلافاصله در سرزمين دِكومات ها مستقر شدند. فرانك ها ( " آزادها " ) (7) در سال 256 ليمس را پشت سر نهاده و به سوي سرزمين گل ها حمله ور شدند. ساكسن ها كه اولين بار در سال 150 بطلميوس (8) يوناني از آنان نام برد، در 286 از طريق تاخت و تازهايشان در كرانه درياي شمال در سرزمين گل ها شهرت يافتند- بريتانيا ديگر از غارتگري هاي آنان در امان نبود. احتمالاً نام آنان از شمشير تيزشان موسوم به " ساكس " (9) گرفته شد. فرانك ها مهم ترين قوم جديد بودند؛ آن ها از شرق راين سفلي آمدند و تركيبي از چندين قبيله كوچك نظير ساليرها (10)، شاتواريرها (11)، بروكترها (12)، آمزيواريرها (13) و سايرين بودند. از لحاظ ارضي پشت فرانك ها، ساكسن ها و پشت آله مان ها، بورگوندي هايي كه از دشمنان سرسختشان نيز بودند، استقرار داشتند. بورگوندي ها كه احتمالاً يك قوم ژرمني شرقي بودند و از قرن سوم در ساحل رودخانه ماينِ عليا سكني گزيدند، خود را به عنوان خويشاوندان و فرزندان رومي ها معرفي كردند.
در قرن سوم قبايل ژرمن به شرح زير پراكنده شدند: فرانك ها و ساكسن ها در شمال غرب، آله مان ها ميان راين و دانوب، در كنار آن ها بورگوندي ها، پشت سر آنان در شمال لانگوباردها، در شرق واندال ها و گوت ها كه ابتدا در ساحل رود ويسلا اقامت گزيدند و در آغاز قرن سوم به سوي كرانه شمالي درياي سياه كوچ كردند. آنان در آنجا همسايگان جديدشان، اقوام غيرژرمن سارمات ها را تحت فشار قرار دادند. اتحاديه هاي بزرگ تشكيل شدند و انواع جديد قوانين اساسي نيز توسعه يافتند. بدين سان در درجه اول يك پادشاهي عظيم جديد بر مبناي جنگجويي به وجود آمد كه نيروهاي مركزگريز جامعه قومي را متحد ساخت. گرچه با اين تمركز ظاهراً فقط رشد جمعيت بيشتر شد، ولي با اين وجود فشار كلي نيز افزايش يافت. به طور قطع تضادهاي نظامي- سياسي، اجتماعي و اقتصادي در داخل و همچنين در مقابل امپراتوري پديد آمدند.
آله مان ها نيز، همان گونه كه از نامشان برمي آيد، همانند فرانك ها، اتحاديه اي از گروه هاي مختلف بودند. اصل و نسبشان غالباً به گروه هاي سوئبي اي بازمي گشت كه در حقيقت منطقه مسكوني شان در كنار رود اِلب واقع بود و احتمالاً به عنوان يك تركيب آزاد از گروه هاي نامنظم جنگجوياني قلمداد مي شدند كه از رهبران مختلفي پيروي مي كردند. آنان در ساحل راين به نام آله مان ها معروف شدند و از همين جا مي توان پي برد كه هيچ يك از قبايل فرعي شان نام قديمي نداشت، بلكه آن ها از عناوين بومي نظير " لينسر " (14)، ( لينس در ساحل راين ) يا " مرداني از ريس " (15)‌( رتين ) برخوردار بودند. از اين رو استقرارشان ميان فوگِزن(16) و دانوب عليا به تركيب شدنشان با جمعيت مقيم آنجا و يك هويت قومي جديد انجاميد. مسلماً تا زماني كه سرزمين ها اين گونه تصرف مي شد، امكان پيدايش يك وحدت بزرگ سياسي هم به وجود نمي آمد. اما چندان طول نكشيد كه اتحاديه هاي آله ماني بار ديگر به سوي دره راين عليا و سرزمين شرقي گل ها حمله ور شدند و رومي ها را به وحشت انداختند. امپراتور ژوليان (17) موفق شد در سال 357 به آله مان ها شكست سنگيني وارد سازد. از آن پس آله مان ها اغلب در نبردها شكست مي خوردند، از اين رو براي مدتي مركز ثقل فعاليت هايشان را بار ديگر به منطقه راست رود راين منتقل نمودند.
چند سال بعد، بار ديگر درگيري ها ميان آله مان ها و روميان بالا گرفت. آله مان ها در 365 يك سپاه رومي را در شامپاني (18) شكست دادند و و در 366 در نزديكي شالونس - سور- مارن (19) مغلوب شدند. ظاهراً 6000 آله ماني جان باختند. بايد يك چنين اطلاعات رقمي را با احتياط ارائه كرد، به خصوص كه اگر تعداد آن ها 3000 يا چندين برابر بوده باشد، زيرا ادبيات روم يك سپاه قومي بربر با مجموع 3000 جنگجو را محتمل مي داند. در هر حال پسر پادشاه آله مان ها، راندو(20)، هنگامي كه در شب عيد پاك 368 به ماينس حمله كرد، جهان روم را به وحشت انداخت. حال امپراتور والن تينيان نيروهايش را متمركز كرد: روميان به سوي ساحل رود نكار پيش رفتند، روستاها و مزارع آله مان ها را به آتش كشيدند و آنان را به طرز مرگباري مغلوب ساختند.
بدين ترتيب معلوم مي شود كه آله مان ها، نه از يك سنت كهن و نه از يك ساختار رهبري مركزي سردرمي آوردند. آن ها تا مدت ها گروه هاي نامنظمي از جنگجويان بودند كه در اطراف پرسه مي زدند، بدون آنكه از يك پادشاهي مركزي چيزي بدانند يا يك امپراتوري بادوام تأسيس كنند. اضافه مي شود كه آنان قبلاً در قرن چهارم با فرانك هايي درگير شدند كه هم خدمتگزاران روم بودند و هم ساكنان راست رود راين. اينان نيز سرانجام حدود سال 500 ميلادي مغلوب رقيبان پيروز شدند، اما در ابتدا به دليل سازماندهي مناسب، هويت قومي خويش را به عنوان بخشي از قلمرو فرانك ها (21) حفظ كردند.
فرانك ها را نيز بايد همانند آله مان ها به عنوان يك اتحاديه نظامي متشكل از قبايل مختلف قلمداد نمود. همانند بسياري از جريان هاي موفق قوم شناسي، سرانجام معلوم نشد كه اين اتحاديه دقيقاً به چه صورت تحقق يافت و از چه زماني فرانك ها همديگر را به عنوان يك قوم درك كردند. آنان، در حالي كه ظاهراً جذب قدرت دفاعي رو به كاهش رومي ها شده بودند، در اواسط قرن سوم به ايالت هاي واقع در سمت چپ رود راين حمله كردند. اولين حمله بزرگشان در سال 257، هنگامي كه اتحاديه هاي فرانكي به سوي اسپانيا پيشروي كردند، صورت گرفت- به ويژه غارتگران خودرأي بايد تا آفريقا پيش رفته باشند. آنان در سال 275 بار ديگر به سرزمين گل ها حمله كردند و قلعه هاي واقع در مرز آلمان سفلي را تخريب نمودند. آنگاه در 294 اقوام فرانكي در سرزمين گل ها از كنستانتيوس كِلوروس (22) شكست خورده و همان جا ساكن گرديدند- احتمالاً در اين برهه از زمان، اين هدف وجود داشت كه مهاجمان جديد در مقابل فرانك هاي پيشرو از مرزها دفاع كنند. ضمناً اين سياست، مبني بر ادغام هدفمند اتحاديه هاي ژرمني به نفع امپراتوري روم، توسط ساليرهاي ساكن در حدفاصل ميان رودخانه هاي ماس (23) و شلده (24) دنبال گرديد. بدين طريق تازه واردان ژرمن اين امكان را يافتند كه منصب هاي بسياري را در اختيار گيرند. آنان از اواسط قرن چهارم از مقام رهبران عالي نيروها و حتي فرماندهان كل ارتش روم برخوردار شدند.
اختلاف هاي بزرگ بعدي ميان فرانك ها و روميان در اواسط قرن چهارم، هنگامي كه كلن، بن و ساير مناطق ويران گرديدند، به وقوع پيوست. فرانك ها كلن را تسخير كردند و در سال 355 مغلوب ساليوانوس، يكي از فرماندهان فرانكي در خدمت ارتش روم شدند. همانند يك قرن پيش، بار ديگر اقامتگاه هايي براي جنگجويان فرانكي با خانواده هايشان در منطقه چپ رود راين ايجاد شد، به طوري كه اينان به عنوان " هم پيمانان " مجاز بودند اين منطقه را تحت مالكيت خود درآورند، ولي در عوض مي بايست براي روميان خدمت سربازي انجام مي دادند - امپراتور ژوليان ( 363-360) مسئول اتحاد سياسي فرانك ها بود. شايد دانستن اين نكات تعجب آور باشد كه تا چه حد حركات نظامي متنوع و نامنظم ارتش ها و همچنين اوضاع ناشي از برخورد منافع مختلف اين قبايل تأثيرگذار بود و اينان هركدام راه خاص خود را رفتند. برخي از آنان به ايالت هاي رومي حمله كرده و برخي ديگر به خدمت ارتش روم درآمدند، بعضي از مرزها به عقب رانده شده و بعضي ديگر در ايالات اسكان يافتند. در حملات شديد، بسياري از اقوام و خيل كثيري از جنگجويان شركت مي ورزيدند كه البته اهداف سياسي آن ها دقيقاً همانند تركيب قومي شان غيرهمگن بود. برهمين اساس بايد پيدايش مناطق مسكوني فرانكي را به عنوان يك روند طولاني، با تقسيم بندي هاي كوچك تصور نمود. فرانك هاي ساليري در ساحل راين سفلي و بقيه در نزديكي موزل در بلژيك جنوبي، در شامپاني مستقر شدند. گسترش سكونت گاه هاي فرانك ها و يگانه سازي آن ها در فرهنگ رومي تابع هيچ گونه قدرت سياسي مركزي نبود. در اواخر قرن پنجم، كِلودويگ گروه هاي مختلف فرانك ها را كه در سرزمين گل ها نفوذ كرده بودند، در يك سرزمين پادشاهي گرد ‌آورد كه از راين تا لوار (25) وسعت داشت. در سالگرد مرگ كلودويگ در سال 511 ميلادي، فرانك هاي ژرمني تمامي سرزمين گل ها را تحت تسلط خود درآوردند و بدين سان سروران اكثريت جمعيت گلي- رومي شدند و اين گونه نيز پذيرفته گرديدند.
قدرت بزرگ در شرق كه از جانب گوت ها حمايت مي شد، تأثير بسيار زيادي نسبت به قدرت آله مان ها و فرانك ها در غرب داشت. سرنوشت آن همواره به عنوان نوع عالي تري از زندگي تلقي مي شد و سببي براي پيدايش افسانه گوت ها محسوب مي گرديد.

پي‌نوشت‌ها:

1.Sarmaten قوم سواركار آريايي بودند كه از قرن سوم قبل از ميلاد تا قرن دوم ميلادي در حدفاصل ميان رودخانه ويسلا و كوه هاي كارپات زندگي مي كردند. (م).
2.Marc Aurel
3.Marcus Aurelius Gajus Antonius Commodus (180-192)
4.Vandil(Vadale)
5.Bulgar(Bulgare)
6.alle Männer
7.die Freien
8.Ptolemäus Claudius (160-100)‌، ستاره شناس،‌ رياضي دان و طبيعي دان يوناني ( م).
9.Sachs
10.Salier
11.Chattuarier
12.Brukterer
13.Amsivarier
14.Linzer
15.Ries
16.Vogesen
17.Julian
18.Champagne
19.Chalons-sur-Marne
20.Rando
21.Frankenreich كشور فرانسه امروز بخشي از آن است (م).
22.Constantius Chlorus
23.Mass شهر ماستريخت محل امضاي پيمان اتحاديه اروپايي در كنار اين رودخانه در هلند واقع است (م).
24.Schelde
25.Loire رودي به طول 980 كيلومتر در فرانسه كه از كوه هاي ژربيه دوژن سرچشمه گرفته و به اقيانوس اطلس مي ريزد (م).

منبع مقاله :
آرتز، پتر (1391)، كوچ ژرمن ها در اروپا، ترجمه علي رحماني (تيرداد)، مرضيه ذاكري، تهران: اميركبير، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط