بنابر اساطير کهن آريايي، مشي و مشيانه که به منزله ي آدم و حوا در روايات ايراني هستند، از ريواس ( ريباس ) پديد آمده اند.
مي دانيم که توتميسم يکي از پديده هاي اعتقادي کهن جوامع بشري است. اعتقاد به اين که انسان نخستين از بوته ي ريواس پديد آمده، در واقع اعتقادي است مبتني بر توتم باوري گياهي که سابقه ي آن به دوره ي نوسنگي مربوط مي شود.
ظاهراً گروهي از اقوام ابتدايي ساکن ايران، گمان مي کرده اند که از گياه ريواس پديد آمده اند و از اين رو، اين گياه توتم قبيله، خاندان يا قوم آن ها به شمار مي آمده است.( 1) بعدها اين اسطوره ي کهن در آسياي ميانه نيز عموميت يافته و اصل کلي شده است. شايد آن چه مولانا در مصنوي بيان داشته، يادآور اين نکته تواند بود:
از جمادي مردم و نامي شدم *** وز نما مُردم ز حيوان سر زدم
از ابيات بالا، چنين پيداست که مولانا به اصل خلقت در اسطوره ي ايراني آفرينش يا منشأ انسان از گياه نيز نظر داشته است. ( دکتر مهرداد بهار، ريواس را با مهرگياه منطبق دانسته است. )
ريواس ( ريواچ، ريباج، ريويز، ريباس ) گياهي است وحشي که در فصل بهار در نواحي کوهستاني مي رويد و ساقه ي آن محتوي مواد ذخيره اي ترش و اسيدي است و ايرانيان از ساقه هاي تُرد و تازه ي آن خورشت مي سازند. در فرهنگ ها و در شعر فارسي نيز به خاصيت دارويي، درماني و خوراکي آن اشاره شده است:
قليه باقلا و قليه سيب و ريواس *** گرزي باشد پرکوفت ها گرد و صغار ( لغت نامه ي دهخدا )
واژه ي ريواس در فرهنگ فارسي گاهي به معني مکر و حيله نيز آمده که با جنبه ي اساطيري آن ارتباطي ندارد:
مي نداري خبر تو اي نسپاس *** که به صد بند و حيلت و ريواس ( حديقه ي سنايي )
ضرب المثلي است که مي گويد:
سوغات يارکوهي يا ريواس وحشي است يا پياز(2)
يا:
سوغات يارکوهي يا ريواس است يا قاقروت.(3)
پينوشتها:
1- « در ديگر مآخذ ايراني، نشانه هاي توتم [ حيواني نيز ] آگاه آشکارا به چشم مي خورد؛ مثلاً اجداد فريدون [ که خود پرورده ي گاوي به نام پرمايون يا پرمايه بود ] همه نام گاو را در پشت نام خود داشته اند. » ( پژوهشي در اساطير ايران، ص 180 ) نام خانوادگي گاويار هنوز هم در برخي از نقاط ايران مرسوم است.
به نظر مي رسد که از ديدگاه تحول اسطوره، متناسب با تحولات و تغييرات اجتماعي و معيشتي انسان اوليه، توتم گياهي جاي خود را به توتم حيواني داده باشد. مثلاً آن چنان که از داستان « زال و سيمرغ » در شاهنامه و رابطه ي اين پرنده ي افسانه اي ( که گوشت خوار- خون خوار بوده است ) يا خانواده ي زال و سپس فرزند او، رستم، بر مي آيد. احتمالاً توتم خانواده ي زال، سيمرغ ( يا زير گونه اي از پرندگان شکاري ) بوده است، گرچه آيين طبيعت پرستي، به ويژه خورشيد ( مهر ) پرستي، به نحوي از رفتارهاي رستم، به ويژه در هنگام نيايش هاي پيش و پس از نبرد، پيداست، او در اغلب مبارزات خود، رو به خورشيد زانو مي زند، نماز ( نيايش ) به جا مي آورد و يا طلب ياري مي کند.
پروفسور ياکوب برونونسکي، دانشمند آمريکايي لهستاني تبار، در کتاب و در مجموعه فيلم هاي مستند علمي- پژوهشي « عروج انسان » ( 75-1973 ) مدعي است که قوم بختياري در ايران نيا يا جد خود را بختيار مي دانند که از قوچ وحشي زاييده شده است. ( البته اين موضوع قابل تحقيق و بحث انگيز است. ) در ميان اقوام لر و بختياري هنوز نام هاي خانوادگي بسيار چون دال وند وجود دارد. ( دال به معناي عقاب، و وند پسوندي است به معناي زاده= عقاب زاده يا فرزند عقاب، همچنين به معناي صاحب و داراي عقاب يا عقاب دار. شايد هم اين القاب به خاندان ها و اقوامي مربوط مي شده که با عقاب، باز و شاهين، و يا سياه گوش، يوز دست آموز و سگان تربيت شده به شکار مي رفته اند ( از نام خانوادگي سگ وند تا چندي پيش در برخي از نواحي ايران استفاده مي شد ).
2و3- ده هزار ضرب المثل فارسي، ص 467.
منبع مقاله :
ضابطي جهرمي، احمد؛ ( 1389 )، پژوهش هايي در شناخت هنر ايران، تهران: نشر ني، چاپ اول.
/ج