حروف ابجد و اعداد آن:
اذکار، تکرار اسماء الله است و سه حساب دارد (کبیر، متوسط، صغیر) و اثرات آنها هم به همان نسبت «کبیر»، «متوسط» و «صغیر» است.در تمام «اذکار»، ابجد کبیر به کار می رود و اصولاً همه چیز بر روی اعداد است و اعداد هم طبیعتهای مختلف دارند مانند آبی، آتشی، بادی، خاکی و غیره.
«علم اعداد» از جمله علوم اسرار و معارف غریبه ی بشری است که منشاء آثار خارق عادت و مبدأ فعالیّت روح انسان و مصدر بروز استعداد فطری اوست. این علم را انبیای عظام و حکمای بزرگ، تمهید و تأسیس کرده اند و در زمانهای گذشته از سرمایه های گرانبهای بشری به شمار آمده است و بر اساس قانون توارث و وظیفه ی حفظ و ادای امانتِ علم و معرفت، مربیّان و دانشمندان سَلَف، آن علوم و اسرار را بر مبنای میزان صحیح تعلیم و تربیت، به شایستگان و برگزیدگان از شاگردان خود تعلیم می دادند و دست به دست و سینه به سینه این امانت پرارزش را به آیندگان می سپردند و بدین ترتیب حقایق و اسرار خود را از دستبرد طوفان حوادث دور می داشتند، در صندوق مستحکم سینه ی اهل سِرّ نگهداری می کردند. و دائماً در امتداد سیر کاروان علم و معرفت، علوم و اسرار را در دست پیشتازان این کاروان قرار می دادند، و همیشه سرآمد دانشها و دانستنیهای بشر بوده اند، به طوری که می توان گفت بیشتر از انچه که امروز در دست است سابقاً وجود و گسترش داشته که در اثر کوشش مردم بیدار و جستجوهای طاقت فرسای ملل و اقوام(خصوصاً مسلمین) سینه به سینه و دست به دست به ما رسیده است و در نتیجه ی تجربیّات و وسایل و مشاهدات به این وضع درآمده و مورد استفاده ی عموم قرار گرفته است.
و از جمله ی آن علوم شریفه، «علم اعداد و اوفاق» است که مبدأ آثار و نتایج روشن می باشد. شیخ الرئیس ابوعلی سینا در اشارات، نمط دهم به نحو اکمل می گوید: «شکی نیست که این علم شریف، منشاء آثار عجیبه است».
برحسب اسراری که خداوند متعال در اعداد قرار داده است این علم مبدأ آثار شگفت آور می باشد و اطلاع بر آن بابی از قدرت روحی بر انسان می گشاید.
دایره ی ابجد
اعداد حروف و نحوه ی محاسبه ی حروف کلمات
دایره ی اَبجَد نیست و هشت حرف است که در زبان فارسی و عربی مورد استفاده قرار می گیرد. اگر بخواهیم آن حروف را بنویسیم به هر ترتیبی می توان نوشت لکن برای آن حروف دایره هایی مرتّب نموده اند و هر کدام از آنها را اسمی گذارده اند مثلاً دایره ی «ابتث» به این ترتیب: ا ب ت ث ج ح خ د ذ ر ز س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک ل م ن و ه ی.همین طور دایره ی دیگر که آن را «ابجد» می گویند به این ترتیب:
ا ب ج د- هـ و ز- ح ط ی-ک ل م ن- س ع ف ص- ق ر ش ت- ث خ ذ- ض ظ غ
حروف بالا را هشت قسمت کرده اند و هر قسمت را یک کلمه قرار داده اند به این ترتیب:
اَبجَد، هَوّز، حُطّی، کَلمِن، سَعفَص، قَرِشَت، ثَخِّذ، ضَظِغ
بعضی این هشت قسمت را اسم هشت مَلَک گفته اند و بعضی گفته اند که سلطانی بوده و هشت پسر داشته و اینها نامهای پسران او بوده است اقوال درباره ی آن حروف بسیار است در کتاب جزوات میرداماد (قدّس سرّه). در این حدیث نبوی آمده است: «تَعلَّمُوا اَباجاد وَ تَفَسیرُها» و در جای دیگر حدیث کریم نبوی می فرماید: یا علیّ وَیلٌ لِعالِم لا یَعرِفُ تَفسیر اَبجاد و اِنَّ علیّاً کانَ یَعرفٌ الفِتن مِن حمِعَسقُ و نیز الابَجد مرکَوزٌ فی لوحِ مَحفُوظً و نیز الَاَعداد اَرواحٌ وَ الحُروفُ اشباحٌ وَ العَدُد کَاسنانِ المفتاح اِذا نَقَصَت اَوِازدادَت لا یُفتَحُ الباب وَ الزِّیادَةٌ علی العَدِدِ المُطلُوبِ اِسرافٌ وَ النَّقصُ مِنُ اِخلالٌ.
اعداد روح اند و حروف قالب آنهاست. بنابراین معلوم می شود که ابجد بسیار قدیمی است و تعلّق به عالم بالا دارد و برای هر حرفی عددی معیّن شده است و آن حساب را ابجد می گویند و جُمَل نیز گفته اند.
برای تعیین اعداد حروف ابونصرفراهی در کتاب نِصاب الصّبیان خود گفته است:
یکان یکان شمر اَبجَد حروف تا حطّی*** چنان که از کلمن عشر عشر تا سعفص
پس آن گه از قرشت تا ضظغ شمر صدصد*** دل از حساب جُمل شد تمام مستخلص
ا |
ب |
ج |
د |
ه |
و |
ز |
ح |
ط |
ی |
ک |
ل |
م |
ن |
س |
ع |
ف |
ص |
ق |
ر |
ش |
ت |
ث |
خ |
ذ |
ض |
ظ |
غ |
1 |
2 |
3 |
4 |
5 |
6 |
7 |
8 |
9 |
10 |
20 |
30 |
40 |
50 |
60 |
70 |
80 |
90 |
100 |
200 |
300 |
400 |
500 |
600 |
700 |
800 |
900 |
1000 |
اساتید فن برای گرفتن اعداد حروف و الفاظ و کلمات و جملات قواعدی گفته اند که در اینجا لازم است تذکّر دهیم. برای گرفتن اعداد حروف بهتر از آن است که جمله ای را که بخواهند عدد بگیرند اوّل آن جمله را ملفوظی یعنی آن طور که تلفّظ می شود، به طور جداگانه و مقطّع بنویسند بعد اعداد آنها را جمع کنند مثلاً در کلمه ی «حَسَن» حروف را به طور جداگانه می نویسد:
ح س ن و اعداد آن را جمع می کنند که 118 می شود و به همین ترتیب همه ی 8 60 50 را باید عدد گرفت. گاهی نیز در آن حروف حرفی مشدَّد می باشد مثل «محمَّد» که میمم در این اسم، مشدَّد است چون در نوشتن یک حرف نوشته شده است و دو حرف در تلفظ است از همین رو یک حرف به حساب می آید نه دو حرف پس عدد «محمّد» 92 است نه 132. و همچنین است حروفی که اشباع شده باشد مثلاً سوره ی نور آیه ی 9 یَدرَوا که در تلفظ دو «واو» است و در نوشتن یکی و در سوره ی نحل آیه ی 61: «الَّذینَ اصطَفَی الله» در اینجا، الف اشباع شده است و در تلفظ دو الف معلوم می شود ولی در حساب عدد یک الف محسوب خواهد شد.
و در بعضی موارد «نون» غیبی در جمله می باشد مثلاً در سوره ی سبا ایه ی 61 «بَعضُهُم اِلی بَعضنِ القول» یا در سوره ی صافات آیه ی 7 «بِزینةنِ الکَواکِب» که این قسم «نون ها» عدد ندارد و محسوب نمی شود. همچنین همزه هایی که در آخر کلمات عربی می باشد مانند «مَن یَشاءُ» وَ «اَولیاءَ الله» که همزه ی بعد از الف است و یَؤُدُهُ که همزه ی بین «واو» و «دال» است، یک عدد به حساب می آید و در بعضی موارد چون تلفّظ نمی شود و بر صفحه نوشته نمی شود، به حساب نمی آید مانند انبیا، اولیا، اصفیا، اشقیا، ازکیا. و در بعضی موارد همزه نوشته شده ولی تلفّظ نمی گردد که به آن همزه ی مضاف گفته می شود مثل همزه های بالای این کلمات: مایه ی دانش، قدوة تکوین، وسله ی نجات و زبده ی انام که علامت ربط کلمه ی اوّل به کلمه ی دوم است و عدد ندارد. در گذشته اعداد حروف و استعمال آنها به قدری رایج و محفوظ اشخاص شده بود که بر صفحات کتاب ها به جای صفحه گذاری، حروف را نوشتند.
مرحوم ابوالحسن حافظیان (قدّس سرّه) در کتاب لوح محفوظ می گوید:
الَاَسماءُ تُنَزَّلُ مِنَ السَّماء
بین حروف هم مثل سایر اشیاء رابطه و تناسب و اُنس و محبّت است.
به هر سرّی و به هر جانی و به هر روحی*** به هر نباتی و هر دانه ای که در دنیاست
به ذرّه بین نظربینی ار عیان بینی*** حکایت دل مجنون و حالت لیلی است
(حافظیان)
چون بیشتر مردم رابطه ی بین حروف و اسما را نمی دانند و متوجّه نیستند که چگونه بین بعضی حروف و اسما رابطه و مناسبت می باشد. مثالی ذکر می کنیم برای اسم «موسی» و «سینا» که چگونه حروف این دو اسم با یکدیگر مربوط و منسوب و مأنوس اند.
اسما را می نویسیم: موسی- سینا
از یکدیگر جدا می کنیم: م و س ی- س ی ن ا
حال در دو سطر می نویسیم:
حال در دو سطر می نویسیم: |
م |
و |
س |
ی |
س |
ی |
ن |
ا |
|
بین این حروف را خطی می کشیم: |
م |
و |
س |
ی |
س |
ی |
ن |
ا |
|
باز از دو طرف خط این اسامی پیدا می شود: |
م |
و |
س |
ی |
س |
ی |
ن |
ا |
مراتب اوراد و اذکار:
1- مراتب کبیره را به تعداد ابجد کبیر حساب می کنند (حروف تشدیددار را یک حرف به حساب می آورند به استثناء کلمه ی جلالة الله)، مثلاً مرتبه ی کبیره ی الله(66) و صمد(134) است.
ا=1، ل=30، ل=30 هـ⇐ 5 66
ص=90، م=40، د=4 ⇐134
2- مراتب متوسطه: اعشار مراتب کبیره را می گیرند و باقیمانده را به آن اضافه می کنند مثلاً مرتبه متوسطه ی صمد می شود: 17=4 +13
3- مراتب صغیره: جمع ارقام مطلقه است. مثلاً صمد مساوی است با (8=4+3+1).
برای حضور قلب می توانیم مراتب صغیره یا متوسطه یا کبیره را مورد استفاده قرار دهیم که همان مرحله ی عبادت است. حال اگر در مرتبه ی اطاعت باشد چه حضور قلب داشته باشیم یانه باید ذکر را گفت، حتّی اگر مریض هم باشیم باید با ایما و اشاره بخوانیم. مرشدهای قدیم برای هر کس یک نوع ذکر می دادند که باید تا آخر عمر خود به کسی نگوید، بعداً باز خود مرشد آن ذکر را عوض می کرد. اگر شاگرد ذکرش را به کسی دیگر بازگو می کرد، اثرش از میان رفته بود.
همان گونه که یادآور شدیم «ذکر» یعنی یادآوری، در هر حالی که هستیم خود را تنها نبینیم و خدا را حاضر و ناظر بدانیم، این نامهای خدا برای تفهیم و تفهّم ماست و الّا او اسمی ندارد.
تربیع عددی یا مربّعِ اعداد ابجدی:
یکی از اشکال اوفاق، شکل مربّع است، حکمای سَلَف از روی موازین اسرار طبیعی و اسباب عالم و مناسبات امور عَرَضی و نجومی، مربّعی تشکیل می دادند و اسمایی استخراج می نموده و آن اسما را مؤثر می دانسته اند و برای حصول نتیجه به ذکر آنها مداومت می کردند و مقید نبودند که قرائت آنها اسما و مداومت بر آن اعمال، مطابق قانون شرایع و انبیا باشد. امّا علمای اسلام بر اثر دریافت حقایق دین معتقد بودند که باید همه ی امور، بر وفق دستورات قائد بزرگ اسلام و تعالیم عالیه ی قرآن باشد، لذا خود را مقیّد می کردند که این اعمال بر طبق دستورات شرع انجام گردد و اسمای مستخرجه باید از اسمای مأثوره (روایت شده) باشد و اَعمال نیز باید در قلمرو نهی شارع مقدّس نیامده باشد.از این ر به جای اسماء مستخرجه، لومائیل-لوخائیل-حولائیل- اسمای مقدّسه ی مأثوره، از قبیل ودود- حیّ و قیّوم را استخراج می کردند، که البتّه این اسما، مؤثّر و موجب توجّه به ذات یکتا، و عبادت و پرستش خدا و باعث توسل به قادر بی همتا و خواست امور و حوایج از ذات الهی جلّ و علا می باشد.
معمولاً اگر این اشکال (مربّع) بر طبق تجزیه ی حروف اسماء الله و اسمای حُسنای الهی داده شود، متضمّن سرّ عظیم و محل نزول برکات و اثرات خواهد بود.
نقش، لوح و تعویذ:
مربّعی است که دارای نُه، شانزده یا بیست و پنج خانه باشد و به اصطلاح 3×3 و 4×4 و 5×5 باشد را به ترتیب مثلّث، مربّع و مخمّس می گویند تا 100×100. اگر هم در خانه های آنها اعدادی را که نوشته اند تکرار نشود یعنی یک رقم در دو خانه نیاید، و جمع کل هر ستون آن افقی، عمودی یا قطری از هر طرف مساوی و یکسان باشد، آن را در اصطلاحِ اهل این علم «نقش» یا «لوح» می گویند. و اگر جمع کل آن با اسمی از اسماء الله تعالی یا آیه ای از آیات قرآن مطابق باشد آن را «تعویذ» نیز می گویند، چه قابل عوذه شده و متبرّک گردیده است. و اگر با اسمی از اسمای خبیثه و شیاطین برابر باشد آن را سحر و جادو گویند و منحوس دانند اگرچه این مطلب وابسته به نیّت درست کننده است.تکسیر حروف اسماء الحُسنی
«تکسیر» یعنی شکستن یا تجزیه ی کلمه یا اسم و تبدیل آن به حروف آن اسم و جایگزینی حروف در خانه های مربّع و جداول مربّعات که در مورد بسیاری از کلمات و اسمای الهی، صورت می گیرد. و غالباً همراه با عدد مربوط به حروف بوده که حروف و عدد آن را در مربعات(خانه های کوچک) جای می دهند. این شیوه؛ قواعد مخصوص و روشهای ویژه به خود را دارا می باشد که تشریح آن از حوصله ی این مقاله و حیطه ی بحث خارج است.نویسنده: ملاحبیب الله شریف کاشانی
مترجم و شارح: استاد محمد رسول دریایی
منبع مقاله : شریف کاشانی، ملاحبیب الله؛ (1383)، خواص و مفاهیم اسماء الله الحُسنی(نامهای زیبای خداوند)، ترجمه ی محمدرسول دریایی، تهران: نشر صائب، چاپ ششم.