نويسنده: مهدي حائري يزدي
حقيقت وجود، جوهر نيست؛ زيرا جوهر ماهيتي است که اگر هستي عيني و خارجي بيابد به موضوع موجود تعلق نمي پذيرد، و وجود اصلاً ماهيت نيست تا مشمول اين تعريف گردد. همچنين، حقيقت وجود عرض نيست؛ زيرا عرض به طور کلي در محل موجود تحقق مي يابد، در صورتي که حقيقت وجود هرگز به موضوعي بستگي ندارد، بلکه بايد گفت موجوديت هر موضوعي در پرتو نور وجود ميسر است.
ولي در عين آن که وجود، در حد ذات خود، رنگ جوهر يا عرض به خود نمي پذيرد، چون بالاخره موجوديت هر يک از جوهر و عرض به وجود تقوّم دارد، مي توان گفت وجود با جوهر، جوهر و با عرض، عرض است.
يکي از دانشمندان بنام مي گويد: نور عالمگير و هستي بخش وجود است که هر جوهر را جوهر و هر عرض را عرض و هر ذات را ذات و هر شيء را شيء مي سازد. و اگر مي توانيم در تصورِ خود همه چيز حتي عدم مطلق و عدميات، را به وجود ادراکي آوريم و به گوشه هاي تاريک ماهيات ظلماني راه يابيم، بدون ترديد بايد اين توان را از توسعه ي قدرت و تشعشع نور وجود دانست؛ زيرا تصور عدم مطلق يا عدميات خود، وجودي است که به اين گونه مفاهيم اعطا مي گردد، و حقيقت بخشايشگر وجود است که حتي از ايجاد نقايض و اعدام تا آن جا که ممکن است دريغ نمي ورزد.
اين همه ميناگري ها کار اوست *** اين همه اکسيرها اسار اوست
وجود مرکب نيست
وجود حقيقت بسيطي است که جزء ترکيبي ندارد، چه در صورتي که حقيقت هستي مانند اجسام ترکيبي از جنس و فصل يا ماده و صورت باشد، جزء ترکيبي آن ( جنس يا ماده ) اگر چيزي مانند وجود باشد، جنس، عين فصل و ماده، عين صورت خواهد بود و ديگر ترکيب، مفهوم حقيقي پيدا نمي کند؛ و اگر آن جزء از سنخ وجود نباشد بلکه امري غيرموجود با حقيقت وجود آميخته گردد. ترکيب شيء از خود و نقيض خود لازم مي آيد.بايد اضافه کرد که وجود جزء ترکيبي از غير خود هم نيست، زيرا ترکيبي که از وجود و غيروجود پديد آيد ترکيبي از هستي و نيستي است و مفهوم اين ترکيب خود به خود مساوي با عدم ترکيب است.
در عين آن که وجود نه جزء ترکيبي دارد نه خود جزء يک مرکب است، با هر ترکيبي، مرکب و با هر واحدي، بسيط و با هر جزئي، جزء و با هر کلي، کل و با ماده عين ماده و با صورت همان صورت است.
منبع مقاله :
حائري يزدي، مهدي؛ (1384)، علم کلي، تهران: مؤسسه ي پژوهشي حکمت و فلسفه ايران، چاپ پنجم