دوشنبه، 22 مهر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

نجات یوسف (ع) از چاه

نجات یوسف (ع) از چاه
برادران یوسف علیه‌السلام از روى حسادت، وى را به چاه انداختند. جبرئیل امین او را گرفته، روى سنگى نشانید و به دلجوئى او پرداخت. در این هنگام قافله‌اى از راه رسید و به سوى چاه آمدند تا خود و مرکبشان را سیراب کنند و به سوى مصر حرکت کنند.

مالک که رئیس قافله بود به غلامش دستور داد: دلو را بردار و از چاه آب بکش. غلام دلو را به ریسمان بست و به چاه انداخت. وقتى دلو به ته چاه رسید، یوسف علیه‌السلام دلو را از طناب باز کرد. غلام طناب را کشید ولى دلو بالا نیامد. هراسان نزد مالک رفت و قضیه را نقل کرد. مالک بر سر چاه آمد، صدا زد: اى کسى که دلو را باز کردى، جنى یا انسان؟ یوسف علیه‌السلام گفت: انسانم که دستخوش ظلم شده‌ام، مرا از چاه نجات دهید.

مالک طناب محکمى به چاه انداخت و یوسف علیه‌السلام را از چاه بیرون آورد و از حال او پرسید. یوسف علیه‌السلام جریان را نقل نمود.

برادران که جویاى حال یوسف علیه‌السلام بودند وقتى او را نجات یافته دیدند نزد مالک آمده، گفتند: او غلامى است که از ما گریخته است، او را به ما برگردانید یا او را از ما بخرید. مالک گفت: او را پس نمى‌دهم ولى او را از شما خریدارى مى‌کنم.

مالک مبلغ ناچیزى به آن‌ها داد و یوسف علیه‌السلام را به همراه خود برده و به عزیز مصر فروخت.

منبع: حوادث الأیام، سید مهدی مرعشی نجفی، ص 14.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.