عبور حضرت موسى (ع) از دریا
موسى علیهالسلام به همراه بنىاسرائیل از مصر خارج شدند، وقتى کنار دریا رسیدند. بنىاسرائیل شروع به بهانهجوئى کردند که ما در مصر مزرعه و زمین و خانه داشتیم و اکنون بیچاره شدهایم. موسى علیهالسلام فرمود: مطمئن باشید خدا ما را به حال خود نمىگذارد و وسیله نجات عنایت مىفرماید.
به فرعون خبر دادند که موسى علیهالسلام با بنىاسرائیل از مصر خارج شده، فرعون دستور داد: لشکرى آماده سازند. او مىگفت: به این علت که بنىاسرائیل از بندگان ما بوده و اکنون فرار کردهاند، باید آنها را دستگیر نموده و دوباره به بندگى خود درآوریم.
فرعون با لشکریان خود به دنبال بنىاسرائیل از مصر حرکت کرد. بعضى تعداد بنىاسرائیل را ششصد هزار نقل نمودهاند، اما لشکر فرعون خیلى بیشتر از اینها بود.
هنگام صبح که بنىاسرائیل به پشت سرشان نگریستند، لشکر بىحساب فرعون را دیدند و رعب و وحشتى عظیم دل آنها را فراگرفت و از موسى علیهالسلام خواستند، چارهاى بیندیشد. موسى علیهالسلام با دلى آرام فرمود: پروردگارم با من است و مرا هدایت خواهد کرد. تا این که لشکر فرعون نزدیک شد و «یوشع» جلو رفت، گفت: اى موسى دستور چیست؟
خطاب رسید: موسى، عصاى خود را به دریا زن تا راهى نمایان گردد، موسى علیهالسلام عصاى خود را به دریا زد دریا شکاف خورد و قعر دریا نمایان شد، باد و آفتاب قعر دریا را خشکانید. چون بنىاسرائیل دوازده تیره بودند، دوازده شکاف از دریا پدیدار شد و آنها عبور کردند.
فرعون زمانى رسید که آخرین افراد بنى اسرائیل از دریا خارج مىشدند. فرعون و لشکرش وارد دریا شدند، فرمان الهى به امواج دریا صادر گردید تا فرعون و لشکرش را دربرگیرد. لشکر فرعون تمامشان هلاک شدند. فرعون زمانى که خود را در آستانه مرگ دید، گفت: به خداى موسى ایمان آوردم. جبرئیل امین مشتى خاک بر دهان او زد و گفت: با آن همه فساد و اعمال ناشایست، توبه در این زمان فایدهاى ندارد.
منبع: حوادث الایام، سید مهدى مرعشى نجفى، صفحه 18