پنجشنبه، 29 تير 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

انتخاب "ميخائيل گورباچف" به عنوان رهبر جديد اتحاد جماهير شوروي (1985م)

انتخاب "ميخائيل گورباچف" به عنوان رهبر جديد اتحاد جماهير شوروي (1985م)
پس از مرگ لئونيد بِرِژنف در سال 1982م و انتخاب يوري آندروپوف به جانشيني وي، ميخائيل گورباچف، نزديك‏ترين فرد مورد اعتماد رهبر جديد شوروي و معاون و دستيار او در دبيرخانه و دفتر سياسي حزب بود، به طوري كه هنگام مرگ آندروپوف در فوريه 1984م، مرد شماره دو رژيم و جانشين طبيعي آندروپوف به شمار آمد. با وجود اين، اعضاي سالخورده دفتر سياسي حزب كمونيست شوروي، هنوز آمادگي انتخاب مرد نسبتا جواني را به رهبري حزب نداشتند و سرانجام با توافق در مورد انتخاب كُنْسْتانْتين چرنينكو كه مردي بيمار و 73 ساله بود، به يك راه حل موقت تن در دادند. چرنينكو نيز سيزده ماه بعد، در روز دهم مارس 1985م درگذشت و نوبت به رهبري گورباچف رسيد. با اعلام درگذشت چرنينكو، سه سال بحران مرگ و مير در سطح رهبري شوروي به پايان رسيد و ميخائيل گورباچف، جوان‏ترين عضو دفتر سياسي حزب كمونيست به عنوان جانشين چرنينكو معرفي شد. تحول در سياست داخلي و خارجي شوروي از بدو تصدي مقام دبيركلي حزب كمونيست از طرف گورباچف آغاز شد و گورباچف به تدريج رهبران سالخورده حزبي را كنار گذاشت و زمينه را براي ارائه افكار نو، جهت يك دگرگوني اساسي در سياست و اقتصاد شوروي فراهم ساخت. انتخاب گورباچف به عنوان يك فرد از نسل سوم انقلاب بلشويكي به سمت رهبري حزب كمونيست، با تغييرات بسيار گسترده‏اي همراه شد كه سرانجام پس از شش سال به فروپاشي اتحاد جماهير شوروي منتهي شد. گورباچف در واقع براي ممانعت از اضمحلال نظام الحادي شوروي، دكترين اقتصادي خود را تحت عنوان پرسترويكا يا بازسازي اقتصادي و دكترين سياست داخلي خود را با نام گلاسِنوسْتْ يا فضاي باز سياسي مطرح ساخت. گورباچف براي حل مشكلات داخلي شوروي، سياست خارجي اين كشور را كه در تمام مدت زمام‏داري پيشينيان او، مبتني بر توسعه‏طلبي و گسترش نفوذ سياسي و اقتصادي شوروي در جهان بود تغيير داد و براي كاستن از بار هزينه‏هاي سنگين نظامي و تعهدات خارجي شوروي و هم‏چنين استفاده از تكنولوژي غرب كه براي بازسازي اقتصادي شوروي ضرورت حياتي داشت دست دوستي به سوي غرب دراز كرد. گورباچف هم‏چنين تا سرحد امكان دولت‏هاي اروپايى را براي نيل به استقلال و وحدت قاره ايشان ياري بخشيد. او در زمينه وحدت دو آلمان، حتي پيشتازتر از غرب عمل مي‏كرد. گورباچف ديوار برلين را كه به مدت نزديك به 3 دهه، سمبل جدايى شرق و غرب در اروپا بود برچيد و گام‏هاي بلندي در پيوند ملت‏هاي غرب و شرق اروپا برداشت، گام‏هايى كه حتي دول غربي را نيز به حيرت واداشته بود. او نيروهاي متجاوز ارتش سرخ را پس از سال‏ها حضور نظامي، از افغانستان، مجارستان، آلمان شرقي و لهستان بيرون برد و تمامي اهرم‏هاي بازدارنده در روابط ميان مسكو و واشينگتن و كشورهاي اروپايى را از ميان برداشت. گورباچف پيمان ورشو را كه يك تحميل نظامي بر روابط ميان جمهوري‏هاي شوروي سابق و اروپاي شرقي بوده و بخش‏هاي عمده‏اي از بودجه اين دولت‏ها را به خود اختصاص مي‏داد منحل ساخت و با امضاي پيمان منع گسترش سلاح‏هاي هسته‏اي و ميكروبي، گامي در جهت تنش‏زدايى بين شرق و غرب برداشت. از آن سو با اعلام فضاي باز سياسي و اوج‏گيري انتقادات فرو خفته دهه‏هاي گذشته و نيز با جان گرفتن و تحرك سياسي يهوديان، گورباچف به يكباره با موج بحران‏هاي قومي و ناسيوناليستي در جمهوري‏هاي مختلف شوروي سابق مواجه شد. اين بحران‏ها رفته رفته شدت گرفتند به گونه‏اي كه توانستند شيرازه اتحاد جماهير شوروي را از هم بپاشند. هم‏چنين، ديگر سياست‏هاي گورباچف در اجرا با مشكلات متعددي روبرو شد و نه تنها نتوانست تعارضات داخلي حاكميتِ از درون پوسيده شوروي را برطرف كند، بلكه با كمك امريكا و طراحان سازمان سيا، روند فروپاشيْ سرعت بيشتري گرفت. به طوري كه گورباچف با وجود شكستِ كودتاي 19 اوت سال 1991م، عليه خود، سرانجام در 25 دسامبر همان سال مجبور به كناره‏گيري از قدرت شد و خود سند فروپاشي شوروي را امضا كرد.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.