پنجشنبه، 29 تير 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

تولد "ديويد هيوم" فيلسوف معروف اسكاتلندي (1711م)

تولد "ديويد هيوم" فيلسوف معروف اسكاتلندي (1711م)

ديويد هيوم، نظريه‏پرداز فيلسوف و فيلسوف نيهيليست و پوچ‏گراي اسكاتلندي در 7 مارس 1711م در ادينبورو اسكاتلند به دنيا آمد. وي تحصيلات خود را به سرعت به پايان برد و در نوجواني وارد دانشگاه گرديد. با اين حال به علت عدم تمايل به فراگيري هر چيز جز فلسفه، دروس دانشگاهي را رها كرد و به مطالعات خود در رشته فلسفه ادامه داد. هيوم در جواني مدتي به تدريس روي آورد و به تفكراتي درباره عقل پرداخت. وي از اين زمان تلاش كرد تا اين اصل را كه آدمي حيوان ناطق است و جهان توالي منظمي از علت و معلول است، باطل سازد. از اين رو اعلام كرد كه من تنها به يك حقيقت پي برده‏ام و آن اين است كه حقيقتي وجود ندارد. به اين ترتيب هيوم فلسفه خود را اين گونه آغاز كرد كه چون هر آنچه ما در مي‏يابيم تنها تصور ذهن ماست، خود ذهن نيز يك چنين تصوري بيش نيست. ذهن وجود واقعي ندارد. از اين گذشته خدا نيز تصوري است در ذهن انسان، پس خدا نيز وجود واقعي ندارد. وي با دين و به ويژه كتاب مقدس، دشمن بود و اعتقاد داشت كه دين، فلسفه، ادبيات، علم، تاريخ و هنر به عنوان جنبه‏هاي گوناگون ادراك انساني، چيزي را نشان نمي‏دهند جز طبيعت كور، كه بدون تشخيص مهر مادرانه، فرزندان نارس و ناتوان خود را از دامن بيرون مي‏ريزند. هم‏چنين دنيا، سلسله‏اي از حلقه‏هاي به هم پيوسته نيست، و ذهن اسبابي نيست كه رشته‏اي از چون و چراها را ثبت كند. دانش ما از احساس‏هاي اتفاقي و جسته و گريخته تركيب پذيرفته است. ما هر يك از اين احساس‏ها را آن‏گونه كه به ما مي‏رسند در مي‏يابيم و سپس بر مجموع اين احساس‏ها، كه هيچ‏گونه ربطي با هم ندارند، نظمي دروغين مي‏دهيم و با بي‏منطقي تمام، آن را منطق هستي مي‏ناميم. هيوم بر اين اعتقاد بود كه ما هيچ چيز را به طور يقين نمي‏شناسيم حتي خودمان را و براي حقايق و قوانيني كه پيش خود فرض مي‏كنيم، هيچ دليل فلسفي نداريم. هيوم اعلام مي‏دارد كه ما تصور روشني از ذات خود و از بقيه جهان نداريم. ما فقط صاحب مقداري تاثّرات درهم و برهم هستيم. اين تاثّرات ممكن است درست و ممكن است غلط باشند ولي ما راهي براي تشخيص بدي و خوبي آنها نمي‏شناسيم. هم‏چنين چون هيوم اشياء را بدون هرگونه ارتباط منطقي با يك‏ديگر مي‏داند، معتقد است كه ما نمي‏توانيم به علت اشياء پي ببريم. بنابراين براي قبول هيچ چيز، دليل وجود ندارد. به اين ترتيب، فلسفه هيوم ما را به يك خيابان بن‏بست مي‏كشاند، زيرا به اينجا ختم مي‏شود كه به هيچ يك از تصورات ما، اعتماد را نيست. به گمان او ميان ديوانگي و فرزانگي تفاوتي نيست. به نظر هيوم آن كس كه در راه نجات بشريت شربت شهادت مي‏نوشد، و آن ديوانه‏اي كه براي نابود ساختن بشريت مي‏كوشد، هر دو به طور يكسان از اثبات عقيده خويش عاجزند. بنابراين هيچ كس نبايد گمان برد كه تنها او به حقيقت دست يافته است. فروتني قدم اول حكمت است، فيلسوف بايد احتمالات را بپذيرد و از فرض يقينيات بپرهيزد. به طور كلي، فلسفه هيوم بر اساس تفكر شكاكانه درباره احتمالات بسياري كه بعضي از آنها به واقعيت نزديك‏ترند نهاده شده است. اين فلسفه، فلسفه سرد و نافريبنده‏اي بود كه حتي خودِ هيوم را راضي نمي‏ساخت. هم‏چنين در طرد نظرات هيوم مي‏توان از تفكرات او كه حقيقت را نفي مي‏كند كمك گرفت و گفت: پس عقايد هيوم نيز در واقع حقيقت ندارند و قابل تشكيك است. در نهايت اين كه اين نيهيليست بي خدا، در دلْ به وجود هنرمندي مدبّر براي اداره امور دنياي منظم اذعان داشت ولي به جستجوي آن نرفته است. علي‏رغم اين كه افكار نيهيليستي و پوچ گراي هيوم تأثير عميقي بر تفكرات برخي از انديشمندانِ پس از او نهاد، با اين حال، مطرودِ دين‏داران و خداباوران نيز واقع شد. هيوم گرچه به عنوان يك متفكر و فيلسوف مورد توجه و محبوب برخي بود، اما به علت بي‏اعتنايى به حقيقت، شكاكيت در علت دنيا و دشمني با دين، مورد تنفر كليسا قرار گرفت و به عنوان فردي ملحد عنوان گرديد. هيوم افكار خود را در مجموعه سه جلدي رساله‏اي درباره طبيعت بشر و نيز تاريخ انگلستان و پژوهش درباره فهم انساني به نگارش درآورده است. ديويد هيوم سرانجام در بيست و پنجم اوت 1766م در شصت و شش سالگي درگذشت.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.