پنجشنبه، 29 تير 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

شهادت شهید محمد عبداللهی (1359ش)

شهادت شهید محمد عبداللهی  (1359ش)
شهید محمد عبداللهی در سال ۱۳۳۸ش در نیم‎ور از توابع محلات استان مرکزی در خانه‌ محقر خانواده‎ای زحمت‎کش چشم به جهان هستی گشود. محمد از ابتدا با نماز و قرآن مأنوس بود و به نصیحت پدر و مادر، به مدرسه و مسجد رفت و در مراسم عزاداری، یکی از مستمعین پرشور و شوق واعظین بود. محمد در مدرسه و مسجد و منزل کاملاً مطیع پدر و مادر بود. به گفته پدر بزرگوار شهید: «زمانی که از مدرسه به منزل می‎آمد، از کتب دینی و نهج‎البلاغه و کتاب‌های شهید مطهری غافل نمی‎ماند و برای ما در فرصت‌های مناسب بازگو می‌نمود. از اخلاق و حسن رفتار و عملش کاملاً راضی بودیم. او یک هم‎دم بسیار مطلوب بود، زیرا در هر کاری به ما کمک می‌کرد. آن‎قدر مهربان و دل‎سوز بود که همواره می‌گفت: پدرجان! تو حسینی عمل می‌کنی و طرفدار ضعفا... به‎مانند علی‎اکبر حسین (ع) عمل کنیم تا این‎که ندای به‎حق حضرت امام خمینی از رایحه‌های بیگانه به گوش ما رسد... و حضرت امام خمینی دستوراتی صادر ‌فرمود و همه‌ اقشار را به هم‎بستگی و منسجم بودن دعوت می‌نمود و خانواده ما پیرو صد در صد حضرت امام بودیم، تا جنگ شروع شد... اولین کار این‎که با وسائل و آذوقه و... عازم جبهه‌های جنگ گشتیم که محمد از من که پدرش بودم سبقت گرفت و به درجه رفیع شهادت در جبهه سومار در تاریخ نهم بهمن‎ماه سال ۱۳۵۹ هجری شمسی نائل گردید.» شهید محمد عبداللهی هنگام عروج ملکوتی‎اش، بیست و یک سال سن داشت. «محمد حقیقتاً یک مجاهد فی سبیل‎الله و در امر خیر کوشا بود.» رفقای هم‎رزم شهید می‌گفتند: «هر شب برای شبیخون زدن به دشمن یک فشنگ در جیبش می‌گذاشت و با لباس بسیجی و آرم سپاه حرکت می‌نمود. از او پرسیده بودند: چرا لباس سربازی ساده نمی‌پوشی؟ او گفته بود: می‌خواهم اگر به اسارت دشمن درآمدم، اولاً با همین یک تیر که در جیبم دارم خودم را خلاص کنم که مبادا زیر ضربات دشمن ناچاراً امتیازی به دشمن بدهم و ثانیاً دشمن بداند که سپاه خمینی اهل سازش با دشمن نیست و بداند که ما شهادت را بر زندگی ننگین ترجیح می‌دهیم. ما با ظلم و شرک بیعت نمی‌کنیم...»


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.