پنجشنبه، 29 تير 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

شهادت شهید یحیی مصلحی شورکی (1360ش)

شهادت شهید یحیی مصلحی شورکی (1360ش)
شهید یحیی مصلحی شورکی، هشتم آبان‏ماه ۱۳۴۱ش چشم به جهان هستی گشود. یحیی در همان لحظه تولد، نشان شهادت را به‏همراه داشت و از مادرش نقل است که: «یحیی به‏هنگام تولد چشم‌هایش باز بود.» محل تولدش، کانون گرم خانواده‌ای کشاورز و مذهبی در شهیدیه میبد بود و به‏همین دلیل، به‏محض سپری کردن دوران طفولیت، آن هنگام که پا به سن پنج سالگی گذاشت، وی را جهت فراگیری قرآن مجید به مکتب‏خانه می‌فرستند. او در مدت سه سالی که به مکتب‏خانه رفت، قرآن و خط را آموخت و منقول است که استاد بار‌ها از او تمجید کرده و گفته است: «در میان شاگردانم یحیی را بیش‏تر از همه دوست دارم.» یحیی پس از گذراندن دوران مکتب و آشنا شدن با قرآن مجید، به مدرسه می‌رود و تا سال چهارم دبستان تحصیل می‌کند ولی به‏علت علاقه زیادی که به علوم دینی دارد، از شهیدیه به یزد می‌رود و وارد مدرسه علمیه می‌شود. به مدت دو سال در مدرسه علمیه مصلای یزد به تحصیل علوم دینی می‌پردازد. از او در این دوران به‏عنوان یک طلبه نمونه یاد می‌کنند. شهید مصلحی پس از آن‏که به سن چهارده سالگی می‏رسد، با شور و هیجان بیش‏تر و برای پیشرفت سریع‏تر در تحصیل به حوزه علمیه قم می‌رود و چند سالی به تحصیل علوم دینی اهتمام می‌ورزد از آنجا که جریانات انقلاب اسلامی مصادف با دوران جوانی یحیی بود، وی نیز مانند هزاران جوان مسلمان، یکی از فعالان این جریان‌ها بود. او به‏طور جدی در تظاهرات و راهپیمایی‌ها شرکت می‌نمود، هم‏چنین اعلامیه‌های امام (ره) را همراه با نوارهای سخنرانی از قم به شهیدیه می‌آورد و در تکثیر و توزیع آن‏ها کوشش فراوانی به خرج می‌داد. از اقدامات دیگر وی، نوشتن شعار بر دیوار‌ها بود. او از استعداد زیادی در زمینه خوش‏نویسی برخوردار بود و جهت فراگیری این هنر چند ماهی هم به اصفهان رفته بود. این شهید عزیز در تسخیر ادارات میبد که بنا به امر امام (ره) جهت پاک‏سازی انجام شد نیز شرکت فعال داشت. از نظر اخلاقی، وی یک انسان والا بود. خانواده شهید می‌گویند: «از سفارشات او به ما این بود که نماز شب را به‏پا دارید زیرا در این نماز شب است که چیزهایی دستگیر انسان می‌شود.» او نسبت به مسجد جمکران بسیار علاقه‌مند بود و دوستان شهید تعریف می‌کنند در مدتی که در قم به تحصیل مشغول بود، بار‌ها پای پیاده از قم به این مسجد رفته بود و دائماً به ما سفارش می‌کرد که ارتباط خود را با این مسجد حفظ کنید زیرا که در این محل است که می‌توانید امام زمان (عج) را با چشم دل ببینید. می‌گویند هنگامی که در قم تحصیل می‌کرد، زندگی‌اش به‏گونه‌ای بود که تداعی‏کننده زندگی اولیا بود. یکی از برادرانش نقل می‌کند: «طی سه روزی که در قم در حجره وی مهمان بودم، غذای بسیار مختصری میل می‌نمود.» با شروع جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، وی نیز مانند دیگر جوانان این مرز و بوم، احساس می‌کند که باید برای دفاع عازم جبهه شود. مادر شهید نقل می‌کند: «موقعی که عازم جبهه بود می‌خواستم او را ببوسم ولی گفت: مادرجان! ما برای خدا می‌رویم، مرا نبوس و گریه نکن که با گریه‌ات اجرمان را ضایع می‌کنی.» در راه، به برادر خود سفارش می‌کند که: «تا می‌توانید به مستضعفین کمک کنید.» وی همراه جمعی از طلاب حوزه علمیه قم به جبهه آبادان می‌رود. پس از مدتی، برای چند روزی به قم مراجعت می‏کند و دوباره به جبهه آبادان بازمی‏گردد و به سپاه می‌رود و در آنجا پنجاه روز آموزش نظامی می‌بیند و بلافاصله به خط مقدم اعزام می‌شود. طلبه پاسدار، شهید یحیی مصلحی به مدت نُه ماه در جبهه‌های آبادان بود تا این‏که در فتح تپه‌های «مؤذنی» شرکت نمود و عاشقانه و فعالانه در این فتح بزرگ تلاش کرد و پس ازآن، برای محافظت تپه‌ها از حمله مجدد دشمن، در تپه همراه با گروهی دیگر از رزمندگان مستقر بود و درحالی‏که - به گفته دوستش - لبخند به لب داشت و یاد شهیدان می‌کرد، با بر زبان داشتن کلمه «یاالله» بر اثر انفجار در تاریخ بیست و ششم اردیبهشت‏ماه سال ۱۳۶۰ هجری شمسی در سن بیست و یک سالگی، به آرزوی دیرینه خود رسید. از آنجا که در هنگام آخرین اعزام، بر درب خانه برادرش نوشته بود: «بسم الله الرحمن الرحیم، برادر حاج علی، خداحافظ. مرا پهلوی قبر حسین حاجی محمد رسولی (شهید شیخ حسین کارگر) به خاک بسپارید»، پس از آن‏که به درجه رفیع شهادت نائل آمد، با حضور انبوه تشییع‏کنندگان در گلزار شهدای شهیدیه و در نزدیکی آرامگاه سومین شهید محل، شهید شیخ حسین کارگر به خاک سپرده شد تا چهارمین شهید آن دیار باشد.


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.