د
هشت روز پیش من با نامزدم حرفم شد سر اینکه تو خونه ی...
هشت روز پیش من با نامزدم حرفم شد سر اینکه تو خونه ی مادربزرگش بودیم فامیلاشون اونجا بودن کشیدمش بیرون گفتم چرا پیش اونا چادر نپوشیدی؟برگشت گفت یادم رفت منم گفتم همیشه اینو میگی خلاصه برگشتم اومدم خونمون همین حین مامانمینا هم دراومده بودن رفتن برا عید دیدنی خونه ی اونا.من اومدم خونمون مامانمینا رفته بودن پیشش نیومده بوده حتی ببینتشون در حالی که اونا اصلا از ماجرا خبر نداشتن الان از اون روز باهاش قهرم پدرم هم گفتش بهش اس یا زنگ بزنی از این خونه برو تو این مدت چند تا اس داده ولی جوابشو ندادم دارم دق میکنم خیلی دوسش دارم چیکار کنم؟
مشاور: خانم مریم مردانی
با سلام و عرض ادب دوست گرامی به نظر می رسد هر دو شما در برقراری ارتباط و صحبت با یکدیگر از مهارت های لازم برخوردار نیستید و همین مسئله باعث شده که یک مسئله به چندین مسئله تبدیل شود. بنابراین پیش از هر چیز لازم است در این رمینه اقداماتی صورت دهید. اما در مورد قطع رابطه با ایشان لازم است عرض کنم که با این کار در واقع یک سم به رابطه زناشویی خود تزریق کرده اید که به تدریج و با گسترش آن به شکل های دیر می تواند ریشه این رابطه را بخشکاند. پیشنهاد می کنم با وجود همه دلخوری ها و ناراحتی ها دوباره رابطه را با خوشرویی و با روش صحیح شروع کنید، درمورد مسایل پیش آمده با حفظ احترام و به قصد حل شدن مشکلات صحبت کنید، برای خانواده در مورد اینکه یک اختلاف منجر به این مسئله و آن رفتار شده توضیح دهید و از آنها برای همسرتان فرصت بخواهید. به نظر می رسد لازم باشد که ایشان در یک مراسم از والدین شما به خاطر رفتار خود معذرت خواهی کنند و از این پس تصمیم گرفته شود که آنچه از مشکلات و دلخوری های بین شما دو نفر پیش آمده به خود شما دو نفر مربوط است و نه تنها نباید برخورد نادرستی با خانواده ها شود بلکه حتی لزومی ندارد که آنها از اختلافات شما آگاهی یابند. در این شرایط لازم است مشکلات خود را با کمک یکدیگر و در صورت لزوم با کمک یک مشاور با صلاحیت در مورد مسایل خانواده حل کنید و دامنه آن را به خانواده ها گسترش ندهید. اگر درخواستی مبنی بر رعایت حجاب از سوی ایشان دارید لازم است آن را با کمک مهارت های ارتباط مؤثر بیان نمایید تا این خوایته یا سایر انتظارات به واقعیت نزدیکتر شوند.