ناشناس

همسرم نسبت به نیازهای عاطفی‌ام بی‌توجه هست، چکار کنم؟

سلام، من یک ساله ازدواج کردم و بخاطر اینکه خانواده م اصرار زیادی به ازدواج کردن با کسی که از قبل ازدواج میشناختمش ازدواج کردم. همسرم یه زندگی مشترک ناموفق داشته و میدونستم و بخاطر توضیحاتش پذیرفتمش. توی مجردیش طبق گفته اش دیگه دنیا دیده شده و خوشگذرونیاشو داشته. الان تعصبی هم هست چون به قول خودش دنیا دیده ست. از نظر ظاهری خوش قیافه ست خیلی وقتا برای همه دلش میسوزه. اما از روز عروسی نسبت به خانواده من حساس هست و اصلا دلش نمیخواد باهاشون در ارتباط باشم. من از نظر مادیاتی چون سر کارم زیاد بهش کمک میکنم ولی متاسفانه اصلا قدرشناس نیست. برای هیچ مناسبتی دلش نمیخواد یه کادو برام بخره اصلا. هیچ سفری دلش نمیخواد تنها منو ببره و هرجا که مادر و پدرش باشن باهامون فقط راضی میشه. شوهرم کلا اخلاقش تنده با همه. من تو زندگی فقط سعی به سکوت دارم که پرخاش نکنه چون متنفرم از دعوا. ولی تو تنهاییام خیلی ناراحتم و پشیمون و گاهی حتی به فکر و آرزوی مردن میفتم. همش میگم دیگه کی قراره زندگیم درست بشه و راضی بشم از این زندگی. شوهرم برا یه سرکار بردن حتی منت میزاره. راهکاری هست؟
روز گذشته، ساعت 6:55
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیدامیرحسین موسوی‌‌ تبار
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

همسرم نسبت به نیازهای عاطفی‌ام بی‌توجه هست، چکار کنم؟

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 31 ساله )

سلام، من یک ساله ازدواج کردم و بخاطر اینکه خانواده م اصرار زیادی به ازدواج کردن با کسی که از قبل ازدواج میشناختمش ازدواج کردم. همسرم یه زندگی مشترک ناموفق داشته و میدونستم و بخاطر توضیحاتش پذیرفتمش.
توی مجردیش طبق گفته اش دیگه دنیا دیده شده و خوشگذرونیاشو داشته. الان تعصبی هم هست چون به قول خودش دنیا دیده ست. از نظر ظاهری خوش قیافه ست خیلی وقتا برای همه دلش میسوزه. اما از روز عروسی نسبت به خانواده من حساس هست و اصلا دلش نمیخواد باهاشون در ارتباط باشم.
من از نظر مادیاتی چون سر کارم زیاد بهش کمک میکنم ولی متاسفانه اصلا قدرشناس نیست. برای هیچ مناسبتی دلش نمیخواد یه کادو برام بخره اصلا. هیچ سفری دلش نمیخواد تنها منو ببره و هرجا که مادر و پدرش باشن باهامون فقط راضی میشه.
شوهرم کلا اخلاقش تنده با همه. من تو زندگی فقط سعی به سکوت دارم که پرخاش نکنه چون متنفرم از دعوا. ولی تو تنهاییام خیلی ناراحتم و پشیمون و گاهی حتی به فکر و آرزوی مردن میفتم.
همش میگم دیگه کی قراره زندگیم درست بشه و راضی بشم از این زندگی. شوهرم برا یه سرکار بردن حتی منت میزاره.
راهکاری هست؟


مشاور: سیدامیرحسین موسوی‌‌ تبار

با سلام، احترام و تشکر از مراجعه شما به سایت راسخون

کاربر گرامی، با توجه به شرایطی که توصیف کردید، احساس می‌کنم که شما در یک موقعیت پیچیده و دشوار قرار دارید که نیاز به توجه ویژه و درک عمیق دارد. در ابتدا باید بگویم که احساس شما قابل درک است و خیلی مهم است که به خودتان فرصت بدهید تا این احساسات را بررسی کرده و قدم‌های درست برای بهبود وضعیت‌تان بردارید.

اجازه بدهید که در پاسخ به سوالات شما، به چند بخش مختلف از موضوع پرداخته و راهکارهایی را برای بهبود شرایط پیشنهاد کنم.

۱. مسائل ارتباطی و احساسات شما

از توضیحات شما این طور برمی‌آید که در حال حاضر در یک شرایط خیلی پیچیده از نظر ارتباطی با همسر خود هستید. شما اشاره کردید که همسر شما علی‌رغم اینکه از نظر ظاهری جذاب است و دلش برای دیگران می‌سوزد، در واقع در ارتباطات خانوادگی سرد و بی‌توجه است و گاهی از شما حمایت نمی‌کند. این موضوع می‌تواند به چندین جنبه مرتبط باشد:

- نگرش منفی به خانواده شما: همسر شما نسبت به خانواده شما حساس است و تمایلی به برقراری ارتباط با آن‌ها ندارد. این ممکن است به دلیل مشکلات یا سوءتفاهم‌های قبلی باشد که در ذهن او مانده است. همچنین این رفتار می‌تواند نشانه‌ای از عدم احساس امنیت در رابطه‌اش با شما یا عدم پذیرش خانواده شما باشد.

- عدم توجه به شما و نیازهای شما: وقتی همسر شما به شما کمک نمی‌کند یا حتی برای مناسبت‌ها کاری نمی‌کند، این رفتار نشان‌دهنده‌ی نادیده‌گرفتن نیازهای عاطفی شماست. در بسیاری از مواقع، این نوع رفتار می‌تواند به دلیل نبود آگاهی از نیازهای طرف مقابل یا مشکل در نحوه‌ی ارتباط‌گیری باشد.

- عدم حمایت عاطفی و مادی: اینکه شما کمک‌های مالی و مادی به او می‌کنید و او اما کمترین توجه را به شما نشان می‌دهد، می‌تواند به دلیل ناتوانی در احساس قدردانی باشد. در روابطی که در آنها احترام متقابل وجود ندارد، افراد ممکن است نتوانند از یکدیگر انتظار کمک و حمایت عاطفی را داشته باشند.

2. حالت‌های عاطفی و اضطراب شما

به نظر می‌رسد که شما در این رابطه به شدت احساس تنهایی و ناامیدی می‌کنید، به حدی که گاهی به افکار بسیار منفی و حتی آرزوی مرگ می‌افتید. این احساسات بسیار نگران‌کننده هستند و باید جدی گرفته شوند. بی‌توجهی همسر شما به احساسات شما می‌تواند شما را به تدریج به سمت افسردگی، اضطراب و احساس بی‌ارزشی سوق دهد. این احساسات می‌توانند به دلیل:


- عدم وجود حمایت عاطفی: هنگامی که احساس می‌کنید در رابطه‌تان تنها هستید و هیچ‌کس شما را درک نمی‌کند، طبیعی است که احساس غمگینی و حتی ناامیدی به سراغ‌تان بیاید.


- ناامیدی از تغییر شرایط: احساس اینکه هیچ چیزی در زندگی شما تغییر نمی‌کند و وضع شما بهتر نخواهد شد، می‌تواند منجر به احساس بی‌پناهی و کاهش امید به آینده شود.


۳. راهکارهای مقابله و اصلاح وضعیت

در شرایطی مانند وضعیت شما، ضروری است که گام‌هایی برای بهبود شرایط بردارید. در اینجا چند پیشنهاد برای کمک به تغییر وضعیت‌تان ارائه می‌کنم:

۳.۱ ارتباط با همسر و بیان احساسات

باید بدانید که سکوت همیشه راه‌حل نیست و زمانی که احساسات شما تحت فشار هستند، لازم است که با همسر خود صحبت کنید. البته این گفتگو باید با دقت و در زمان مناسب انجام شود. برخی نکات که در این گفتگو به شما کمک می‌کنند:

- گفتگوی غیرتهاجمی: سعی کنید احساسات خود را به شیوه‌ای آرام و بدون توهین بیان کنید. به عنوان مثال، می‌توانید بگویید: «من احساس می‌کنم که وقتی شما از ارتباط با خانواده من پرهیز می‌کنید یا هیچ‌وقت به مناسبت‌ها توجه نمی‌کنید، حس می‌کنم که مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرم و ناراحت می‌شوم.»

- توضیح نیازهای عاطفی: به همسرتان توضیح دهید که در این رابطه شما نیاز به حمایت عاطفی دارید. از او بخواهید که برای شما وقت بگذارد، همراه با شما به سفر برود یا حداقل به مناسبت‌های شما توجه کند.


- بحث در مورد تفاوت‌های فرهنگی و خانوادگی: در بسیاری از مواقع، اختلافات خانوادگی ریشه در تفاوت‌های فرهنگی یا نحوه تربیت افراد دارد. شاید همسر شما از خانواده‌ای آمده باشد که این نوع از ارتباطات خانوادگی برایش عادی نبوده است. این مسأله نیاز به درک و تحمل متقابل دارد.

۳.۲ گام‌های عملی برای مراقبت از خود

شما باید به مراقبت از خود بپردازید تا در برابر این فشارهای روحی و روانی که دارید، آسیب نبینید:

- مراجعه به مشاوره فردی: مشاوره می‌تواند به شما کمک کند تا افکار منفی خود را مدیریت کنید و راه‌هایی برای بهبود وضعیت عاطفی خود پیدا کنید. همچنین مشاور می‌تواند در گفتگوی حضوری به شما کمک کند تا ابزارهایی برای مقابله با اضطراب و احساسات منفی داشته باشید.

- تمرین خودمراقبتی: حتما باید زمانی برای خودتان داشته باشید. این می‌تواند شامل ورزش، مطالعه، گوش دادن به موسیقی یا حتی انجام کارهایی باشد که از آنها لذت می‌برید. خودتان را از این فشارهای عاطفی خارج کنید.

۳.۳ توجه به مرزها و احترام به خود

اگر همسر شما به طور مداوم از نیازهای شما بی‌توجهی می‌کند و رفتارهای ناخوشایند دارد، شما باید در نظر داشته باشید که احترام به خودتان اولویت دارد. گاهی ممکن است لازم باشد که مرزهایی برای خودتان تعیین کنید و در برابر رفتارهای ناخوشایند او ایستادگی کنید.

- در نظر گرفتن خود و نیازهایتان: شما حق دارید که در یک رابطه احساس خوشبختی و آرامش کنید. اگر شرایط بهبود نمی‌یابد و شما همچنان در این وضعیت احساس ناامیدی می‌کنید، شاید زمان آن باشد که تصمیمات جدی‌تری بگیرید.

۳.۴ یافتن حمایت اجتماعی

اگر همسر شما از حمایت و کمک‌های عاطفی شما بی‌توجه است، ممکن است در کنار خانواده و دوستان خود، حمایت لازم را پیدا کنید. این افراد می‌توانند به شما کمک کنند تا دوباره احساس ارزشمندی و ارتباط اجتماعی را تجربه کنید.

۴. نتیجه‌گیری

کاربر محترم، زندگی شما به عنوان یک فرد متاهل باید مملو از احترام متقابل، حمایت عاطفی و احساس امنیت باشد. اگر در این زمینه دچار مشکلات جدی هستید و احساس می‌کنید که شرایط شما بهبود نمی‌یابد، لازم است که گام‌های جدی‌تری برای تغییر وضعیت خود بردارید. از اهمیت سلامت روان خود غافل نشوید و حتما به آن توجه کنید.

موفق باشید و امیدوارم بتوانید تصمیم‌های مناسبی برای بهبود زندگی و آرامش خود بگیرید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.