سلام. این سوال یکی از همکاران من است لطفا پاسخ دهیدمن...
سلام. این سوال یکی از همکاران من است لطفا پاسخ دهید
من دختری28ساله هستم مدتی بود با اقایی 40ساله و متاهل درزمینه کار وشروع فعالیت کاری اشناشدم اوایل تلفن درزمینه کاربود بعدهاکم کم تلفنها بیشترشدتاوابسته شدم وصحبتهادرزمینه غیرکاری وشوخی وخنده شد من تاان موقع باجنس مذکری رابطه نداشتم جالب بودوبیشتروابسته شدم علاقه مندشدم تا فبهمیدمن واسته شدم تلفنها کم جواب میداد تاازموضوعی من عصبی شدم وگفتم دیگه نمیخوام زنگ بزنم الان باوجودقطع تماسها افسرده شدم دلم خیلی تنگ میشه روحیم خوب شده بود وقتی صحبت میکردیم ولی الان دارم دیوانه میشم نمیدانم چکارکنم راهنمایی کنید؟ مرسی
مشاور: خانم صفری
باسلام. اتفاقي كه پيش آمده با توجه به شرايط خاص اين موقعيت ارتباطي، تاحدي طبيعي و قابل پيش بيني بود. شما در سني قرار داشتيد و داريد كه دوره ي حساسي براي ازدواج، محسوب مي شود. در اين دوره ي سني به لحاظ روانشناختي، افراد نياز به يك رابطه ي صميمانه ي عميق با جنس مخالف دارند كه بهترين شكل ارضاي آن ازدواج است. منظور فقط نياز جنسي نيست بلكه بخش عمده اي از اين نياز، صرفاً جنبه ي عاطفي دارد. از سوي ديگر شما اينطور كه گفتيد تجربه ي تعامل با جنس مخالف را نداشته ايد يا خيلي كم داشته ايد. منظورم صرفاً تعامل صميمانه نيست بلكه تعامل مبتني بر همكاري و روابط كاري است. به نظر من براساس مطالبي كه بيان كرديد، رابطه ي ايشان با شما يك رابطه ي كاري معمولي بوده است. در بسياري از روابط همكاري و كاري، اين يك موضوع رايج است كه گاهي موضوعات شوخي و خنده هم فراهم مي شود بدون اينكه زيربنايي از علاقه، صميميت يا انگيزه هاي جنسي مطرح باشد. اما هنگامي كه چنين روابطي بين يك فرد داراي تجربه در روابط كاري با جنس مخالف، و يك فردي كه براي اولين بار اين روابط را تجربه مي كند، برقرار شود، احتمال ايجاد سوء تفاهم بسيار بالا مي رود. چون فردي كه به خوبي با عرف روابط همكاري آشنا است، با طرف مقابل خود مطابق با بينش خودش نسبت به اين روابط رفتار مي كند. يعني براي او اين خيلي عادي است كه در حين صحبت در مورد كار، ممكن است به طور ضمني يك مزاح يا شوخي هم مطرح شود. اما فردي كه براي اولين بار، اين روابط را تجربه مي كند و با عرف اين روابط، آشنا نيست ممكن است برخورد باز و شاداب طرف مقابل خود را به عنوان نوعي ابراز علاقه ي غيرمستقيم يا نشان دادن توجه خاص، تلقي كند. مخصوصاً شما در سني در اين موقعيت قرار گرفتيد كه همانطور كه در ابتدا گفتم، نياز به صميميت داشته ايد. احساس خوبي كه از آن صحبت كرديد، دقيقاً به خاطر ارضا شدن همين نياز است. طرف مقابل شما صرفاً با انگيزه ي كاري با شما وارد رابطه شده بود و آنچه كه براي او ارضا كننده بوده است، پيشبرد خوب يك رابطه ي كاري بوده است. ولي آنچه كه در اين رابطه براي شما ارضا كننده بوده است، رابطه ي شبه صميمانه ي رضايت بخش با يك جنس مخالف بوده است. به همين دليل بوده كه ايشان به محض اينكه احساس كرده اند شما برداشت عاطفي از اين رابطه داريد، رابطه را كم كرده اند. بنابراين به نظر من با توجه به آنچه كه مطرح شد، شايسته نيست كه شما خودتان را به خاطر اين پيشامد، سرزنش كنيد. اين يك تجربه بود كه به خاطر موقعيت خاصي كه در آن قرار گرفته بوديد براي شما پيش آمد. تا مدتي هم طبيعي است كه از لحاظ خلقي، غمگين و دلتنگ باشيد ولي اگر به بينشي كه گفتم تأمل كنيد، به تدريج اين موضوع براي شما حل خواهد شد. در نهايت بازهم تأكيد مي كنم كه بهترين گزينه براي ارضاي اين نياز عاطفي شما ازدواج با يك فرد هم سن و سال خودتان است. منظور از همسن و سال، لزوماً تطابق دقيق سن تقويمي شما نيست بلكه منظورم فردي است كه مانند شما در اوايل دوره ي بزرگسالي باشد.