ناشناس

عشق دختر به دختر

سلام.من بهمن 94 در خوابگاه دانشگاه عاشق هم اتاقیم شدم.از همان نگاه اول دوسش داشتم ولی هیچ درگیر نبودم که بهش پیام بدم یا زنگ بزنم ۴ ماهی باهاش بودم تا تابستون شد و ۳ ماه ازش بی خبربودم ولی از مهر۹۵ دیگه دوستداشتنم اوج گرفت و هر لحظه بیشتر دوستش داشتم خیلی بهش وابسته شدم آنقدر که دیگه نمی تونستم بی خبر ازش باشم دیگه همش خوابگاه میموندم تا برگرده نه که بهش میل جنسی داشته باشم نه فقط خیلی دوسش دارم.وقتی بهم دست میداد با اینکه میل جنسی نداشتم ولی یجوریم میشد. من خیلی دوست دارم دوستیم و ارتباطم باهاش تا آخرعمر باشه ولی میخوام این طور نباشه وقتی بهش پیام نمیدم از بی خبری دق کنم از شما میخوام کمکم کنید که وابستگیم بهش کم بشه.من آنقدر دلتنگش میشم که فقط گریه میکنم وقتی فکر میکنم یه روزی شوهر میکنه و رابطه ام باهاش کمرنگ میشه داغون میشم.من خیلی دوستش دارم نمیخوام فراموشش کنم ولی میخوام کمتر بهش فکر کنم.براش هدیه میگیرم ولی الآن که فارغ التحصیل شدم نمیتونم ببینمش ولی فکر وذهنم درگیرشه . حتی شبها که میخوابم خوابش می بینم.تو رو خدا کمکم کنید من نمیخوام از هدفی که خدا از آفرینشم داشته عقب بمونم من میخوام فکر و ذهنم خدا باشه عشق حقیقی نه این عشق های بی هدف.
دوشنبه، 23 اسفند 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حسن نجفی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

عشق دختر به دختر

ناشناس ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 19 ساله )

سلام.من بهمن 94 در خوابگاه دانشگاه عاشق هم اتاقیم شدم.از همان نگاه اول دوسش داشتم ولی هیچ درگیر نبودم که بهش پیام بدم یا زنگ بزنم ۴ ماهی باهاش بودم تا تابستون شد و ۳ ماه ازش بی خبربودم ولی از مهر۹۵ دیگه دوستداشتنم اوج گرفت و هر لحظه بیشتر دوستش داشتم خیلی بهش وابسته شدم آنقدر که دیگه نمی تونستم بی خبر ازش باشم دیگه همش خوابگاه میموندم تا برگرده نه که بهش میل جنسی داشته باشم نه فقط خیلی دوسش دارم.وقتی بهم دست میداد با اینکه میل جنسی نداشتم ولی یجوریم میشد.
من خیلی دوست دارم دوستیم و ارتباطم باهاش تا آخرعمر باشه ولی میخوام این طور نباشه وقتی بهش پیام نمیدم از بی خبری دق کنم از شما میخوام کمکم کنید که وابستگیم بهش کم بشه.من آنقدر دلتنگش میشم که فقط گریه میکنم وقتی فکر میکنم یه روزی شوهر میکنه و رابطه ام باهاش کمرنگ میشه داغون میشم.من خیلی دوستش دارم نمیخوام فراموشش کنم ولی میخوام کمتر بهش فکر کنم.براش هدیه میگیرم ولی الآن که فارغ التحصیل شدم نمیتونم ببینمش ولی فکر وذهنم درگیرشه . حتی شبها که میخوابم خوابش می بینم.تو رو خدا کمکم کنید من نمیخوام از هدفی که خدا از آفرینشم داشته عقب بمونم من میخوام فکر و ذهنم خدا باشه عشق حقیقی نه این عشق های بی هدف.


مشاور: خانم طیبه قاسمی

با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی خواهر عزیز ،بدون ترديد انسان داراي يک سلسله نيازهاي مادي و غيرمادي است و رشد و کمال او نيز در گرو ارضاي صحيح و به موقع اين نيازهاست. يکي از مهمترين نيازهاي انسان، نيازهاي عاطفي است. عواطف انسان از بدو تولد تا پايان عمر بايد ارضا شود و الا دچار مشکل مي شود. نياز به محبت ورزيدن به ديگران و مورد محبت ديگران واقع شدن دقيقا يک نياز عاطفي است. اين نياز در طي مراحل مختلف رشد و در مراحل گوناگون زندگي شکل هاي مختلفي پيدا مي کند و در هر دوره اي به گونه اي متناسب با آن زمان بايد ارضا شود. در دوره نوزادي از طريق والدين به خصوص مادر با بوسيدن نوزاد، در آغوش گرفتن او و نگاه هاي محبت آميز مادر به او و با چسباندن او به خود نياز کودک ارضا مي شود. در اين دوره تأمين نيازهاي عاطفي کودک به اندازه نيازهاي فيزيولوژيکي مانند آب و غذا و پوشاک براي رشد نوزاد ضرورت دارد. در دوره کودکي تأمين اين نياز توسط اعضاي خانواده و همه کساني که به نحوي با کودک ارتباط دارند تأمين مي شود. در دوره نوجواني از طريق دوستان و گروه همسالان و در دوره جواني از طريق دوستان، خويشاوندان و همسر به اين نياز پاسخ داده مي شود. روان شناسان علت وابستگي انسانها را به يکديگر همين نيازهاي عاطفي مي دانند. اگر اين نيازها از همان اول به طور صحيح و به موقع تأمين شود نوزاد، کودک و نوجوان وابستگي ايمن پيدا مي کند و الا وابستگي ناايمن و مرضي در او شکل مي گيرد يعني در عين حال که به ديگران وابسته است ولي احساس امنيت کافي نيز نمي کند و مستعد انواع اختلالات رواني مانند بيماري هاي اضطرابي، افسردگي و... مي شود و دير يا زود به دامن يکي از اين بيماري هاي رواني فرو مي غلتند.گفتني است اساس و پايه دوستي ها در سن نوجواني و جواني که با جذبه و شور زيادي همراه است، غالبا بر مبناي عواطف و احساسات شکل مي گيرد و نه بر اساس منطق و عقل. مقدمه اين دوستي ممکن است جاذبيت يک فرد از نظر ظاهري يا شخصيتي يا پاره اي از صفات اخلاقي باشد که او را براي فرد ديگر دوست داشتني مي سازد که توانسته در روح و روان او تأثير عميقي بگذارد و خلأ عاطفي اش را به وسيله آن پر کند. ماهيت اين دوستي گرچه در ابتدا دوستانه، پاک و بي شائبه است، ولي امکان آلوده شدن آن به مسايل ديگر وجود دارد. زماني که اين علاقه به اوج خود مي رسد، آنها را دچار سرگرداني مي کند که اکنون چه بايد بکنند. اين سرگرداني ممکن است با بعضي آثار مخرب ديگري همراه شود. لازم به ذکر است جواناني که از روحيه عاطفي بيشتري برخوردارند و اجتماعي تر و خونگرم هستند تحت تأثير احساسات و عواطف ديگران بيشتر واقع مي شوند.علاقه و وابستگى به دوستان تا وقتى كه موجب اخلال در برنامه زندگى و كارى انسان، مزاحمت با حقوق والدين، مشغوليت ذهن و ضعف اراده و عدم اعتماد به نفس و ضعف ايمان نگردد اشكالى ندارد، بلكه اگر در راستاى اصلاح و قوّت بخشيدن به اين امور باشد بسيار خوب و مفيد خواهد بود، البته بهترين سياست در اين مسائل، ميانه‏روى است و زياده‏روى و افراط در آن موجب به وجود آمدن مشكلات ذكر شده خواهد گشت، در نتيجه اگر بخواهيد در اين مسأله در حد اعتدال رفتار نمایيد درباره مشكلات آن فكر كنید و سعى كنید خود را قانع كنید كه افراط در اين زمينه به ضرر روح و سلامت روان شماست.علاوه بر اين كه افراط در اين گونه دوستى‏ها گاهى اثر عكس مى‏گذارد و روابط دوست با انسان به جاى گرمى به سردى مى‏گرايد. زيرا افراط موجب به وجود آمدن توقع زياد مى‏گردد و ممكن است یک طرف نتواند پاسخگوی این توقعات باشد.همچنين تذکر اين نکته ضروري است که افراط در اينگونه وابستگي ها به زندگي آينده آنها به صورت جدي آسيب مي رساند زيرا با هزينه کردن عواطف بيش از حد معمول با دوستان، باعث مي شوند در آينده نتوانند روابط عاطفي و جنسي مطلوبي با همسر خود داشته باشند زيرا هر انساني داراي يک منبع محدودي از انرژي رواني است و همين طور که توانايي جسماني او محدود است انرژي هاي رواني او نيز محدود است بنابراين بايد اين انرژي ها را به موقع، به تدريج و با احتياط هزينه کرد.يکي ديگر از آسيب هاي خطرناک وابستگي هاي افراطي، ضعيف شدن اراده و محدود شدن قدرت انتخاب است زيرا افراد وابسته در تصميم گيري هاي خود نيز به ديگران وابسته مي شوند و نمي توانند به موقع و به نحو صحيح تصميم بگيرند. انسان در برابر هر يك از نعمت‏هاى الهى - از جمله دوست خوب - همواره بايد بداند كه بالاخره روزى آن را از دست خواهد داد. بنابراين دل سپارى در برابر هر چيز بايد به گونه‏اى باشد كه فقدانش موجب آزار انسان نگردد. سعى كنید نسبت به دشوارى دورى از دوست خونسرد باشید. مسلما به تدريج رنج اين فراق كاهش خواهد يافت و عادى خواهد شد.روابط اجتماعى خود را افزایش دهید تا عمل جانشينى به طور عادى انجام گيرد. با سوق دادن خود به مسايل معنوي مي توانيد از اين گذر گاه به راحتي عبور كنيد.مي توانيد به صورت تدريجي از دوست خود جدا شويد اين كار را مي توانید با محدود كردن روابط، كم كردن ملاقات هاي يكديگر و در نهايت ترك رابطه انجام دهید. در صورت ترك دوستي، از امور و يا نشانه هايي كه شما را به ياد دوستتتان مي اندازد اجتناب كنید. نكته مهم در صورت ترك رابطه اينكه بايد جدايي به صورت غير ملموس وكاملا طبيعي اتفاق بيفتد وعلت آن را حتي دوست شما نفهمد. بدانید دوستي هاي غیر متعادل كه دربالا به آن اشاره شد انسان را ازهمه مسايل اعم ازاجتماعي، اقتصادي، تحصيلي و ... عقب مي اندازد. خداوند هر كس را به نحوي مي آزمايد و شايد آزمون شما تصميم گيري درباره ي همين مورد حساس باشد پس بدانید نمرات بالا در امتحان باعث آرامش وشادي هميشگي درون و روان انسان خواهد شد.افكار خود را كنترل كرده و اشتغالات ذهني مفيد براي خود فراهم كنید. حالت شما تا حدودى از مظاهر تجرد در جوانى است و اقدام به مسأله ازدواج، رابطه دوستی را به تعادل خواهد رساند. با آرزوی خوشبختی و موفقیت در زندگی برای شما



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.