ناشناس
زندگی بعد از طلاق
با سلام .بنده به خاطر پارانوئید همسرم بعد از ۶ ماه عقد و ۵ ماه زندگی ،در یک پروسه ۸ ماهه با بخشش تمام مهریه در حدود ۲۰۰ میلیون تومان جدا شدم .بعد از طلاق به فامیل نزدیک مثل عمه ها گفتیم که شما به بچه هاتون خبر بدهید که من طلاق گرفتم ولی آنها گفتند چه لزومی کسی بدونه انشاءالله بزودی ازدواج صورت می گیره و ما آبرویمان در فامیل می رود اگر خبر طلاق برادر زاده را به بقیه از جمله فرزندانشان بگوییم. بعد از طلاق طبق معمول همه جا می رفتم و روحیه خیلی شادی داشتم ولی چون کسی از ماجرای طلاق خبر نداشت دائما از زندگی خصوصی من سوال می کردند و مجبور بودم یک طوری فیلم بازی کنم .الان که حدود یک و سال ونیم از طلاق می گذره ،دیگه ترجیح می دهم جایی نروم که بخواهم دروغ سر هم کنم یا این قدر در اضطراب باشم که منتظر باشم کسی از من سوالی می پرسد .
می خواستم از شما بپرسم من چه طوری از این وضعیت نجات پیدا کنم ،؟ الان اوضاع خیلی نگران کننده ای دارم . ممنون می شوم اگر جواب بنده را بدهید .
مشاور: خانم طیبه قاسمی
با عرض سلام خدمت شما خواهر عزیز خواهر عزیزم ،شما درابتدا و قبل از هر ازدواجی باید تحقیقات لازم را انجام می دادید که پرونده طلاق در زندگی شما باز نمیشد .اختلال پارانوئید می تواند به سادگی یک زندگی را به تباهی بکشاند. زیرا شخصی که این مشکل را دارد احساس می کند چیزی را که می بیند یا می شنود واقعیت ندارد و یا چیزی که در پشت صحنه وجود دارد متفاوت است. در واقع در ایجاد بیماری بدبینی، هم خانواده، الگوهای اجتماعی و زیست شناختی هر کدام به سهم خود در این بیماری نقش دارند که متاسفانه هیچ چیز مثل بدبینی در خراب کردن یک رابطه مخصوصاً در زندگی مشترک قدرتمند نیست.فرد بدبین به خود و شریک زندگی اش صدمه می زند و جایی برای محبت و علاقه باقی نمی گذارد که ناخودآگاه این رابطه به سمت سردی روی می آوردو اینجا سوال پیش می آید آیا این برچسب پارانوئید که ناشی از سو ظن فراوان همسر سابق شما بوده از طرف روانپزشک تائید شده بوده یا نه ، چون تشخیص آن کمی حساسیت خاصی میطلبد که نباید خیلی سریع این برچسب زده شود و یک ازدواج را به طلاق بکشاند . آیا شدت اختلال آنقدر بوده که به خاطر آن شما اقدام به جدایی گرفتید ؟ ما با دو گروه افراد بدبین مواجه هستیم؛ یکی افرادی که ممکن است در طول زندگی شان دچار بدبینی شوند و در حالت طبیعی دانستن و ندانستن قرار گیرند که فرد با آگاهی می تواند به قطعیت برسد اما گروه دوم شامل همان افرادی می شود که رگه شخصیتی بدبینی شان غیرقابل کنترل است و فرد در حالت ترس به سر می برد و به دلیل ترس و اضطراب دچار حالت توهم می شود. ما فرض را بر این میگذاریم که شدت اختلال بسیار زیاد بوده و روانپزشکان برای ادامه درمان آن نا امید شده بودند و طلاق شما ضروری بوده . برای حفظ بهداشت روان خودتان و صلاح زندگیتان. حال که طلاق صورت گرفته است و شما دلایل قانع کننده ای برای جدایی خود دارید . چرا از همان ابتدا آن را علنی نکردید و حتی مانعی برای ازدواج مجدد خود ایجاد کردید ، وقتی که اعضا خانواده و اقوام از این طلاق با خبر نباشند که به طور قطع هیچ گاه خورشید پشت ابر نمیماند و پنهان کاری شما برای همه مشخص میشود و آن موقع شما و خانواده نزدیک شما همگی شرمنده میشوید که این خود اثرات و ذهنیت بدتری در ذهن ها ، از شما ایجاد میکند و مهمتر از آن کسی را به شما برای ازدواج دوباره معرفی نخواهند کرد و حتی اگر کسی از بیرون خواستگار شما باشد برای تحقیق سراغ همسایه ها و اقوام شما میروند و آنگاه شما را فردی متاهل میخوانند و یا فردی پنهانکار که سابقه طلاق داشته و به کسی نگفته است . اگر این طلاق شما به جا بوده باشد ، پس لزومی نداشته و ندارد که از کسی پنهان کنید ، یکسری از مسائل مخصوص حریم خانواده و پدر و مادر شماست آنها لزومی ندارد که مطرح شود ولی مسئله طلاق ، مسئله مهمی است که اقوام هم باید از آن مطلع شوند و گرنه در آینده شما همین گونه که شرح دادم تاثیر بد خواهد گذاشت . هم اکنون که به بدی کار خود در خصوص پنهان کاری ، آگاهی پیدا کردید . یک جمع خانوادگی ترتیب بدهید در اسرع وقت و زمان مناسب ، و آرام آرام و با مقدمه چینی قضیه را برای فامیل بگویید . و لزومی ندارد که باجزئیات کامل توضیح دهید که اجازه دخالت های بعدی را ایجاد کنید و خودتان هم طبیعی برخورد کنید که مشکلی پیش نیاید و بگوئید برای اینکه شما را ناراحت نکنیم و دغدغه برای شما ایجاد نکنیم در اوایل کار اطلاع ندادیم و خودمان هم تنش زیادی داشتیم و باور این اتفاق برایمان سخت بوده ولی بعد از گذر زمان توانستیم با این قضیه کنار بیاییم و خواستیم که شما هم در جریان باشید و این را بدانید که نجات شما در راستگویی شماست ، پس تردید نکنید و عذاب وجدان و اضطراب خود را با کامل گفتن واقعیت از بین ببرید ، سعی کنید بدون اینکه آبروی همسر سابق خود را ببرید این کار را انجام دهید. با نهایت متانت و ادب و کلی گویی این حق را به اقوام خود بدهید که در جریان جدایی شما قرار بگیرند ولی اجازه ندهید که با سوال های دنباله دار خود در زندگی شما دخالت کنند سعی کنید برای خود حریم ها را حفظ کنید ، که مجبور به تحمل یکسری از حرفهایی فامیل نباشید . با توجه به اینکه شما هنوز جوان هستید و فرصت ازدواج مجدد را دارید این فرصت را از خود دریغ نکنید و چون شما فرزندی از خود ندارید شانس ازدواج مجدد شما بیشتر است ، پس امیدوار به ادامه زندگی و با راستی و درستی زندگی کنید . و از اشتباهات گذشته خود درس گرفته، و با چشمان باز ازدواج کنید که متوسل به طلاق برای حل مشکلات خود نشوید . و به این نکته توجه داشته باشید که هیچ کس را پیدا نخواهید کرد که بدون عیب باشد بلکه همه انسانها دارای ایراد هستند ولی مهم این است که بتوانید و بخواهید که با کسی تا آخر عمر زندگی کنید و با آن مدارا کنید . الویت حفظ کانون خانواده است . ابتدا چشمان خود را باز کنیم . بعد از ازدواج به انتخاب خود و در نهایت به خودمان احترام بگذاریم .ازدواج و تحمل بعضی از رفتارهای نادرست طرف مقابل در جهت رشد روحی و اخلاقی ما ، اتفاق می افتد . با آرزوی خوشبختی و آرامش برای شما .