درود و سپاس بابت پايه به سؤال قبليم كه بسيار جامع و كامل جواب داده شده بود.در ادامه سوالاتي كه مطرح كرده بودمً در جهت ازدواج با آقايي كه قبلا ازدواج كرده بودنت و من مجرد هستن و اين آقا با من ١١سال تفاوت ستي دارند و الان اينكه اين آقا به من ادعاي عاشقي دارند ااما خيلي با طرز فكراش و رفتارش آزارمً ميده اينكه اولا خيلي گير ميده و ميگه چون دوستت دارم اينجوري ميشه و گاهي حتي اجازه بيرون رفتن با برادرم رو به من نميده و كلا به همه چي گير ميده كه چرا اونو نگاه مردي ميشناسي از اين قبيل حرفا و اينكه اسرار داره بياد خاستگاري و خانواده من دو دستي منو بهش بدو چرن ميگه من پسر خوبي هستم اما از از لحاظماي صفر هست اين آقا و هنوز مهريه ميدن و ميگه مهريه به حقوق من ربطي نداره از يه پول ديگه داده ميشه من خانوادم ميگن ما بايد اول با اون خانم هم صحبت كنيم كه چرا حدا شدن بعد هم اون مهريه رو بره قطع كنه صحبت كنه و هر وقت خونه گرفت بياد بيروت تَو هستي جايي نميري أنا اين آقا ميگه خانوادت بهونه ميارن و تَو اصلا دوستم نداري كه براي با من بودن نميجنگي همش هوا و هوس بوده من چه اشتباهي كردمً با يه بچه دوست شدم منم ميگم چه توقعي داري من تنها دختر اين خانواده هستم خيلي طبيعي هست كه خوشبختي و آسايش من رو بخورن و چيز زيادي ازت نخواستن تَو اگر عاشق باشي خودتو شبيه به خواسته خانواده من ميكني كه من رو از دست ندي أنا به من و خانوادم توهين ميكنه و ميگه مادرت و برادرت رو نميبخشم كه باعث شد ما جدا بشيم بعد از اونور ميگه من ختما يه دختر ميگيرم شك نكن أنا شرايطش به اين شكل هست آيا من و خانوادم خرف غير منطقي ميزنيم و من اين آقارو بازي دادم من فقط ميخوام يه زندگي پايدار و بلند مدت رو داشته باشم من خودم هنوز از رفتار هاي اين آقا ترس دارم اين آقا بارها تهمت هاي زشتي هم به من زده لطفا راهنمايي كنيد چه تصميمي در مورد اين آقا صحيح هست سپاس