ناشناس
نمیدونم این رابطه اشتباهه یا درست
باسلام و خسته نباشین.من متنم طولانیه و ازتون عذر میخوام.واقعا خسته شدم من 25 سالمه در سن 21 سالگی با اقایی اشنا شدم قبل از اون هم با کسی دوستی یا رابطه ی جدی نداشتم به دلیل تمایل نداشتن.این اقا از نظر تحصیلات و خانواده ادم خوبی هستن من کمتر از یک سال از این رابطه حسه کمی داشتم کلا به دلیل محافظه کار بودنم این علاقه به سختی شکل گرفت و مقداری هم بی تجربه بودنم.یه سری مسایلی منو به شدت از اول ازار دادن و به خاطر حرف نزدنم و بی تجربه بودنم این مشکلات گریبانگیرم ش.من اولین تجربه سکسه کاملو در این رابطه داشتم با رضایت خودم این اقا هم از اولمیگفتن یا به ازدواج ختم میشه یا نه ولی من سعیمو میکنم که با بهترین امکانات و ارامش کامل این رابطه سرانجامه خوبی داشته باشه.من متاسفانه از ازدواج و دوستی های طولانی دوری میکردم و الانم حتی این حسو دارم.متاسفانه دراواخر ساله دومه دوستیمون ایشون به من خیانت کردن دلیلشم کم توجهی من و داشتن رفتار های شک برانگیز براشون باعث شد به من خیانت کنن من به شدت تاثیر گرفتموباید بگم من خودم رفتارای بدی دیدم ولی به خاطر بیتجربگیم یا حرف نزدنم جلوگیری نکردم مثلا این اقا از دوستیهای قبلیشون زیاد میگفتن در حده این که من شکاک و جاهایی متنفر میشدم که در اواخر ساله دوم برخورد کردم حساس شده بودم و میرفتم صفحه های شخصی دوستای قلیشو چک میکردم که نکنه باز در ارتباط باشه...این رفتارای من باعث سردی شدو اخرشم منجر به خیانت.بعد از این اتفاقای بدتری افتاد من ازشون جدا شدم خودشون خیلی ناراحت بودن پشیمون بودن ولی با هر بار برگشت من دوباره تکرار میشد که متاسفانه دفعه اخر با برگشته دوباره من و گفتن یه سری مسایل و اتفاقات که در دورانی که نبودن برای من اتفاق افتاد براشون توضیح دادم.نمیدونم از روی انتقام حرص نمیدونم شخصیتم تغییر کرد چند ماهیی اطلاعی ازشون نداشتم برام مهم نبود علاقه منم از قبل بیشتر شده بود و خیانتش خیلی روم تاثیر گذاشت.من بعده ایشون با دو نفر دیگه دوست شدم و بعد بهشون با ریز جزییات نعریف کردم چون نمیخواستم باهاش ادامه بدم از روی ناراحتی یا هرچیزی تمام اتفاقاتیو که حضور نداشتنو برام افتادوتعریف کردم.که باز یه سری بحثا پیش اومد و کاملا ادم شکاکی شده بودم و هستم الانم مدت 5 سال از دوستیمون میگذره.نمیدونم باید به این ادم اعتماد کنم بی اعتمادی من که نمیدونم درسته یا نه به خودم اسیب میرسونه خیلی دارم اذیت میشم نمیدونم شرایطمو یا شخصیته این ادمو چطور براتون توضیح بدم.من رابطمو با پسری که بعده ایشون بودو براش تعریف کردم با این حال باز با من مونده همه کار برای جلب رضلیتم میکنه.نمیدونم هم دوس دارم تموم کنم هم نمیتونم احتیاج به کمک دارم
مشاور: خانم طیبه قاسمی
با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی خواهر عزیزم ، با توجه با اینکه رابطه شما بسیار عمیق شده و حتی رابطه کامل را نیز با هم داشته اید که البته این رابطه از همان روزهای اول دچار مشکل بوده و شما هر دو در این ارتباط اشتباه جلو رفتید و به موازین عرفی و شرعی بی توجهی کردید و به همین خاطر الان در حال تشویش و نگرانی به سر میبرید ،به هر حال شما باید با خودتان روراست باشید ، در موقعیت فعلی شرایط شما بسیار شبیه همدیگر شده هر دو خیانت های ریز و درشتی حالا نه در حد او ،نسبت به یکدیگر داشته اید ، پس باید به یکدیگر حق دهید ،خواهر عزیزم ،باید بیشتر از این فرصت های زندگی و سال های عمرتان را هدر ندهید اگر ایشان واقعا به شما علاقه دارند باید به اتفاق خانواده شان به خواستگاری شما بیایند و شما را به آنها معرفی کنند و شما نیز به خانواده خود بگویید و کش دار شدن این موضوع به ضرر هر دو شما میباشد ،با او اتمام حجت کنید و یک زمانی را در نظر بگیرید که در اولین فرصت به خواستگاری شما بیایند ،اینگونه کمترین ضربه را خواهید خورد هرچند برای ترمیم گذشته باید هر دو تلاش کنید و به درگاه خداوند توبه کنید و بدانید خداوند توبه کنندگان را دوست میدارد ، ولی چنان چه ایشان اقدامی برای خواستگاری از شما انجام ندادند ، واین رابطه سرو تهی نداشته باشد ،شما تنها در این رابطه فرصت سوزی میکنید و وقت و انرژی عاطفی خود را هدر میدهید ،انرژی که بعدا باید برای شریک زندگی خود بگذارید ، و هرچه سریعتر در این صورت باید رابطه را تمام کنید .خواهر عزیزم الویت شما باید ازدواج با این شخص باشد به این دلیل که رابطه کامل را با ایشان داشته اید و در آینده امکان باج گیری ایشان وجود دارد و هم اینکه علاقه شما به ایشان زیاد است و درآینده با هر کسی بخواهید ازدواج کنید او را مقایسه خواهید کرد ، اگر شرایط و ملاک های شما را، برای ازدواج دارد با یکدیگر صحبت کنید و با یکدیگر توافق کنید که دیگر اشتباهات گذشته را تکرار نخواهید کرد و بدانید این حس عدم اعتماد به یکدیگر را میتوانید ترمیم کنید ، هرچند زمان گیر است ولی اگر این ازدواج قرار براین شد که صورت بگیرد ، شما میتوانید با راهکارهایی این اعتماد را در خودتان ایجاد کنید ، با او در اين مورد صحبت كنيد،مرزهايي كه در رابطه تون قائليد(مثل اين كه حتي اس ام اس وارتباط فيس بوكي و غيره رو هم مجاز نميدونيد) برایش واضح وشفاف بيان كنيد.(البته بايد خيلي مراقب باشيد كه گفتگوتون به سمت مشاجره،تحقير ويا تخريب شخصيت پيش نره) وعواقبي كه در صورت زير پا گذاشتن اين مرزها گريبانگير زندگي مشتركتون ميشه رو بگيد.بعد از اون كاملا دست از تجسس و شك برداريد.به جاي تجسس پايه هاي زندگي مشتركتون رو با احساسات مثبت،روابط عاشقانه،اعتماد وحمايت مستحكم كنيد. با بیتوجهی و غلبه بر افکار منفی و بیاساس، میتوانید خودتان حلال مشکلات زندگی مشترکتان در آینده باشید. بهتر است شروع کننده حرکت اول برای حل تعارض، خودتان باشید. سعی کنید همیشه در این امر از اوپیشی بگیرید. با کنار گذاشتن خشم و عصبانیت موقت در لحظه تعارض، تلاش کنید آرامش را به زندگی خود و او برگردانید تا به واسطه آن بتوانید با حفظ ارزش خود و کسی که بسیار او را دوست میدارید، پایداری زندگی مشترکتان را تضمین کنید. دوستی همسران با یکدیگر باعث میشود که زوجین نسبت به هم، مهربان و صبور باشند، مۆدبانه برخورد کنند، متواضع باشند، به صحبتهای یکدیگر گوش دهند، یکدیگر را درک کنند، و از همه مهمتر آنکه برای حل تعارضات و مشکلات به وجود آمده، تلاش کنند. خیلی از زوجها نسبت به همسرشان احساس مالكیت میكنند، مثلا اینكه «او زن من است»، «شوهر من است» به همین دلیل مرتب او را چك میكنند، به او زنگ میزنند، او را كنترل میكنند، از او میخواهند رفتارش را عوض كند مثلا فلان كار را بكند، فلان گونه نباشد و... این مورد حتما به رابطه آسیب میرساند، ممكن است ابتدای رابطه طرف مقابل به خاطر دوست داشتن یا احترام خواستههای همسرش را برآورده كند ولی به مرور احساس دلزدگی میكند، اعتمادبهنفسش را از دست میدهد و از رابطه دلسرد میشود. «رابطه دو زوج مثل دو ستون زیر یك سقف است، اگر این دو ستون از یك حدی بیشتر به هم نزدیك شوند سقف میریزد و اگر از حدی بیشتر از هم دور شوند باز هم سقف میریزد.» وقتی احساس مالكیت زیاد شود یعنی زوج از یك حدی بیشتر به هم نزدیك شدهاند و بهحریمهای یكدیگر نفوذ كردهاند این میتواند آسیب زننده باشد. خیلی از اوقات نمیتوانیم قبول كنیم طرف مقابل متفاوت از ما فكر میكند و همین امر میتواند حسابی آسیبزننده باشد. در یك خانواده یك خواهر و برادر كه والدین یكسان هم دارند تفاوتهای زیادی با هم دارند چه برسد به زوج كه از دو دنیای متفاوت با خانوادههای مختلف آمدهاند. باید تفاوتها را پذیرفت، اگر بخواهید مرتب طرف مقابل را زیر سوال برده و او را به خاطر عادتهایش بازخواست كنید، بحثها شروع خواهد شد بنابراین اول باید بپذیرید با هم اختلاف سلیقه دارید و بعد با هم فكر كنید كه چگونه به نقطه اشتراك برسید.در صورت هرگونه بروز مشکل در زندگی بدانید به جای پاک کردن صورت مسئله میتوانید آن را حل کنید. با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی برای شما