ار
لجبازی
سلام خسته نباشید
من مدتیه از اطرافیانم میشنوم که خیلی لجبازم
از طرفی یه مدته وارد رابطه ای شدم برای آشنایی قبل از ازدواج_ اما ایشون هم به من این رو گوشزد میکنن علاوه بر این خیلی میشنوم که درکشون نمیکنم باورشون ندارم
میشه راهنماییم کنین چه اقداماتی باید انجام بدم تا خودسازی کنم؟این مشکلات برطرف بشه چون خیلی زیاد بحث ودعوا بینمون صورت میگیره و واقعا خسته و کلافه شدم
ممنون میشم کمکم کنین
مشاور: خانم طیبه قاسمی
با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی خواهر عزیزم ، لجبازی یک خصوصیت شخصیتی است که باعث میشود افراد کارهای بچگانه بکنند و تصمیمهای غیر منطقی بگیرند. گاهی لحن صحبت کردن ما باعث میشود که اطرافیان دلسرد شوند. بنابراین باید در گفتار و رفتارمان دقت لازم را داشته باشیم.همه ما می دانیم تغییر رفتار نامطلوبی که سال ها با ماست و شاید به نوعی عادت یا بخش ثابتی از شخصیت مان تبدیل شده است به هیچ وجه آسان نیست و معمولاً مستلزم صرف وقت و تلاش قابل ملاحظه ای است. خواهر عزیزم به نتیجه بسیار خوبی رسیده ایید که رفتار و برخورد اطرافیانتان را نمی توانید تغییر دهید مگر آن که اول خودتان تغییر رفتار دهید.این نتیجه گیری و پذیرش برای ابتدا کار بسیار عالیست . عادت های ما رفتارهایی هستند که مرتب بدون دخالت ذهن، تکرار می شوند و به همین دلیل است که اگر درباره شان به خودشناسی و آگاهی نرسیم به راحتی می توانند روابط و زندگی ما را تخریب کنند.یعنی این که بدانیم چه رفتارهایی داریم؟ کدام یک مطلوب و شایسته و کدام یک نامطلوب و منفی است؟ تا چه اندازه رفتار ما تحت تاثیر فکرها، قضاوت ها و احساسات ماست؟ همچنین آگاهی از این امر که برخی از رفتارهای منفی ما تا چه اندازه ابتدا به خودمان و سپس به دیگران صدمه می زند. در مجموع محافظت از خود در برابر رفتارها و عادات منفی، داشتن انگیزه برای تقویت رفتارهای مطلوب و سالم که لازمه بقای زندگی مشترک است از ویژگی های بارز خودشناسی رفتاری است.رفتارهایی نظیر تحقیر کردن، بد دهنی، پرخاشگری، سلطه گری، سوء ظن و بدبینی، سرزنش کردن دیگران و مقصر دانستن آن ها، بدبینی، بی توجهی و بی مهری، غرغر کردن، بدگویی کردن از دیگران، برچسب زدن به آن ها، میل شدید به کنترل گری، بی مسئولیتی، وابستگی زیاد، داشتن وسواس و... همه رفتارهایی است که ممکن است مشکلات زیادی را در زندگی ایجاد کنند .از طرفی تغییر ندادن این رفتارها نه تنها می تواند زندگی کنونی شما در ارتباط با دوستان و آشنایان را دچار مشکل کند بلکه به راحتی روی ازدواج شما در آینده هم تاثیر می گذارد و رابطه شما با خواستگارتان یا اطرافیان را دستخوش تنش و تعارض می کند. بنابراین یک بار با خود روراست باشید و به جای این که به دنبال پیدا کردن رفتارهای ناشایست اطرافیان باشید، به خودتان برگردید و به دنبال تغییر رفتار و رویه خودتان باشید. بسیاری از افراد جدا شده که به مراکز مشاوره مراجعه می کنند، سعی دارند خود را یک قربانی مطلق معرفی کنند و همسرشان را یک ظالم به تمام معنا جلوه دهند و او را مسبب طلاق و جدایی می دانند. شاید تحمل شنیدن و پذیرش این جمله را نداشته باشند اگر بگوییم حتی در ایجاد یا تقویت رفتارهای نادرست همسرشان، آنها نیز مقصر بوده اند! اگر در صدد تغییر رفتارهای نامطلوب خود هستید می توانید به راهکارهای زیر توجه کنید و به یاد داشته باشید که فقط با تمرکز بر آن ها و استمرار شان می توانید به نتیجه دلخواه برسید.از خود بپرسید تاکنون این رفتار نامطلوبتان، چه آسیب هایی به شما و دیگران رسانده است؟ بسیاری از افراد ترجیح می دهند رفتارهای نامطلوب خود را «انکار» کنند. افراد در مرحله انکار از این عبارات استفاده می کنند: «من همینم که هستم»، «همیشه این طور بودم»، «میگی چه کار کنم دست خودم نیست، وقتی عصبی می شوم عادت کرده ام پرخاشگری کنم» و... بسیاری از افرادی که در این مرحله قرار دارند یا درک نمی کنند که رفتارشان زیان بار است و یا آگاهی کافی درباره تاثیر اعمالشان بر شریک زندگی خود ندارند؛ پاسخ دادن دقیق به سوال ذکر شده شما را نسبت به لزوم تغییر رفتار نامطلوبتان آگاه تر می کند.بین من «بیرونی» و من «درونی» خود سازش ایجاد کنید و سپس تصمیم به تغییر یک رفتار نامطلوب بگیرید:این مثال را در نظر بگیرید: «سارا به همسر خود افشین بدبین است. او مدام پنهانی در حال چک کردن گوشی تلفن افشین و رفت و آمدهای او ست. افشین بارها از این رفتار سارا اظهار نارضایتی کرده و تمام تلاش خود را به کار بسته است تا اعتماد سارا را جلب و به او ثابت کند سخت در اشتباه است. اما این اواخر به دلیل تکرار چنین رفتاری از سوی سارا، با او دچار تنش و تعارض شده است. منِ بیرونی سارا به او می گوید: «یک زن باید همواره مراقب همسرش باشد! اگر او را کنترل نکنی ممکن است به تو خیانت کند. او شوهر خوبی است اما به همه افراد جامعه نمی شود اعتماد کرد»؛ اما منِ درونی او ندا می دهد: «دیگر خسته شده ام. دوست دارم به همسرم اعتماد کنم و تا این اندازه به او بدبین نباشم». چنانچه بین من درونی و بیرونی خود تعادل ایجاد کنید، تصمیم گیری برای تغییر رفتار آسان تر می شود. از تغییرات کوچک شروع کنید: تنها کافی است اولین قدم را هر چند ناچیز برای تغییر یک رفتار نامطلوب بردارید و به نقشه ذهنی تان جامه عمل بپوشانید.اولین قدم این است که این بار به جای لجبازی با اطرافیان و حرف خود را به کرسی نشاندن به خود یادآوری کنید که نباید این اصرار را داشته باشم و در همان لحظه فکر خود را منحرف سازید میتوانید از یک کش در دور دستان خود استفاده کنید و به محض شروع رفتار مخرب اورا محکم بکشید تا ضربه خفیفی به رگ های دست بیاید و این نوعی شوک در سیستم بدنی شما ایجاد میکند و اینگونه به صورت شرطی هر موقع دچار لغزش میشوید با این کار دست ازآن اصرار ها برخواهید داشت و به مرور کنترل افکار و رفتارهایتان را دردست خواهید گرفت .مراقب باشید دنده عقب نروید: وقتی ما به رفتاری عادت می کنیم نسخه ای از آن در حافظه بلندمدت ما ضبط می شود و بازگشت به انجام آن، بخش اجتناب ناپذیری از فرآیند ایجاد تغییرات پایدار محسوب می شود. اگر به طور آنی متوجه شدید که دوباره در حال تکرار عادت قبلی هستید، بلافاصله انجام آن را متوقف کنید و رفتار جدید را انجام دهید.در مراحل بعد شما با نوشتن دل خواسته های خود و بررسی نقاط مثبت و منفی خواسته هایتان میتوانید متوجه بشوید که میتوان از جنبه های دیگر هم به مسائل نگاه کرد و علت لجبازی خود را متوجه خواهید شد که به سرعت دوست دارید به دلخواسته خود برسید ،کمی صبوری در مورد رفتار دیگران و نگاه کردن قضیه از دیدگاه انها میتواند کمک کننده باشد . شما باید به این نگرش برسید که الزاما همیشه درست فکر نمیکنید گاهی دیگران معقول تر از ما فکر خواهند کرد پس باید به انها نیز میدان داد.خواهر عزیزم ، مهارت اساسی که کمک زیادی به شما خواهد کرد خوب گوش دادن است گوش دادن یعنی توانایی دریافت و درک صحیح پیامها در فرآیند ارتباط. این توانایی، کلید همهی ارتباطات موثر است. چنانچه به مهارت گوش دادن مسلط نباشید، به آسانی ممکن است پیامهای ارسالی از سوی طرف مقابلتان را اشتباه برداشت کنید. در چنین شرایطی، فرآیند ارتباط بیاثر شده و به سادگی موجب ناامیدی و رنجش فرستندهی پیام خواهد شد. گوش دادن اساسیترین و قدرتمندترین شیوهی برقراری ارتباط با دیگران است. فقط گوش دهید. شاید مهمترین چیزی که همواره به یکدیگر ارزانی میکنیم همین توجهمان باشد.خوب گوش دادن شامل زیر نظر گرفتن زبان بدن و توجه به ناهماهنگیهای احتمالی بین پیامهای کلامی و غیرکلامی ارسال شده از سوی گوینده است. به بیان سادهتر، یک شنوندهی خوب فقط به چیزی که گفته میشود گوش نمیدهد، بلکه به چیزهایی که گفته نمیشوند یا نصفهکاره به زبان میآیند نیز گوش میدهد. مثلا اگر کسی به شما گفت که زندگی خوب و خوشی دارد، اما حین انتقال این پیام دندانهایش را به هم فشرد یا اشک در چشمهایش حلقه زد، بدانید که بین پیام کلامی و غیرکلامی او مغایرت وجود دارد. اگر قرار بود بیشتر از مقداری که گوش میدهیم حرف بزنیم، آن وقت دو زبان و یک گوش میداشتیم.وقتی شخص دیگری در حال حرف زدن است به چیزی که میگوید گوش دهید، وسط حرفش نپرید، به جای او حرف نزنید و اجازه بدهید که خودش جملاتش را تمام کند. پس خاموش بنشینید و فقط گوش دهید. زمانی که صحبت گوینده با شما تمام شد، آن وقت شاید لازم باشد خودتان در مورد چیزی که گوش دادهاید حرف بزنید و توضیح دهید تا مطمئن شوید که پیام طرف مقابلتان را درست متوجه شدهاید.آرام باشید و همهی توجهتان را به گوینده اختصاص دهید. به عبارت دیگر، تمام چیزهای اضافهی دیگر را از ذهنتان دور بریزید. ذهن انسان به آسانی به سمت افکار دیگر پرت میشود، مثلا اینکه «ناهار چی باید بخورم؟ کِی باید از اینجا برم تا به اتوبوس برسم؟ میخواد بارون بیاد؟» همهی تلاشتان را به کار بگیرید و این قبیل افکار نامربوط را از سرتان بیرون کنید تا بتوانید تمام و کمال روی پیامهای ارسالی از سوی طرف مقابلتان تمرکز کنید.طوری رفتار کنید که گوینده برای صحبت کردن احساس راحتی کند. نیازها و علائق طرف مقابلتان را هم مد نظر قرار دهید. بد نیست گاهی سر بجنبانید یا از حرکات و کلماتی استفاده کنید که گوینده برای ادامهی صحبت ترغیب شود. دیگر اینکه ارتباط چشمی فراموشتان نشود. خلاصه اینکه یک جوری به طرف مقابلتان نشان دهید که دارید گوش میدهید و حرفهایش را میفهمید.فقط و فقط به چیزی که گفته میشود توجه کنید. خطخطی کردن یا بازی کردن با کاغذهای جلوی دستتان، از پنجره بیرون را دید زدن، وَر رفتن با ناخنهای دست و کارهای این شکلی را کنار بگذارید. این رفتارها علاوه بر اینکه موجب وقفههای بیمورد در فرآیند ارتباط میشوند، حواس طرف مقابلتان را پرت کرده و این حس را به او منتقل میکنند که از حرفهایش خسته شدهاید و به پیامی که سعی در انتقالش دارد بیاعتنا هستید.بهتر است دیدگاه طرف مقابلتان را بفهمید و به قضایا از دید او نگاه کنید. دیدگاههایی را که از قبل برای خودتان ساختهاید کنار بگذارید و با ذهنیت باز وارد مکالمه شوید تا بیشتر بتوانید با گوینده ابراز همدلی کنید. چنانچه چیزی گفته شد که خلاف نظر شما بود، اندکی به خودتان فرصت دهید تا بتوانید به یک استدلال محکم در جهت اثبات مخالفتتان دست پیدا کنید. در هر صورت به یاد داشته باشید که با دیدگاهها و نظرات دیگران با ذهنیت بسته مواجه نشوید.گاهی ممکن است طرف مقابلتان مکث کند، شاید هم یک مکث طولانی، اما مکث کردن همیشه به این معنی نیست که حرف گوینده تمام شده است. پس صبور باشید و اجازه دهید که طرف مقابلتان با زمانبندی خودش پیش برود. گاهی اوقات طول میکشد تا آدمها در مورد اینکه چه چیزی بگویند و چطور مطلبشان را عنوان کنند به نتیجه برسند. بنابراین هر وقت کسی مکث کرد، فورا رشتهی کلام را به دست نگیرید و سعی نکنید که جملهاش را با کلمات خودتان تمام کنید.بیطرف باشید. زود نرنجید و اجازه ندهید که عادات و رفتار گوینده حواستان را از اصل مطلب دور کند. توجه داشته باشید که هر آدمی طرز بیان خودش را دارد. بعضیها دستپاچهتر یا خجالتیتر از دیگرانند؛ بعضیها لهجهی محلی دارند یا حرکات دستشان زیاده از حد است؛ بعضیها دوست دارند موقع حرف زدن قدم بزنند و بعضی دیگر هم خوششان میآید که بیحرکت بنشینند. پس فقط و فقط به چیزی که گفته میشود توجه کنید و نگذارید که شیوههای فردیِ بیان مطلب حواستان را پرت کنند.تک به تک این اصول را در مکالمات روزمرهیتان تمرین کنید. به مدت دو هفته حداقل تمام این نکات را در ارتباطات خود رعایت کنید.در این مرحله شما به وضوح می توانید پیامد رفتار جدیدتان را با رفتار قبلی مقایسه کنید. بسیاری از مراجعان که با توجه به راهکارهای ارائه شده اقدام به تغییر یک رفتار نامطلوب کرده اند ادعا می کنند که همزمان با تغییر رفتار خودشان، اطرافیان هم به شکل ناخودآگاه و بدون هیچ گونه تلاشی، تغییرات بارزی کرده اند. با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی برای شما