ناشناس

عدم اعتمادبه نفس

۲۵ سالمه ۵ ساله که ازدواج کردم. در دوران تحصیل نسبت به شرایطی که داشتم درسم خوب بود. ازسال اول دبیرستان متوجه شدم که نمیتونم توی جمع راحت باشم وصحبت کنم خیلی اذیت میشدم .تاپیش دانشگاهی همین طورادامه دادم تا دانشگاه که چندترم خوندم ولی انصراف دادم به بهانه های مختلف چون نمیخ استم کسی مشکلم روبدونه . من علاقه شدیدی به ادامه تحصیل دارم درحدی که این چندسال واقعا این خلا رواحساس کردم توزندگی. اینکه این مشکل من رو ازموقعیت های خیلی بهتری که میتونستم داشته باشم محروم کرد. تصمیم گرفتم که دوباره کنکورسراسری شرکت کنم. به رشته های پزشکی خیلی علاقه دارم ومیدونم که میتونم موفق بشم ولی یه مانع بزرگ که سر راهمه همینه . یه پزشک یا یه ماما هیچوقت نمیتونه با شرایطی که من دارم موفق بشه . کسی که جرات نکنه یه ارائه در یک جمع داشته باشه. وقتی صحبت میکنم نفس کم میارم قلبم تندتندمیزنه تمام بدنم داغ میشه وفقط دوست دارم ازاون جایی که هستم فرارکنم. زندگیم به خاطراین مشکل خیلی تیره وتارشده برام. نمیخوام همسرم چیزی بدونه چون برای ادامه تحصیل واقعا داره حمایتم میکنه ونمیخوام نا امیدش کنم. ازتون خواهش میکنم کمکم کنید تا آخرعمردعاتون میکنم
يکشنبه، 1 مرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حسن نجفی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

عدم اعتمادبه نفس

ناشناس ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 25 ساله )

۲۵ سالمه ۵ ساله که ازدواج کردم. در دوران تحصیل نسبت به شرایطی که داشتم درسم خوب بود. ازسال اول دبیرستان متوجه شدم که نمیتونم توی جمع راحت باشم وصحبت کنم خیلی اذیت میشدم .تاپیش دانشگاهی همین طورادامه دادم تا دانشگاه که چندترم خوندم ولی انصراف دادم به بهانه های مختلف چون نمیخ استم کسی مشکلم روبدونه . من علاقه شدیدی به ادامه تحصیل دارم درحدی که این چندسال واقعا این خلا رواحساس کردم توزندگی. اینکه این مشکل من رو ازموقعیت های خیلی بهتری که میتونستم داشته باشم محروم کرد. تصمیم گرفتم که دوباره کنکورسراسری شرکت کنم. به رشته های پزشکی خیلی علاقه دارم ومیدونم که میتونم موفق بشم ولی یه مانع بزرگ که سر راهمه همینه . یه پزشک یا یه ماما هیچوقت نمیتونه با شرایطی که من دارم موفق بشه . کسی که جرات نکنه یه ارائه در یک جمع داشته باشه. وقتی صحبت میکنم نفس کم میارم قلبم تندتندمیزنه تمام بدنم داغ میشه وفقط دوست دارم ازاون جایی که هستم فرارکنم. زندگیم به خاطراین مشکل خیلی تیره وتارشده برام. نمیخوام همسرم چیزی بدونه چون برای ادامه تحصیل واقعا داره حمایتم میکنه ونمیخوام نا امیدش کنم. ازتون خواهش میکنم کمکم کنید تا آخرعمردعاتون میکنم


مشاور: خانم مولوی زاده

با سلام خدمت شما دوست گرامی خواهر عزیز؛ با توجه به علائمی که شرح دادید به نظر می رسد که شما دچار فوبی اجتماعی یعنی نوعی ترس از حضور و صحبت در جمع شده اید. افراد با فوبی اجتماعی از موقعیت های اجتماعی که ممکن است مورد قضاوت قرار گیرند می ترسند. بخصوص زمانی بیشتر دچار اضطراب می شوندکه افراد حاضر در آن موقعیت را نمی شناسند. معمولا این نوع ترس از تجربه های اجتماعی منفی یا ناخوشایندی در کودکی سرچشمه گرفته و در موارد شدید، اضطراب اجتماعی می تواند کیفیت زندگی فرد را با طرز چشمگیری تحت تأثیر قرار دهد. در اینجا راهکار پیشنهادی به شما دوست عزیز مراجعه به روانپزشک و روانشناس می باشد. روانپزشک با تجویز داروهای ضد اضطراب، اضطراب شما را تا حد زیادی در کنترل درآورده و روانشناس در کنار دارو درمانی به ارائه راهکارهای مواجه شدن به صورت تدریجی با موقعیت های اضطراب آور اقدام نموده و مرحله به مرحله اضطراب شما را کنترل می نماید. این شیوه درمانی حساسیت زدایی تدریجی نام داشته که الزاماً در کنار مصرف دارو به شما پاسخ خواهد داد و به تنهایی معضل اضطراب را در شما برطرف نخواهد کرد. بنابراین مراجعه در اولین فرصت به کلینیک های درمان روانشناختی به شما دوست عزیز توصیه می گردد. امید است با پیگیری مداوم و جدی خود، بر اضطراب خود فائق آمده و در سایه آرامش و امنیت خاطر به زندگی عادی خود پرداخته و در جهت پیشرفت و ارئقاء شخصی از جمله ادامه تحصیل گام های مثبتی برداشته و موفقیت قرین لحظات زندگی شما باشد. با آرزوی موفقیت و سلامتی



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.