ناشناس
مشکل با همسر
با سلام خدمت شما مشاور گرامی در تکمیل مسایل قبلی شوهرم هیچ و قت کسی را به خونه دعوت نمیکنه نه خانواده من و نه کس دگری را و میگه هر کس جداگونه بره به خانواده اش سر بزنه و تو دختر آنایی حق داری بری خونه...
مشاور: خانم طیبه قاسمی
با عرض سلام و احترام خدمت شما خواهر گرامی خواهر عزیزم ، پایان دادن به یک رابطه نزدیک ، کار ساده و بی اهمیتی نیست ، این تصمیم با احساس تأسف و سرزنش خود همراه است . دلایلی که شما برای طلاق خود می آورید اصلا دلایلی نیست که نتوان با یک دوره خانواده درمانی حل کرد ، من مطمئن هستم شما از روی هیجان دچار این تصمیم شده اید و هرگز به عواقب آن به صورت طولانی مدت فکر نکرده اید ،جدایی از همسر به طور ناگهانی یا پیش بینی شده برای همه اعضای خانواده ، علی الخصوص فرد ، یک شوک محسوب می شود . در این هنگام بحران عاطفی رخ می دهد . احساس انسان با عقل منطبق نیست و واکنش های فرد غیر ارادی است و در اکثر موارد دچار درماندگی می شود . در اولین مرحله انسان هنوز نمی داند باید واقعیت جدایی را بپذیرد یا نه ؟ آیا تنها خواهد ماند ؟ آیا در آینده همسری مناسب پیدا خواهد کرد ؟...در اکثر مواقع زنان مطلقه با احساس گناه زیادی در مورد متلاشی شدن خانواده دست به گریبان هستند . مهمترین احساسی که پس از طلاق در پدر و مادر متارکه کننده پدید می آید ، احساس گناه و خیانت نسبت به خوشبختی فرزند است ، به علاوه بیم از آینده ای مبهم برای خود و فرزند ، واکنشهای گوناگونی را در آنان پدید می آورد و این وضعیت ، احساس گناه را شدت می بخشد . زنان بیش از مردان ، پس از طلاق احساس تنهایی می کنند .فقدان همسر و تنهایی پس از طلاق موجب می شود که اکثر زنان پس از جدایی به ناراحتی های روحی و جسمی دچار شوند .در واقع طلاق یک تهدید اجتماعی ـ اقتصادی برای زن محسوب می شود .طلاق شرایطی را ایجاد می کند که منجر به از دست دادن حمایت اجتماعی خانواده از فرد مطلقه ، کاهش نفوذ اجتماعی وی و حتی گاه تضعیف موقعیت ها و فرصتهای اجتماعی فرد می شود . در برخی مواقع رفتار جامعه با زنان مطلقه به گونه ای است که احساس می کنند دیگر جایی در جامعه ندارند . فرد مطلقه نه در مقام یک مجرد است و نه در مقام یک متأهل . جامعه تعریف و جایگاه مناسبی را برای وی در نظر نمی گیرد و نگرش منفی نسبت به فرد مطلقه وجود دارد ، گوئی آنان افرادی بوده اند که از تمایلات و خواهشهای خود پیروی کرده و از برخورد با واقعیات زندگی خودداری کرده اند و منافع خود را بر مصالح خانواده ترجیح داده اند ... مذموم بودن طلاق در جامعه و مقصر شمردن زن در طلاق ، منجر به تنگی روابط اجتماعی زن مطلقه می شود و بدین ترتیب ارزشهای حاکم بر جامعه بیش از مشخصات فردی بر مشکلات زنان مطلقه می افزاید .زنان مطلقه معمولاً نسبت به مردانی که متارکه نموده اند ، کمتر ازدواج مجدد می کنند . از جمله علل اجتماعی این وضعیت ، وجود فرزند ، سن زن و عدم پذیرش مردان جهت ازدواج با زن مطلقه می باشد . البته این امر به علل عاطفی مانند شکست در ازدواج قبلی و عدم تمایل برای ازدواج و نیز عدم اعتماد مردان به موفقیت زنان مطلقه در زندگی زناشویی و عدم روحیه مناسب جهت آغاز زندگی جدید باز می گردد . خواهر عزیزم ، با زندگی خود قمار نکنید و به جای عبرت گرفتن از زنان مطلقه (طلاق هایی که میتوانست گرفته نشود و با دلایل کافی و عاقلانه نبوده و راه های دیگر را امتحان نکردند )، شما مایه عبرت دیگران نشوید. طلاق با خودش حس عدم امنیت را در کودک میپروراند. پس از طلاق برخی از بچهها از حس عمیق ناتوانی رنج میبرند.بچههای کوچکتر گاه فکر میکنند که والدین در فکر ترک آنها هستند و این حس ناامنی آنها را تشدید میکند. ایجاد زمینه های وسواس در دختران طلاق بیشتر است ، بروز افسردگی در کودکان طلاق بیشتر است ،کودکان اولین قربانی طلاقند، قربانی روحی، عاطفی و حتی گاهی جسمی. کودک پس از طلاق در خانواده گیج و حسرتزده است و کمتر میتواند تعادل خود را حفظ کند، بویژه کودکی که با پدر و مادر بسیار مانوس است.کودکی که والدینش از هم جدا شدهاند، خانه را محل وحشت میداند و بیشتر در جستجوی پناهگاهی دیگر است؛ پناهگاهی که برای او تسلیبخش و محل امن و راحتی باشد.بسیاری از بیاعتناییهای کودک به دنیا و دیگران هنگام جدایی والدین پیش میآید و این از آن جهت است که روح محدود و کوچک طفل، نمیتواند آن را تحمل کند.کودکان پس از طلاق و جدایی والدین، حقیقتا یتیم میشوند. مخصوصا اگر خردسال باشند دردشان عظیمتر است؛ چون طفل در هر سطحی از آسایش و امکانات باشد، باز نیاز به مادر و پدر دارد. این درد برای کودکان سنگین است که نمیتوانند خود را به مادر یا پدر برساند و برای دیدار آنان باید منتظر اوقات رسمی باشند.حاصل طلاق، دربهدر کردن و نابسامانی فرزند و به خود واگذاشتن آن یا سپردن فرزند به دست نامادری یا ناپدری است که ممکن است آنها را زجر بدهند. پس از طلاق، کودک مجسمهای متحرک و عروسکی است که گاهی نزد مادر، زمانی پیش پدر، هنگامی نزد عمه، خاله، دایی و گاهی هم در پرورشگاه است و پیداست این دست به دست شدنها، عادت یافتن لحظهای به خویها و تربیتها و فرهنگهای متفاوت چه تاثیری نامطلوب در روان کودک و در فرم تربیتی او میگذارد.گاهی کودک در جدایی والدین احساس گناه میکند. گمان دارد چون شیطان بوده و پدر و مادر را اذیت کرده، والدین آنان جدا شدهاند. این مساله بیشتر از زبان معصومانه آنان شنیده میشود که: «مامان! بیا دیگه تو را اذیت نمیکنم». یا میگویند: «بابا! بیا قول میدهم دیگر شیطنت نکنم» اینان خود را مسوول احساس میکنند و گمان دارند اشتباهی را مرتکب شدهاند.پس از طلاق، کودک مات و مبهوت میشود و حتی انگیزه تحصیل را از دست میدهد و با افت تحصیلی مواجه میشود. گاهی بیمار میشوند و در جستجوی پناهی برای مهرورزی، دلجویی و نوازش هستند، طلاق تاثیر منفی در رشد آن خواهد گذاشت ، کودکانی که از مادر یا پدر جدا شدهاند، رشدشان کمتر از آنانی است که از والدین خود، جدا نیستند؛ فقدان مادر یا پدر جلوی شکوفا شدن کودک را در تمام زمینهها میگیرد و در شخصیت عاطفی او اثر منفی میگذارد.کودکی که از پدر یا مادر جدا شده، از مهر و نوازش دو طرف سیراب نیست و اغلب با تشنگی عاطفی مواجه است و بعید نیست در جستجوی محبت، به دام افراد شیادی بیفتد و عفت و پاکدامنی خود را از دست بدهد، امری که در جوامع مختلف به نمونههای بسیاری از آن برخورد میکنیم.بالاخره کودکی که والدین آنان از هم جدا شدهاند، کودکی عادی و بهنجار نخواهد بود . میزان خوشحالی و موفقیت ما در زندگی تا حد زیادی به توانایی ما در حل مسئله بستگی دارد. بنابراین به جای پاک کردن صورت مسئله ، به دنبال حل مسئله باشید . جواب سوال شما را در مورد مهریه تا زمانی که حداقل 6 ماه به خودتان فرصت تفکر دوباره ندهید نخواهیم داد ! چرا که به کرات مراجعینی به مراتب بدتر از شما داشته ام و آنها که از طلاق منصرف شدند احساس رضایت کردند و آنان که بدون توجه به گفته ها و توصیه ها و فرصت دادن به خود و فرزند و خانواده خود ، عمل کردند ، بعد از گذشت چند سال ابراز پشیمانی کرده اند و به قول خودشان از چاله درآمدند و به چاه افتاده اند و بسیار از وضعیت فعلی خود به مراتب نسبت به قبل ناراضی تر هستند ، خواهر عزیزم همه چیز که با پول و مهریه حل نخواهد شد حتی اگر تا آخر عمر شما هم با درآمد کافی باشید و نیاز مالی نداشته باشید؛ جبران لحظاتی که میتوانستید با مدیریت و حل مسئله مشکلاتتان را به شیوه درست حل میکردید و فرزندی را از نعمت بودن در کنار والدینش در زیر یک سقف محروم نمیکردید ، نخواهد شد .خواهر عزیزم برای طلاق عجله نکنید حداقل 6 ماه به خودتان فرصت دهید تا عاقلانه تر و با درایت بیشتری تصمیم بگیرید . در این فاصله از کمک های تخصصی مشاورین به صورت حضوری و یا با شنیدن سخنرانی های دکتر فرهنگ در زمینه خانواده موفق هم توسط شما و هم در صورت امکان توسط همسر شما ، به خودتان و فرزندتان یک فرصت دوباره بدهید و مطمئن باشید که ضرر نخواهید کرد.برای شما که اینقدر صبوری کردید 6 ماه زمان زیادی نیست . با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی برای شما