ana
خانوادگی
باسلام و خسته نباشید .من ۲۴سالمه و با یکنفر که۳۵سالش هست ازدواج کردم .وازدواجم هم ب اجبارخانواده بوده و دخالت اطرافیان.چون اصلا علاقه ای بهش نداشتم و بخاطر لجبازی با کسی ک قبلا دوسش دتشتم بااین ادم ازدواج کردم.الان ۵ماه از عقدما میگزره و من هیچ علاقه ب این ادم ندارم و فقط رابطه جنسی داریم.اون هم بدون هیچ حس علاقه ک من بهش داشتباشم.چون من قبلش به یکنفر علاقه داشتم و الان فقط تو فکر اونم و نمیتونم قبول کنم ک ینفر دیگ کارد زندگیم شده.و من حتا دیگ ازش بدم هم میاد چون ازش مشروب دیدم و تریاک و الان خیلی پشیمونم ولی از یه طرفم از مطلقه شدن میترسم.درضمن من تو شهر زندگی میکنم وشوهرم اهل روستا استواین خیلی اذیتم میکنه .چیکارکنم.
مشاور: خانم طیبه قاسمی
با عرض سلام و احترام خدمت شما خواهر گرامی خواهر عزیزم ، قطعا خودتان نیز میدانید چنین انتخابی که از روی لجبازی صورت گرفته باشد ، اشتباه بزرگی خواهد بود . اگر علت بی علاقگی شما ناشی از عشق گذشته شماست که به هر دلیلی صورت نگرفته ، نباید به آن اعتنا کنید وقابل حل شدن میباشد ولی اگر به دلیل مصرف مشروب و تریاک است که قطعا قبل از ازدواج با تحقیق باید به این نکته میرسیدید! که آن هم میتوان اگر خودش مایل به ترک باشد و به خاطر خانواده اش این تمایل را نشان بدهد باید فرصتی به او داد در غیر اینصورت اگر به شکل اعتیاد درآمده باشد و عملکرد شغلی و زندگی ایشان را مختل کرده است تا قبل از مراسم عروسی تصمیم به جدایی بگیرید و زندگی خودتان و فرزندان این ازدواج را نجات دهید، چرا که اکنون فرزندی ندارید و راحت تر میتوانید تصمیم بگیرید ، قطعا به اتفاق یکدیگر برای بررسی بیشتر ایشان به مشاور حضوری مراجعه کنید . ما قبل از آن که به ديگران علاقه مند شويم و دوستشان بداريم لازم است بدانيم که چه کسي هستيم و معيارها و ارزش هاي ما کدام است؟ و چه مسيري را براي زندگي خود برگزيده ايم؟زماني که براي اين سوال ها پاسخي پيدا نکرده باشيم، مهر و علاقه ما به ديگران بسيار سطحي و بر اساس ظواهر و يا نيازهاي جسماني است.هرچند علاقه اولیه پسر و دختر از شرایط لازم برای یک ازدواج موفق است اما یک ازدواج موفق لوازم دیگری نیز نیاز دارد که از جمله آنها موافقت و هماهنگی خانواده ها است. متأسفانه مشکلی که شما مطرح نموده اید مشکل بسیاری از دختر پسرها به شمار می رود.رضایت داشتن یك فرد از زندگی، تنها منوط به داشتن و برخورداری از نعمت و سرمایه( مادی و معنوی) نیست، بلكه به شناختن نعمت و حق شناسی آن نیز هست! چه بسا فردی از داشتههای فراوانی برخوردار باشد اما از زندگی خویش رضایت نداشته باشد و حال آنكه شخصی در مقابل باوجود عدم برخورداری از داشته قابل توجه، از زندگی خویش راضی باشد. رضایت از زندگی از درون افراد و مبتنی بر سرمایههای فردی، میجوشد، و اگر قرار باشد از دیگران وام گرفته شود، نه تنها رضایتی در كار نخواهد بود بلكه جز تلاطم و تشویش چیز دیگری به ارمغان نخواد آورد.اگر ذهن فردی گرفتار تحریفات شناختی گردد، تفسیری كه از امور مختلف خواهد داشت، تفسیری تحریف شده خواهد بود كه در صورت تكرار، خروجی آن میتواند اضطراب، افسردگی، نارضایتی از زندگی و...باشد. تحریف شناختی به زبان ساده و خودمانی، همان عینک بدبینی یا خوشبینی است که میتواند تمام تفسیرها و نگاه ما را به زندگی یا به یک فرد یا یک اتفاق عوض کند. نگاهی که با برداشتن آن عینک به کلی متفاوت می شود. وضعیت فعلی شما معلول عدم ازدواج با معشوقتان نیست، بلكه ناشی از نوع نگاه و روش غلط شما در مواجه با مسائل و تفسیر همراه با تحریف از وقایع است. و مادامیكه چنین رویكردی بر قضاوتهای شما حاكم باشد، نتیجهای جز عدم رضایت از وضع موجود ( به صورت افراطی و پاتولوژیك) به دنبال نخواهد داشت چه با معشوقه ازدواج كنید و یا ازدواج میكردید و چه ازدواج نمیكردید!اگر قبل از ازدواج به کسی علاقه داشتید یا قول و قراری داشتید، اکنون سعی کنید در بیرون هیچ آثاری از ایشان را جلوی دید خود نداشته باشید مانند عکس شماره تلفن و یادگاری های و... و آنها را محو کنید. هنگام هجوم افکار و تصاویر ایشان در ذهن بدون فکر کردن مکان را ترک کرده و یا توجه و تمرکزتان را به چیزی جلب کنید مثلا با قطع کردن افکار، مشغول گفتگو با یک فردی شوید، با عجله آن مکان را ترک کنید، با روشن کردن تلویزیون سعی در تمرکز دیداری و شنیداری نسبت به نوع برنامه شوید. گاهی لازم است که انسان خودش خودش را مجبور به کار یا رفتاری بکند.افرادی که در وضعیت شما قرار دارند به هیچ وجه نقاط منفی و بدی ها و آسیب هایی که از طرف مقابل متحمل شدند را نمی بینند و به همین دلیل علاقه و وابستگی آنها ثابت می ماند. شما با تهیه لیستی از نقاط مثبت همسرتان (مطئنا همه ما آدمها هم نقاط مثبت داریم و هم نقاط منفی) آن را هر روز مرور کنید تا نگرشتان نسبت به ایشان منطقی تر شده و احساس بهتری پیدا کنید. گرچه طلاق انتخاب آخر است اما بايد زماني به اين انتخاب به صورت جدي انديشيد که قدرت مقابله با عوارض و دشواري هاي آن در فرد وجود داشته باشد و صد البته راه ديگري براي حل مشکلات وجود نداشته باشد .به همسرتون بگین دوستش دارید ، این راه نوعی تلقین به ضمیر ناخود آگاه است و به مرور بعد از 6 ماه احساس شما را عوض خواهد کرد .مهمترین نقشی كه دوست داشتن در زندگی مشترك ایفا میكند نیروی محركه زندگی و حس آرامش كنار هم بودن زوجهاست؛ چراكه این احساس دلیل خوبی است تا زن یا مرد انگیزه لازم برای حل مشكلات زندگی مشترك خود را به دست آورند. پس دوست داشتن و دلنشین بودن همسر برای ازدواج فاكتور مهمی است اما خوشبختانه درصد احتمال شكل گرفتن علاقه و محبت بعد از ازدواج هم صفر نیست. مهر و محبت و همدلی كار نشدنی و چندان سختی هم نیست؛ البته در صورتیكه طرف مقابل شما مشكل جدی و آزاردهندهای كه مانع ایجاد علاقه شود نداشته باشد، پس شرایطی را فراهم كنید تا بتوانید همسر خود را دوست داشته باشید و از همه مهمتر با ازدواجتان كنار بیایید.اگر فكر میكنید دوست داشتن كسی كه از روی اجبار با او ازدواج كردهاید غیرممكن است سخت در اشتباه هستید؛ چراكه نقاط مثبت فراوانی در افراد مختلف وجود دارد كه با در نظر گرفتن آنها میشود زندگیهای بی عشق و سرد زیادی را سر و سامان داد. سعی كنید با شریك زندگی خود وقتهای دونفره بیشتری را سپری كنید و با در نظر گرفتن جنبههای مهمتری از عشق و علاقه كاذب، در چارچوب منطق، آرامش و امنیت فكر كنید. شاید تا به امروز نمیدانستید كه آمارها نشان میدهد نارضایتی مرد و زن در ازدواج دوم و سوم با اختلافی بهمراتب بالاتر نسبت به زندگی اول هر فردی قرار دارد. همسرتان را همانگونه که هست ببینید و بهاندازه خودتان برایش ارزش قائل باشید و بدونانتظار، برایش مایه بگذارید.متعهد شوید تا برای او رفاه کامل فراهم کنید وقید و شرطی قرار ندهید، بعد از اجرای این تکنیک ها اگر حستان بهبود پیدا نکرد و تغییری صورت نگرفت و همسرتان رفتارهای غلط خود را حاضر نشد ترک کند ،حتما به اتفاق همسرتان به صورت حضوری به مشاور مراجعه کنید چرا که مشاور به صورت حضوری میتواند شخصیت طرف مقابل شما و همچنین خود شما را، بهتر ارزیابی کند وشرایط شما را بررسی کند و در تصمیم گیری نهایی به شما کمک کند . با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی برای شما .